اخلاق در ویرایش و نشر

اخلاق در ویرایش و نشر
| عبدالحسین آذرنگمنتشرشده در: ماهنامۀ کلک، شمارۀ 35 و 36  | بهمن و اسفند 1371 |

 

در بسیاری از شغل‌ها و پیشه‌ها، تعارض در وظایف شغلی وجود دارد که قابل شناخت و فهم است… ویراستار حقیقی میان پدیدآور و خواننده حایل می‌شود و با دانش‌ها و تجربه‌ها و تخصص‌هایش کاری می‌کند که پیام به مناسب‌ترین و شایسته‌ترین صورت به گیرندگان حتمی، فرضی و احتمالی انتقال یابد. ویراستار در خدمت پدیدآور و یاور و همکار و همراه اوست. پس هدف آن‌ها در اصول مشترک است و فعالیتی که می‌کنند همسو. اگر پدیدآور و پدیدآوردن در کار نباشد چه نیازی به ویراستار و ویراستاری؟ اگر فی‌المثل بحران اقتصادی نشر از اینکه هست بیشتر شدت بگیرد و پدیدآورندگان نتوانند از راه چاپ کتاب و نشریات با خوانندگانشان ارتباط برقرار سازند ویراستاری تعطیل نمی‌شود؟ ویراستاری تابع و ملازم پدیدآوردن است. اگر ویراستارانی ظهور می‌کنند که با کار درخشانشان سرنوشت آثاری را تغییر می‌دهند، مانند کاری که به نوعی و در سطحی شادروان غلامحسین مصاحب با دایرة‌المعارف فارسی کرد یا آنچه به‌نوعی و در سطحی دیگر یحیی مهدوی با بسیاری از آثار فلسفی دوستان و همکاران خود کرد، یا ویرایش جانانۀ احمد سمیعی از از صبا تا نیما، اثر سترگ مرحوم یحیی آرین‌پور، یا دبیریِ دقیق و مسئولانۀ چند تنی از مسئولان مجلات و نشریات، هیچ تغییری در اصل مطلب نمی‌دهد. به هر صورت ویرایش قائم به چیز دیگری است و آنچه به خود قائم است پدیدآوردن است، بد یا خوب، کامل یا ناقص، سالم یا معیوب. و وظیفۀ اصلی ویراستاری در دشوارترین و پرزحمت‌ترین صورتش جز این نیست که آثار را به کمال نزدیک کند. پس اگر ویراستاری و پدیدآوردن تا به این حد به هم نزدیک و هدف‌های آن‌ها تا بدین درجه نزدیک و مشترک است، چرا میان پدیدآور و ویراستار اختلاف بروز پیدا می‌کند؟…

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

 اخلاق در ویرایش و نشر_عبدالحسین آذرنگ

نقد ترجمه (1)؛ زندگی بر روی میسی‌سی‌پی، ترجمۀ ابوالقاسم حالت

نقد ترجمه (1)
زندگی بر روی میسی‌سی‌پی، ترجمۀ ابوالقاسم حالت
| علی خزاعی‌فرمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و نهم، شمارۀ 72

 

ابوالقاسم حالت ازجمله مترجمانِ ادیب است. او در نظام ادبی ایران صلاحیتی تثبیت‌شده در مقام شاعر و نویسنده دارد و گواه آن دیوان اوست که شامل قطعات ادبی، مثنوی‌ها، قصاید، غزلیات و رباعیات او می‌شود. حالت، که به زبان عربی هم تسلط دارد، با پیشینۀ خوبی از زبان و ادبیات فارسی و سنت فارسی‌نویسی وارد نظام ترجمه می‌شود و این نکته در بررسی ما اهمیت بسیاری دارد.

بررسی ترجمۀ حالت نشان می‌دهد که او در مقام مترجم، از توانایی‌اش در زبان فارسی استفادۀ کامل و خلاقانه نکرده و به دلیل تعریفی که از ترجمه و وفاداری داشته  از «جوازات» مترجمی خود هم غافل مانده و ترجمه‌اش در بسیاری از جاها رنگ‌وبوی ترجمه گرفته است، به نحوی که مشکل می‌توان پاراگرافی در کل کتاب یافت که کم‌وبیش از شیوۀ بیان نویسنده تأثیر نپذیرفته باشد. به تعبیر دیگر، ابوالقاسم حالت به‌رغم تسلطی که به زبان فارسی دارد، به دلیل تصورات نظری غلط دربارۀ تعریف و کارکرد ترجمه برخلاف ذوق زبانی و سنت فارسی‌نویسی و حتی برخلاف عقل سلیم خود دست به ترجمه برده و ترجمه‌اش در بسیاری جاها فاقد زیبایی زبانی و صبغۀ ادبی و آغشته به رنگ‌وبوی تند ترجمه است. برای مثال، کتاب با این جمله شروع می‌شود…

نقد ترجمه(1)- علی خزاعی‌فر

شانزدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران

شانزدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران

شانزدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران منتشر شد. مطالب درج‌شده در اين شماره بدین قرار است: صفحۀ اول، گزارش هشتادوسومین جلسۀ هیئت‌مدیرۀ انجمن؛ صفحۀ دوم، سرمقاله و گزارش جلسۀ برخطِ هم‌اندیشی با اعضا؛ صفحۀ سوم، گزارش نشست جلسۀ نقدوبررسی کتاب به همراه گزارش فعالیت‌های کمیسیون آموزش و امور صنفی و حقوقی؛ صفحۀ چهارم، گزارش فعالیت‌های کمیسیون امور ویرایشی و دبیرخانه به همراه موفقیت اعضا و سپاسگزاری از یاران انجمن در سال 1400.

لطفاً پیشنهادهای خود را ازطریق راه‌های ارتباطی برایمان ارسال کنید.

روابط عمومی انجمن صنفی ویراستاران

۸۸۵۱۴۶۱۴
anjoman.virastar@gmail.com
۰۹۹۲۵۹۹۱۷۶۱

پیوند دریافت خبرنامه:
Khabarname-Esfand

نخستین جلسۀ نقدوبررسی کتاب

| نخستین جلسۀ نقدوبررسی کتاب |

نخستین جلسۀ نقدوبررسی کتاب، 21 اسفند در وبینارپلاس و با حضور نازنین خلیلی‌پور، هومن عباسپور، مهناز مقدسی برگزار شد. در این جلسه، کتاب علوم سیاسی اثر مارکوس ای اِستیدِلمن، ترجمه و ویرایش حامد میرزابابایی، نقد و بررسی شد. علوم سیاسی کتابی آسان‌فهم دربارۀ علم سیاست و تأثیر آن در زندگی انسان‌هاست که در چهار قسمت و نوزده فصل تدوین شده است.
در ابتدا، لیلا اثناعشری، دبیر نشست، کتاب را به‌اجمال معرفی کرد و به اهمیت برگزاری این سلسله نشست‌ها از جنبۀ آموزشی و برای بالا بردن دقت‌نظر ویراستاران اشاره کرد.
مهناز مقدسی، دبیر انجمن و ویراستار، به مهارت مترجم در ترجمه اشاره کرد. این‌که مترجم دچار افسون معنای اول نشده و در ترجمۀ برخی کلمات عمومی از انواع معادل‌ها استفاده کرده و متنی نسبتاً روان را ارائه داده از برتری‌های کتاب دانست، اما درعین‌حال، برخی جملات و عبارات را اندکی دیرفهم و نثر آن‌ها را اندکی فخیم دانست. او به سهم ویراستار در معادل‌سازی و بهره‌گیری از معادل‌های فارسی اشاره کرد و لزوم یکدستی اصطلاحات و مفاهیم را در کل کتاب ضروری دانست. به نداشتن پانویس لاتین برای اَعلام و نداشتن واژه‌نامه و دشوارخوانی برخی اصطلاحات و اسامی به خط فارسی، با وجود حرکت‎‌گذاری، اشاره کرد و در پایان افزود که جای مقدمۀ مترجم برای توضیح برخی نکات خالی مانده است.
نازنین خلیلی‌پور، مترجم و ویراستار و مدرس دوره‌های آموزش ویرایش، دربارۀ ترجمۀ کتاب نکاتی را مطرح کرد. از جمله اینکه ویراستار چشم دیگری است که متن را می‌بیند و پدیدآورنده یا مترجم، هرچقدر دقت‌نظر داشته باشد، باز هم بهتر است کار را به کسی دیگر بسپارد و خودش ویراستار آن نباشد. داشتن ویراستار خدشه‌ای به توانمندی مترجم یا نویسنده وارد نمی‌کند. پس از آن، ویژگی‌هایی را که مترجم برای اثر مطرح کرده بود یک‌یک برشمرد، ازجمله استفاده نکردن از مصدر «شدن» و «توانستن»، و کلماتی همچون «قابل، شرایط، امکان، توسط، مورد، باعث، منجر، شروع» و اشاره کرد که به کار نگرفتن این کلمات به این معنا نیست که این کلمات اساساً نادرست‌اند و نباید به کار بروند، بلکه ساخت نحوی و معنا تعیین می‌کند که این کلمات به کار برود یا نرود. او چند پیشنهاد در مورد ترجمۀ عنوان‌ها و جملات داد و تأکید کرد که برای چنین کتابی باید واژه‌نامه تدوین می‌شد تا دسترسی پژوهشگران و مخاطبان به مفاهیم و اصطلاحات بیشتر حاصل شود.
هومن عباسپور، ویراستار و مدرس دوره‌های آموزش انجمن، به نقد نکات صوری کتاب پرداخت، ازجمله انتخاب قلم، شکل فهرست‌ها، پاصفحه‌ها، فاصله‌گذاری‌ها، رسم‌الخط، کاربرد تشدید و نشانه‌گذاری‌ها، ضبط اعلام، نمایه‌ها. او گفت چنین کتابی که مترجم زحمت بسیاری برای آن متحمل شده بهتر است عاری از برخی خطاها از این دست باشد.
حامد میرزابابایی، مترجم‌ویراستار کتاب، در پایان به برخی از نقدهای مطرح‌شده پاسخ گفت و برخی از آن‌ها را رد کرد. به محدودیت‌های ناشی از دریافت حق نشر از انتشارات وایلی در ترجمه اشاره کرد و گفت نداشتن واژه‌نامه برای بالا نبردن قیمت کتاب بوده. وی گفت این کتاب و تعدادی از ‌کتاب‌های دامیز در ایران جزو کتاب‌های دانشگاهی محسوب می‌شود و ترجمۀ آن‌ها از جمله این کتاب کمک بزرگی به رشته‌های دانشگاهی است.
علوم سیاسی، مارکوس ای استِیدِلمَن، ترجمۀ حامد میرزابابائی، تهران، آوند، 1400.

پیوند مشاهدۀ فیلم نشست

تاریخ تطور ویرایش در ایران

تاریخ تطور ویرایش در ایران

| عبدالحسین آذرنگ | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و نهم، شمارۀ 70 |

در این مقاله به این پرسش‌ها پاسخ داده شده است:

  • ویرایش/ ویراستاری از چه زمانی در ایران به کار گرفته شده است؟
  • آیا ایرانیان با دانش، فن و هنر ویرایش آشنایی نداشته‌اند و آن را از دیگران آموخته‌اند؟
  • این گفته که «ایرانیان تا سال‌های نسبتاً اخیر با ویرایش آشنا نبوده‌اند»، گفته‌ای که به صورت‌های مختلف اینجا و آنجا تکرار شده است، مدعای درستی است؟
  • اینکه می‌گویند «جامعۀ ایران در دهۀ 1330 ازطریق مقابلۀ ترجمه‌ها در چند مؤسسۀ انتشاراتی با ویرایش، یا ویرایش جدید، آشنا شده است» صحت دارد؟
  • از «ویرایش جدید» که صحبت به میان می‌آید، آیا زمان معینی هم برای «ویرایش قدیم» تعیین می‌شود تا بتوان به فاصلۀ زمانی میان این دو و تفاوت آن‌ها پی برد؟

 

هیچ تمدن کهنی را در جهان نمی‌توان یافت که گونه‌ای ویرایش در آن سابقه نداشته باشد؛ اگرچه سهم تمدن‌ها در تدوین نظریۀ ویرایش یا تدوین مباحث آن یکسان نباشد. ایران هم در شمار تمدن‌های کهن جهان است و نمونه‌هایی از ویرایش را در پیشینۀ تمدن ایرانی می‌توان یافت…

 

متن کامل مقاله را در از پیوند زیر دریافت کنید.

تاریخ تطور ویرایش ـ عبدالحسین آذرنگ

پانزدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران

 | سرمقاله | سعید احمدی |

سخن گفتن از موضوعات اقتصادی در حوزۀ فرهنگ در نظر عده‌ای از فعالان اين حوزه امر پسندیده‌ای نيست و حتی در بزنگاه‌هايی مذموم شمرده می‌شود. بارها از ويراستاران شنيده‌ام كه بلندای كار فرهنگی را منزه‌تر از آن می‌دانند كه این حوزه را به گرد بازاريابی و چانه‌زنی‌ها آلوده كنند؛ به همین اندازه شاهد مشكلات، پيچيدگی‌ها و گاه سختی‎های زندگی اهالی فرهنگ بوده‌ام و نیز در انديشۀ همۀ ما تثبيت شده كه آسمان كشتی ارباب هنر را شكسته و اقتصاد اهالی فرهنگ همواره با مضیقه همراه بوده است. اما به‌تجربه نيز ديده‌ام كه چطور عده‌ای از اهالی فرهنگ و هنر با حفظ اصول و حريم‌ فرهنگی خود توانسته‌اند حداقل‌های شايسته‌ای را برای خود فراهم كنند.
در نظرگاه غالب، اقتصاد ويراستاران بيشتر با ناشران تعريف شده است و ويراستار مسير پيشرفت و موفقيت خود را در ويرايش كتاب‌های باارزش‌تر و همكاری با ناشران صاحب‌نام ترسيم كرده‌ است. ليكن با گسترش روزافزون فضای مجازی، عرصۀ جديدی پيشِ روی ويراستاران گشوده شده است. همكاری با ناشران ديجيتال، رسانه‌های ديجيتال، اعم از خبرگزاری‌ها يا نشريات غيرمكتوب، يكی از اين عرصه‌هاست.
به نظر می‌‌رسد با اهميت يافتن تبليغات در فضای مجازی، نظير مباحث سئو و جايگاه وبگاه‌ها در موتورهای جست‌وجوگر، عرصۀ تازه‌ای پيشِ روی ويراستاران گشوده شده است. توليد محتوا و ويرايش آن، با عنايت به دغدغه‌های فعالان سئو و برنامه‌نويسان، اصول و قواعدی متفاوت از ويرايش یک كتاب يا مقاله را می‌طلبد. از سوی ديگر، به‌علت فراوانی وبگاه‌ها و نيز بازار روبه‌توسعۀ توليد محتوا در فضای مجازی، می‌طلبد تا ويراستاران و ويراست‌ياران، ضمن آشنا شدن با قواعد اين عرصه، علاوه بر پاسبانی از زبان فارسی، مجال تازه‌ای برای درآمدزايی و بسامان كردن مسائل مادی خود فراهم آورند.
در پايان، پيشنهاد هميشگی‌ام برای ويراستاران و ويراست‌ياران نوگام مجهز شدن به ابزارهای تکمیلی نظير آشنایی با صفحه‌آرایی در ويراستاری كتاب و آشنایی با مباحث سئو در ويراستاری برخط است كه می‌‌تواند فضای بازاريابی (ماركتينگ) را برای آنان گسترده‌تر کند.

 

متن کامل خبرنامه را از پیوند زیر دریافت کنید.

پانزدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران

عبارت‌پیرایی | کارگاه ترجمه (1)

عبارت‌پیرایی  |  کارگاه ترجمه (1)
| حسن هاشمی مینابادمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال 27، شمارۀ 67

 

شیوۀ بیان و آرایش واژه‌ها و عبارات، برای رساندن مفهوم واحدی در هر زبانی، خاص خودش است و طبعاً در ترجمه باید واژه‌ها را طبق قوانین و نظم و نَسَق زبان مقصد کنار هم چید. از سویی دیگر، بدیهی است که ساختارهای زبان مبدأ خواه و ناخواه به لطایف‌الحیل خود را وارد زبان مقصد می‌کنند و حتی مترجم زبان‌آگاه هم از این تأثیر و تزاحم خلاصی ندارد.

مترجم برای رسیدن به زبان طبیعی روان شیوا، به‌ویژه در مرحلۀ ویرایش، متن ترجمه را پرداخت می‌کند. یکی از راه‌های پرداخت ترجمه همانا عبارت‌پیرایی است، یعنی انجام تغییراتی در جمله‌واره‌ها و عبارت‌های ترجمه به‌منظور فارسی ساختن هرچه بیشترِ آن‌ها و رسیدن به متنی روان و طبیعی. مترجم عبارات و جمله‌واره‌ها را تراش می‌دهد تا به شیواترین شکل ممکن در زبان مقصد درآیند  و منظور نویسنده را به بهترین شکل انتقال دهند.

نمونۀ روشن و سادۀ عبارت‌پیرایی قیدهای زمانی هستند که با پیشوندِ پارـ، پیرارـ و امثال آن ساخته می‌شوند…

 

متن کامل مقاله را از پیوند زیر دریافت کنید.

کارگاه ترجمه-1-عبارت‌پیرایی

نشست گزاره نویسی- استیتمنت یا بیانیۀ هنرمند

نشست گزاره نویسی- استیتمنت یا بیانیۀ هنرمند

 

گفت‌وگوی زهرا رسولی، مسئول گروه مجسمه‌سازی در کارگروه ادبیات و هنر انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران،

با مهناز مقدسی، دبیر انجمن صنفی ویراستاران

 

انجمن ترویج زبان و ادب فارسی با همکاری انجمن صنفی ویراستاران، روز جمعه 29 بهمن 1400، نشستی برگزار کرد. در این نشست خانم زهرا رسولی دربارۀ موضوع نگارش بیانیۀ هنرمند پرسش‌هایی مطرح کرد.

 

بیانیۀ هنرمند نوشته‌ای است که همراه با اثر هنری و به قصد معرفی اثر و هنرمند عرضه می‌شود. این بیانیه که در سال‌های اخیر نوشتن آن برای هنرمندان ضروری شده با نقدونظرهای متعددی همراه بوده است. چندین نشست با حضور کارشناسان حوزۀ هنرهای تجسمی دربارۀ این موضوع و ضرورت یا عدم ضرورت آن برگزار شده و دیدگاه‌های متعددی مطرح شده است. خانم رسولی اشاره کرد که به اعتبار اینکه نوشتن این متن به حوزۀ زبان مربوط می‌شود و انجمن صنفی ویراستاران نیز به چگونه نوشتن و پاکیزه‌نویسی توجهی ویژه دارد و ارتباط میان زبان و ادبیات با هنر نوعی ارتباط میان‌رشته‌ای است، از دبیر انجمن صنفی ویراستاران دعوت کرده‌ایم تا بپرسیم که چگونه ادبیات می‌تواند به هنر کمک کند، بدون آنکه وجه «هنر برای هنر» لطمه ببیند.

خانم مقدسی پس از قدردانی از خانم دکتر ماه‌وان، مدیر گروه ادبیات و هنر و رئيس انجمن ترویج زبان و ادب ایران بابت برگزاری این نشست، گفت ما در همۀ هنرها مراتب و مراحلی داشته‌ایم که در طول تاریخ دستخوش تغییر و تحول شده و سبک‌های هنری را به وجود آورده‌ است. شاید بد نباشد که این تغییر و تحول را با تحولات شعر فارسی، که شعر هم یکی از هنرهاست، مقایسه کنیم. تحولی که باعث شد شعر از زبان ساده و شفاف به زبانی آمیخته با واژگان غیرفارسی و دشوار، و بعدازآن، به متنی دشوارتر گرایش پیدا کند و سپس دوباره به ساده نوشتن و تغییر در محتوا متمایل شود.

وی گفت ما در تاریخ شعر فارسی، از نیمۀ دوم قرن سوم تا قرن پنجم، سبک خراسانی را داشتیم که قصیده‌های مدح و ثنای پادشاهان یا مثنوی‌های حماسی و غزل‌های عاشقانه با زبانی ساده و شفاف و نزدیک به فارسی درسی سروده می‌شد و شاعران در دربار شاهان و وزیران و صاحب‌منصبان پرورش می‌یافتند و یا به سفارش آن‌ها شعر می‌سرودند. درست مثل نقاشان و هنرمندان قرن پانزدهم تا هفدهم که در خدمت پادشاهان بودند و مضامینی مذهبی و تاریخی را به تصویر می‌کشیدند. اما از قرن ششم شاعران مضامین عرفانی را وارد شعر کردند و آرام‌آرام واژگان عربی را پذیرفتند تا اینکه سبک عراقی در قرن هفتم و هشتم و نهم شکل گرفت که پر از واژگان عربی و ترکی بود. در همین سال‌ها شعر از دربار اندکی فاصله گرفت و بین مردم نفوذ کرد و شاعرانی چون حافظ، سعدی، سنایی این سبک را به اوج رساندند. بعدازآن، مکتب وقوع یا واسوخت در قرن دهم شکل گرفت. عده‌ای از شاعران تشخيص داده بودند كه شعر سبك عراقی از واقعيت دور شده و كاملاً جنبۀ تخيلی گرفته، آن‌ها تصميم گرفتند اين شيوه را دگرگون كنند. اما همین دلزدگی از سبک عراقی، با شکل‌گیری حکومت صفوی در ایران و حمایت نکردن آن‌ها از شاعران، موجب مهاجرت بسیاری از شاعران به هند و استقبال پادشاهان هندی از شعر فارسی شد و در نتیجه سبک هندی در قرن یازدهم و نیمۀ اول دوازدهم شکل گرفت و خیال‌پردازی و انواع صنایع شعری مثل تشبیه و استعاره چندان در آن به اوج رسید که بعضی از شعرهای سبک هندی را به معما بیشتر شبیه دانسته‌اند و باید که تفسیر و تعبیر می‌شد تا بشود معنای آن را درک کرد. اوج این تصویرسازی‌ها را که درواقع اوج هنرنمایی شاعران آن دوره و آن سبک بود در شعرهای صائب تبریزی، کلیم کاشانی، بیدل دهلوی می‌توان یافت. تقریباً می‌شود این سبک دشوارفهم و سنگین را با نقاشی و هنر سوررئال تا حدی برابر دانست که فهم و درک هنر این دوره نیازمند درک و فهمی از هنر و دانشی خاص بود. دورشدن مخاطبان شعر سبک هندی موجب شد که از اواسط قرن دوازدهم تا پایان قرن سیزدهم دورۀ بازگشت شکل بگیرد چون شاعران ایرانی از پیچیدگی‌های شعر سبک هندی به تنگ آمده بودند و می‌خواستند مثل گذشتگان خودشان به سبک عراقی و خراسانی شعر بگویند. بعدازآن با تحول شعر فارسی و پدیدآمدن شعر نو با نیما یوشیج و در ادامه، با شعر سپيد و آزاد روبه‌رو شديم كه هر كدام به مقتضای زمان و مخاطبشان شكل‌ گرفتند.

همین اتفاق را مقایسه کنیم با هنر و تاریخ هنر و ظهور سبک‌های هنری که می‌شود گفت به نوعی با هم قابل انطباق‌اند. همان‌طور که هنر قرون وسطی و رنسانس و سده‌های 16 تا 18 و هنر نوگرا و هنر معاصر را از هم تفکیک می‌کنیم و با سبک‌های باروک، رمانتیک، سمبولیسم، رئالیسم، امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، کوبیسم، دادائیسم، انتزاعی یا آبستره و سورئالیسم و پاپ آرت يا هنر مردمی و در ادامه با هنر مفهومی، پرفورمنس و اينستاليشن مواجهيم، در حقيقت سير نگرش هنرمند را به هنر می‌بينيم.

در هنر آبستره و انتزاعی و مفهومی و آثاری که از سدۀ بیستم به بعد هنرمندان را شیفتۀ خود کرد می‌بینیم که مخاطب چنان درگیر اثر هنری می‌شود که گاه درک و فهم او از اثر هنری چیزی است خارج از آنچه هنرمند خلق کرده و این خاصیت و جذابیت یک اثر هنری است، اما دور شدن ذهن مخاطب از اثر هنری گاه به درک نكردن اثر هنری می‌انجامد و نیز تشخيص اثر هنری از اثر تقلبی دشوار می‌شود. چنان‌که وقتی نقاشی به سمت مونوکروم (نقاشی انتزاعی که فقط از یک رنگ استفاده می‌شود و هنرمند خودش را از حشو و زوائد موجود در نقاشی دور می‌کند) می‌رود و یک تابلوی تماماً آبی مثل  نقاشی آبی مونوکروم از ایو کِلِن (Yves Klein) را می‌بینیم، تشخيص اينكه آيا اين اثر هنری است يا نه دشوار می‌شود و لازم است تعريف دقيق و ديگری از هنر و هنرمند داده بشود.

مقدسی در ادامه گفت در قرن حاضر عرصۀ هنر برای بسیاری باز شده و ما در تمام هنرها با استعدادهای چشمگیری مواجهیم که کشف و شناختن آن‌ها کار سختی است. بنا بر آماری گفته‌اند بیش از 130 ميليون هنرمند در جهان ثبت شده‌اند که اگر صددرصد درست و دقیق نباشد، باز هم نشان می‌دهد چه دنیای پررقابتی در هنر وجود دارد.

در اواخر قرن نوزده و بيست ما با مدرنیست‌ها و آوانگاردها روبه‌رو هستيم كه کاملاً مخالف دخالت ادبیات‌اند. وقتی مثلاً مارسل دوشان، هنرمند فرانسوی، در سال 1917 اثر هنری خود را با عنوان «چشمه» يا «فواره» به نمايش گذاشت كه يک کاسه توالت بود و فقط امضايی بر آن زده بود و از وسايل حاضر و آماده اثر هنری خلق می‌كرد، بدعتی در هنر گذاشت كه يكی از شاخص‌های هنر مفهومی شد. از آنجا بود كه اثر هنری به چگونه اندیشیدن دربارۀ اثر تعريف شد. بعدازآن، ديگر به‌راحتی نمی‌شد فهميد كه هنرمند چه می‌خواهد بگويد يا چطور تصمیم‌گیری می‌کند. وقتی اثر «قوطی‌های سوپ كمپبل» شامل 32 قوطی كنسرو اثر اندی وارهول، نقاش امريكايی، خلق می‌شود، ذهن مخاطبان را به هم می‌ريزد و تعريف جديدی از هنر مطرح می‌شود. در تعریف جديد شکافی عمیق بین مخاطب و اثر هنری پديدار شده و در اين عرصه لازم است هنرمند مخاطب را در تجربه‌های فكری و هنری خود شریک کند و همین موضوع موجب می‌شود که کلام و نوشته را هم برای درک مخاطب به اثر هنری خودش سنجاق کند. بیانیه (استیتمنت) مثل مقدمۀ کتاب یا شرح‌حالی از نویسنده و اثر و عامل مؤثر در تولید اثر است. اما چرا این اتفاق افتاد؟ چون دور شدن مخاطب از اثر هنری موجب تفسیرهای نادرست در این زمینه شده بود و گالری‌دارها برای جلب مخاطب یا شناساندن هنرمند به مخاطب نوشته‌هایی را در ورودی گالری یا کنار اثر هنری قرار می‌دادند تا ایده و مفاهیم ذهنی هنرمند را با مخاطب به اشتراک بگذارند.

اما در پاسخ به اینکه آیا اگر نوشته در کنار اثر هنری قرار بگیرد به وجه هنریِ آن، یا به قول شما وجه «هنر برای هنر»، لطمه می‌زند یا خیر باید بگویم این نوشته است که تعیین می‌کند چقدر مخرب است یا چقدر مؤثر. درواقع اثر هنری یک بخش کوچکی از دنیای هنرمند است. جایی که یک نوشته می‌تواند حفره‌ای را پر کند که اثر هنری نمی‌تواند، جایی که یک نوشته مخاطب را به آن فضای سوم و مشترک میان هنرمند و خودش نزدیک می‌کند تا تفکر هنرمند را با تلقی خود پیوند بزند و به کشف و شهود برسد، شاید نوشتن آن متن انتخاب خوبی باشد، اما اگر نوشته هنرمند را حذف کند یا مخاطب را از تخیل دور کند یا توضیح واضحات بدهد و ادبیاتش خواننده را به حیطۀ قصه و نمایشنامه و شعر و متن ادبی وارد یا نزدیک کند و از اثر هنری کاملاً دور کند به طوری که بر فرض، مخاطب به جای شیفتگی از دیدن اثر هنری از نوشتۀ هنریِ کنارش لذت ببرد و اثر هنری را در درجۀ دوم بگذارد، قطعاً مخرب است. نباید در کنار یک اثر هنری یک اثر هنری دیگر خلق کرد. توصیه‌هایی که برخی کارشناسان هنر برای بیانیه‌نویسی مطرح کرده‌اند که مبادا یک شعر یا یک قطعۀ ادبی یا گزین‌گویه‌هایی از نیچه و شعرهایی از سهراب را در بیانیه‌تان بیاورید کاملاً درست است.

 

خانم رسولی پرسيد: پیش ازاین، برخی پژوهشگران و تئوریسین­‌های حوزۀ هنر در باب استیتمنت­‌نویسی صحبت­‌هایی کرده­‌اند و آموزش‌­هایی هم داده­‌اند، اما هنوز در این زمینه توافقی جمعی صورت نگرفته یا اگر هم گرفته ادبیات نوشتاری آن محل بحث و گفت‌وگو است. به نظر شما چه کسی باید بیانیه را بنویسد؟ آیا ویراستار می‌تواند در این حوزه کمکی به هنرمند بکند؟ چگونه و با چه توانمندی‌ای این کار میسر می‌شود؟

خانم مقدسی در پاسخ گفت: بيانيه به سه شكل نوشته می‌شود:

1) يا خود هنرمند می‌نويسد كه توانايی نوشتن و تجربۀ نوشتن را دارد.

2) يا هنرمند می‌نويسد و ويراستار آن را تكميل يا بازنويسی می‌كند.

3) يا كسی ديگر می‌نويسد: هنربان، نمايشگاه‌گردان، گالری‌دار، هنرمندی ديگر، كارشناس هنری، نويسنده‌ای خوش‌قلم.

البته نباید فراموش کرد که نوشتن دربارۀ هنر کاری بسیار سخت است. بسیاری از هنرمندان بیان می‌کنند که اگر می‌توانستند دربارۀ کارشان صحبت کنند یا بنویسند، حتماً سخنران یا نویسنده می‌شدند.

هنرمند در زمان نوشتن بيانيه بايد از خود بپرسد:

– آیا وقت کافی برای نوشتن را دارم؟

– آیا تخصص و توانايی نوشتن را دارم؟

– آیا می‌توانم مطابق با خواست مخاطبانم مطالب مناسبی بنويسم؟

اگر هنرمند خودش نتواند به هر علتی بیانیه بنویسد، باید از نویسنده‌ای دیگر کمک بگیرد که در اینجا شخصی با عنوانِ «نویسنده در سایه» یا «نویسندۀ پنهان» مطرح می‌شود که همیشه و در همۀ ادوار وجود داشته؛ یک نفر که اسم و اطلاعاتش در جایی درج نمی‌شود و به جای دیگری می‌نویسد. بسیار پیش آمده که یک شخصیت سیاسی یا یک هنرمند مشهور یا به قولی یک سلبریتی مطلبی یا سخنرانی یا کتابی منتشر می‌کند که آن را خودش ننوشته و یک نفر  دیگر برایش نوشته و بعد از نوشتن مطلب کنار می‌رود و هرگز هم نامش فاش نمی‌شود یا اینکه از او فقط تشکر می‌شود. این شخص را اصطلاحاً «نویسندۀ پنهان» خطاب می‌کنند. اما شخص دیگری که می‌تواند برای هنرمند بیانیه بنویسد ویراستار است که اگر پس از تولید نوشتۀ هنرمند وارد عرصه شود، به او کمک می‌کند که نوشته‌اش را با توجه به مخاطب و محل انتشار و هدف از آن به بهترین وجه عرضه کند. این کمک کردن می‌تواند از پیشنهاد تغییر اندک یک یا چند کلمه و عبارت باشد تا بازنگاری همان محتوا با ادبیات و زبانی مناسب‌تر، که در این حالت هم نقش او همچنان ویراستار است نه نویسنده، زیرا اندیشه و فکر از آنِ هنرمند است و نگارش از آنِ ویراستار. نمونه‌های درخشان همکاری ویراستار و نویسنده یا هنرمند را در میان ویراستاران بنامِ جهانی، از جمله ویرایش ازرا پاوند در شعر بلند سرزمین هرز اثر تی. اس. الیوت می‌توانیم ببینیم که حدود هشتاد بیت از شعر را حذف کرد و آن را به شاهکار بدل کرد.

بيانيۀ هنرمند را می‌توان مانند معرفی كتاب در نظر گرفت كه محتوا، شيوۀ نگارش و حتی ادبيات آن وابسته به چند متغير است:

1) به اعتبار هدف؛ 2) به اعتبار مخاطب؛ 3) به اعتبار صاحب اثر؛ 4) به اعتبار نوع اثر؛ 5) به اعتبار محل درج مطلب؛ 6) به اعتبار محتوا؛ 7) به اعتبار حجم.

پس از تعیین این متغیرها می‌شود نوشته‌ای متناسب و مناسب تهیه و عرضه کرد. در نظر داشته باشید که برای برخی هنرمندان مشهور و شاخص که نامشان و سبکشان برای همۀ اهل هنر روشن است نیازی نیست بیانیه نوشته شود، مگر آنکه خودشان این ضرورت را حس کنند.

 

خانم مقدسی در پایان دربارۀ انتخاب معادل مناسب برای کلمۀ استیتمنت صحبت کرد و گفت در بحث واژه‌گزینی و انتخاب معادل برای اصطلاح یا واژۀ غیرفارسی سه روش وجود دارد: 1) برگزیده: که در میان معادل‌های فارسی یکی از معادل‌ها انتخاب می‌شود؛ 2) نوساخته: در این حالت واژۀ جدیدی وارد زبان فارسی می‌شود که معادلی برای آن از قبل وجود نداشته و باید واژه‌ای جدید برای آن ساخت مثل فنّاوری در مقابل تکنولوژی؛ 3) نوگزیده: وقتی یک واژۀ بیگانه به زبان فارسی وارد می‌شود کارشناسان به دنبال آن می‌گردند که آیا قبلاً برای این مفهوم کلمه‌ای وجود داشته و اگر وجود داشته آن را زنده می‌کنند یا معنای جدیدی به آن اضافه می‌کنند، مانند یخچال که در مقابل رفری‌جریتور انتخاب شد، در حالی‌که این کلمه از قدیم به معنای چالۀ یخ بود و امروزه اصلاً چالۀ یخ به ذهن هیچ‌کس متبادر نمی‌شود.
با این توضیح، باید گفت که کلمۀ استیتمنت اصطلاح تخصصی نیست، بلکه یک واژۀ عمومی است که معانی متعددی مثل گزاره، بیانیه، اعلامیه، گزارش برای آن در فرهنگ‌ها ذکر شده است که باید با روش «برگزیده» یکی از این معادل‌ها را انتخاب کرد. ظاهراً «بیانیۀ هنرمند» در میان اهالی هنر پذیرفته‌تر است و خوب است که یک انتخاب برای آن به کار گرفته شود.

خانم رسولی در پایان نشست به پرسش‌های متعدد دیگری اشاره کرد که فرصت مطرح کردن آن پیش نیامد و اظهار امیدواری کرد که فرصت دیگری برای ادامۀ این گفت‌وگو فراهم شود تا بیشتر به این موضوع پرداخته شود.

 

پوشۀ صوتی این نشست در کانال تلگرامی انجمن قابل بازیابی است.

کارگاه ترجمه ـ درازنویسی و حشو

کارگاه ترجمه ـ درازنویسی و حشو

| حسن هاشمی میناباد | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، شمارۀ 73 | سال 1400 |

 

در هر زبان امکان حشو و درازنویسی وجود دارد… اگر مترجم از درازنویسی و حشو عبارت انگلیسی اطلاعی نداشته یا به آن توجهی نداشته باشد، ترکیبات حشو از متن مبدأ وارد متن ترجمه می‌شود. بدیهی است اگر مترجم از مترادف‌های سادۀ ترکیبات دارای حشو باخبر باشد، نثر ترجمه‌اش فصیح‌تر خواهد شد. البته ذکر یک نکته در اینجا ضروری است و آن اینکه حشو یک کاربرد گفتمانی هم دارد و آن در مواردی است که نویسنده عمداً و برای منظوری خاص از زبانی دارای حشو استفاده می‌کند.

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر مطالعه کنید.

کارگاه ترجمه ـ هاشمی میناباد

ویرایش در ایران؛ نگرش، یا فروکاستن به روش؟

ویرایش در ایران؛ نگرش، یا فروکاستن به روش؟
| عبدالحسین آذرنگمنتشرشده در: فصلنامۀ ایرانشهر امروز، سال اول، شمارۀ 4 | آبان ـ آذر 1395|

 

می‌توانم مطمئن باشم که از خواندن این آگهی تبلیغاتی تعجب نمی‌کنید: «آموزش تایپ و ویرایش در کوتاه‌‌ترین مدت». چه جای تعجب؟ در راستۀ رو‌به‌روی دانشگاه تهران می‌توان عده‌ای تابلوبه‌دست را دید که برای نوشتن پایان‌نامه‌های دانشگاهی در سطوح مختلف و نگارش مقاله برای «مجله‌های معتبر» داخلی و خارجی بی‌پرده تبلیغ می‌کنند؛ حتی می‌توان با آن‌ها بر سر قیمت و زمان هم چانه زد. لابد اگر طیّ چند سال گذشته معلوم می‌شد که داوران، پایان‌نامه‌های دانشگاهی و مقاله‌هایِ «در سطح جهانی» را به‌دقت می‌خوانند و فرق میان اصلی و جعلی را تشخیص می‌دهند، امروز شاهد تابلوبه‌دست‌های آن راسته نبودیم که بر شمارشان بیش از پیش افزوده می‌شود. پس حق بدهید که آموزشگاه‌هایی هم مدعی شوند در مدت یک ماه، شاید هم چند روز کمتر، گواهی گذراندن «دورۀ تایپ و ویرایش» را صادر کنند و ویراستار تحویل جامعه بدهند.

پیش از پرداختن به مطلب، می‌خواهم حتماً بر این نکته تأکید بورزم که با هرگونه برخورد شدید با این‌گونه تبلیغات، یا ورود قوۀ قهریه برای به هم زدن این‌گونه کسب‌وکارها، کاملاً مخالفم. محصول بُنجل و استفاده از روش‌های سودآور مخالف شئون فرهنگی به جامعۀ ما منحصر نیست. مگر شمار کسانی که از راه راسته‌های پایان‌نامه و مقاله‌نویسی، از دانشگاه‌های خارج از کشور مدرک گرفته‌اند کم است؟ شرکت‌های چندملیتی پرشعبه که از راه دفترهای نمایندگی‌شان در کشورهای مختلف می‌توانند از سریع‌‌ترین راه‌ها مدرک‌های دانشگاهی معتبر کف دست پرداخت‌کنندگان مبلغ‌های کلان بگذارند فقط در جامعۀ ما نمایندگی ندارند. اجناس و کالاهای بنجل هم، که شاید همه بدانند در کجاها تولید می‌شوند و چه شبکه‌هایی با چه منافع کلانی آن‌ها را وارد و پخش می‌کنند، فقط بازارهای کشورهای درحال‌توسعه را پر نکرده است.

باری، تجربه‌های مکرر در تاریخ علم و فرهنگ نشان داده است که فعالیت‌های به‌هم‌پیوسته در همۀ زمینه‌ها معمولاً با هم صعود و با هم فرود می‌کنند. حلقه‌های زنجیره‌های مناسب با هم تناسب دارند. ویرایش، حلقه‌ای از زنجیرۀ به‌هم‌پیوستۀ نشر، از شمول همین قاعدۀ پیوستگی بیرون نیست. دربارۀ این پیوستگی اختلاف‌نظر کمتر دیده می‌شود تا ایجاد زنجیرۀ سالم نشر که از چه حلقه‌هایی با چه ویژگی‌هایی تشکیل شود، و نیز این نکته که برای دست یافتن به نشری سالم و متوازن، با کدام حلقه باید شروع و چه حلقه‌هایی را باید بیشتر تقویت کرد.

نگارنده، که سال‌های زیادی نشر و ویرایش تدریس کرده است و در زمینۀ آموزش ویراستاری و تربیت ویراستار هم مقداری تجربۀ مکتوب و مدوّن دارد، در اینجا می‌خواهد بر پایۀ تجربه و مشاهده‌های مستقیم خودش به چند نکته بپردازد:

ـ چرا ویرایش در کشور ما در مسیری قرار نگرفته است که دست‌کم همانند مسیر نشرهای موفق کشورهای هم‌تراز در سطح فرهنگی باشد؟؛

ـ چگونه می‌توان زمینه را برای پرورش ویراستارانی فراهم ساخت تا به سهم خود بر روند نشر سالم تأثیر بگذارند؟؛

ـ و از آنجا که ویرایش با نگرش، زبان، ادب، آموزش، پژوهش و بسیاری از جنبه‌های فرهنگ هر کشوری پیوستگی دارد، آیا می‌توان روند کنونی ویرایش را همچنان به حال خود رها کرد، و در برابر تأثیرهای آن بی‌تفاوت ماند؟

 

آموزش‌های ویراستاری در کلاس‌های درس، و حتی در کارگاه‌های عملی، به تجربۀ مستقیم نگارنده، درمجموع با زمان، نیرو و هزینه‌های صرف‌شده در این راه تناسب ندارد. از دوره‌های کوتاه‌مدت و عملی در شماری از مؤسسات در دهۀ 1340 تا اواسط دهۀ 1350 ش. که بگذریم، تا جایی که اطلاع دارم و منابع را بررسی کرده‌ام، نخستین دورۀ آموزش برنامه‌ریزی‌شده و نسبتاً بلندمدت برای تربیت ویراستار در انتشارات سروش برگزار شد. شادروان کریم امامی، مدیر بخش ادیتوریال (ویراستاری) موسسۀ انتشارات فرانکلین، پس از تعطیل شدن شاخۀ این مؤسسه در ایران، مدیریت انتشارات سروش را بر عهده گرفت و به‌قصد فعال کردن فعالیت‌های انتشاراتی و توسعه دادن برنامه‌های سروش، چند جوان مستعدتر را از راه آزمون و گفت‌وگو برگزید و کوشید با برگزاری دورۀ چندماهۀ آموزشی، که جنبه‌های مختلف ویرایش در آن تدریس شود، ویراستارانی را بپروراند. این دوره از 1355 آغاز شد و چندماهی ادامه داشت. بنده هم یکی از مواد آموزشی این دوره را تدریس می‌کردم. پس از گذشت زمان، افزوده شدن بر تجربه‌ام و مقایسه‌هایی که با دوره‌های دیگر در جاهای دیگر به عمل آوردم، به این نتیجه رسیدم که دورۀ سروش با توجه به زمان، نیرو و هزینۀ صرف شده، بازده موافق انتظار را نداشته است. مدرسان آن دوره، از جمله خود من، برای نخستین بار بود که در دورۀ آموزش ویراستاری تدریس می‌کردند؛ منابع درسی و تجربۀ تدریس این موضوع وجود نداشت؛ نیازسنجی به عمل نیامده بود؛ از میان آموزش‌دیدگان ـ که البته یک‌دست و هم‌تراز هم نبودند ـ فقط چندتن به ویراستاری یا شاخه‌هایی به‌گونه‌ای مرتبط با آن ادامه دادند و بقیه از این عرصه به‌کلی بیرون رفتند. از این گذشته، وقوع انقلاب، برکناری شادروان کریم امامی، تغییر یافتن مسیر انتشارات سروش و همراه شدن آن سازمان با گرایش‌های جدید حاکم بر رسانه‌های تلویزیون و رادیو، دفتر را به‌گونه‌ای دیگر ورق زد. این سرنوشت نخستین دورۀ برنامه‌ریزی‌شدۀ آموزش ویرایش پیش از انقلاب در ایران بود.

اشاره به نکته‌ای مرتبط با آن دوره، و نیز به‌قصد مقایسه‌ای شاید روشنگر، لازم است. بر پایۀ آمار کتاب‌شناسی ملّی ایران، سرجمع کتاب‌های منتشرشده در کشور در 1349ش به رقم 4359 عنوان رسیده بود. این رقم در تاریخ نشر ایران، از دورۀ حکومت فتحعلی شاه قاجار، که نشر کتاب با نظارت عباس‌میرزا نایب‌السلطنه و هم‌اندیشان و مشاورانش در دهۀ 1240ق/ حدوداً دهۀ 1820 م. آغاز شده بود، تا آن سال بی‌سابقه بود. از دیدگاه کمّی رقم انتشار کتاب، سال 1349 ش. نقطۀ اوج و قلۀ منحنی نشر کتاب تا پیش از انقلاب به شمار می‌آمد. از 1349 ش. به بعد، منحنی کمّی نشر با شیبی تند رو به فرود گذاشت، در 1353 ش. به 1872 عنوان و در 1355 ش. به 1689 عنوان تنزل کرد. شادروان کریم امامی کوشش خود را درست در همان دورۀ تنزل آغاز کرده بود. آشفتگی اوضاع در سال‌های 1356 و 1357 ش. هم به سود آن‌گونه برنامه‌‌ریزی نبود که شادروان کریم امامی و هم‌فکرانش به آن می‌اندیشیدند.

پس از انقلاب و سپری شدن دورۀ فترتی چندساله در نشر کتاب و شاخه‌های وابسته، رکورد 1349 ش. شکسته شد و شمار کتاب‌های انتشاریافته در 1368 ش. به رقم بی‌سابقۀ 5315 عنوان در آن سال رسید ـ صرف‌نظر از شبهاتی که در مبنای محاسبات آمار کتاب هست. به هر حال، شیب صعودی منحنی در دهۀ 1370 ش. تند شد و در پایان آن دهه از 20هزار عنوان فراتر رفت. این رشد که علت‌های چندگانه‌ای دارد ـ و البته به موضوع بحث این مقاله مربوط نمی‌شود ـ نیاز به ویرایش را از چند جنبه آشکار ساخت؛ به‌ویژه آنکه شماری دانشنامه و منبع مرجع هم در دست تدوین بود، کتاب‌های درسی و دانشگاهی بسیاری باید نوشته و منتشر می‌شدند، شمار نشریه‌های عمومی و تخصّصی در افزایش بود و در این میان دانشنامه‌ها بیش از همه به ویراستاران مبرز و ویرایش‌های قابل‌اطمینان نیاز داشتند، ویراستارانی که معیار کارشان، در مقام مقایسه، با حاصل کار سرپرستی و سرویراستاری کسی همچون شادروان غلامحسین مصاحب در دایرة‌المعارف فارسی سنجیده می‌شد. من هم که از سال‌های نخستین همان دهه دانشنامه‌نگاری را آغاز کرده بودم و در جریان جست‌وجوها برای یافتن سرویراستاری مناسب قرار داشتم که بتواند منبع مرجع را با ضوابط مقبول سرپرستی کند، از نزدیک شاهد تلاش‌های تنی چند از مسئولان دانشنامه‌ها بودم که می‌جُستند، اما نمی‌یافتند. آنجا بود که در ارزیابی‌های فنّی‌‌تر، ارزش کار شادروان مصاحب آشکار و آشکار‌‌تر، و نیز دانسته شد که وجود سرویراستارانی که بتوانند با دقتی همچون دقت او و نظارت مسئولانه‌اش تدوین و انتشار منابع مرجع را سرپرستی کنند، چه ارزشی برای دانش و فرهنگ کشور دارد؛ و حتی وجود ویراستاران کاردانی که بتوانند نشر را در شاخه‌های مختلف آن مدیریت کنند.

شماری از نهادهای فرهنگی، درست در همان سال‌ها که می‌خواستند فعالیت‌های انتشاراتی‌شان را گسترش دهند، پی بردند که کمبود ویراستار کاردان چه مانع بزرگی بر سر راه نشر کتاب است. چندین دورۀ آموزشی و بازآموزی برای پرورش ویراستار در سازمان‌های مختلف برگزار شد که گسترده‌‌ترین و بادوام‌‌ترین آن دوره‌های آموزش ویراستاری مرکز نشر دانشگاهی بود. حمایت دکتر نصرالله پورجوادی، مدیر وقت آن مرکز از آن دوره‌ها و همکاری آموزشی پیش‌کسوتان و باتجربگانی همچون شادروان ابوالحسن نجفی، استاد احمد سمیعی (گیلانی) و چند تن دیگر، بزرگ‌‌ترین دستاورد آموزش ویراستاری در مقایسه با دوره‌های دیگر در نهادهای دیگر بود. گویا در آغاز در نظر بود ارزش آموزشی این دوره دست‌کم با دوره‌های کارشناسی ارشد برابری کند. حتی شماری از دانشجویانی که در این دوره‌ها شرکت می‌کردند، فارغ‌التحصیلان دوره‌های ارشد و دکتری بودند. علاقه‌مندانی از همۀ رشته‌ها، از جمله علوم تجربی، پزشکی، مهندسی، کشاورزی، کامپیوتر، علوم اجتماعی و انسانی، هنرها و جز آن در دوره‌های مرکز نشر شرکت می‌کردند، و این‌ها نشانۀ امیدوارکننده‌ای از راه یافتن هنر و فنّ ویرایش به رشته‌های مختلف علوم بود، رشته‌هایی که به متخصصان و کارشناسان ویراستار سخت نیازمند بودند.

چند سال پی‌درپی در دوره‌های مرکز نشر دانشگاهی تدریس کردم و بر پایۀ مشاهده و تجربۀ مستقیم شاهد بودم که به‌مرور و بر اثر تغییراتی در مدیریت و بی‌علاقگی و بی‌توجهی بعضی مدیران، کاسته شدن از امکانات مالی، ضعیف شدن انگیزه‌های نخستین، و همپا با کاهش فعالیت‌های انتشاراتی آن مرکز، دوره‌های آموزشی ویراستاری هم به‌تدریج کم‌رمق‌‌تر و کم‌رنگ‌‌تر شد و اعتباری که در این راه با زحمات فراوان به دست آمده بود، از کف رفت.

چند مؤسسۀ پژوهشی، آموزشی، علمی و انتشاراتی دولتی و وابسته به دولت، اتحادیۀ ناشران تهران، و چند ناشر هم دوره‌های کوتاه‌مدتی برای آموزش ویراستاری ـ البته فقط ویرایش زبانی، صوری و نسخه‌ویرایی ـ برگزار کردند. شماری از مدرسان این دوره‌ها مشترک بودند. در تعداد نه‌چندان کمی از این دوره‌ها تدریس کردم و باز از نزدیک می‌دیدم که کوشش در راه نزدیک کردن هدف‌ها، دیدگاه‌ها، برنامه‌ها، روش‌ها و ضابطه‌های ویراستاری به نتیجه نمی‌رسید، زیرا نبودن زیرساخت آموزشی ویراستاری و سنت و رویه، نبودن منابع پایه، احساس نشدن ضرورت و نیاز در نشر خصوصی، زمینۀ مناسب را برای همگرایی فراهم نمی‌آورد. تشتّت، اختلاف‌نظرهای فراوان بر سر جزئیات، دورماندن چشم‌اندازها و اصلی‌‌ترین هدف‌ها از نظرها، که خود را در برنامه‌ریزی‌ها، انتخاب استاد، موضوع درس و ویژگی‌های شرکت‌کنندگان به‌خوبی نشان می‌داد، موجب شد که در این‌گونه دوره‌ها هم انباشت تجربه حاصل نشود و روندی پدید نیاید که امروز بتوان یا بر پایۀ آن، یا بر اساس راه دادن تغییراتی در آن، دورۀ آموزشی ویراستاری را به‌گونه‌ای هدایت کرد که درنهایت بازده با زمان، نیرو و هزینۀ صرف‌شده تناسب داشته باشد. با این حال تا جایی که مشاهدات مستقیمم گواهی می‌دهد، مقدار نتیجه‌ای که از برگزاری این‌گونه دوره‌ها اجمالاً قابل جمع‌بندی است، شاید این‌ها باشد:

ـ آزموده‌‌تر شدن عده‌ای اندک‌شمار از میان نیروهای خود سازمان‌های برگزارکنندۀ دوره‌ها که پیش از برگزاری دوره به‌گونه‌ای با ویرایش و نشر سر و کار داشتند؛

ـ شرکت‌کنندگانی موفق‌‌تر از کار درآمدند که از ویراستاری و نشر ذهنیت و آشنایی قبلی داشتند؛

ـ شرکت‌کنندگانی که آموزش با وظایف شغلی‌شان پیوند نزدیک‌تری داشت، محتوای آموزشی را بهتر و بیشتر می‌پذیرفتند؛

ـ واکنش شرکت‌کنندگانی بهتر بود که گذراندن دوره می‌توانست در تحکیم موقعیت شغلی، پیشرفت، و اجرای بهتر مسئولیت‌هایشان مؤثر باشد؛

درحقیقت می‌توان این‌گونه دوره‌ها را در ردۀ دوره‌های هدفمند و دست یافتن به مهارت‌های بیشتری برای مقاصد صرفاً کاربردی جای داد.

اما از آنجا که سامانه‌ای آماری در نشر وجود ندارد که بر پایۀ آمار دقیق وضعیت، بتوان جا‌به‌جایی، نوع جا‌به‌جایی، تغییر مسیر‌ها و درصدها را نشان داد، به ناگزیر هرگونه آمار و ارقام در این زمینه تخمینی و حدسی است. بر پایۀ برآوردهایی که شخصاً داشته‌ام و مشاهدۀ مستقیم، بیش از 20درصد نیروهایی که در این‌گونه دوره‌ها آموزش دیده‌اند، در عرصۀ ویرایش و نشر نمانده‌اند. بنابراین، اگر این تخمین به واقعیت نزدیک باشد، پس 80درصد هزینه، و ارزش زمان و نیروی صرف‌شده، به عرصۀ ویرایش و نشر بازنگشته است. افزون بر این جنبۀ کمّی، نشانه‌ای در دست نیست که دوره‌های آموزشی ویراستاری بر روند ایجاد نگرشی تأثیر گذاشته باشد که نشر پیشرفته به آن نیازمند است، نگرشی فراتر از روش‌های ابتدایی چندگونه ویرایش و آشنایی با مقادیری اصول پایه، قاعده و ضابطه. ازقضا نکتۀ اصلی همین است که چرا آموزش‌های ویراستاری از سطح روش فراتر نرفت، به نگرش و میدان دید گسترده‌تری دست نیافت، و زمینه را برای پرورش ویراستارانی فراهم نساخت که جامعیت و چندجَنبگی در آن‌ها پرورش بیابد، یعنی همان ویژگی‌های ضروری که برای قرار دادن ویرایش و نشر در مسیر مناسب آن لازم است؟

 

دست نیافتن این دوره‌های آموزشی را به هدف‌های اصلی خود، شاید بتوان بر پایۀ چند متغیر بررسی، و از این متغیرها به‌عنوان شاخص هم استفاده کرد:

ـ انتشار اثر، اعم از کتاب و مقاله و جز آن، از سوی کسانی که دوره‌های آموزشی ویراستاری را گذرانده‌اند، از نشانه‌های تحول یا تغییری در ادبیات ویرایش به شمار می‌آید؛

ـ حتی سنجش کمّی نوشته‌ها در این زمینه هم به سهم خود از معیارهای بررسی است؛

ـ تحول و تغییر چشمگیر یا درخورتوجهی در روندهای ویرایش و نشر می‌تواند بهترین شاخص تأثیر آموزش‌ها باشد، تأثیری که در سرشت آموزش نهفته است؛

ـ انتقال به دیگران. چه شماری از دوره‌دیدگان توانسته‌اند آموزش‌ها را به عده‌ای دیگر انتقال بدهند؟

بررسی این متغیر‌ها و پاسخ‌هایی که به دست می‌آید، می‌تواند وضعیت را روشن‌‌تر کند. درخشان‌‌ترین دستاورد آموزش‌های ویراستاری ظهور سرویراستاران یا ویراستاران توانایی است که بر پایۀ معیارهای جهانی حاکم بر نشر‌های فعال، بتوانند نشر ایران را با همۀ شاخه‌های آن از این چرخش گرداب‌وار بی‌سرانجام رهایی دهند. آن نگاه انتزاعی که ویرایش را از شاخه‌های نشر جدا می‌کند، یا جدا می‌بیند، یا پیوستگی آن را با نشر و شاخه‌های آن از نظر دور می‌دارد، همان نگاه فروکاهنده‌ای است که ویرایش را به مجموعه‌ای از اصول کلّی، ضابطه‌ها، قاعده‌ها و فرمول‌هایی معین، احکامی مکانیکی‌وار، دستورالعمل‌هایی صوری و منجّز، کلیشه‌هایی ثابت و تغییرناپذیر، نگاهی در سطح، نادیده گرفتن طیف گستردۀ مخاطبان و کاربردها محدود می‌کند. این محدودیت ممکن است در شاخه‌های ویرایش دستوری، زبانی، در مجموعه‌ای از الگوهای درست‌نویسی و غلط‌ننویسی و جنبه‌های صوری و فنّی به نتیجه‌های عملی دست بیابد، اما شاخه‌های دیگر ویرایش را نادیده می‌گیرد. نگاه تنگ‌دامنانۀ غالب بر ویرایش، از اصلی‌‌ترین عامل‌های رکود و نزول نشر است.

شماری از برنامه‌ریزان رشتۀ ادبیات فارسی در دانشگاه‌ها پنداشته‌اند که با تدریس چند واحد درسی می‌توان ویراستار تربیت کرد. برای کسانی که به اقتضای حرفه‌شان سال‌هاست با ویرایش سر و کار دارند، از جمله بنده، غریب نیست که عدۀ زیادی از فارغ‌التحصیلان رشتۀ زبان و ادبیات فارسی مراجعه و ادعای ویراستاری کنند، آن هم فقط به صرف اینکه دو یا سه واحد ویرایش را در درس‌های دانشگاهی‌شان گذرانده‌اند. به گمان اینان، ویرایش به تصحیح‌های دستوری، املایی و انشایی خلاصه می‌شود. شمار بسیاری از همین فارغ‌التحصیلان حتی با مراحل ساده و خطی نشر یک کتاب آشنایی ندارند و نیاموخته‌اند که میان مقتضیات نشر و ویرایش چگونه ارتباط لازم را برقرار کنند.

برداشت‌های تنگ‌دامنه و ناآشنا با تحولاتی که در نشر توسعه‌یافته روی داده، به‌ویژه نشری که رهاوردهای جدید فنّی را در خود جذب کرده و دامنۀ تأثیرها و میدان بُرد پیام را گسترش داده، سبب شده است تا آن نگاه فراگیری از دست برود که ویرایش را در عرصه‌های پهناورتری به نشر پیوند می‌دهد؛ آن نگاهی که می‌تواند روند نشر را در مقایسه با روندهای فکری، فرهنگی و دیگر شئون جامعه بسنجد؛ می‌تواند سکان هدایت نشر را به دست بگیرد و آن را پا‌به‌پای تحولات در عرصه‌های مختلف و مرتبط به پیش براند؛ می‌تواند نقش فرهنگ‌آفرین و دگرساز نشر را به آن بازگرداند؛ می‌تواند جایگاه ویرایش را در این نشر تشخیص دهد و تثبیت کند؛ و نیز می‌تواند به قدر سهم خود بر امکانات و راه‌های رشد فرهنگی جامعه بیشتر بیفزاید.

برنامه‌ریزانی که پنداشته‌اند به یاری «دستورالعمل‌های مدوّن جامع» می‌توان ویراستار تربیت کرد، اکنون کارنامۀ کوشش‌هایشان ـ که البته صاحب این قلم در حسن‌نیت آن‌ها هیچ تردیدی ندارد ـ پیش روست و می‌توان آزمود که به کمک دستورالعمل چگونه می‌توان ویراستار تربیت کرد؟

در برابر تجربۀ نه‌چندان موفق آموزش‌های ویراستاری از راه دوره‌های درسی و کارگاه‌ها، نمونه‌های موفق و گاه بسیار موفقی دیده می‌شود که حتماً باید بر آن‌ها تأکید ورزید، و ویژگی‌های آن‌ها را بهتر شناخت تا به هدف‌های آموزش ویراستاری نزدیک‌‌تر شد. از ویراستاران جوان، باانگیزه، علاقه‌مند و موفقی باید یاد کرد که ویراستاری را زیرنظر مداوم سرویراستاران یا ویراستاران باتجربه و کارآزموده و در عمل آموخته‌اند. به سبب نبودن همان سامانۀ آماری در نشر، نمی‌توان از شمار این عده رقم دقیقی به دست داد. بر پایۀ مشاهده و شناخت مستقیمی که شخصاً دارم، در میان این عدۀ اندک‌شمار و در شیوۀ کار آن‌ها ویژگی‌های مشترکی دیده می‌شود که در اینجا اجمالاً می‌توان برشمرد:

ـ آموزشگران این عده از ویراستاران جوان به پرورش یافتن آن‌ها علاقه‌مند بوده و دانسته‌ها و تجربه‌های خود را انتقال داده‌اند؛

ـ روند ویرایش استمرار و تنوع داشته و بر کار ویراستاران نظارت برقرار بوده است. درنتیجه، تصحیح خطاها، افزایش دقت، نظم و برنامه‌ریزی، گشوده شدن دامنۀ دید، دور شدن از تک‌جَنبگی و عطف توجه به جنبه‌های مختلف، هنر برقراری ارتباط و گفت‌وگو و دست یافتن به تفاهم با پدیدآورندگان، تقویت روح همکاری و گرایش به یاری‌رسانی و نظایر آن در برنامه‌های آموزشِ در حین عمل آن‌ها دیده شده است؛

ـ این دسته از ویراستاران جوان، هدفمند و باانگیزه بوده‌اند؛

ـ به آموختن و بیشتر آموختن تمایل عملی نشان داده‌اند؛

ـ پایۀ علمی و اطلاعات عمومی آن‌ها مناسب بوده است و دست‌کم در یک رشته تخصص داشته، و کنجکاو و اهل مطالعه بوده‌اند؛

ـ شکیبایی و در کار پیگیری داشته‌اند؛

ـ یک زبان خارجی در حدّ استفاده از منابع به آن زبان می‌دانسته‌اند و توانایی مقابلۀ ترجمه با متن اصلی را داشته‌اند؛

ـ دست‌به‌قلم بوده‌اند و در زمینۀ مقاله‌نویسی، ترجمه به زبان فارسی استعداد و توانایی نشان داده‌اند؛

ـ به آموختن مهارت‌های بازنگاری، بازآرایی، خلاصه و فشرده نویسی، تغییر دادن زبان و بیان و لحن متن و متناسب با موضوع، مخاطب نوشته و کاربرد، علاقه و حتی حساسیت نشان داده‌اند.

شاید بتوان گفت که جمع شدن چند عامل اصلی، مسیر رشد به سمت هدف‌های یادشده را به روی آن‌ها باز کرده است: 1) شرایط اصلی خود آن‌ها که در بالا دیدید؛ 2) آموزشگر مناسب؛ 3) آموزش در حین عمل؛ 4) تداوم کار؛ 4) تنوع موضوع؛ 5) حمایت و دورنگری مدیریت.

بنابراین، اگر تجربه‌ها و مشاهده‌های مکرر کسانی که دست‌اندر‌کار ویرایش و آموزش در این زمینه هستند، نکته‌های بالا را تأیید کند، برای پروراندن ویراستارانی که شمارشان افزون شود، ویراستارانی که بتوانند ویرایش را به هدف‌های اصلی آن نزدیک کنند، می‌توان مسیر‌های دیگری را، جز آنچه اکنون هست، پیشنهاد کرد. به هر تقدیر، دیر یا زود، رشتۀ علوم و فنون نشر در برنامه‌های دانشگاهی کشور گنجانده خواهد شد. در بسیاری از کشورها، این رشته را در سال دوم دورۀ کارشناسی ارشد به چند شاخۀ تخصصی تقسیم می‌کنند که یکی از این شاخه‌ها ویراستاری است. دانشجویانی که این شاخه را برمی‌گزینند، می‌توانند دورۀ کارورزی را در یکی از سازمان‌های انتشاراتی معتبر و زیر نظر سرویراستار یا ویراستاران ارشد باتجربه بگذرانند. موفقیت آموزشی این دانشجویان در صورتی امکان‌پذیر است که از شرایط یادشده در بالا برخوردار باشند. البته خوب است این نکته را هم حتماً در نظر داشته باشیم در جامعه‌هایی که با افول آموزش‌های دانشگاهی رو‌به‌رو هستند و میان دانشگاه‌ها و بخش‌های مرتبط جامعه پیوندهای اندام‌واری برقرار نیست، این شیوه هم نتیجۀ سودمندی به بار نخواهد آورد.

تهران، پاییز 1395

شیوۀ ترجمۀ قیدهای lyـ

شیوۀ ترجمۀ قیدهای lyـ
| حسن هاشمی میناباد | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، شمارۀ 74 | 1400 |

 

زبان فارسی قابلیت‌های فراوانی دارد که در ترجمه می‌توان آن‌ها را خلاقانه به کار برد، ولی  مترجمانِ شتاب‌زده و اهمال‌کار و نیز برخی از نومترجمان و نوآموزان از این قابلیت‌ها غفلت می‌کنند و نتیجۀ آن ترجمه‌های بد یا اختلال در برقراری ارتباط است. در نظر عده‌ای پسوند قیدساز lyـ فقط و فقط یک معادل فارسی دارد و آن هم «به‌طورِ» است. آن‌ها حتی «به‌طورِ» را که عبارت قیدی می‌سازد به قید هم اضافه می‌کنند و عباراتی مانند «به‌طورِ فوری» و «به‌طورِ مؤدبانه‌ای» می‌سازند. یا به‌جای قیدهای طبیعی و رایج فارسی از «به‌طور ویژه» (به‌جای به‌ویژه)، «به‌طور تفصیلی» (به‌جای به‌تفصیل و مفصلاً)، «به‌طور بدی» (به‌جای بدجوری) استفاده می‌کنند. «مؤدبانه» و «بیمارگونه» هم صفت است و هم قید، لازم نیست «به‌طورِ» به آن اضافه شود. «به‌طور عالی» دیگر چه صیغه‌ای است؟ …

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

شیوۀ ترجمۀ قید- هاشمی میناباد

نرخ‌نامه ویرایش 17 بهمن رونمایی می‌شود/ توجه به متغیرهای ویرایش مطابق با نوع کار ویراستار

نرخ‌نامه ویرایش 17 بهمن رونمایی می‌شود/ توجه به متغیرهای ویرایش مطابق با نوع کار ویراستار
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، موضوع تعیین قیمت برای ویرایش یکی از موضوعاتی است که میان بسیاری از ویراستاران و ناشران و گاهي پديدآورندگان محل اختلاف است، زیرا ویراستاری امری کیفی است و تعیین دقیق قیمت آن چندان آسان نیست.در این زمینه انجمن صنفی ویراستاران، بنابر وظيفۀ صنفي خود، از مدتی پیش اعلام کرده بود که در حال تهیۀ تعرفۀ قیمت است و به‌تازگی نیز فعالیت‌هایی را در این زمینه انجام داده است، قرار است به مناسبت روز ویراستار، تصویب نرخ‌نامه به زودی بر روی وب‌سایت این انجمن قرار گیرد تا هر یک از ویراستاران با استناد به این نرخ‌نامه قراردادهای حرفه‌ای خود را تنظیم کنند.از سوی دیگر، نامگذاری 11 بهمن به روز ویراستار همزمان با سالروز تولد احمد سمیعی گیلانی نیز موضوع دیگری بود که توسط این انجمن پایه‌گذاری و با موافقیت صنف همراه شد، هرچند که قرار گرفتن این روز در تقویم همچنان در مراحل اداری قرار دارد. این موضوعات بهانه‌ای شد تا با مهناز مقدسی، دبیر انجمن صنفی ویراستاران به گفت‌وگو بنشینیم که در ادامه می‌خوانید.شنیدیم که انجمن صنفی روز 11 بهمن را روز ویراستار اعلام کرده دربارۀ آن بگویید چرا این روز را انتخاب کرده‌اید؟
انجمن صنفی ویراستاران سال گذشته، هم‌زمان با یکصدمین زادروز استاد احمد سمیعی گیلانی، جشن‌نامه‌ای تهیه کرد  كه موضوع «روز ويراستار» در آن مطرح شده بود. اين جشن‌نامه در مراسمی که به مناسبت تولد استاد سمیعی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار شد، به استاد تقدیم شد. در همان روز هومن عباسپور، نایب‌رئیس انجمن، پیشنهاد انتخاب «روز ملی ویراستار» را به پاس نیم قرن تلاش استاد سمیعی در نگارش و ویرایش مطرح کرد که با استقبال رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی قرار گرفت. از همان زمان، با حمایت فرهنگستان، این موضوع پیگیری شد و درخواست درج روز ویراستار در تقویم کشورمان در شورای انقلاب فرهنگی مطرح شد و تا مقطعی هم پیش رفت، ولی همچنان در سلسله ‌مراتب اداری قرار دارد و باید منتظر پاسخ باشیم. با گذشت یک‌سال از آن موضوع و یکصدویکمین زادروز استاد سمیعی به این فکر افتادیم که تا تصويب رسمي و درج اين روز در تقویم، روز تولد استاد سمیعی را بين ويراستاران «روز ویراستار» بدانيم و خوشبختانه ویراستاران نیز آن را پذیرفتند و حمایت بسیاري از ویراستاران و اهالي قلم و نشر ما را دلگرم کرد. ما در انجمن روز یازدهم بهمن را «روز ویراستار» نامیدیم تا هم احترام خود را به استاد احمد سمیعی گیلانی نشان دهیم و هم از ویراستاران کوشا و توانمندی که بار بزرگی بر دوششان گذاشته شده قدردانی کنیم.

دربارۀ «نرخ‌نامۀ ویرایش» بگویید. چه موقع و چطور در دسترس مخاطبان قرار داده می‌شود؟
به مناسبت روز ویراستار اطلاعیۀ دیگری دادیم که نرخ‌نامۀ ویرایش را روز 17 بهمن در وبگاه انجمن قرار خواهیم داد. البته قرار بود در همان روز ويراستار نرخ‌نامه را رونمایی کنیم، اما به علت مسائل فنی وبگاه ناچار شدیم كمی صبر کنیم. جدولی که در وبگاه انجمن گذاشته می‌شود حاوی گزینه‌هایی است که مخاطبان با تعیین آن‌ها می‌توانند قیمت انواع ویرایش را بر اساس کلمه به دست بیاورند. همان‌طور که می‌دانید، متغیرهایی در امر ویرایش دخیل‌اند: نوع اثر (عمومی، تخصصی)، سفارش‌دهنده (ناشر، پدیدآورنده)، دشواری یا سادگی کار، نوع ویراستار (ویراستار با‌تجربه، ویراستارکم‌تجربه)، زمان (فوری، عادی). ما در این نرخ‌نامه سعي كرده‌ايم به تمام این متغیرها توجه کنيم تا قیمت مطابق با نوع کاری باشد که به ویراستار سپرده می‌شود.

كار تهيۀ نرخ‌نامه از چه زمانی در انجمن آغاز شد؟
موضوع تهیۀ نرخ برای کارهای ویرایشی از زمان تأسیس انجمن مطرح شده بود، اما طبیعی است كه تعیین قيمت یا دستمزد برای خدمات ویرایشی، مثل هر شغل دیگری، ابعادی دارد که باید همۀ آن‌ها دیده شود. یکی از آن‌ها توانایی ویراستار و مسئولیتی است که باید انجام دهد، به همین دلیل موضوع تعریف ویرایش و ویراستار و رتبه‌بندی ویراستار در اولویت قرار گرفت. تقریباً سه سال پیش این موضوع را با جدیت دنبال کردیم و چندین جلسه و نشست با کارشناسان و ناشران برگزار کردیم تا بتوانیم معیارهایی برای رتبه‌بندی ویراستاران تعیین کنیم و بر اساس این رتبه‌بندی مسئولیت‌های آنان را تعیین کنیم. سال گذشته این رتبه‌بندی را آماده کرده بودیم، اما صبر کردیم تا موضوع نرخ‌نامه را نیز به تصویب برسانیم چون این دو با هم مرتبط‌اند. همراه با این نرخ‌نامه که 17 بهمن منتشر می‌کنیم، چند متن دیگر نیز در اختیار مخاطبان قرار خواهیم داد شامل مسئولیت‌های ویراستار، انواع ویرایش، رتبه‌بندی ویراستاران، واژه‌نامه (برای تعریف واژگان و اصطلاحاتی که در این نرخ‌نامه مطرح شده است). سعی کردیم نکته‌ای از نظرمان دور نماند.

این نرخ‌نامه ضمانت اجرایی هم دارد؟
این نرخ‌نامۀ پیشنهادی انجمن است که در وبگاه انجمن قرار داده می‌شود و چند ماه، احتمالاً تا پایان فروردین 1401، به نقد و نظر گذاشته می‌شود و امیدواریم بر اساس بازخوردهایی که خواهیم گرفت بتوانیم نسخۀ نهایی آن را در اردیبهشت در وبگاه بارگذاری کنیم. اجرای آن به مخاطبانمان بستگي دارد. البته باید بگویم که در تعیین این نرخ‌نامه ما هم جانب ویراستار را گرفته‌ایم و هم جانب سفارش‌دهنده را و امیدواریم از هر دو طرف بازخورد خوبی  بگیریم.

به رتبه‌بندی ویراستاران اشاره کردید. منظورتان از رتبه‌بندی چیست؟
ویرایش و ویراستاری هم مثل هر شغل دیگری مراتبی دارد. نمی‌توانیم عنوان شغلی «ویراستار» داشته باشیم اما معلوم نکنیم که مثلاً ویراستاري كه فقط يك دورۀ آموزش را گذرانده با ویراستاری مثل استاد سمیعی گیلانی كه عمري را در این شغل سپری کرده چه تفاوت‌هايي دارند. قطعاً باید تفاوتی میان ویراستاران باشد. با توجه به اینکه انجمن صنفی یکی از مسئولیت‌های اساسنامه‌ای‌اش تعیین مرتبۀ شغلی است، ما با قیاس مشاغل فرهنگی سه مشخصه برای این شغل تعریف کردیم: میزان توانایی و دانش، تعداد آثاری که ویرایش کرده، تعداد سال‌هایی که در این شغل فعالیت داشته است. بر همین اساس، ما پنج نوع ویراستار (شامل ويراست‌يار، ويراستار یک، ويراستار دو، ويراستار سه و ویراستار ارشد) را تعیین کرده‌ایم. مثلاً ويراست‌يار کسی است که زیر نظر ويراستار سه يا ویراستار ارشد آموزش می‌بیند و ویراستار ارشد کسی است که حدود 20 سال سابقۀ كار در نشر و ویرایش دارد و حداقل 64 کتاب را، با حجمي كه در نرخ‌نامه نوشته‌ايم، ویرایش یا سرپرستی کرده باشد. گمان می‌کنم بعد از گذشت شصت‌واندی سال از سابقۀ ویرایش در نشر، بتوانیم معیارهای دقیقی برای تفکیک ویراستاران به دست بدهیم.

نرخ‌نامه‌ای که تهیه کرده‌اید فقط برای ویراستاران است یا ناشران؟
برای هر دو، البته اشاره کنم که نرخ‌نامه برای ویرایش‌های روی سیستم یا به قولی ویرایش رایانه‌ای است و ویرایش کاغذی را در این نرخ‌نامه منظور نکرده‌ایم و فقط به آن اشاره کرده‌ایم. با توجه به تغییر وضعیت نشر در سال‌های اخیر، متأثر از بیماری کوید-19، بسیاری از ویراستاران به ویرایش رایانه‌ای مسلط شده‌اند و این نوع ویرایش، علاوه بر ویراستار برای ناشر بسیار مفید است، زیرا هزینۀ غلط‌گیری، نمونه‌خواني و پرينت‌هاي متعدد و مصرف كاغذ را حذف مي‌كند و اگر هم اندكي از قيمت ويرايش كاغذي بالاتر باشد، به‌مراتب بر ويرايش روي كاغذ كم‌هزينه‌تر است. قصد داريم در ويراست‌هاي بعدي نرخ‌نامه به ويرايش مطبوعات و خبرگزاري‌ها نيز بپردازيم.  اميدواريم، با دريافت ديدگاه‌هاي ناشران، نسخۀ پيشنهادي نرخ‌نامه را هرچه سريع‌تر نهايي كنيم و امكان تعامل بيشتر بين صاحب اثر و ناشر و ويراستار را فراهم آوريم.

این خبر عیناً از وبگاه خبرگزاری ایبنا گرفته شده است.

امانت در ترجمه

امانت در ترجمه
| احمد سمیعی گیلانی | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، شمارۀ 73 | 1400 |

ترجمه ذاتاً، از جهات متعدّد و، به درجات متفاوت از «نازل» تا «اعلی»، مستقلّ از اصل اثر است. برحسب همین خصلت، امانت در آن، هرچند ضروری است، مفاهیم گوناگون می‌یابد. پیش از هر چیز شایسته است بر این معنی تأکید شود که مترجم نوعاً، به خلاف مشهور، نباید خائن شمرده شود به این دلیل که تعهّدی در به‌اصطلاح «وفاداری» به اصل را بر ذمّه نگرفته است. «خیانت» یا درست‌تر بگوییم، «بی‌وفایی» در حالتی مصداق پیدا می‌کند که تعهّد «وفاداری» در کار باشد. لذا در نبود چنین تعهدی اصولاً منتفی است. از این هم قاطع‌تر، همچنان که خواهیم دید، هرگاه «امانت»، یا «وفاداری» به معنای مطابقت یا تناظر تامّ اثر مقصد با اثر مبدأ گرفته شود، در ترجمه، بی‌کفایت و، ناشیانه و مردود است. چنین به‌اصطلاح «امانتی» ـ با توجه به استقلال ترجمه از اصل اثر به جهات متعدّد و متفاوت ـ چون نیک بنگریم، نفی امانت است.

امّا آن جهات و آن مدارج کدام‌اند؟

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

امانت در ترجمه ـ احمد سمیعی

 

نشست «ترجمه‌های ویرایش‌پذیر»

نشست «ترجمه‌های ویرایش‌پذیر»

انجمن صنفی ویراستاران با همکاری خانۀ کتاب و ادبیات ایران، نشستی با حضور نازنین خلیلی‌پور، مهشید نونهالی، امیرحسین وزیری و مهناز مقدسی (دبیر نشست) برگزار کرد. این نشست روز جمعه هشتم بهمن و هم‌زمان با برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب اجرا شد.

نخست مهناز مقدسی، دبیر انجمن صنفی ویراستاران، گفت ترجمه یکی از راه‌های ارتباط ما با جهانیان و آگاهی از دانش و صنعت و فرهنگ کشورهای دیگر است. با رشد و رونق آثار ترجمه‌ای در سال‌های اخیر، جایگاه مترجمان بر نویسندگان پیشی گرفته و مترجمان صدرنشین بازار نشر ما شده‌اند. وارد شدن طیف وسیعی از دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش زبان به بازار ترجمۀ کتاب و مقاله موجب شده که با تعداد فراوانی از ترجمه‌های نازل مواجه شویم و ناچار دست به سوی ویراستارانی دراز کنیم که با دانش و توانایی و صرف وقت بسیار این آثار را ارتقا ببخشند.

در این نشست، که بخش عمدۀ آن به‌صورت پرسش و پاسخ بود، سخنرانان دربارۀ ترجمۀ خوب و ویژگی‌های آن صحبت کردند.

ترجمۀ خوب چه نوع ترجمه‌ای است؟

مهشید نونهالی، مترجم، ویراستار و مدرس ویرایش ترجمه، گفت: معنا کردن ترجمۀ خوب بسیار دشوار است. بسیاری از اوقات، ما متن ترجمه‌شده‌ای را می‌خوانیم و می‌گوییم ترجمه خوب و رساست، درحالی‌که مترجم مقصود اصلی نویسنده را درست منتقل نکرده و متن را با منطق خودش ترجمه کرده است. همچنین مهم است که ترجمه گویای همۀ خصوصیاتی باشد که فضای زبان مبدأ در بر دارد. بنابراین، ترجمۀ مقصدگرا و کاملاً بومی‌شده در این دوره معنایی ندارد و مهم است که فرهنگ زبان مبدأ به خواننده منتقل شود. درخصوص متون علوم انسانی نیز ترجمه حتماً باید دقیق باشد و مفهوم را کاملاً به خواننده منتقل کند و مترجم نیز لازم است در آن حیطه دانش کافی داشته باشد. این موضوع دربارۀ داستان و نمایش‌نامه بسیار اهمیت دارد، در ترجمۀ داستان به‌ویژه داستان‌های امروزی مترجم باید فضا بسازد، موسیقی بسازد، تصویر بسازد و تمام این‌ها باید در رمان، شعر یا نمایش‌نامه منعکس شود.

نونهالی ادامه داد: ترجمۀ خوب، به‌خصوص ترجمۀ ادبی، ترجمه‌ای است که مترجم بتواند بسیار نزدیک به متن نویسنده ترجمه کند و البته نه به معنای ترجمۀ لفظ‌به‌لفظ. بعضی‌ها می‌گویند فلان چیز را نمی‌شود به فارسی ترجمه کرد، من معتقدم که این‌طور نیست. فارسی بسیار زبان قدرتمندی است و غیرممکن است نتوان مفهومی را به این زبان برگرداند.

نازنین خلیلی‌پور، ویراستار و مترجم، گفت: برای تشخیص اینکه متنی خوب ترجمه شده یا نه، باید ملاک‌هایی در نظر گرفت. ترجمه درواقع انتقال معناست که از زبان مبدأ در قالب‌های زبان مقصد منتقل می‌شود و قرار نیست در ترجمه قالب زبان مبدأ به زبان مقصد منتقل شود؛ نکتۀ مهم در ترجمه انتقال معناست. بنابراین برای تشخیص اینکه متنی خوب ترجمه شده است یا نه، باید تطبیق ترجمه انجام شود و صرف اینکه متنی روان باشد نمی‌توان گفت ترجمۀ خوبی هم هست. خطا در انتقال معنا را می‌توان در دسته‌های مختلف قرار داد: خطاهای واژگانی مثل وجود کلمات مشابه و بدفهمی و بی‌توجهی به هم‌نشینی واژه‌ها؛ خطاهای دستوری، مثل انتقال کامل نحو زبان مبدأ به زبان مقصد؛خطاهای مفهومی، مثل درک اشتباه مَثَل‌ها و کنایات؛ خطاهای اصطلاح‌شناختی، مثل قرار دادن برابرنهادهای نادرست. همچنین ممکن است در ترجمه خطاهای ضبط اعلام و پاراگراف‌بندی و جاافتادگی ترجمه نیز باشد که با تطبیق قابل تشخیص خواهد بود.

امیرحسین وزیری، ویراستار و مترجم، نظر خود را چنین مطرح کرد: ما وقتی می‌توانیم بگوییم ترجمه‌ای خوب است که بسیار نزدیک به متن اصلی باشد؛ یعنی به ساختار توجه شده باشد، واژگان و اصطلاحات درست ترجمه شده باشند، سبک و قلم و بیان نویسنده و فضا و موسیقی اثر درک و منتقل شده باشد و به انتقال موارد فرهنگی نیز توجه شده باشد. ای‌کاش نهاد دغدغه‌مندی برای داوری وجود داشته باشد تا مرجعی برای ارزیابی ترجمه‌ها باشد، چه پیش از انتشار و چه پس از انتشار. به نظر می‌رسد اگر چنین سازوکاری باشد و نقد ترجمه هم در ایران پا بگیرد، می‌توانیم شاهد ترجمه‌های بهتری باشیم. متأسفانه گاه پیش می‌آید که ترجمه‌ای به چندین چاپ می‌رسد و کتاب ایرادهای اساسی دارد و حتی وقتی به ناشر گفته می‌شود که بهتر است اصلاحاتی در کتاب انجام گیرد، نمی‌پذیرد و کتاب را به همان صورت بازچاپ می‌کند.

ویرایش حداکثری و بازترجمه خدمت است یا خیانت؟

نونهالی در پاسخ به این پرسش گفت البته که ویرایش و اصلاح حداکثری و بهبود متن خدمت است به مخاطب چون متن بهتری به دستش می‌رسد و سلیقۀ مخاطب بهبود پیدا می‌کند. متأسفانه سلیقۀ زبانی مخاطبان ما به‌شدت نزول پیدا کرده. باید دانست که سلیقه اکتسابی است، سلیقه را می‌شود ارتقا داد. ناشر، ویراستار، مترجم موظف‌اند سلیقۀ مخاطب را بالا ببرند. البته برای ناشر هم خدمت است چون اگر کتاب بهتری منتشر کند، بازار بهتری هم خواهد داشت، اما در مورد ویراستار جای تأمل است.

خلیلی‌پور دربارۀ بازترجمه و ویرایش حداکثری گفت: این‌ کار خدمت به مخاطب و ناشر است اما شاید خیانت به مترجم باشد، چون مترجم ممکن است کارهای بعدی‌اش را با ویراستار دیگری پیش ببرد که به همان کیفیت قبلی نباشد و این موضوع به ضرر مترجم می‌شود. مشکل اساسی اینجاست که خیلی از ناشران کتاب را از نامترجم می‌گیرند و براساس آشنایی و دوستی کتاب را چاپ می‌کنند و برایشان فرقی ندارد که کتاب خوب است یا نه. حتی ویرایش کتاب هم برایشان مهم نیست و ویراستار می‌ماند با وجدان خودش. نه دلش می‌آید کار را با کیفیت پایین انجام دهد و نه می‌تواند وقت بگذارد و کتاب را بازترجمه کند. درنهایت، کتاب را به شکلی که ناشر می‌خواهد ویرایش می‌کند اما ترجیح می‌دهد اسمش را در صفحۀ حقوقی نیاورند و این می‌شود که چند کتاب را ویرایش می‌کند اما چون از این نوع ویرایش راضی نیست، اسمش در کتاب نمی‌آید یا فقط در یکی دو کتاب می‌آید و می‌بیند که در یک سال گذشته فقط یکی دو کتاب در کارنامه‌اش آمده است. وقتی ناشر این‌طور کتاب‌ها را قبول می‌کند ویراستار را به دردسر بزرگی می‌اندازد.

وزیری دربارۀ ویرایش حداکثری گفت که ناشر از اینکه ترجمۀ ضعیفی به همت ویراستار به اثر خوبی تبدیل بشود انتفاع می‌برد. مترجم هم راضی است چون به اسمش ترجمه خوبی منتشر می‌شود. اگر این کار برای مترجم جنبۀ آموزشی داشته باشد و مترجم یاد بگیرد که برای کار بعدی بهتر کار کند که گاه این اتفاق می‌افتد، بسیار خوب است.

یکی از مشکلات ناشران این است که خودشان در انتخاب کتاب سهیم نیستند و ارزیابی خوبی هم نمی‌کنند. منتظرند که کسی کتابی آماده و ترجمه‌شده را بیاورد و به آنان بسپارد و چاپ کنند. مترجمان هم باید بدانند که کتابی را انتخابی کنند که بر آن تسلط دارند. مترجمی که هر نوع اثری را ترجمه می‌کند، از علمی و داستانی، مسلماً همۀ ترجمه‌هایش باکیفیت نیست، اگر ناشران در انتخاب اثر و مترجم دقت داشته باشند، می‌توانند این چرخه را بهتر کنند. ویرایش حداکثری به‌نوعی خیانت ویراستار به خودش است چون وقت و زمان و توانایی بسیاری به خرج می‌دهد و درنهایت، نفع مادی و معنوی چندانی به دست نمی‌آورد و مدتی بعد از این کار کناره می‌گیرد. گاه شده که یک ویرایش مقابله‌ای دقیق شش ماه یا حتی یک سال طول می‌کشد و دریافتی ویراستار هم آن‌قدر نیست که بتواند با آن زندگی‌اش را بگذراند.

در این پایان این نشست، خانم نونهالی پیشنهاد کرد که خوب است انجمن صنفی ویراستاران برای ارتباط و آگاهی ناشران و مترجمان برنامه‌هایی بگذارد و این موضوعات را با آنان در میان بگذارد چون ناشران هم لازم است در این بحث‌ها حضور داشته باشند و بهتر است کارگاه‌هایی برای مترجمان و حتی ویراستاران باشد که آن‌ها آمورش ببینند و آرام‌آرام وضعیت بهتر بشود.

فیلم کامل این نشست در صفحۀ اینستاگرام انجمن صنفی ویراستاران قابل مشاهده است.

نشست «شناخت و ویرایش داستان»

نشست «شناخت و ویرایش داستان»

انجمن صنفی ویراستاران با همکاری خانۀ کتاب و ادبیات ایران، نشستی را برای بررسی ویرایش داستان با چند تن از ویراستاران و نویسندگان داستان با حضور فرشته احمدی، علی حسن‌آبادی، آتوسا زرنگارزاده شیرازی و هومن عباسپور (دبیر نشست) برگزار کرد. این نشست چهارشنبه ششم بهمن و هم‌زمان با برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب اجرا شد.

ابتدا هومن عباسپور، نایب‌رئیس انجمن صنفی ویراستاران و دبیر نشست، گفت ویرایش داستان یکی از انواع ویرایش‌های تخصصی است که در سال‌های اخیر به آن توجه ویژه‌ای شده است، ولی تعداد ویراستاران تخصصی داستان در مقایسه با تولید این نوع آثار بسیار کم است و نشر امروز به ویراستاران خوبِ بیشتری نیاز دارد.

در این نشست فرشته احمدی، داستان‌نویس و ویراستار داستان، دربارۀ مسئولیت‌های ویراستار داستان گفت: داستان‌نویسی در ایران، با وجود چند دهه تجربۀ خوب، همچنان جوان است و ویراستاری داستان بسیار جوان‌تر. هنوز هستند ناشران فراوانی که متن داستان یا هر نوع کتاب دیگری را از نویسنده می‌گیرند و همان‌طور به چاپخانه می‌فرستند و هنوز قدر و منزلت ویرایش برای بسیاری ناشران شناخته شده نیست. در ویرایش داستان دو نوع رویکرد وجود دارد؛ یکی تغییرات ماشینی و نرم‌افزاری که فاصله‌ها و املای کلمات را درست می‌کند و اندکی از آن بالاتر ویرایشی که ویراستار مقداری فنون ویرایش می‌داند و در نثر داستان دخالت می‌کند و نحو آن را درست می‌کند که این ویراستار هم باید دانشی از داستان داشته باشد. البته همین مقدار ویرایش را هم برخی ناشران انجام نمی‌دهند.

احمدی افزود رویکرد دوم نگاه کردن به نثر و زبان نوشته است. زبان مثل موجود زنده است و با توجه به تغییرات زبان در طول زمان، نثر و نوشتار نیز تحول پیدا می‌کند، پس نثر هم موجود زنده‌ای است که رفتار مکانیکی با آن مناسب و صحیح نیست. داستان متنی خلاقانه است و کار ویراستار در متن خلاقانه دشوارتر از متن‌های دیگر است. داستان‌نویسانی داریم که مثلاً تمام آثار یا یکی از آثارشان را که برای ناشر می‌فرستند و درخواست می‌کنند که به هیچ وجه در آن دست برده نشود و ویرایش نشود. این نوع نوشته‌ها را باید منحصر‌به‌فرد دانست، مثل یک قالی که اصالت خودش را حفظ می‌کند. آثار داستانی نویسندگانی را هم داریم که قبلاً کتابشان منتشر شده مثل داستان‌های هدایت؛ این آثار را هم نباید ویرایش کرد، ولو اینکه اشتباهی در نثر و املا و نوشتار آن‌ها باشد، زیرا اصالت آن نوشته‌ها در این است که به همان صورت باقی بماند و شاید فقط بشود تغییرات اندک صوری در آن داد. مثلاً کتاب شازده کوچولو ترجمۀ محمد قاضی در ذکر شمارۀ یک ستاره اشتباهی کرده و بسیاری مترجمان دیگر هم، که مبنا را ترجمۀ قاضی قرار داده‌اند، همان را به کار برده‌اند و ویراستار امروز نمی‌تواند و نباید آن را اصلاح کند، شاید اگر قاضی زنده بود و ویراستاری بود که به او این موضوع را بگوید، او می‌پذیرفت و اصلاح می‌کرد.

احمدی ادامه داد که گاه پیش می‌آید که نویسندۀ داستان از ناشر می‌خواهد که تغییری در حد رسم‌الخط هم در اثرش انجام نشود و ناشر هم، به‌سبب اینکه نویسنده سرشناس است، ترجیح می‌دهد کتاب را با همان رسم‌الخط کهن منتشر کند، ولو اینکه با شیوه‌نامۀ او و کتاب‌های دیگرش متفاوت باشد و ویراستار هم تابع این خواستۀ نویسنده می‌شود.

خانم احمدی دربارۀ اینکه سهم و نقش ویراستار در ویرایش رمان چیست گفت: ویراستار در داستان و رمان فقط یک پیشنهاددهنده است. این پیشنهاد هم بیشتر در مورد نویسندگان نوقلم و کسانی است که اولین کتاب یا کتاب‌هایشان را به چاپ می‌سپارند. در انتشارات ثالث و نگاه که همکاری داشتم پیش می‌آمد که داستانی به نشر سپرده می‌شد و مشروط دانسته می‌شد و لازم بود نویسنده مطالبی را تغییر دهد، حذف و اضافه کند، مطلبی را از جایی به جای دیگری ببرد یا مسیر داستان را تغییر دهد یا حتی پایان‌بندی آن را عوض کند که در این صورت با نویسنده جلسه گذاشته می‌شد و معمولاً نتیجۀ خوبی هم داشت، اما این روش که بهترین حالتِ ویرایش داستان است، یعنی تعامل و گفت‌وگوی ویراستار و نویسنده، برای ناشران به علت هزینه و زمان پذیرفتنی نیست.

بعضی ویراستاران فقط به ویرایش نقطه و ویرگول معروف‌ا‌ند، اما همین مقدار هم در کتابی مثل کوری از ساراماگو اصلاً موضوعیت ندارد چون کتاب کوری اصلاً نقطه و ویرگول ندارد.

خانم احمدی ادامه داد که ویراستار داستان باید روح متن را دریابد و درک کند و بداند که هر متنی چه نوع ویرایشی می‌خواهد. بهتر است نویسنده و آثار قبلی او را بشناسد و مسیر حرکت فکری و قلمی او را بشناسد و بفهمد که چطور باید متن او را ویرایش کند. امید است ناشران و صاحبان اثر بدانند که ویراستاری و ویرایش همۀ متن‌ها لازم و ضروری است. ویرایش کتاب گاه موجب می‌شود خطاهای اساسی محتوایی و زبانی و ساختاری رفع شود و موجب موفقیت اثر در نشر بشود.

هومن عباسپور، نایب‌رئیس انجمن صنفی ویراستاران و دبیر نشست، اشاره کرد که بهترین ویراستارانِ داستان کسانی هستند که داستان را می‌شناسند و به انواع داستان‌ها آشنایی دارند. ویراستاران باید از مطلق‌نگری و اعمال سلیقۀ شخصی و ماشینی نگاه کردن به متن‌ها پرهیز کنند و بدانند که در بعضی متن‌ها بهترین ویرایش آن است که ویرایش نشوند.

خانم آتوسا زرنگار‌زاده شیرازی، داستان‌نویس و رئیس هیئت‌مدیرۀ انجمن صنفی ویراستاران، در سخنان خود به موضوعات متعددی اشاره کرد. در ابتدای سخن گفت من داستان می‌نویسم و ویراستار نیستم و لازم است کارهایم را کس دیگری ویرایش کند. از نظر من حلقۀ مفقودۀ نشر در ایران نداشتن مؤسسه یا نهاد «کارگزار» است که رابط بین نویسنده و ناشر باشد، چیزی که در غرب و در میان کشورهایی که نشر فعال دارند رایج است. در اینجا نویسنده مستقیم با ناشر ارتباط می‌گیرد و ناشر هم که کار را قبول می‌کند به ویراستارانی می‌سپارد که خودش انتخاب می‌کند. وقتی همکاری صمیمانه بین نویسنده و ویراستار برقرار باشد و ویراستار هم دانشی از داستان داشته باشد، می‌تواند پیشنهادهای خوبی بدهد. نمونه‌های درخشان این همکاری را در ویرایش کتاب ریموند کارور، نویسندۀ سرشناس امریکایی و ویراستارش گوردن لیش، ویراستار مجلۀ اسکوآیر می‌بینیم که تغییرات مهمی در کتاب کارور داد و باعث شهرت کتابش شد و کتاب جایزۀ پولیتسر گرفت. ویرایش نقطه و ویرگول نیست، اگر بود ساراماگو جایزه نمی‌گرفت. وقتی داستانی نوشته می‌شود اتفاق زبانی رخ می‌دهد، ممکن است ساختار زبان تغییر کند، نحو تغییر کند و اگر ویراستاری که متون فنی و علمی ویرایش می‌کند بخواهد داستان را با همان ذهنیت ویرایش کند، شکست می‌خورد چون با اتفاقی که در داستان می‌افتد آشنا نیست. گاه لازم است ساختار شکسته شود، فعل و فاعل جابه‌جا بشود، صفت و موصوف جابه‌جا بشود. حتی در متن داستانِ کوتاه سفید‌خوانی را داریم که ویراستار اگر با این نوع ادبی آشنا نباشد ممکن است تغییرات نابجایی انجام دهد.

زرنگارزاده ادامه داد که اگر ویراستار زبان و سبک داستان را نشناسد، مطمئناً نمی‌تواند کمکی به نویسنده کند. ویراستار داستان باید عناصر داستان و سبک را بشناسد و بداند این سبک برای این داستان خوب است یا خیر. الآن بسیاری از داستان‌نویسان از زبان گفتاری یا شکسته استفاده می‌کنند. اینکه آیا کارشان درست است یا خیر و آیا باید آن نوشته به این زبان نوشته بشود یا فقط دیالوگ‌ها به شکسته نوشته بشود می‌تواند از پیشنهادهای ویراستار باشد. خوشبختانه در این سال‌ها برخی ناشران به اینکه ویراستاری داستان ویراستاری تخصصی است پی برده‌اند، اما این امر بین ناشران هنوز جا نیفتاده. ویرایش واقعی همان ویرایش محتوا و ساختار و پیشنهاد برای بهبود اثر است نه تغییر زبانی و نقطه و ویرگول. من معتقدم که هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند کار خودش را ویرایش کند ولو اینکه ویراستار هم باشد چون هر نویسنده‌ای به نوشته و کلمات خودش تعلق خاطر دارد و ممکن است حتی اگر مدتی بعد به کار خودش رجوع کند باز هم نتواند آن را ویرایش کند؛ پس سپردن کار به ویراستار به نظر من ضروری است. امیدوارم انجمن صنفی ویراستاران که در این راه قدم برداشته ناشران را هم به این موضوع آگاه کند و ناشران هم همسو بشوند و کاری اساسی در این زمینه بکنند.

زرنگارزاده به یکی از مشکلات نشر ایران اشاره کرد و گفت برخی ناشران که امروزه با گرفتن پول کتاب‌ها را چاپ می‌کنند یا از نویسنده می‌خواهند که خود نویسنده کار را به یک ویراستار بسپارد و هزینۀ آن را بپردازد کار درستی نمی‌کنند. کتاب‌ها باید با هزینۀ ناشر منتشر بشود. ناشران باید موظف بشوند که از ویراستاران حرفه‌ای کمک بگیرند و اطمینان نویسنده را نیز جلب کنند که پیشنهادهای ویراستار را بپذیرد. متأسفانه چون این ناشران پول می‌گیرند و کتاب را منتشر می‌کنند آثار نازلی منتشر شده است که واقعاً ادبیات داستانی نیستند، ولی به اسم ادبیات داستانی منتشر می‌شوند و من تصور می‌کنم که چند دهه بعد اگر پژوهشگری بخواهد دربارۀ نثر داستانی و ادبیات داستانیِ این دوره تحقیق کند می‌بیند که برخی داستان‌های این دوره اصلاً داستان نیستند و نقد خوبی دربارۀ این دوره نخواهند کرد.

آقای علی حسن‌آبادی، ویراستار داستان، دربارۀ تجارب خود در حرفۀ ویراستاری گفت: من کتاب‌خوانی حرفه‌ای هستم و در حدود چهل سالگی وارد ویرایش شدم و به سبب علاقه‌ای که به ادبیات داستانی داشتم توانستم ویراستار تمام‌وقت داستان و رمان باشم. تجربه‌های زیاد و خاطرات زیادی هم از ویرایش داستان و همکاری با نویسندگان دارم. انباشت تجربه، آشنایی با انواع متون، ارتباط با انواع افراد و آگاهی از نگرش آن‌ها کمک بزرگی برای تشخیص ویرایش داستان برایم بوده است. ویراستار خوب همه چیز را برای نویسنده شدن دارد، مانند هوش و درک و دانش و تمیز نوشتن، اما نویسنده نیست؛ همان‌طور که نویسندۀ خوب هم همه چیز را برای ویراستار شدن دارد، اما ویراستار نیست.

حسن‌آبادی دربارۀ ویژگی‌های ویراستار گفت: ویراستار وسواسی است اما وسواس مفید دارد. از طریق خواندن می‌داند که یک مطلب یا یک اطلاع را می‌شود به چندین شکل نوشت. سلیقۀ شخصی نویسنده را بر سلیقۀ شخصی خودش ارجح می‌داند. ویراستار داستان دائم باید جست‌وجو کند که مثلاً وقتی نام مکانی می‌آید باید بداند این مکان در کجاست، اگر اسم کسی در متن می‌آید باید بداند این شخصیت ارتباطش با شخصیت‌های دیگر چیست. رابطۀ شخصیت‌ها را بنویسد. دربارۀ نویسنده و آثار قبلی او اطلاعاتی داشته باشد. ویراستار نقش تدوینگر را در کتاب دارد و باید بتواند با استدالال محکم نویسنده را قانع کند، ولی اگر پیشنهاد ویراستار پذیرفته نشد باید ویراستار کنار بیاید چون مسئول اصلیِ متن نویسنده است و ویراستار نباید با نویسنده جدل کند. ویراستار رازدار اعظم است و باید اسرار نویسنده و خطاهای کوچک و بزرگ نویسنده را، که گاه در نوشته‌های نویسندگان سرشناس هم پیش می‌آید، حفظ کند. اینکه ارتباط نویسنده و ویراستار طوری باشد که نویسنده بعد از ویرایش نتواند بفهمد که چقدر در متن تغییر صورت گرفته و تغییرات ویراستار مطابق با نثر و زبان نویسنده باشد، نهایت مطلوبیت است.

حسن‌آبادی اضافه کرد ویرایش داستان عرصۀ بایدها و نبایدها نیست بلکه عرصۀ گفت‌وگو برای رسیدن به متن بهتر است. باید توجه کرد که از روی متن چاپ‌شده نباید بر کار ویراستار قضاوت کرد چون کار ویراستار بخشی از نشر است و در عرصۀ نشر افراد متعددی سروکار دارند که بعد از ویراستار در متن دخل و تصرف می‌کنند. رسیدن به نقطۀ اعتدال در ویرایش داستان سخت و گاهی ناممکن است.

در ادامۀ نشست سخنرانان به پرسش‌های دبیر نشست پاسخ دادند.

فیلم کامل این نشست در صفحۀ اینستاگرام انجمن صنفی ویراستاران قابل مشاهده است.

سیری در قلمرو داستان

سیری در قلمرو داستان
| سیروس پرهام | منتشرشده در: نشر دانش، سال هجدهم، شمارۀ 3، پیاپی 98، پاییز 1380 |

 

رمان ادامۀ رمانس  است در عصر جدید؛ شکل تازۀ روایت واقعیت‌های اجتماعی نوپدید. این سخن سِر والتر اسکات درست است که رمانس «روایتی است تخیلی، به نثر یا به شعر، که به رویدادهای شگفت‌آور و نامعمول می‌پردازد» و بنابر این تعریف در تضاد با  اصطلاح هم‌خانواده‌اش رمان قرار می‌گیرد. اما فرق میان رمانس و رمان بسیار پیچیده‌تر و دامنه‌دارتر است، خاصه آنکه این تعریف عنصر اصلی متمایزکنندۀ رمان و رمانس، یعنی شخصیت و شخصیت‌پردازی را دربر نمی‌گیرد…

متن کامل مقاله را در پیوند زیر  مطالعه کنید.

سیری در قلمرو داستان ـ سیروس پرهام

چهاردهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران

| سرمقاله | پیام شمس‌الدینی |

چندی پیش از سوی دوستی دعوت شدم تا بنشینیم و هم‌فکری کنیم و وضعیت ویراستاری در نشری دانشگاهی را سروسامانی بدهیم. اولین بار نبود که به چنین نشستی دعوت می‌شدم. آماده بودم تا همان حرف‌های همیشگی را بشنوم. تقریباً نیز چنین شد. باز سخن از اهمیت ویراستاری بود و در همان اولین قدم ضرورت نوشتن شیوه‌نامه مطرح شد.
بی‌درنگ و بنا بر آمادگی پیشینی گفتم: «خبر دارید همین نشر دانشگاهی پیش‌ازاین شیوه‌نامه‌ای منتشر کرده؟ چرا ابلاغ نمی‌کنید نویسندگان و ویراستاران همان را اساس کار قرار دهند. چرا همان را از نو ویرایش نمی‌کنید؟…»
«…اصلاً چرا از شیوه‌نامۀ ایران استفاده نمی‌کنید که از سوی یک مرجع معتبر دانشگاهی بر اساس ویرایش شانزدهم شیوه‌نامۀ شیکاگو تهیه و منتشر شده؟ چه ضرورتی دارد دوباره چرخ را اختراع کنیم و از نو به سراغ کشف آتش برویم؟»
***
به‌جای شرح ادامۀ آن نشست، بد نیست با هم نگاهی بیندازیم بر جنبش شیوه‌نامه‌نویسی در این سال‌ها: راهنمای آماده ساختن کتاب (ادیب‌سلطانی، 1365)، شیوه‌نامۀ انتشارات سمت (احمدی گیوی و دیگران)، شیوه‌نامۀ انتشارات آستان قدس رضوی (یاحقی و ناصح)، شیوه‌نامۀ دانشنامۀ جهان اسلام (سمیعی گیلانی)، شیوه‌نامۀ انتشارات امیرکبیر، شیوه‌نامۀ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، شیوه‌نامۀ نگارش دانشگاه آزاد اسلامی (یوسفدهی، 1395) و … شاید فهرست کردن این شیوه‌نامه‌ها و پژوهشی در روند تاریخی پیدایش آن‌ها به ما بگوید چرا هیچ شیوه‌نامه‌ای، حتی در سطح ملی، در ایران فراگیر نشده، چه رسد به آنکه بخواهد قدمی از مرزها فراتر بگذارد.
نگارنده پیشنهاد می‌کند نهادهای بزرگ انتشاراتی و دانشگاهی یک بار برای همیشه دور هم بنشینند و شورایی تشکیل دهند با هدف مشخص تدوین شیوه‌نامه‌ای جامع. البته، چه بهتر که نهادهایی مثل کتابخانۀ ملی یا پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک) تولیت این شورا را بر عهده بگیرند، شیوه‌نامه‌هایشان را در میان بگذارند و به این آشفته‌بازارِ شیوه‌نامه‌های نوظهور اما رو به فراموشی پایان دهند و لزوم اجرای آن را به تمام نهادهای پایین‌دستی ابلاغ کنند. آن‌گاه، شاید ما نیز صاحب شیوه‌نامه‌ای شویم ملی، معتبر و فراگیر.

چهاردهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران را در پیوند زیر دریافت کنید.

چهاردهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران

سرو سرفراز، ویژه‌نامۀ فرخنده زادروز سیروس پرهام

| سرو سرفراز، ویژه‌نامۀ فرخنده زادروز سیروس پرهام |

سومین ویژه‌نامۀ انجمن صنفی ویراستاران به مناسبت زادروز استاد سیروس پرهام منتشر شد. در این ویژه‌نامه، که به مناسبت زادروز ایشان  تهیه شده، یادداشت‌هایی از استادان و پژوهشگران: فتح‌الله مجتبایی، گلی امامی، هرمز همایون‌پور، محسن روستایی، فرخ امیرفریار، پیمانه صالحی، مهناز مقدسی، نازنین خلیلی‌پور، هومن عباسپور درج شده است.

جشن‌نامۀ فرخنده‌زادروز استاد سیروس پرهام را از فضاهای مجازی انجمن صنفی ویراستاران دریافت کنید.

 جشن‌نامۀ استاد سیروس پرهام ـ سروسرفراز

زبان فارسی؛ ممیّزِ ذی‌روح از غیرذی‌روح (2)

زبان فارسی؛ ممیّزِ ذی‌روح از غیرذی‌روح (2)
| اسماعیل سعادتمنتشرشده در: نشر دانش، سال چهاردهم، شمارۀ 6  | مهر و آبان 1373 |

فعل نیز مانند صفت از جهت وابستگی آن به ذی‌روح و غیرذی‌روح به سه دسته تقسیم می‌شود: دستۀ اول افعالی است که در معنی حقیقی خود خاص ذی‌روح است، مانند گفتن، خواندن، نوشتن، خندیدن، دویدن و جز این‌ها. این‌گونه افعال را در معنی حقیقی آن‌ها برای ذی‌روح به کار می‌بریم، و اگر برای غیرذی‌روح به کار ببریم، در معنی مجازی آن‌هاست؛ دستۀ دوم افعالی است که در معنی حقیقی خود فقط خاص غیرذی‌روح است، مانند گداختن، خشکیدن، چکیدن، باریدن و جز این‌ها؛ دستۀ سوم افعالی است که هم برای ذی‌روح به کار می‌رود و هم برای غیرذی‌روح، مانند بودن، وجود داشتن، افتادن، آشفته شدن، لرزیدن و جز این‌ها.

اما تمایز میان ذی‌روح و غیرذی‌روح در مورد فعل هنگامی آشکار می‌شود که بخواهیم فعلی را به فاعلِ جمع نسبت دهیم…

 

متن کامل مقاله را از پيوند زير دريافت كنيد.

زبان فارسی 2 – اسماعیل سعادت

زبان فارسی؛ ممیّزِ ذی‌روح از غیرذی‌روح

زبان فارسی؛ ممیّزِ ذی‌روح از غیرذی‌روح
| اسماعیل سعادتمنتشرشده در: نشر دانش، سال چهاردهم، شمارۀ 5  | مرداد و شهریور  1373 |

 

جالب توجه و حتی پرمعنی است که زبان فارسی داشتن روح را ملاک تمایز موجودات از یکدیگر می‌گیرد. اما چنین نیست که در این تمایز ذی‌روح و غیرذی‌روح را به یک چشم نگاه کند. درحقیقت اگر تمایزی میان آن‌ها قائل است به دلیل این است که ذی‌روح را بر غیر ذی‌روح ترجیح می‌دهد و آن را در مرتبه‌ای بالاتر از این می‌نشاند، زیرا یکی چیزی دارد که نزد انسان عزیز و شریف است و دیگری آن را ندارد. به همین سبب است که جمع غیرذی‌روح یا غیر جاندار را هم مفرد می‌گیرد و افراد آن را صاحب شخصیت مستقل نمی‌شناسد. سنگ‌ها را به معنی نوع سنگ می‌گیرد و فعل آن‌ها را به صیغۀ مفرد می‌آورد: سنگ‌ها (حتی اگر همۀ سنگ‌های جهان باشد) سخت است، اما موش‌ها (حتی اگر دو تا باشند) موذی‌اند.

مقاله را از پیوند زیر دریافت کنید.

زبان فارسی1 __ اسماعیل سعادت

لزوم بازنگری در شیوۀ نگارش خط فارسی

لزوم بازنگری در شیوۀ نگارش خط فارسی
| کریم امامی | منتشرشده در: آدینه، شمارۀ 73ـ74 |  نوروز 1371 |  و درگیرودار کتاب و نشر، نیلوفر (1385)  |

طی چند قرنی که کتابت در ایران در دست محرّران و کاتبان بود و از چاپ حروفی سربی هنوز خبری نبود، قواعد خاصی به‌عنوان شیوۀ نگارش وجود نداشت، جز آنچه اصول زیبایی‌‌شناختی خط نستعلیق یا شکسته یا شکستۀ نستعلیق حکم می‌کرد. اگر سه واژۀ «این»، «است»، «که» را به صورت «اینستکه» به هم می‌چسباندند، به این سبب بود ترکیب حروف آن قشنگ از آب درمی‌آمد و چون اتفاقاً ترکیب پراستعمالی هم بود، به‌مرور ایام آن‌قدر رواج یافت که هنوز تعدادی از جوانان قدیم این ترکیب را به کار می‌برند …

 

متن کامل مقاله را از پیوند زیر دریافت کنید.

لزوم بازنگری در شیوۀ خط فارسی ـ کریم امامی

سیزدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران

| سرمقاله | مجید رهبانی |

نشر امروز ایران، در کنار رشد کمّیِ نامتوازنِ سه دههٔ گذشته، خوشبختانه از رشد کیفی بی‌بهره نبوده است. از ارتقای چشمگیر تولید فنّی که بگذریم، بخش مهمی از کیفیت امروز کتاب‌ها مدیون ویراستاران کارآزموده‌ای است که با ناشران حرفه‌ای همکاری دارند.
ویرایش کتاب در کشور ما به‌تدریج فراگیرتر و همچنین تخصصی‌تر می‌شود، اما به‌خاطر نوپا بودن، هنوز نه عرف و سنّت حرفه‌ای برایش شکل گرفته است و نه معیارها و قواعدی برای مسائل گوناگون آن وضع شده است. در این شرایط، با یک صنف فرهنگیِ در حال تکوین سروکار داریم که ناگزیر است نخستین گام‌ها را برای سامان بخشیدن به حرفهٔ خود بردارد؛ گام‌هایی که لاجرم متناسب با ویژگی‌های نشر کشور، مهارت‌ و توانمندی‌ اعضای صنف، و دانش و تجربهٔ قابل اقتباس از دیگر کشورها خواهد بود.
ویراستار، خدمتگزار ناپیدای کتاب، از یک‌سو با ناشر به‌عنوان کارفرما/ سفارش‌دهنده ارتباط دارد و از سوی دیگر با پدیدآورنده (نویسنده/ مترجم) به‌عنوان مالک معنوی کتاب. او باید اعتماد هر دو را به صلاحیت خود در کاری که به عهده گرفته، امانتداری و پایبندی‌اش به اخلاق حرفه‌ای جلب کند و با پذیرفتن آگاهانهٔ ویرایش یک اثر، درواقع صلاحیت و مهارت حرفه‌ای خود را اعلام می‌دارد. تعریف چارچوب‌های این همکاری از ضرورت‌هاست.
در هر همکاری فرهنگی، پدید آمدن اختلاف‌نظر و سلیقه امری طبیعی است اما باید کوشید که، با نظام‌مند ساختن آن، به طور نسبی آسیب‌های معمول را دور ساخت. گام نخست در این راه هم‌فکری اعضای صنف با یکدیگر و همچنین با ناشران فرهنگی برای شناسایی مهم‌ترین مسائل مطرح در این همکاری است و سپس تدوین پیش‌نویس یک منشور حرفه‌ای برای ویراستاران که باید، با بررسی و نقد آن‌ها، رفته‌رفته تصحیح و تکمیل شود.

سیزدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران را در پیوند زیر دریافت کنید.

سیزدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران

همراه با مترجم (1)

همراه با مترجم (1)
| علی خزاعی‌فر | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال سوم، شمارۀ 13ـ14 |  بهار ـ تابستان 1373 |

«همراه با مترجم» عنوان مطالبی به‌قلم دکتر علی خزاعی‌فر است که در فصلنامۀ مترجم منتشر شده و در آن‌ها نمونه‌هایی از متون ترجمه آورده شده؛ نگارنده متن انگلیسی و متن ترجمه‌شده را مقابله کرده است و نکاتی دربارۀ ترجمۀ صحیح‌تر و ویرایش ترجمه ذکر کرده است. خواندن این مطلب را به ویراستاران و به‌ویژه ویراستاران ترجمه توصیه می‌کنیم.

 

متن کامل مقاله را از پیوند زیر دریافت کنید.

همراه با مترجم (1) ـ علی خزاعی‌فر