سیری در قلمرو داستان

سیری در قلمرو داستان
| سیروس پرهام | منتشرشده در: نشر دانش، سال هجدهم، شمارۀ 3، پیاپی 98، پاییز 1380 |

 

رمان ادامۀ رمانس  است در عصر جدید؛ شکل تازۀ روایت واقعیت‌های اجتماعی نوپدید. این سخن سِر والتر اسکات درست است که رمانس «روایتی است تخیلی، به نثر یا به شعر، که به رویدادهای شگفت‌آور و نامعمول می‌پردازد» و بنابر این تعریف در تضاد با  اصطلاح هم‌خانواده‌اش رمان قرار می‌گیرد. اما فرق میان رمانس و رمان بسیار پیچیده‌تر و دامنه‌دارتر است، خاصه آنکه این تعریف عنصر اصلی متمایزکنندۀ رمان و رمانس، یعنی شخصیت و شخصیت‌پردازی را دربر نمی‌گیرد…

متن کامل مقاله را در پیوند زیر  مطالعه کنید.

سیری در قلمرو داستان ـ سیروس پرهام

فارسی بنویسیم (2)

فارسی بنویسیم (2)
| احمد سمیعی گیلانیمنتشرشده در: نشر دانش، سال چهاردهم، شمارۀ 6، مهر ـ آبان 1373|

 

* رسم‌الخط این مقاله مطابق متن اصلی است.

قصۀ تلخ و شیرین و دنباله‌دار فارسی‌نویسی را با شواهدی تازه ادامه می‌دهیم. این شواهد بیشتر مربوط می‌شود به خطاها و کج‌سلیقگی‌های ناشی از عادت و مسامحه و تأثر از الگوهای بیگانه و احیاناً تکلف و هنرفروشی. شواهد ذیل عنوانهایی دسته‌بندی و اگر نکته یا نکته‌هایی بیرون از عنوان هم داشته افزوده شده است.

  • «انجام» را به جای «انجام دادن» به کار می‌برند که در مواردی اصولاً آوردنش یا درست نیست یا ضرورت ندارد.

* از انجام بسیاری هزینه‌های بی‌مورد و تکراری جلوگیری شود.

? از بسیاری هزینه‌های زاید جلوگیری شود (تعبیر «زاید» ساده‌تر از «بی‌مورد و تکراری» است.)

* در این طرح حیف‌ومیل زیادی انجام شده است.

? در هزینۀ اجرای این طرح حیف‌ومیل زیادی شده است. (در طرح حیف‌ومیل نمی‌شود در هزینۀ اجرای آن حیف‌ومیل می‌شود).

  • «برخوردار بودن از…» را، که تکیه‌کلام و کلیشه شده است، بر تعبیرهای ساده‌ای چون «داشتن» یا «دارا بودن» ترجیح می‌دهند و گاهی آن را در مواردی به کار می‌برند که سخن از امری نامطلوب است نه مطلوب و مرغوب.

* با وجود طرح‌های گوناگون عمرانی و اقتصادی و تلاشهای صورت‌گرفته، امّا هنوز شبکۀ ترابری بین‌شهری کشور از توسعۀ کافی برخوردار نیست.

? با آن که طرحهای عمرانی گوناگونی اجرا شده است هنوز شبکۀ ترابری بین‌شهری وسعت کافی ندارد/جواب‌گوی نیازها نیست. (امّا زاید است).

* بلندترین راه‌ها می‌توانند برخلاف بعد مسافت کوتاه‌ترین راه‌ها باشند به شرط اینکه از کشش کافی برخوردار باشند.

? طویل‌ترین راه، اگر کشش کافی داشته باشد، به‌رغم بعد مسافت، چه‌بسا کوتاه‌ترین راه باشد. (در اینجا، علاوه بر مسئلۀ برخوردار بودن، چند نکتۀ زبانی و بیانی دیگر وجود دارد: صفت بلند، برای راه به‌کار نمی‌رود؛ مقصود از برخلاف بعد مسافت، به‌رغم یا باوجود بعد مسافت است؛ ترافیکی حشو و زاید است؛ جمع بستن راه لزومی ندارد چون نوع آن مراد است نه تعدّد آن.)

* به‌راحتی می‌شد جاده‌ای احداث کرد که از امنیت کافی برخوردار باشد.

? به‌راحتی می‌شد جاده‌ای دارای امنیت کافی احداث کرد.

  • به این معنی توجه نمی‌شود که هر فعلی با «حروف اضافه» یا گاهی «حرف اضافه‌های» معینی متمم می‌گیرد و این غفلت به‌خصوص در عطف دو فعل خطای دستوری پدید می‌آورد.

* نظارت و افزایشِ ضریب امنیت جابه‌جایی کالا

? نظارت بر امنیت جابه‌جایی کالا و افزایشِ ضریبِ آن

  • فعل را بی‌قرینۀ لفظی حذف می‌کنند.

* با امپراتور… دیدار و با وی به گفت‌وگو نشست.

? با امپراتور… دیدار کرد و به گفتگو نشست (با وی زاید است).

یا ساده‌تر: با امپراتور… ملاقات و مذاکره کرد.

* لایحۀ… در جلسۀ امروز شورای نگهبان مطرح و مغایر با شرع و قانون اساسی شناخته نشد.

? لایحۀ… در جلسۀ امروز شورای نگهبان مطرح شد و مغایر با شرع و قانون اساسی شناخته نشد. (در واقع، حذف اگر به قرینه گرفته شود «مطرح» به معنی «مطرح نشد» خواهد بود نه «مطرح شد»).

  • از ضمیر برای پرهیز از تکرار استفاده نمی‌شود.

* نویسنده‌ای که موفقیتی به دست آورده گمان می‌برد با این موفقیت وضع زندگیش عوض می‌شود.

? نویسنده‌ای که موفقیتی به دست آورده است می‌پندارد که بر اثر آن وضع زندگیش عوض می‌شود.

* داستان ایوب پیامبر مربوط به مصیبتهای زندگی حضرت ایوب است و آزمایشی که این پیامبر در آن شرکت می‌کند.

? داستان ایوب پیامبر مربوط است به مصایب و محنتهای آن حضرت.

یا: داستان ایوب پیامبر مربوط است به مصایب آن حضرت و آزمایشهایی که از سر گذرانده است.

(از ضمیر برای پرهیز از تکرار اسم ظاهر استفاده نشده است؛ آزمایشی اعلام نشده بود که حضرت ایوب پیامبر در آن شرکت کند، مقصود محنتهایی است که آن حضرت دیده است و آزمایشهایی که از سر گذرانده است.)

  • صفت‌هایی می‌آورند که مناسب موصوف نیست یا ساختگی است.

* در کشورهای توسعه‌یافته احداث جاده‌های سریع امری طبیعی است.

? در کشورهای توسعه‌یافته احداث شاهراههای پرکشش طبیعی است.

(سریع صفت مناسب جاده نیست؛ امر حشو و زاید است.)

* او همسایه‌ای مهربان و شوهری سر به فرمان دارد.

? او همسایه‌ای مهربان و شوهری گوش به فرمان دارد.

  • به جای صیغه‌های گوناگون فعل، وجه وصفی به کار می‌برند و گاهی این وجه وصفی را در جایی می‌آورند که می‌توان فعل را به قرینۀ لفظی حذف کرد.

* برای آن که بتوانیم مشکلات آنها را درک کرده و به درستی قضاوت کنیم.

? برای آن که بتوانیم مشکلات آنها را درک و به درستی قضاوت کنیم.

  • قواعد مربوط به مطابقت فعل با فاعل یا هماهنگی افعال را رعایت نمی‌کنند.

* در زمانه‌ای که اقتصاد کشورها رشد جهش‌آسا به خود گرفته‌اند، آشفتگی در شبکۀ ترابری کشور رخدادی است غیرقابل بخشش.

? در زمانه‌ای که اقتصاد کشورها رشد جهشی یافته، آشفتگی در شبکۀ ترابری کشور نابخشودنی است. (رخداد زاید و غیرقابل بخشش ترکیب ناخوشی است.)

  • جمع‌های غیردستوری به کار می‌برند.

* سعی می‌کنند که در اکثر موارد مخالفت کرده و نظراتشان در مقابل نظرات بزرگ‌ترها باشد.

? سعی می‌کنند که در بیشتر موارد مخالفت کنند و نظرشان در مقابل نظر بزرگ‌ترها قرار گیرد.

(نظرات جمع نظره است نه جمع نظر. به علاوه، جمع آوردن لزومی ندارد، چون نظر نوع خود را می‌رساند و یک یا چند در آن مستتر است؛ کرده وجه وصفی است- بی‌زمان، بی‌وجه، بی‌شخص ـ و نباید به جای کنند ـ مضارع التزامی، سوم شخص جمع ـ به کار رود.)

  • رای زاید می‌آورند. (این رای زاید آفت روزافزون شده است.)

* زیر پیمان صلحی را امضا کردند.

? پیمان صلحی امضا کردند.

(زیر و را زاید و حشو است).

* تلاش او حاصلی را نداشت.

? تلاش او حاصلی نداشت.

  • در بیان مطالب ساده و در نوشته‌هایی که مخاطب آنها عامۀ مردم‌اند، بی‌ضرورتی، تعبیرهای «علمی» می‌آورند.

* شبکۀ حمل و نقل نیز، در خدمت همین فرایند، رشدی ناهمگون و یک‌وجهی را در پهنۀ کشور داشته است.

? شبکۀ حمل و نقلِ کشور نیز به مقتضای همین جریان رشدی ناموزون داشته است.

(در بیان این مطلب ساده برای عامۀ مردم نیازی به آوردن تعبیر فرایند نیست؛ ناهمگون صفت مناسب مقام نیست، ناموزون بهتر و دقیقتر مراد را می‌رساند و بر «یک‌وجهی» بودن رشد نیز دلالت دارد).

  • با تکلفهای نابجا بیان را از سادگی دور و ناخوشگوار می‌کنند.

* گروه دیگری که اکثریت مطبوعات معروف را تشکیل می‌دادند از محاکمۀ آنها حمایت کردند.

? بیشتر مطبوعات معروف طرفدار محاکمۀ آنها بودند.

(تشکیل دادن ـ ترجمۀ constitute ـ الگوی بیگانه است که عموماً به جای بودن به‌کار می‌رود.)

* عکاس هنرمند ایرانی جایزۀ… را به خود اختصاص داد.

? عکاس هنرمند ایرانی برندۀ جایزۀ… شد.

* انطباق مصنوعی بین صهیونیسم سیاسی با یهودیت را نیز به‌کار گرفتند.

? برای سوءاستفاده، صهیونیسم سیاسی را به‌تصنّع با یهودیت یکی شمردند.

(انطباق لازم است نه متعدی و تازه منطبق شدن بر چیزی می‌گوییم نه با چیزی؛ به کار گرفتنِ «به‌کار گرفتن» هم صورت خوشی ندارد.)

  • به عبارتی بیان مطلب می‌کنند که خلل منطقی در آن دیده می‌شود یا ابهام دارد.

* خانوادۀ من، با این که افرادی تحصیل‌کرده هستند، امّا موقعیت سنی من را در نظر نمی‌گیرند و مثل یک کودک با من برخورد می‌کنند.

? خانوادۀ من، با آن که افرادش تحصیل‌ کرده‌اند، موقعیت سنی مرا در نظر نمی‌گیرند و با من چنان رفتار می‌کنند که انگار کودکم.

(خانواده افراد نمی‌شود؛ من را نمی‌گوییم، مرا می‌گوییم؛ مثل یک کودک به که برمی‌گردد، به سخنگو یا به خانواده؟)

به امید دیدار بعدی

زبان علمی فارسی و پیشنهادهایی در راه اصلاح آن

زبان علمی فارسی و پیشنهادهایی در راه اصلاح آن

| دکتر رضا صادقی جورابچیمنتشرشده در: نشر دانش، سال چهاردهم، شمارۀ 1 ـ 2، آذر ـ اسفند 1372|

* رسم‌الخط این مقاله مطابق متن اصلی است.

زبان علمی فارسی در سالهای فرخنده‏‌ای متولد شده است، در سالهایی که فردوسی کاخ بلند نظم شاهنامه (رکن اساسی زبان ادبی فارسی) را پی می‌‏افکند. این دو، فرزندان توأمان یک مادر و میوه، و حتی ریشۀ یک جنبش و یک نهضت‏‌اند، نهضتی که اگر نبود، به احتمال قوی ایران و ایرانی به عنوان قومی با هویت مستقل دیگر نبود. اما میان این دو زبان تفاوت بسیار است. زبان شعر از مقولۀ «لطیفۀ الهی» است. دیگر نه می‌‏توان بر آن چیزی افزود و نه می‌‏توان از آن چیزی کاست، حال آن که علم بنا بر ماهیتش زبانی دارد پیوسته پویا و دگرگون‏‌شونده: در گذشته به‏‌کندی و در روزگار ما به‌شتاب.

در آثار علمی زبان فارسی از همان آغاز (نیمۀ دوم سدۀ چهارم خورشیدی) دو اصل بنیادی زبان علم مراعات شده است: بافت آن ساده، خالی از ایهام و ابهام و حشو و زوائد یا صنایع لفظی است و واژگان علمی آن هویت مستقلی دارند. این زبان ظرف دو قرن در ذخیرۀ خوارزمشاهی به کمال رسید: با بافتی دقیق به روانی آب و به روشنی آیینه. از آن زمان به بعد، حتی در دوره‌‏های زوال نثر فارسی، زبان علم دست کم سادگی و بی‌‏پیرایگی خود را غالباً حفظ کرد. درست است که واژگان علمی این آثار غالباً عربی بوده است، اما با زمینه‏‌ها و علائق فرهنگی و علمی امروزی نباید به داوریِ کارِ گذشتگان پرداخت. در آن روزگار بخشی از واژگان عربی جزئی از میراث فرهنگی ما شده بود و ایرانیان خود در خلق آنها بیشترین سهم را داشتند، چنانکه به عنوان نمونه واژگان فلسفه تا زمان ابن سینا معیار نبود و شیوۀ این حکیم ایرانی الگوی رفتار آیندگان شد. وانگهی انبوهی از واژگان علمی، به ویژه در رشته‌‏های پزشکی و صورت عربی‏‌شدۀ واژگان فارسی، یونانی… بود. به علاوه اگر حکومتهای ایرانی‌تبار زودتر پا می‌‏گرفت و می‌‏پایید، وضع زبان علم به کلی فرق می‏‌کرد.

***

زبان علمی و فنی فارسی در پنجاه سال اخیر به وجود آمده و تا حدودی پویا شده و از تواناییهای بالقوه و بالفعل خود استفاده کرده است. اما از جای جنبیدن آن به بسیج لشکری می‏‌ماند ناهماهنگ و بی‏‌برنامه. در رشته‌‏هایی که نویسندگان یا مترجمان در زبان مایۀ کافی دارند و خود صاحب ذوق‏‌اند (چون ادبیات و فلسفه و تاریخ و زبانشناسی…) نیرومند شده است. در برخی رشته‏‌های اختصاصیِ علم چون زمین‌‏شناسی و گیاهشناسی به همت مردان کاردانی نظیر شادروان حسین گل گلاب (که ذکرش به خیر باد) و شاگردان او و در این اواخر در زمینه‌‏های گونه‏‌گون به‌ویژه نجوم، کشاورزی، آمار، فیزیک و برخی از قلمروهای فنی که با هنر ارتباط دارند (معماری) راه خود را یافته است که اگر چنانکه سزاوار است گسترش یابد و همه‌‏گیر شود برومند خواهد شد و سرمشق خوبی خواهد بود. اما در بسیاری از دیگر زمینه‏‌های دانش، از جمله پزشکی و اقمارش، واپس رفته و در رشته‌‏های فنی حتی از خلاقیتهای صاحبان کم‌‏سواد و گاه بی‏‏سواد حرفه‏‌ها نیز عقب مانده است.

اینک در بسیاری از رشته‏‌های علمی به ویژه زمینه‌‏های مختلف پزشکی و تکنولوژی زبان علمی کهنسال فارسی به پیر علیل و عاجزی می‏‌ماند که گفتارش پریشان و نامفهوم و تمام اندامهایش عاریه است، چنانکه در نمونه‌‏های زیر می‌‏توان مشاهد کرد:

ـ بیمار دارای کبدی است که دچار بزرگی شده (به جای: کبد بیمار بزرگ است).

ـ بیمار در چند نقطه از فک دچار شکستگی شده است.

ـ کم‏خونی حاد رودۀ زودرس(؟).

ـ آنومالیهای انعقادی ثانوی به نارسایی کبد(؟).

ـ نخهای تک فیلامانی در مقابل نخهای چند فیلامانی بهترند (به جای: نخهای تک‌رشته‌ای بهتر از نخهای چند رشته‌‏ای هستند).

ـ اغلب این بیماران تحت پیوند مغز استخوان قرار گرفته‏‌اند.

ـ سالهای متمادی تحت تزریق خون قرار می‌‏گیرد.

ـ اتساع ورید واضح(؟)

ـ ارتباط بین دو دهلیز قدیمی(؟)

ـ سلولهای عضله که «همو» به آنها سرویس می‌‏دهد.

ـ عروق جانبی که ما (یعنی انگلیسیها) به آنها collateral می‌‏گوییم.

ـ سطح آلسر بوسیله قطعۀ نکروتیکی از پسودومامبران پوشیده شده بوده و به وسیلۀ یک خط اریتماتو از مخاط اطرافش متمایز می‌‏باشد.

ـ این عارضه تنوسینو و ایتیس اولین کمپارتمنت دو رسال مچ دست است.

ـ از سیمپتومهای کلینیکی‏ی استوماتیت فوزیفرمی و هرپتیک و فوزواسپیروکتانی…

ـ در نواحی پالاتن و فارنکس و لوزه‌‏ها.

ـ اسمری از ژنژیویت کوکال آبسه آپیکال.

ـ آیا تو بر کولین بیماری اصلی را rveillé کرده است؟

ـ میزان endothelial cell loss کمتری دارد.

ـ برخلاف literature که موفقیت دارویی را از ۹۰%ـ۸۰% ذکر نموده اغلب بیماران ناچار فلپ یا پیوند شده‏‌اند.

ـ تست فونکسیون عضله و تاندون کمپارتمان سوم.

ـ «کنگرۀ آناتومی ایران» (حتی واژۀ قدیمی و جاافتادۀ کالبدشناسی هم مرد، خدایش بیامرزد!)

من قصد انتقاد از لوتره یا به اصطلاح «ژارگون» پزشکی را ندارم. امروزه اصطلاحاتی که در پزشکی به کار می‌‏رود منحصر به واژگان موجود در لغتنامه‌‏های پزشکی نیست، بلکه اقیانوسی است از واژگان تمام علوم از کشاورزی تا فیزیک و ریاضیات عالی و علوم فضائی، و مجموعه‏‌ای از واژگان فلسفی و هنری و مردم‌‏شناسی و حتی اصطلاحات مربوط به مناسک آیینی و مذهبی اقوام مختلف و سحر و جادو…  هیچکس انتظار ندارد که این اقیانوس به قالب زبان فارسی ریخته شود یا پزشکان و دانشجویان پزشکی زبان رایج خود را به کار نبرند. پزشکان از قدیم واژگانی را که برای مردم ناآشنا و غریبه باشد ترجیح می‌‏دادند. در قرون وسطی در مدرسۀ طب پاریس استفاده از اصطلاحات عربی ابن سینا متداول و مایۀ فخر پزشکان بود و در ایتالیا، لئوناردو داوینچی، بنیانگذار کالبدشناسی جدید، نیز اصطلاحات عربی تشریح را نیز به‌‏کار می‌‏برد. اما این انتظار بیجا نیست که اگر به فارسی می‌‏نویسیم، دست کم به زبان مادریمان چنانکه سخن می‌‏گوییم بنویسیم و اگر برگردان تمام مفاهیم علمی را به فارسی کاری عبث می‏‌دانیم لااقل از کاربرد واژگان علمی جاافتاده و مفهوم فارسی عار نداشته باشیم. متأسفانه بسیاری از دانشمندان و دانشجویان ما از دو اصل بنیادی زبان علم تعبیر درستی ندارند. این اصل که زبان علم باید روشن، خالی از ایهام و ابهام و حشو و زوائد و آرایش کلام باشد، خودبخود ساختارهای نحوی نادرست و خطاهای دستوری یادشده را نفی می‌‏کند، زیرا در عبارت «ارتباط بین دو دهلیز قدیمی»، «دو دهلیز قدیمی» همان معنی دو خانۀ قدیمی را برای خواننده تداعی می‌‏کند و حال آنکه «ارتباط» است که قدیمی یا مزمن است نه دهلیز. یا در عبارت «کم‏خونی حاد رودۀ زودرس»، روده زودرس نیست بلکه کم‏خونی حاد و زودرس است.

همچنین این اصل که واژگان علمی باید هویت مستقلی داشته باشند بدان معنی نیست که عالم یا مترجم می‌‏تواند اصطلاح را به هر زبان، به هر خط، با هر تلفظ بنویسد زیرا همین شلختگی نیز هویت مستقل واژگان علمی را مخدوش می‌‏کند.

زبان علم در علوم ابتدایی

علوم ابتدایی در قلمرو وظیفۀ دوره‏‌های پیش از دانشگاه (دبستان و دبیرستان) و رادیو و تلویزیون است. تقریباً تمام آثار علمی فارسی که تا قرن ششم نوشته شده‏‌اند، از جمله هدایة المتعلمین ابوبکر خوارزمی، التفهیم بیرونی و دانشنامه علائی ابن سینا در علوم ابتدایی است. هزار سال پیش علوم ابتدایی ما چنان کتابهایی بود، اینک نظری به علوم ابتدایی امروز بیفکنیم.

آقای حسین دانشفر در «سمینار زبان فارسی و زبان علم»[1] مقالۀ مستندی ارائه داد که شاهد صادقی است بر کهنگی، فقر و کم‏مایگی برنامه‏‌های دروس نظری و علمی رشته‏‌های فنی و ریاضی دبیرستانها و صدا و سیمای ایران. در «سومین سمینار زبان فارسی در صدا و سیما» نیز آقای محمد تقی‌‏زاده سخنرانی جامعی با انبوهی شاهد مثال از کتابهای درسی دورۀ دبیرستانها عرضه داشت که خود فرهنگی است از غلطهای علمی، انشایی و املایی و سندی است از برای رسوایی. من در بررسی کتابهای دیگر دورۀ دبیرستان (در رشته‌‏های زیست‏‌شناسی، بهداشت، فن کودکیاری، کمکهای نخستین…) غلطهای فاحش املایی (مثلاً تنظیف به جای تنزیب) و نادرستهای بیشماری در ساختار و بافت این کتابها و از همه مهمتر تعریفهای عامیانه و حتی نادرستی از مفاهیم علمی یافتم، گرچه در مجموع تنوع مباحث درسی آنها که متناسب با نیازهای زمان است، اقدامی ستودنی است.

از این گذشته در این کتابها به دو نقص، که در زبان علم از نقصهای مهم است، برخوردم. یکی این که با بررسی برگه (فیش)‏های واژگان علمی این کتابها (که مرکز نشردانشگاهی، فراهم آورده است) معلوم شد که اصطلاحات علمی این نوشته‏‌ها بسیار ناهماهنگ است، حتی در متن یک کتاب برای یک مفهوم سه اصطلاح به کار رفته است (آنتی‏‌بادی از انگلیسی، آنتی‏کور از فرانسه و پادتن از فارسی). دیگر اینکه نویسندگان بعضی از این کتابها گمان می‏‌کنند علوم ابتدایی فشرده‏‌ای است از کتابهای علمی دانشگاهی و حال آنکه در حقیقت دو گونۀ متفاوت و دو شیوۀ اختصاصی آثار علمی است. به عنوان مثال کتاب بیماریهای کودکان، که برای دانش‌‏آموزان رشتۀ کودکیاری نوشته شده، یادداشتهایی است از درسنامه‏‌های کوچک یا کتابهای درسی دانشجویان پزشکی.

در برنامه‏‌های علمی صدا و سیمای ایران نیز، هرچند زبان علم فیلمنامه‏‌های اندک آن (به ویژه زبان نجوم و گیاهشناسی) بسیار خوب و درسهای علمی آن به زبانِ جاافتاده و متداولی است، اما نکتۀ مهم فقر چشمگیر برنامه‏‌های علمی و فنی رادیو و تلویزیون است. صدا و سیمای ایران، که با انبوه شنوندگانش و قلمرو گستردۀ انتشارش باید کمبودهای برنامه‏‌های مدرسه‏‌ها را جبران کند و نوجوانان مشتاق را با تازه‏‌های علم آشنا سازد، به این اکتفا کرده است که کلاسی در کنار دانشکده‌‏ها و مدرسه‏‌های عالی بیشمار بگشاید و هر روز در برنامه‏‌های بعد از ظهر درسهای ریاضی، جبر، آمار… بدهد. این درسها اگر فایده‏‌ای نداشته باشد، این زیان را دارد که نخستین اصل آموزش علمی، یعنی رابطۀ مستقیم و گفت و‏ شنود استاد و شاگرد را نقض می‌‏کند. اگر صدا و سیمای ایران به وظیفۀ اصلی خود بپردازد و مکمل برنامۀ درسی مدرسه‏‌ها باشد، آنگاه نقصهای زبان علمی آن آشکار خواهد شد.

***

بالاتر اشاره کردم که زبان علمی فارسی در 50 سال اخیر پیشرفتهایی کرده است و کتابهای درسی دورۀ دبیرستان نیز دیگرگون شده‏‌اند، ولی آیا این تغییر تکاملی است که بعد از 50 سال انتظار آن را داشتیم؟ هرگز. دربارۀ محتوای کتابهای درسی مقالۀ آقای دانشفر و برنامه‏‌های علمی تلویزیون گواهی می‌‏دهند که پیشرفت ما در این مدت بسیار کند بوده است. بار برنامه‌‏های درسی دانش‌‏آموزان مسلماً بسیار سنگینتر شده است و انبوه محفوظاتی که آنان باید برای گذر از «سد» ورود به دانشگاه در ذهن خود جای دهند دیگر جایی برای یادگیری زبان مادری باقی نگذارده است.

در زبان علمی امروز ما، نوشته‏‌هایی که ساختار نحوی آنها سالم و واژگان علمی و فنی آنها نیز متعادل است (یعنی درصد واژگان انگلیسی یا دشوار آنها چندان نیست) غالباً انفرادی است نه عمومی. حال آنکه در نخستین دهه‏‌های این قرن تمام آثار علمی تقریباً یکدست و نسبت درصد واژگان علمی علوم مختلف، دست کم در یک رشتۀ مشخص، یکسان بود و برخی از خرده‌‏هایی را که سخن‌‏شناسان امروز به «انشای» آثار علمی آن دوره می‌‏گیرند، در نوشته‏‌های برجسته‏‌ترین ادیبان آن روزگار نیز می‌‏توان یافت. ناهماهنگی و آشفتگی کنونی زبان علمی امروز زاییدۀ شرایطی است که در قرن حاضر ما را غافلگیر کرده است. بدلیل اینکه:

۱) در قرن حاضر خلاقیتهای علوم و فنون از مجموع آنچه بشر تا آغاز این قرن آفریده بود فراتر رفته است. زبانهای علمی جهان که خود گاهوارۀ این علوم بوده‏‌اند پا به پای آن پیش رفته‏‌اند اما زبان فارسی با دستمایه‏‌ای که هنوز چنانکه شاید آمادگی برگرداندن آثار صد سال پیش را نیافته بود پا به این عرصه گذارد.

۲) هشتاد سال پیش مجموع شاگردان مدرسۀ عالی دارالفنون ۱۱۴ تن بود، حال آنکه در سال ۱۳۶۵ تعداد دانشجویان دانشگاهها به رقم ۱۸۱۸۸۹ تن رسید و تنها ظرف ۵ سال تعداد دانشجویان دانشکده‏‌های پزشکی ۲۲۴ درصد افزایش یافت. این لشکر عظیم دانشجویان و میلیونها دانش‌‏آموز، فارسی را از که می‌‏آموزند؟ استاد سیدجعفر شهیدی به این سؤال پاسخ می‏دهد: «هرکس از هرجا وا می‌ماند وزارت معارف او را به کار تعلیم فارسی می‌‏گمارد». پس از چند سالی فارغ‌‏التحصیلان تازه باید برای هزاران هزار شاگرد، خوانندۀ کتاب و مطبوعات و شنوندۀ رادیو و تلویزیون خوراک آماده کنند. بدین سان دور باطل آموزش زبان فارسی تکرار می‌‏شود.

با دستمایه‌‏ای که نویسندگان و مترجمان دوره‌‏های پیش‏‌دانشگاهی آموخته‏‌اند نمی‌‏توان امیدی به «سالم‏سازی» زبان علم داشت. من به اقتضای وظیفه‏‌ای که در دو دهۀ اخیر در مراکز فرهنگی داشته‏‌ام با بهترین دانشجویان رشته‌‏های علمی، به‌‏ویژه پزشکی آشنا شده‏‌ام. بعضی از آنان فارسی را خوب و گاه بسیار خوب می‌‏دانسته‌‏اند و ترجمه‏‌هایی دقیق و گاه ستودنی و عالی از متنهای پزشکی از آنان دیده‏‌ایم. اما هیچ یک از ایشان زبان فارسی را در  مدرسه، از معلم و یا کتاب درسی نیاموخته بوده است، بلکه زیر نظر پدر یا مادری دانشور پرورش یافته بوده و یا با مطالعۀ کتابهای غیردرسی و تمرینْ توانایی ترجمه و نوشتن را آموخته بوده است. در روزگار تحصیلی ما نیز وضع از همین قرار بود، نهایت آنکه ما فرصت آن را داشتیم مشکلهای خود را با معلمان سخندانی در میان بگذاریم. آیا امروز نیز چنین فرصتی هست؟

به گمان من پیشرفت زبان فارسی در گرو بهبود وضع تدریس این زبان در دوران تحصیلی دبستان و دبیرستان است و این امر خود مستلزم دگرگونی زبان کتابهای درسی و برنامه‏‌های تلویزیونی است و نیز تشویق دانش‏‌آموزان به مطالعۀ کتاب‏های جنبی در زمینه‏‌های مختلف از رمان، مقاله‏‌های علمی و فنی… و انتشار مجله‏‌هایی در زمینه‏‌های گوناگون با زبانی درست و ساده، نه زبان متکلفانۀ تلویزیون که سرمشق انشای شاگردان مدارس است و نه زبان مجله‏‌های ورزشی که سراپا مغلوط است. اگر کار از اینجا اصلاح نشود هر کوششی که در خلق واژگان فارسی و زبان پیراستۀ علمی توسط مؤلفان انجام گیرد بی‌‏خریدار خواهد ماند.

چه باید کرد؟

سامان دادن به زبان علمی فارسی و پرورش زبانی که به درستی از عهدۀ نقل و بیان علم برآید و دست کم واژگان ابتدایی و بنیادی آن معیار باشد تنها با کارهای انفرادی و حتی گروهی دانشگاهیان یا دیگر صاحبان قلم میسر نیست و از فرهنگستان زبان فارسی نیز چنین انتظاری را نباید داشت. دانشگاهیان و اهل علم هر راهی را که تاکنون رفته‏‌اند می‌‏توانند ادامه دهند اما دو نهاد اصلی آموزش زبان را نمی‌‏توان به خود واگذاشت. دوره‏‌های دبستان و دبیرستان و برنامه‏‌های صدا و سیمای ایران.

من اصولی را که استاد شهیدی، برای آموزش زبان فارسی به دانش‌‏آموزان «رشته‏‌های غیرادبی» پیشنهاد کرده‌‏اند[2] با افزودن اصول دیگری که برای پرورش زبان علم در این مقطع آموزشی ضرورت دارد، در چند بند زیر خلاصه می‌‏کنم:

۱) در کتابهای درسی زبان فارسی باید از نثر ساده، و جمله‏‌بندی درست و دقیق استفاده شود. آموزگاران باید خود از نثر مصنوع، صنایع لفظی و تکلفهای رایج بپرهیزند و دانش‌‏آموزان را از تقلید این قبیل نوشته‏‌ها برحذر دارند و زیانهای این شیوه را در ادای مقصود علمی و فنی باز نمایند. انشای دانش‌‏آموزان باید در زمینه‌‏های نیازمندیهای حال و آیندۀ دانش‌‏آموز و مسائلی که به نحوی از انحا به پرورش زبان سادۀ علمی و فنی کمک کند باشد.

۲) تمام کتاب‏های علمی را باید کارشناسان ورزیده‏‌ای تجدیدنظر و روزآمد کنند و واژگان علمی آنها را به کمک صاحبنظران دیگر به صورت معیار درآورند و دانش‌‏آموزان باید موظف شوند در آزمونهای خود منحصراً از همین واژگان استفاده کنند. اگر نتوان از «کنکور آزمونی» برای ورود به دانشگاه چشم پوشید، در دبیرستانها بهتر است از این شیوه ـ جز به منظور آمادگی ـ چشم‏پوشی شود تا دانش‌‏آموزان به نوشتن تمام و کمال عبارات علمی خو بگیرند.

۳) صدا و سیمای ایران باید کمبودهای برنامه‏‌های درسی را به نحو احسن جبران و دانش‌‏آموزان را با تازه‏های علوم و فنون آشنا کند. برنامه‏‌های علمی و فنی صدا و سیما باید دقیقاً از همان ضوابط کتابهای درسی معیار پیروی کنند و واژگان جدید این متون را نیز همان شورایی که واژگان علمی کتابهای درسی را استاندارد کرده است تأیید کند. مجله یا مجله‌‏های علمی و فنی در سطحی کمی بالاتر از برنامه‌‏های درسی به همین زبان منتشر شود. دانش‏‌آموزان تشویق شوند که با برنامه‏‌های تلویزیونی و این مجله‏‌ها همکاری کنند. مسابقه‏‌هایی در این موارد، و حتی برای واژگان علمی، ترتیب داده شود. از برنامه‏‌های تلویزیونی و مقالات این مجله‏‌ها در آزمون دانشجویان استفاده شود.

۴) فرهنگِ دستیِ جامعی از واژگان علمی و فنی کتابهای درسی و مباحث علمی و فنی تکمیلیِ دورۀ دبیرستان با معادل انگلیسی فراهم شود[3] و اصطلاح‏‌شناسی ابتدایی، رابطۀ ساختار و معنای اصطلاحات و اهمیت هویت مستقل واژگان علمی و لزوم فراگیری و کاربرد واژگان علمی فارسی به دانشجویان تفهیم شود.

۵) به یادگیری زبان خارجی اهمیت بیشتری باید داد. در درسهای این زبان متنهای سادۀ علمی ـ در قلمرو رشتۀ تحصیلی ـ گنجانده شود و یکی از آزمونهای ورود به دانشگاه ترجمۀ این متون با واژگان علمی فارسی باشد.

می‌‏گویند در روزگار ما جهانِ گل‌وگشاد به دهکده‏ای تبدیل شده، اما دهکده‏ای ناامن‏تر از عصر حجر. حوادث همین سالهای اخیر گواهی می‌‏دهد که باید با چنگ و دندان میراث خود را و هویت ملی خود را حفظ کنیم: زبان فارسی مهمترین سند مالکیت قومی ماست.

 

 

.[1]

سمینار «زبان فارسی و زبان علم»، اردیبهشت ماه سال 1370 خورشیدی، برگزارکننده مرکز نشر دانشگاهی.

[2].

رک. سیدجعفر شهیدی، «مشکلات زبان فارسی در حال و آینده»، در زبان فارسی، زبان علم (مجموعۀ سخنرانیهای دومین سمینار نگارش فارسی ـ ۱۱ تا ۱۴ شهریور ۱۳۶۳)، ص ۱۵ تا ۲۸، تهران، مرکزنشردانشگاهی، ۱۳۶۵.

[3].

نخستین فرهنگی که در این زمینه تهیه شده در نوع خود کار بسیار ارزنده و دقیقی است، اما واژگان تمام علوم دبیرستانی را دربر ندارد: ← فرهنگ علوم تجربی و ریاضی (برای دبیرستانها)، جمع‌‏آوری و تدوین حسین دانشفر، از انتشارات وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۲.