باورها و معتقدات خرافی در ترجمه

| حسن هاشمی مینابادمنتشرشده در: جهان کتاب، سال بیست و ششم، شمارۀ 1 ـ 3، فروردین ـ خرداد 1400|

آشنایی با فرهنگ و آداب‌ورسوم زبان مبدأ و اعتقادات و باورهای اهل آن زبان از ضروریات ترجمه است. زبان و فرهنگ ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و بر هم اثر می‌گذارند و از همدیگر متأثّر می‌شوند، و این دو مقوله درواقع جدایی‌ناپذیرند. «ترجمه کردن» در مقام یک عمل و فعالیت، و «متن ترجمه‌شده» در مقام محصول این کار را نمی‌توان از مفهوم فرهنگ تجزیه کرد.

عناصر و مفاهیم فرهنگی در زبان به‌صورت واژه و کلمه تجلّی پیدا می‌کنند و به‌اصطلاح «کلامی» (verbalized) می‌شوند. واژه‌های فرهنگی اقلامی هستند که به مفاهیم، روابط، پدیده‌ها، ابزارها، باورها، و به‌طورکلی جنبه‌های مادی و معنوی جامعه‌ای خاص مربوط می‌شوند و مقیّد به آن فرهنگ (culture-bound) هستند.

اعتقادات، باورها، خرافات، خواب‌گزاری‌ها، چیستان‌ها و جز آن طبعاً در زبان متبلور می‌شوند و مترجم برای درک پیام متن، و غرض و مقصد و نیّت گوینده و نویسنده باید با این عناصر فرهنگی آشنایی داشته باشد. هر قدر میزان اطلاع مترجم از این اقلامْ بیشتر باشد، موفقیت بیشتری در برگردان متن به دست می‌آوَرَد.

توانش ترجمه مجموعه‌ای است از دانش‌ها، اطلاعات، مهارت‌ها، استعدادها، قابلیت‌ها، روش‌ها، رفتارها و نگرش‌هایی که مترجم حرفه‌ای در خود دارد و ترجمه‌آموز نیز باید از آن‌ها برخوردار باشد. مدل‌های مختلفی از توانش ترجمه ساخته‌وپرداخته شده که جنبه‌های آکادمیک و آموزشی و کاربردی دارند. یکی از مؤلفه‌های مهم توانش ترجمه تسلّط بر فرهنگ و مبدأ و فرهنگ مقصد است که آشنایی با آداب‌ورسوم، باورها و معتقدات خرافی را نیز در بر دارد. مترجم باید از سنت‌ها و ارزش‌ها و اعتقادات و رفتارهای جامعۀ مبدأ و جامعۀ مقصد آگاه باشد تا بتواند در این فرایند ارتباط بینازبانی به نحو احسن توفیق یابد (هاشمی میناباد، 1399: 8، 32).

فرهنگ‌ها شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با هم دارند. این امر در مورد آداب‌ورسوم و باورها و معتقدات خرافی هم صدق می‌کند. این شباهت‌ها یا تمام و کمال و مطلق‌اند یا نسبی. گربۀ غربی‌ها نُه جان دارد و سگ ما هفت جان؛ در ایران اگر کسی ته‌دیگ زیاد خورده باشد، روز عروسی‌اش باران می‌آید؛ اما در جوامع انگلیسی‌زبان، باران در روز عروسی برای عروس شگون ندارد؛ غربی‌ها برای خلاص شدن از شرّ مهمانِ مزاحم زیر صندلی‌اش فلفل می‌ریزند و در ایران توی کفشش نمک می‌ریزند.

کار دیو در ایران و کار ارواح خبیث در دنیای غربْ وارونه است؛ شکستن آینه در هر دو فرهنگ شگون ندارد، به‌ویژه آینۀ عقد یا آیین بخت در میان ما؛ در هر دو فرهنگ برای درمان کسی که دچار سکسکه شده ترساندن او توصیه می‌شود؛ در هر دو فرهنگ کشیدن تک‌موی سفید باعث بیشتر شدن موهای سفید می‌شود؛ اعتقاد به چشم‌زخم در هر دو فرهنگ وجود دارد.

آن‌ها گُل‌مژه را با مالیدن انگشتر عروسی و حلقۀ ازدواج درمان می‌کنند و ما با گفتن «سنده، سلامت می‌کنم، خودم رو غلامت می‌کنم. اگه چشمم‌و خوب نکنی،…»

در کرمانشاه اگر کسی خواب ببیند، چه خوب چه بد، می‌رود سرِ آب و سه بار می‌گوید: «خواب دیدم، خواب دیدم، یا الله، یا محمد، یا علی، خوبه» (درویشیان 1356: 26). در جوامع انگلیسی‌زبان اگر کسی خواب بد ببیند، بلافاصله بعد از بیدار شدن سه بار تف می‌کند.

کسی که در طول روز کج‌خلق و بداخلاق است در نظر ما از دندۀ چپ بلند شده و در نظر آن‌ها با پای چپ و از طرفِ عوضی تخت‌خواب بلند شده (got up on the wrong side of the bed).

دیدن کلاغ برای ما چندان شگون ندارد، اما برای آن‌ها دیدن یک کلاغ نشان غم و اندوه، دو کلاغ نشان شادی و سرور، سه کلاغ نشان عروسی و چهار کلاغ نشان تولّد است. در ترجمۀ این‌گونه مطالب طبعاً سبکی برابر یا مشابه را انتخاب می‌کنیم. ساختار این تفأل کلاغ شباهت دارد به ترانۀ عامیانۀ فارسی زیر:

هر که دارد خالِ رو؛ آن نشان آبِرو

هر که دارد خال پا؛ آن نشان کربلا

هر که دارد خال دست؛ آن نشان دولت است

هر که دارد خال سر؛ بر خلایق تاجِ سر

هر که دارد خال گُرده؛ آن نشان عمه‌گرگه

حال تفأل کلاغ را در الگوی خالۀ فارسی می‌ریزیم:

یک کلاغ، و آن (باشد) نشان غم و اندوه

دو کلاغ، و آن (باشد) نشان شادی و سرور

سه کلاغ، و آن (باشد) نشان عروسی و سور

چار کلاغ، و آن (باشد) نشان زاد و رود.

گربۀ سیاه برای ایرانیان شگون ندارد، اما برای عروس فرنگی خیلی خوش‌یمن است. برای ما تالشی‌ها دیدن روباه مخصوصاً در آغاز روزْ سعد است و دیدن خرگوشْ نحس.

اگر دختر ازدواج‌نکرده‌ای در ایران انگشتر عروسی و حلقۀ ازدواج کسی را دستش کند، اتفاق بدی نمی‌افتد؛ اما اگر دختر فرنگی این کار را بکند، در خانه می‌ماند و می‌تُرشد.

معتقدات و باورهای عامیانه و امثال آن‌ها را می‌توان در کتاب‌های فرهنگ مردم و فولکلور، و تک‌نگاری‌های شهرها و روستاهای ایران یافت. اثر ارزشمند کتاب کوچه از احمد شاملو بخش‌های ویژه‌ای را به باورهای توده، آداب‌ورسوم، آیین‌ها، خواب‌گزاری، و… اختصاص داده. با خرافات و باورهای عامیانه، سعد و نحس و شگون‌های جوامع انگلیسی‌زبان می‌توانید در منابع انگلیسی کتاب‌نامۀ این مقاله آشنا شوید.

در این بخش متن‌هایی را می‌آورم که درک آن‌ها مستلزم آشنایی مترجم با آداب‌ورسوم و باورهای خرافی انگلیسی‌زبانان است. بهتر است ابتدا متن‌ها را و سپس توضیحات آن‌ها را بخوانید تا دریابید آشنایی عمیق با فرهنگ زبان مبدأ چقدر برای مترجم اهمیت دارد.

1) A: I’ve never had such a big part in a play before. Wish me luck.

2) B: Go out there and break a leg.

3) A: I’ll see you later.

4) B: Where are you going? You just got here.

5) A: Yea, and in the five minutes I’ve been here, you’ve scratched your nose a dozen times. I’m in no mood for a quarrel.

6) Pam and Jill were walking home from school together, just as they did every day. As they came to the mailbox on the corner, Pam moved to the left and Jill to the right. Both girls laughed and said, “Bread and butter.”

7) A: Hi, Al. Heard you had a visit from the stork the other day?

8) B: Sure did! A bouncing baby boy!

9) A: Are you ready for the big test in math today?

10) B: Yes. I didn’t study much, but I’ve got my rabbit’s foot right here.

11) A: Why do you keep opening and closing your umbrella? Do you think it’s going to rain inside the house?

12) B: No. I couldn’t get it to open the last time it rained. I’m trying to fix it.

13) A: Well, to protect us all, fix it outdoors.

14) (Collins 2004)

 

توضیحات

  1. هنرمندی دلواپس است و نگران، که مبادا نقش بسیار مهمی را بد بازی کند؛ و از دوستش می‌خواهد برایش دعا کند. دوستش هم در جوابش می‌گوید: «برو روی صحنه؛ ان‌شاءالله پایت بشکند.» این دیگر چه‌جور رفیق شفیقی است؟ اما نکته در این است:

گاهی می‌توان ارواح خبیثی را که دور و بر انسان‌ها پرسه می‌زنند و حرف‌های آدم‌ها را می‌شنوند، گول زد. غربیان معتقدند که کارِ ارواح پلیدْ وارونه است. اگر کسی قبل از این‌که هنرمندی روی صحنه برود برایش دعا و آرزوی موفقیت بکند، ارواح خبیث برعکسِ آن را می‌کنند. دعای خیر برای هنرمند درواقع برایش در این لحظه بدشانسی می‌آوَرَد؛ اما اگر کسی بگوید «پایت بشکند»، ارواح پلید برعکسِ آن عمل می‌کنند و ناخواسته موجبات موفقیت هنرمند را فراهم می‌سازند.

  1. اگر کسی مدام دماغش را بخاراند، با دیگران دعوایش می‌شود.
  2. وقتی کره به نان مالیده می‌شود، کره به خوردِ نان می‌رود و دیگر هرگز نمی‌توان آن دو را از هم جدا کرد. وقتی دو دوست صمیمی که دارند با هم راه می‌روند از هم جدا می‌شوند به همدیگر می‌گویند (bread and butter) تا هیچ‌چیز آن‌ها را از هم جدا نکند.
  3. غربی‌ها به بچه‌هایشان می‌گویند که لک‌لک برای آن‌ها نوزاد می‌آوَرَد.
  4. پنجۀ خرگوش برای آدمْ خوشبختی، ثروت و موفقیت می‌آورد.
  5. چتر در اروپا ابتدا برای محافظت از گرمای خورشید به کار رفت. به این دلیل، اگر کسی داخل خانه چتر را باز کند، به خورشید بی‌احترامی کرده. باز کردن چتر داخل خانه برای اهل خانه شگون ندارد و برای آن‌ها بدیمنی می‌آوَرَد.

مترجم هرقدر هم به زبان و فرهنگ مبدأ و مقصد مسلّط باشد، باز هم خلأ اطلاعاتی دارد و به منظور شناخت باورهای عامیانه به مراجعه به منابع مرجع نیازمند است. از طرف دیگر چه‌بسا در مواردی با خلأ زبانی و فرهنگی روبه‌رو شویم (که به ترجمه‌ناپذیری می‌انجامد). برای این وِرد زودخوابی و سحرخیزی کرمانشاهی (درویشیان 1356: 40، 52) نتوانستم معادل یا مشابهی در منابع انگلیسی دم دستم پیدا کنم.

مادربزرگ رو کرده بود به متّکا و گفته بود: «ای متّکا، دِین و گناه سه راهدار و سه جاهدار و سه گمرک‌چی به گردنت، اگر زود به خوابمان نکنی.» (راهدار یعنی دزد و جاهْدار یعنی ثروتمند.)

مادربزرگ سرش را می‌گذاشت روی متّکا، ولی بعد از چند لحظه سرش را برمی‌داشت و به متّکا می‌گفت: «ای متّکا، دِین سه راهدار و سه جاهدار و سه گمرک‌چی به گردنت، اگر فردا با خورشید بیدارم نکنی.»

امکان دارد باور خرافی یا رسم خاصی در فرهنگ دیگر نباشد. در آن صورت، مترجم خلاقیت خود را به کار می‌اندازد تا پیام مورد نظر را به شکلی مطلوب و تأثیرگذار انتقال دهد تا عنصری از پیام متن اصلی ناگفته نماند. درویشیان (همان 42) برای طلب باد خنک هم وِردی دارد که برگردان آن خلاقیت مترجم را می‌طلبد.

شب‌های تابستان… مادربزرگ برای این‌که باد بیاید و خنکمان بشود، هفت‌تا آبادی می‌شمرد: «بادْ باد، هارون‌آباد؛ بادْ باد، حسن‌آباد؛ بادْ باد، اسدآباد…» بعد هفت‌تا کچل آشنا می‌شمرد: «کچلْ کچل، حاجی کچل؛ کچل کچل، برا خاص کچل…»

دقّت کنید که امکان دارد پدیده‌ای در هر دو زبان وجود داشته باشد، اما نقش و طرز کار و کاربرد آن متفاوت باشد. غربی‌ها هم مثل ما جِناغ (wishbone؛ لفظاً به معنای استخوان آرزو) می‌شکنند، ولی روشِ کار آن‌ها متفاوت است: وقتی دو نفر جناغ را می‌کشند تا بشکند، برنده کسی است که بزرگ‌ترین قطعۀ جناغ در دستش باقی می‌ماند. حالا او می‌تواند یک آرزو بکند. (در ضمن برای تحقّق آرزو نباید آن را با کسی در میان گذاشت.) در شمال انگلستان دختری که در جشن کریسمس تکۀ بزرگ جناغ نصیبش می‌شود، اگر آن را در روز سال نو بالای درِ خانه‌اش آویزان کند، اولین مردی که از زیر آن رد شود، شوهر آیندۀ اوست.

علاوه بر خلاقیت مترجم، راهکارها و فنون گوناگونی برای ترجمه باورها و معتقدات خرافی هست که بسته به نوع باور و ویژگی‌های زبانی و فرهنگی آن و بسته به متن و موقعیت و مخاطب و دیگر عوامل دخیل در ترجمه می‌توان یک یا ترکیبی از آن‌ها را به کار گرفت. برخی از این راهبردها و استراتژی‌ها عبارت‌اند از تغییر شیوۀ بیان یا زاویه دید، معادل فرهنگی، همانندسازی، جایگزینی فرهنگی، پیوند یا کاشت فرهنگی، و گرته‌برداری (هاشمی میناباد 1396: 255-263).

اکنون برای حسن ختام برخی از باورهای جوامع انگلیسی‌زبان را می‌آوریم.

  • با یک کبریت هرگز نباید سه سیگار را روشن کرد.
  • عدد 13 نحس است و جمعه شگون ندارد. نحس‌تر از همه، روز جمعه‌ای است که سیزدهمِ ماه باشد.
  • اسکناس دو دلاری یادآور ورقِ دولو (deuce) است و آن هم یادآور شیطان (devil). برای رفع نحوستِ اسکناس دو دلاری باید یک گوشۀ آن را پاره کرد و دور انداخت.
  • اگر کسی دکمه‌های لباسش را بالا و پایین ببندد، دچار بدبیاری می‌شود. برای رفع آن باید لباس را کاملاً از تنش دربیاورد و دوباره بپوشد.
  • اگر صبح ساعت 7 آواز بخوانی، ساعت 11 گریه می‌کنی.
  • پوستۀ تخم‌مرغ را کاملاً باید له کرد، وگرنه ممکن است جادوگری از پوستۀ خالی قایقی بسازد و کشتی‌ها را در دریا غرق کند.
  • آخرین تکۀ غذا در ظرف را نباید خورد، وگرنه خورندۀ آن یا یالقوز می‌ماند یا ازدواجش خیلی زود از هم می‌پاشد.
  • اگر کسی شیر را روی زمین بریزد، یک هفته تمام دچار بداقبالی می‌شود.
  • خوردن ماهی از کلّه تا دُمش خوشبختی می‌آوَرَد.
  • دختر در سال کبیسه می‌تواند از پسر خواستگاری کند. اگر مردی پیشنهاد ازدواج زنی را در این سال رد کند، سرتاسر آن سال بدبیاری می‌آورد.
  • بچه باید دندان شیری‌اش را که افتاده زیر بالشش بگذارد تا «پَری دندان» بیاید و پولی زیر بالشش بگذارد.
  • اگر چنگال و قاشق روی میز غذا به‌صورت ضربدر قرار بگیرند، دعوا می‌شود.
  • در انتهای رنگین‌کمان یک خُمرۀ پر از طلا و جواهر چال شده.

 

کتابنامه

انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم (1371). گذر و نظری در فرهنگ مردم، تهران: اسپرک.

شاملو، احمد (87-1357). کتاب کوچه، تهران: مازیار.

شکورزاده بلوری، ابراهیم (1393). عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران: مازیار.

درویشیان، علی‌اشرف (1356). از این ولایت، تهران: شبگیر.

هاشمی میناباد، حسن (1396) « ابزارهای مفهومی نقد ترجمه (2( : فنون و راهبردها، تکنیک‌ها و تاکتیک‌ها»، فصلنامۀ نقد کتاب ادبیات، س 3، ش 12، ص 247-268.

ـــــــــــ (1399). «توانش ترجمه، نگاهی نو به صلاحیت‌های مترجم». نشر دانش، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

هدایت، صادق (1356). نیرنگستان، تهران: جاویدان.

ـــــــــــ (1395). فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران: نشر چشمه.

Collins, Harry (2000) 101 American Customs, Illinois: Passport Books

ـــــــــ (2004) 101 American Superstition, Illiniois: Passport Books

Bonnerjea, D. (1972) A Dictionary of Superstitions and Mythology, London: Folk Press

Radford, Edwin and Mona A. Radford (1946) Encyclopedia of Superstition, New York: Phylosophical Library

Platt, Charles (1973) Popular Supersititions, London: Herbert Jenkins

Rodes, C. (2012) Black Cats and Evil Eyes: A Book of Old Fashioned Supersititions, London: Michael O Mara Books

Waring, Philippa (1978) Dictionary of Omens and Supersititions, London: Treasure Books

Recommended Posts