اکنون که نیست، یادش را گرامی می‌داریم و سخنانش را بازخوانی می‌کنیم

کریم‌ امامی در ۱۸ تیرماه ۱۳۸۴ براثر‌ سرطان‌ خون ‌در‌تهران‌ درگذشت. مترجم، ویراستار، نویسنده، روزنامه‌نگار و کارشناس کتاب و نشر بود. با وجود تسلط بر زبان و ادبیات انگلیسی، دورۀ دانشگاهیِ این رشته را در دانشگاه تهران گذراند. سال‌ها در مجامع فرهنگی حضوری فعال داشت، با ترجمۀ آثاری چون نمایش‌نامۀ با خشم به یاد آر اثر جان آزبرن، گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتزجرالد و ماجراهای شرلوک هلمز در میان اهل قلم جایگاهی ویژه یافت. چند سال با کیهان اینترنشنال (روزنامۀ کیهان انگلیسی) همکاری داشت و در ۱۳۴۷ به مؤسسۀ انتشارات فرانکلین پیوست و سال‌ها مدیر بخش ویرایش و آماده‌سازی آن مؤسسه در تهران بود. با تعطیلی فرانکلین، به انتشارات سروش، ناشر وابسته به سازمان صداوسیما، رفت و بخش ویرایش را در آنجا پایه‌گذاری کرد. اگرچه امامی پس از انقلاب از کارهای اداری کناره گرفت و فضای فرهنگی کتاب‌فروشی را برگزید، هرگز قلم بر زمین نگذاشت و کتابفروشی‌اش محفل اهل فرهنگ بود.

او آثاری از شاعران امروز همچون نیما یوشیج، فروغ فرخزاد، اخوان ثالث و شاملو  و همچنین داستان‌هایی از میرصادقی، ساعدی و هدایت را به انگلیسی برگرداند.

امامی در ‌مؤسسۀ‌ فرانکلین ‌روش‌های ‌جدید ‌آماده‌سازی ‌متون، ‌تصویرپردازی ‌و ‌تولید ‌را ‌از‌ اروپا‌ و امریکا ‌گرفت، ‌معرفی‌ کرد‌ و ‌رواج ‌داد‌ و‌ بسیاری ‌از ‌کارهای ‌فنی ‌امور ‌کتاب ‌و ‌نشر ‌در ایران از ‌این ‌مؤسسه‌ آغاز ‌شد.‌

در لابه‌لای انبوه گفته‌های چاپ‌شده و نوشته‌های کریم امامی، به قسمتی از گفته‌هایش در کتاب در گیرودار کتاب و نشر، که به همت عبدالحسین آذرنگ، ویراستار و نشرپژوه، منتشر شده (نیلوفر: ۱۳۸۵) برمی‌خوریم و برای گرامی‌داشتِ یادش شما را در خواندن آن سهیم می‌کنیم. او دربارۀ وظایف، مسئولیت‌ها و حیطۀ اختیارات ویراستار گفته‌ است:

«ویراستاری که با اثر ترجمه‌شده مواجه می‌شود، ظاهراً کارش آسان‌تر است، چون با استفاده از کتاب اصلی، راه را بهتر می‌بیند و لغزش‌های مترجم را زودتر می‌تواند تشخیص دهد. چنین ویراستاری نه‌تنها باید به‌اندازۀ کافی زبان‌دان باشد، بلکه از موضوع کتاب هم سررشته داشته باشد. اگر ویراستاری به موضوع کتاب وارد نباشد، بهتر است از ویرایش ترجمه عذر بخواهد و کار را به شخص واردتری بسپارد. به نظر من، ویراستاری که روی متون ترجمه‌شده کار می‌کند لازم است حتماً خودش تجربۀ ترجمه داشته باشد، حداقل به‌خاطر اینکه بداند حد و حدود کار چیست و چه چیزهایی را می‌توان و چه چیزهایی را نمی‌توان به فارسی برگرداند و البته لازم است که مترجم و ویراستار تصور واحدی از کار ترجمه داشته باشند، چون در غیراین‌صورت دخالت ویراستار در کار مترجم به جایی خواهد رسید که خود او به نام ویرایش، کتاب را دوباره به فارسی ترجمه خواهد کرد و این کار به‌هیچ‌وجه درست نیست» (ص ۲۲۱).

«به نظر من ویراستار وقتی به حداکثر توانایی و کارسازی خود می‌رسد که از نیمۀ راه با اثر تألیف و ترجمه‌شده روبه‌رو نشود، بلکه فرصت داشته باشد که از قدم اول با مؤلف یا مترجم همراه شود و در شکل‌دادن به کتاب و انتخاب مناسب‌ترین راه و حل‌وفصل مسائل مشارکت کند» (ص ۲۲۲).

«ویرایش انواع دارد: ویرایش کتاب‌های ترجمه‌شده، ویرایش کتاب‌های تألیفی، ویرایش کتاب‌های عام، ویرایش کتاب‌های تخصصی، ویرایش کتاب‌های مرجع، ویرایش کتاب‌های مصور، ویرایش کتاب‌های کودکان و نوجوانان و غیره. هر کدام رموز و فنون خودش را دارد و در کمتر کلاس و مدرسه‌ای هم انسان فرصت آموختن این رموز را پیدا می‌کند. انسان بایستی رموز کار را در بوتۀ تجربه بیاموزد» (ص ۲۱۲).

«یک ویراستار خوب عاشق کار کتاب است و عاشقانه کار می‌کند. یک ویراستار خوب، آدم زحمت‌کشی است و به همۀ جزئیات کار، که واقعاً هم متنوع و مفصل است و بنده در مواردی کار کتاب را به ساختن خانه تشبیه کرده‌ام، شخصاً رسیدگی می‌کند. ویراستاری آنقدر کار گِل دارد که اگر کسی واقعاً عاشق نباشد، آن را خیلی زود رها می‌کند» (ص ۲۲۲-۲۲۳).

بسیار کسان از محضر او آموختند و ما نیز از نوشته‌هایش همچنان می‌آموزیم. یادش گرامی باد.

انجمن صنفی ویراستاران