خشایار دیهیمی مترجم، پژوهشگر، منتقد ادبی، ویراستار. در ۲۰ آبان ۱۳۳۴ در تبریز بهدنیا آمد. تحصیلاتش را در رشتۀ مهندسی شیمی گذراند، زبان انگلیسی آموخت و از ۱۳۶۴ وارد حوزۀ ترجمه و نشر شد. نخستین ترجمهاش گفتوگو با مرگ نوشتۀ آرتور کستلر را در همان سال منتشر کرد. در ۱۳۶۵ مسئولیت ویرایش و نمایهسازی کتاب تاریخ تمدن اثر ویل دورانت، در سازمان آموزش و انقلاب اسلامی (بعدها: انتشارات علمی و فرهنگی)، به او سپرده شد و بهخوبی از عهدۀ آن برآمد. در دهۀ ۱۳۷۰ انتشارات نسل قلم را تأسیس کرد و با انتشار حدود ۱۱۴ عنوان کتاب در معرفی نویسندگان معروف جهان، فصلی تازه در نشر ایران رقم زد. قلم توانا، ترجمههای دقیق و پاکیزه و وسواس درستنویسی او بر هیچ کس پوشیده نیست. امروز تولد این مترجم و ویراستار گرانقدر است، اگرچه این روزها با غم از دست دادن دخترش، نازنین دیهیمی، مصادف شده، برایش آرزوی طول عمر و سلامتی میکنیم و قدرشناس زحماتش در حوزۀ نشر و فرهنگ هستیم.
سالها پیش ما (مهناز مقدسی و هومن عباسپور) گفتوگویی با خشایار دیهیمی کردهایم که هنوز منتشر نشده است، بخش کوچکی از آن را، که دربارۀ ویرایش و آموزش ویرایش است، در اینجا میآوریم.
دیهیمی در پاسخ به این پرسش که ویرایش را چگونه آموختید و آیا شیوهنامه یا دستنامهای داشتید یا خیر، چنین پاسخ داد.
به نظر من این فن و این رشته و این حرفه، از ترجمه بگیرید تا چاپ و انتشار کتاب، نوعی تجربه یا دانش عملی است نه نوعی دانش نظری. در انگلیسی به آن میگویند: Practical Knowledge. دو مثال میزنم برای دو گروه از آدمها: آشپزی که از روی کتاب آشپزی میکند نمیتواند آشپز خوبی از کار دربیاید. آشپزهای خوب معمولاً آنانی هستند که در حین آشپزی همراه آشپز بودهاند، با آشپزی حرفهای بزرگ شدهاند و یاد گرفتهاند که لِمهایی در این کار وجود دارد که هر چقدر بنویسی که نصف قاشق زردچوبه، نصف قاشق نمک، باز هم این غذا مثل آن غذایی که آن آشپز خُبره پخته درنمیآید. علتش این است که آشپزی دانشِ عملی است و نمیشود از آن طریق آن را انتقال داد. مثال دیگرش مکانیکها هستند. همۀ ما ماشینهایمان را پیش مکانیکها میبریم و دیدهایم که بچههایی که از بچگی آنجا بودهاند و یاد گرفتهاند و وردست مکانیک کار کردهاند، خیلی خوب میدانند که آچار را کجا بیندازند یا پیچ را چطور بازکنند، ولی مهندس مکانیکی که در دانشگاه این کار را بهشکل علمی و نظری خوانده نمیتواند آن آچار را آنطور بهدست بگیرد. برای اینکه این کار دانش عملی میخواهد. ترجمه، ویرایش، نسخهپردازی و کل مراحل فنی کار کتاب همگی به نظر من دانش عملیاند و برای همین هم است که نمیشود با تئوری یا نظریه سراغ ترجمه رفت و نمیشود اینها را در کلاس درس داد. شکست چنین نگاهی به این مقوله را میتوانید در دانشگاههایمان ببینید. بعد از انقلاب، در بسیاری از دانشگاههای ما، در رشتههای زبان، رشتهای گذاشتهاند به اسم «مترجمی». واقعاً خوب است که یک نفر برود و آمار بگیرد که چند نفر در این رشتهها تحصیل کردهاند و چند مترجم از آنجا بیرون آمده؟ یا چند مترجم خوب بیرون آمده است؟ تقریباً به صفر میرسیم. این نکتهای است که راجع به تجربۀ خودم میخواهم بگویم. من هم این را بهشکل عملی در فضا انتشاراتی اخذ کردم. آییننامه و شیوهنامهای نبود. دائماً در حال تحصیل بودم. دائماً در حال یادگیری بودم و مثل شاگرد مکانیک، در واقع شاگرد ویراستار بودم که کمکم فوت و فن ویراستاری را در حین کار و ضمن مواجه با مشکلات یاد گرفت.
انجمن صنفی ویراستاران بر خود میبالد که استاد خشایار دیهیمی از نخستین اعضای آن است. یادمان باشد که خشایار دیهیمی با انتشار مجموعههای مفید، در زمینهی علوم انسانی و فلسفه، بر دانش فارسیزبانان افزوده است. امید است از تجارب ایشان بیشتر بهرهمند شویم.
مهناز مقدسی