فارسی بنویسیم (1)

فارسی بنویسیم (1)
| احمد سمیعی | منتشرشده در: نشر دانش، سال چهاردهم، شمارۀ 4، خرداد ـ تیر  1373 |

 

زبان فارسی دچار عوارضی شده است. این عوارض از دو راه عمده به زبان ما راه‌ یافته و آن را سقیم و علیل ساخته است: یکی از راه ترجمه‌های ناشیانه و دیگری از راه نوآوری کاذب و نوخامگی.

در همۀ مراتب زبانی، از آوایی گرفته تا بلاغی و هنری، ناهنجاری‌هایی دل‌آزار به چشم می‌خورد که برخی از آنها حتی الگوهای بیان عواطف و افکار ما را دگرگون ساخته است یا به الگوهای بیگانه بدل کرده است. عناصر بیانی بیگانه چندان کاربرد پردامنه و شایع یافته است که در نوشته‌های تألیفی و حتی در گفتار و محاوره، بی ‌آن که به غریبه‌بودن آنها توجه شود، به کار می‌‌رود. کار به جایی رسیده که نزدیک است میان نسل گذشته و امروز از حیث شمّ زبانی جدایی افتد: آنچه را که پدران بیگانه یابند فرزندان آشنا بینند و آنچه برای پیران معهود و مأنوس است برای جوانان غریب و مهجور جلوه کند.

الگوهای بیگانه از راه رسانه‌های گروهی، بویژه صداوسیما، به زبان مردم نیز راه‌یافته و آن را از صفا و سادگی و پاکی انداخته است. چیزی نمانده است که نسلهای تازه از شنیدن سخنان شیرین و جذاب و زنده و با روح و پرمایه و رنگین مادربزرگها محروم بمانند و ناگزیر شوند با زبانی رنگ‌باخته، بی‌نمک و بی‌رمق سر کنند.

برای آن که شمّ زبانی نسل جوان در جهت مطلوب پرورده شود و جوانان بتوانند، با سلامت ذوق، سقیم و صحیح و عیب و هنر را بازشناسند، نشر دانش درصدد برآمده است که در هر شماره از مجله نمونه‌هایی از عبارات نامعیوب و ناسالم را با پیشنهاد صورت اصلاحی آنها عرضه بدارد. این عبارات از کتاب‌ها و مقاله‌های تألیفی و ترجمه‌ای و گفتارها و برنامه‌های صداوسیما استخراج می‌شود و اثر قلم ارباب مطبوعات و مؤلفان و مترجمانِ هم سرشناس و هم باسابقه و هم تازه‌کار و نوچه است.

کوشش خواهد شد شواهد مسطوره‌ای از زبان امروزیِ شایع در نوشته‌ها باشد و بیشتر عیب‌ها و نارسایی‌های همه‌گیر را بازنماید.

در عرضۀ مواد، ابتدا نمونه را می‌آوریم و در آن موارد اشکال را با حروف سیاه متمایز می‌سازیم و نوع اشکال را درون پرانتز ذکر می‌کنیم؛ سپس صورت اصلاحی را پیشنهاد می‌کنیم.

برای آن که شواهد متنوّع باشد و مطالعه ملال‌آور نگردد، از گروه‌بندی آنها خودداری کرده‌ایم و این را به فرصت تدوین آتی آنها موکول داشته‌ایم.

* سیّد را بیشتر از پیش در التهاب و نگرانی به‌خاطر ایران درگیر می‌کرد. (تکلّف و درازگویی، الگوی بیانیِ بیگانه)

□ سیّد را بیش از پیش نگران سرنوشت ایران می‌ساخت.

* اولین اقدامی که می‌نماید این است که شروع به نوشتن شب‌نامه‌ها و نامه‌هایی به علما و طلاب مدارس می‌کند. (درازگویی)

□ اولین اقدام او نوشتن شب‌نامه و ارسال نامه‌هایی به علما و طلاب است.

* اکنون می‌رفت تا نتیجه دهد. (الگوی بیانی بیگانه)

□ داشت به نتیجه می‌رسید/ نزدیک بود نتیجه برسد.

* تنها راه ممکنه (الگوی دستور عربی)

□ یگانه راه ممکن

* با انجام شش دیدار (حشو)

□ با شش دیدار

* این بازی را به‌سود خود پایان داد. (درازگویی)

□ این بازی را بُرد./ در این بازی برنده شد./ در این بازی پیروز شد.

* در راستای جاودان‌سازی خاطرۀ شهیدان. (نوآوری کاذب)

□ برای حفظ خاطرۀ شهیدان.

* مسئلۀ همسرآزاری تاریخچه‌ای دراز در طول تاریخ دارد. (تعبیر پرتکلّف)

□ همسرآزاری سابقۀ تاریخی ممتدی دارد.

* تا آنجا که اطلاعات نگارنده اجازه می‌دهد… (الگوی بیانی بیگانه)

□ تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد…

* سه‌چهارم فیلمها زیر مخارج خودشان را در اکرانِ اول تهران فروش داشته‌اند. (الگوی بیگانه، زبان زرگری)

□ رقم فروش سه‌چهارم فیلم‌ها در دور اول نمایش در تهران کمتر از رقم هزینۀ تولید آنها بود.

* جلد دوم توسط همین ناشر در سال ۱۳۶۹ منتشر شده است.

□ جلد دوم به همت همین ناشر در سال 1369 منتشر شده است. [ناشر عامل نشر بوده است نه واسطۀ آن]

* توضیحی به دست نمی‌دهد. (الگوی بیگانه)

□ توضیحی نمی‌دهد. / چیزی را روشن نمی‌کند.

* می‌دیدم که اقوام ترک و مغول و بربر آشکارا درصدد به باد دادن دولتهای اسلامی هستند.

□ می‌دید که اقوام ترک و مغول و بربر آشکارا درصدد امحای/ نابودساختن دولت‌های اسلامی‌اند. [از آنِ خود را بر باد می‌دهند نه از آنِ دیگران را]

* آن شعله خاموش شد اما پنج قرن بعد در لباس سید جمال‌الدین از نو فروزان شد. (تعبیر نامناسب)

□ آن شعله خاموش شد، اما پنج قرن بعد با ظهورِ سید جمال‌الدین از نو فروزان گشت.

* کاهش پیشرفت (تعبیر نامناسب)

□ کندشدن پیشرفت/ کاهش آهنگ پیشرفت

* نیروهای سه‌گانۀ ارتش بالاترین منزلت را در دفاع از میهن اسلامی به ثبوت رساندند. (فعل نامناسب)

□ نیروهای سه‌گانۀ ارتش در دفاع از میهن اسلامی بالاترین منزلت را احراز کردند. / به بالاترین منزلت دست یافتند.

* مواد زاید و زباله از طیف وسیعی برخوردارند. (الگوی بیگانه؛ تعبیر قالبی که از کثرت استعمال بار معنایی خود را از دست داده و ملال‌آور شده است.)

□ مواد زاید و زباله انواع بسیار دارد.

* موج جدیدی از مهاجران روسی به سوی فلسطین آمدند. (فعل نامناسب، رعایت‌نکردن مطابقت فعل و فاعل)

□ موج تازه‌ای از مهاجران روسی به جانب فلسطین روی آورد/ هجوم آورد.

* از رنج… بردن [الگوی بیانی بیگانه ـ souffrir (فرانسه)، suffer (انگلیسی)]

* دچار… بودن / مبتلا به… بودن

* خواستند برنامه‌ای را دنبال کنند (تأثیر ترجمه)

□ درصدد اجرای برنامه‌ای برآمدند.

* روند فزاینده و شتاب تورم اقتصادی (تکلّف علمی کاذب)

□ تورّم روزافزون اقتصادی

* جرأت ریسک‌کردن (واژۀ بیگانه)

□ جرأت دل به دریا زدن/ خطرکردن

* مردم و سیاستمداران، به‌طور مساوی، از به کارگیری تغییرهایی که برای تضمین مزایای کلی درازمدت، هزینه‌های فردی کوتاه‌مدت به بار می‌آورد اکراه دارند. (ترجمۀ غلطِ equally یا également که در این بافت افادۀ معنی برابری و تساوی نمی‌کند. تعبیر پرتلّکف و نارسا؛ رعایت‌نکردن تعبیر نامناسب اجزای جمله؛ کاربرد نامناسب ویرگول آخر)

□ مردم و سیاستمداران، هر دو، از بالابردن میزان هزینه‌های فردی در کوتاه‌مدت برای تضمین مزایای کمی درازمدت اکراه دارند.

* به راستی می‌گفت که کارکردن بر روی مزرعه‌اش به کلی بیهوده بود. (ترجمۀ نارسا؛ مطابقت زمانی افعال به قاعدۀ نحو زبان مبدأ و خلاف قاعدۀ زبان مقصد)

□ می‌گفت، و حق هم با او بود، که کار در این مزرعه به زحمتش نمی‌ارزد.

* اخبار شروع به نشت کردن کرد. (الگوی بیانی بیگانه ـ شروع به… کردن ـ معادل نامناسب)

□ اخبار رفته‌رفته به بیرون درز کرد.

سیروس پرهام؛ پیشگام در نقد ترجمه

سیروس پرهام؛ پیشگام در نقد ترجمه
| علی خزاعی‌فرمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و نهم، شمارۀ 72 | 1399 |

 

قبل از آغاز، لازم می‌بینم برای آن دسته از خوانندگان جوان‌تر که احیاناً با نام یا کارهای سیروس پرهام آشنا نیستند به‌اجمال ایشان را معرفی کنم. سیروس پرهام در سوم بهمن 1307 در شیراز به دنیا آمد و مدرک لیسانس خود را در رشتۀ علوم سیاسی در 1330 از دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران گرفت و به جای نوشتن پایان‌نامه کتاب چپگرای دیپلمات اثر جیمز آلدریج را ترجمه کرد. این کتاب در 1329 و با نام مستعار س. پ. میترا به چاپ رسید. در 1330 پرهام اولین و تنها دفتر شعرش، دریای راز، را نیز منتشر کرد که دو ماه پس از انتشار، در تظاهرات نهضت ملی شدن صنعت نفت در آتش سوخت…

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

سیروس پرهام – علی خزاعی‌فر

دربارۀ ویرایش (5)

| دربارۀ ویرایش (5) |
| گفت‌وگوی علی خزاعی‌فر با عبدالحسین آذرنگمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و هفتم، شمارۀ 65| 1397 |

 

… غلط‌های املایی بسیار و رایج شده است. اجازه بدهید در تأیید و تحکیم نظرتان به نمونه‌هایی هم بنده اشاره کنم. در برگه‌های امتحانی دانشجویان سال چندم به‌کرات به این املا برخورده‌ام: «راجب»، در ترکیبِ راجبِ این موضوع» [مراد: راجع به این موضوع]. شگفت‌تر آنکه به سال چندم رسیده‌اند و این املا را در برگه‌های امتحانی دانشگاهی‌شان به کار برده‌اند و از استادانشان اخطاری جدّی نگرفته‌اند. پیداست که سامانۀ آموزش ابتدایی و متوسطه افولش را به سامانۀ دانشگاهی هم تسرّی می‌دهد.

مدتی پیش رفتم جایی برای کاری ثبت‌نام کنم. پرسید: «اسم شما؟»، گفتم و او نوشت: «عبدل حسین آذرنگ». گفتم: خیلی ببخشید لطفاً اصلاح بفرمایید: عبدالحسین آذرنگ». با لحنی درآمیخته به اعتراض و استهزا و بی‌تفاوتی و نیز با اندکی لهجۀ لاتی‌وار گفت: «سخت نگیرید، چه فرقی می‌کند؟» … متأسفانه شلختگی از جمله پدیده‌هایی است که تأثیر تربیتی بهمن‌واری دارد و در همۀ بخش‌ها و فعالیت‌های جامعه رسوخ می‌کند؛ ضد قانون، نظم، جدّیت، هدف‌های عمومی و مشترک، ادب و آداب اجتماعی، مبادی اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر است. اگر شلختگی در همۀ سطوح و از سامانه‌های آموزشی ما زدوده نشود، به شلختگی ملّی دچار خواهیم شد که کسی نمی‌داند چه پیامدهای ناگواری به همراه خواهد داشت…

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

دربارۀ ویرایش 5

دانشنامهٔ ویکی‌پِدیا

دانشنامهٔ ویکی‌پِدیا
گنجینه‌ای برای انواع استفاده‌ها و سوءاستفاده‌ها
| عبدالحسین آذرنگ | منتشرشده در: جهان کتاب، سال بیست و پنجم، شمارۀ 11 ـ 12، بهمن ـ اسفند ۱۳۹۹|

اهل فن از دیدن پایان‌نامهٔ دانشگاهی مصوّب، و نیز از انبوه نوشته‌ها و گزارش‌های ژورنالیستی که از دانشنامهٔ ویکی‌پدیا به‌عنوان منبع اصلی استفاده کرده و به آن کراراً ارجاع داده‌اند، یا از آن استفادهٔ مبسوط کرده و هیچ ارجاعی هم به آن نداده و نامی هم از آن نبرده‌اند، تعجب نکنند. این گونه رفتار جهانگیر است. متخصّصان علوم کتابداری و اطلاع‌رسانی ـ رشته‌ای که نام آن در ایران اخیراً به «علم اطلاعات و دانش‌شناسی» تغییر داده شده‌است ـ بارها و بارها و به مناسبت‌های مختلف در باب استفاده از این دانشنامه هشدار داده‌اند. از دیدگاه متخصصان این رشته، استناد از اصول و اولویت‌هایی است که مراعات کردن آن‌ها را واجب می‌دانند.

در پژوهشی که گریسِن (Garrison)، از متخصّصان این رشته، دربارهٔ استفادهٔ دانشجویان از ویکی‌پدیا در کتابخانه‌های دانشگاهی در آمریکا انجام داده (نک: فهرست منابع همین مقاله)، آمده است که دانشجویان برای تکلیف‌های درسی و گزارش‌نویسی، نخست از همه به ویکی‌پدیا رجوع می‌کنند، اگرچه استادانشان اجازه نمی‌دهند دانشجویان در نوشته‌ها و گزارش‌هایشان به این دانشنامه استناد کنند و به آن ارجاع بدهند. بنابراین، مشکل فقط خاصّ جامعهٔ ما نیست که بخواهیم فوراً ورقی بر کارنامهٔ پربرگ تنزّل موقعیت و کیفیت آموزشی و پژوهشیِ دانشگاه‌هایمان بیفزاییم، یا استادان راهنما و مشاور پایان‌نامه‌ها، یا دانشگاه تأییدکنندهٔ روش پژوهشی و صحّت محتوای پایان‌نامه‌ها را سرزنش کنیم.

شاید بهتر باشد ببینیم با این منبع اینترنتی چه کنیم و چه رفتار مناسب‌تری در قبال آن پیش بگیریم، منبعی که به بیش از 300 زبان زندهٔ جهان منتشر می‌شود، شمار کاربرانش به میلیون‌ها نفر رسیده، تعداد مقاله‌هایش در حال حاضر و فقط در زبان انگلیسی از مرز 6 میلیون و 200 هزار فراتر رفته و بنا به برآوردها اکنون ششمین وبگاه پرمراجعهٔ جهان است، روزبه‌روز و ساعت‌به‌ساعت بر حجم، تعداد، کاربرد، تغییر و اصلاح، جرح‌وتعدیل، و سایر جنبه‌های کمّی و کیفی آن افزوده می‌شود. رفتار قانون‌مند کاربران و ایجاد فرهنگ استفاده و موارد استفاده از همهٔ منابع اینترنتی که با سرعتی فزاینده در حال افزایش‌اند، شاید یکی دیگر از ضرورت‌های اقدام محافل علمی ـ پژوهشی و فرهنگی و کتابخانه‌های بزرگ و کانون‌های اطلاع‌رسانی ما باشد. نخست بپردازیم به خود این دانشنامه که چرا و چگونه ایجاد شد و شکل گرفت.

 

سرآغاز تحوّل

ویکی‌پدیا از جملهٔ محصولات عصر اطلاعات است. پدیدهٔ انفجار اطلاعاتی در این عصر، که از چند دههٔ پیش وقوع آن را پیش‌بینی می‌کردند، به واقعیت پیوست. سرعت و شتاب افزایش اطلاعات اکنون به‌ حدّی است که سامانه‌های سازمان‌دهی اطلاعات فعلاً نمی‌توانند پابه‌پای آن سرعت و شتاب حرکت کنند. لبریزهای اطلاعات نشان از آن دارد که این ظرفْ توانِ نگاه‌داری مظروفِ در حال افزایش را ندارد. البته این بدان معنا نیست که سامانه‌های سازمان‌دهی، انباشت و بازیابی اطلاعات بیکار نشسته‌اند؛ نه، تلاش‌های چشمگیر و دستاوردهای چشمگیرتری دارند، اما به نظر می‌رسد تا رسیدن به نقطه‌ای که بتوانند این پدیدهٔ انفجاری را با دقت مطلوب مدیریت کنند، راه کوتاهی در پیش نیست.

درعین‌حال، از همان آغاز سدهٔ 21 م که از جنبه‌های مختلف احساس می‌شد رهاوردهای فناورانه، به‌ویژه آن دسته از رهاوردهایی که با نام‌های «انقلاب الکترونیکی»، «انقلاب ارتباطاتی»، و «انقلاب اطلاعاتی» از آن‌ها یاد می‌شد، که هر سه در حال تغییر دادن چشم‌انداز امکانات در عرصه‌های خود بودند، پرتو تازه‌ای هم بر چگونگی کاربُردهای اطلاع، دانش و معرفت در عرصهٔ جهانی تابیده شد، به قصد ایجاد تفاهم، همفکری و همگرایی در دنیایی که زیر پوشش شبکه‌های متعدد فراگیر قرار می‌گرفت، آن هم در روندی عمومی و جهانی؛ و البته درآمیخته با همه‌گونه آرمان و مقاصد مختلف، گاه انسانی و بشردوستانه، برابری‌خواه و قطع نظر از هرگونه تمایز ملّی، قومی، فرهنگی، زبانی، جنسیتی، جغرافیایی و گاه نیز درآمیخته با اغراض سرمایه، توسعه، سلطه، مداخله، نظارت، هدایت جهت‌دار و چه و چه. البته تفکیک کردن این‌ها از هم و نشان دادن جنبه‌های مثبت و منفی آن‌ها در حوصلهٔ این نوشته نیست و جداگانه و به‌تفصیل باید به آن‌ها پرداخت.

پایه‌گذاران ویکی‌پدیا

جیمی ویلز (Jimmy Wales، زادهٔ 1966) آمریکاییِ انگلیسی‌تبار، تحصیلاتش در زمینهٔ مالی و فعالیتش هم نخست در زمینهٔ تجارت و امور مالی بود. مدتی هم در دانشگاه تدریس کرد، اما در جریان روند تحولات سه‌گانه‌ای که به آن‌ها اشاره شد، به فکر پراکنش اطلاع و دانش در سراسر جهان در قالب اثری دانشنامه‌ای افتاد.

لری سَنگِر (Larry Sanger، زادهٔ 1968) در آلاسکا بزرگ شده و با پایان‌نامه‌ای در باب شناخت، دانشجوی دکتری فلسفه بود. سَنگِر دانشجویی بود بسیار علاقه‌مند، پرکوش و باانگیزه، به‌ویژه انگیزه‌هایی انسان‌گرایانه و غیرمادّی. جیمی ویلز هم به فلسفهٔ عینی علاقهٔ زیادی داشت. این دو در گرایش به فلسفه وجه اشتراک داشتند. زمینه‌های مشترک دیگری هم آن‌ها را به هم نزدیک کرد و سرانجام بر سر همکاری به توافق رسیدند.

* راست: جیمی ویلز؛ چپ: لری سَنگر

ویکی‌پدیا از سال 2000 با نام نوپدیا (Nupedia) آغاز به کار کرد. هدفی که نوپدیا می‌خواست دنبال کند، ایجاد دانشنامه‌ای اینترنتی و آزاد و رایگان برای همگان و با نظارت متخصصان بود که مطالب آن را حرفه‌ای‌ها بنویسند. شرکتی اینترنتی به نام بامیس (Bomis)، که جیمی ویلز و تیم شل (Tim Shell) تأسیس کرده بودند، پشتوانهٔ نوپدیا بود.

نوپدیا در نخستین گام‌های عملی کار با مشکل روبه‌رو شد، مطلب دندان‌گیری عاید نشد و پایه‌گذاران نتوانستند علاقه و مشارکت گسترده‌ای را جلب کنند. سَنگِر با دلایلی ویلز را متقاعد کرد که دانشنامه در اختیار همگان باشد و نه‌تنها متخصصان و دانشنامه‌نگاران، بلکه هر کسی در هر گوشه و کنار جهان، حق و امکان مشارکت داشته باشد؛ البته گروه ویراستارانِ نخستین و بررسی‌کنندگان مقالات به‌شدّت مخالف نظر و پیشنهاد سَنگِر بودند، ولی سرانجام پس از بحث و گفت‌وگوهای بسیار و طرح دلایلِ له و علیه، این دانشنامه از 15 ژانویهٔ 2001 بر پایهٔ طرح سَنگِر کار خود را آغاز کرد و نام دانشنامه هم به ویکی‌پدیا تغییر یافت. در همان ماه نرم‌افزار ویکی‌پدیا آماده و کار آن آغاز شد. نخستین مقاله‌ای که در این دانشنامه جای دادند، دربارهٔ حرفِ U، بیست و یکمین حرف در زبان انگلیسی و تاریخچهٔ مربوط به آن بود.

دربارهٔ نام این دانشنامه گفته شده که واژهٔ «ویکی» (Wiki) از زبان مردم هاوایی گرفته شده است. در این زبان «ویکی» به معنای سریع است و «ویکی ویکی باس» (Wiki Wiki Bus) در هاوایی نام اتوبوس سریع‌السیر است. نیز این تعبیر را هم آورده‌اند که چهار حرف Wiki اختصار این عبارت است:

What I Know Is.

لوگوی دانشنامهٔ ویکی‌پدیا، کرهٔ جهان است که از اجزایی پازل‌وار تشکیل شده و هر قطعهٔ پازل یک حرف از حروف الفبای زبان‌های مختلف است. این لوگو نماد کرهٔ جهانی مشترک، اما ناقص است که با مشارکت زبان‌های مختلف باید ساخته و تکمیل شود.

لوگوی دانشنامهٔ ویکی‌پدیا

از راه افتادن ویکی‌پدیا با هدف جدید یک سال نگذشته بود که 20 هزار مقاله در آن جای گرفت، و افزایش شمار مقاله‌ها از آن پس با سرعت آغاز شد. خود گردانندگان ویکی‌پدیا هم نه چنین انتظاری داشتند و نه باور می‌کردند که این دانشنامه بتواند با این سرعت رشد کند. در 2004 م به 250 هزار مقاله، در 2008 م به 2 میلیون و 500 هزار مقاله به زبان انگلیسی، و حدوداً در 13 میلیون صفحه، افزایش یافت. چند سال بعد این شمار همچنان رو به افزایش بود و اکنون شمار مقاله‌های انگلیسی دارد به مرز 5/6 میلیون می‌رسد، و سرجمع مقاله‌ها به زبان‌های دیگر به بیش از 55 میلیون. مجموع واژه‌های کنونی این دانشنامه را به همهٔ زبان‌ها نزدیک به 30 میلیارد تخمین می‌زنند. این رقمی است که هیچ‌یک از دانشنامه‌های همگانی (عمومی) و غیرتخصصی در جهان تاکنون نه به آن دست یافته‌اند و نه به‌سادگی و به این زودی‌ها می‌توانند به آن دست یابند؛ البته با این تأکید اکید: جدا از جنبهٔ محتوا و کیفیت، که در جای خود اشاره به چندوچون آن لازم است.

شاید بد نباشد این مقایسه را هم در نظر داشته باشیم که ویراست الکترونیکی دانشنامهٔ بریتانیکا، از برجسته‌ترین دانشنامه‌های جهان، حدود 120 هزار مقاله دارد، و شمار مقاله‌های این دانشنامه در چاپ کاغذی کم‌تر از این است.

جیمی ویلز در پیشگفتار کتاب انقلاب ویکی‌پدیا (نک: منابع پایان مقاله) گفته است: ویکی‌پدیا دانشنامه‌ای است آزاد. مراد او از «آزاد» این جنبه‌هاست:

ـ آزادی استفاده و نسخه‌برداری از آنچه در این دانشنامه گنجانده شده است؛

ـ آزادی جرح‌ و تعدیل، تصحیح و تکمیل، حذف و اضافه، و ویرایش مقاله‌ها؛

ـ آزادی برداشتن مقاله‌ها و بازپخش آن‌ها؛

ـ و همهٔ این‌ها چه با مقاصد غیرانتفاعی یا حتی انتفاعی.

او در ادامهٔ این گفته‌های بلندنظرانه و با دست‌ودل‌بازی آشکار، افزوده است: ما کارمان را که شروع کردیم، شبکهٔ جهانی وب ایجاد شده و به کار خود مشغول بود. بنابراین، ما به این فکر افتادیم که جامعه را چگونه درون ویکی‌پدیا سازمان بدهیم. دربارهٔ جنبه‌های مختلف کار، منابع، چگونگی استفاده از منابع و ارجاع به آن‌ها صحبت کردیم، دربارهٔ منابع خوب، بی‌طرف، قابل‌اعتماد و آزمون‌پذیر، و دست آخر به نتیجه‌ای رسیدیم که حاصل آن را امروزه در ویکی‌پدیا می‌بینید (برای تفصیل نظر او، نک: پیش‌گفتار همان منبع).

دانشنامهٔ ویکی‌پدیا درعین‌حال تحقق یکی از آرزوهای دیرین متخصصان آموزش از راه دور هم بود. این آرزو با اینترنت عملی به نظر رسید. پس از ویکی‌پدیا ویکی‌های دیگری هم به راه افتاد که شمار آن‌ها در افزایش است و اساس کار همهٔ آن‌ها بر مشارکت آزادانهٔ همگان است. برای مثال، ویکی‌بوک به علاقه‌مندان و داوطلبان امکان می‌دهد کتابی را با هم بنویسند. ویکی‌کوت [Wikiquote] امکان می‌دهد که انواع نقل‌قول‌ها را به اشتراک بگذارند. ویکی‌نیوز به خبرنگاران و روزنامه‌نگاران مجال می‌دهد خبرها را به اشتراک بگذارند. صورتی از این ویکی‌ها در اینجا آورده می‌شود:

Wikiart; Wikibooks; Wikidata; Wikieducator; WikEM; Wikislam; Wikifur; Wikihow; Wikimapia; Wikiwand; Wikinews; Wikiquote; Wikishia; Wikishire; Wikisource; Wikispecies; Wikitravel; Wikitree; Wikiversity; Wikivoyage; Wikiwikiweb.

 

ویژگی‌های ویکی‌پدیا، مثبت و منفی

امتیازها و جنبه‌های مثبت:

ـ دانشنامهٔ ویکی‌پدیا گنجینه‌ای است از اطلاعات برای خوانندگان عمومی و غیرمتخصص (در ادامهٔ مطلب توضیحی دربارهٔ اصطلاح «اطلاعات» آمده است).

ـ دانشنامه‌ای است رایگان و در دسترس همگان در هر جای جهان که امکان دسترسی الکترونیکی باشد.

ـ ایجاد ذهنیت عمومی و مشترک و رسیدن به توافق، یا حتی اجماع نظر، دربارهٔ واقعیت‌های محسوس و ملموس، نه آنچه به نظر و دیدگاه مربوط می‌شود، از جملهٔ امکانات ویکی‌پدیاست.

ـ امکان نظارت عمومی بر مبادلهٔ اطلاعات و دانسته‌ها، تعاطی آراء و امکان رسیدن به نقطه‌ای از کمال، مشروط بر آن‌که مشارکت ایجاد شود و متخصصان هم در موارد تخصصی در تبادل آراء شرکت کنند؛ گرچه در حال حاضر مشارکت آن‌ها در حدّ مطلوب و کافی نیست.

ـ هیچ کس، هیچ مقامی، هیچ دولتی نمی‌تواند در ویکی‌پدیا اصلی را یا نهی و منعی را اِعمال کند، اما می‌تواند نظر خود را از راه‌هایی که در این دانشنامه تعبیه شده است، ابراز بدارد. بنابراین، ویکی‌پدیا بالقوه تریبونی است در اختیار همهٔ مردم جهان، بدون تفاوت و تبعیض.

ـ ویکی‌پدیا هدف‌گذاری شده، جهت‌دار، سوگرفته یا به سود هیچ گروه، دسته، ملّیت، قومیت، فرقه یا عقیدهٔ خاصی نیست، چون همگان حق و امکان دخل و تصرف در آن را دارند.

ـ دانشنامه‌ای انعطاف‌ناپذیر نیست و توافق عمومی می‌تواند مسیر، جهت، محتوا، کمّیت، کیفیت و سایر جنبه‌های آن را تغییر دهد.

ـ ویکی‌پدیا این امکان را فراهم ساخته است تا مدخل‌هایی که در دانشنامه‌های رایج نیامده‌اند، مقاله و مطلب داشته باشند.

ـ هیچ‌گونه سانسوری در ویکی‌پدیا اِعمال نمی‌شود و سانسور و اِعمال‌نظرها و مقاصد خاص به‌طورکلی در آن منع شده است.

ـ منبعی است پویا و مدام در حال افزودن و کاستن و تغییر و تکمیل و اصلاح.

ـ آگاهی جمعی، توافق عمومی، رسیدن به دیدگاه‌های مشترک از امکانات ویکی‌پدیاست؛ البته بازهم مشروط به همکاری و مشارکت گسترده و داوطلبانه.

ـ ویکی‌پدیا به همکاری و مشارکت همگانی سراسر مردم جهان مجالی داده است، با هر زبان و رنگی، با هر باور و عقیده‌ای، با هر جنسیت و قومیتی. هدف اصلی آن این بوده است که به‌سان نمادی از کلّ واحد بشریت عمل کند.

ـ ویکی‌پدیا ناشر اندیشه‌ها و آرایی نیست که برای نخستین بار بیان شود. جای طرح مدعاهای تازه یا معرفی دستاوردهای بدیع، نگرش و فلسفهٔ شخصی و نظایر آن هم نیست.

ـ ویکی‌پدیا امکان ارزش‌یابی و ویرایش مشترک و مداوم را می‌دهد. (عده‌ای به این امکان خوش‌بین نیستند و معتقدند خطاها به‌سرعت و به گونهٔ مطلوب اصلاح و غرض‌ها برملا نمی‌شوند، اما بررسی‌هایی در این خصوص انجام گرفته و مستنداً نشان داده است که این طور نیست و قصد و غرض‌های نامطلوب با سرعت مطلوب برملا می‌شوند. از جمله چند بررسی و نیز بررسی دیگری از سوی خود ویکی‌پدیا نشان داده است که بیش از 40 درصد خطاها در مدت بسیار کوتاهی اصلاح می‌شوند).

ـ در ویکی‌پدیا رابطهٔ یک‌سویه برقرار نیست که خوانندگان و مراجعه‌کنندگان ناگزیر باشند فقط مطالب مصوب مسئولان دانشنامه را بخوانند و ببینند، در ویکی‌پدیا امکان بحث و گفت‌وگو، مبادلهٔ نظر و طرح مطلب در مقیاس جهانی میان همهٔ کاربران وجود دارد. اگر این روند بتواند به شکل مطلوب عمل کند، طبیعتاً امتیازی بی‌مانند است، که البته در حال حاضر چنین نیست.

ـ در ویکی‌پدیا شبیه همان امکان موجود در نشریه‌های تخصصی هم هست که اصطلاحاً به آن همتاخوانی (peer-reviewing) می‌گویند، یعنی مقالهٔ متخصصی را متخصص یا متخصصان دیگری می‌خوانند و دربارهٔ آن نظر می‌دهند. چون در باب هر مطلبی در ویکی‌پدیا افراد بی‌شماری بالقوه می‌توانند همتاخوانی کنند و نظر بدهند، اگر این روند به گونهٔ مطلوب پیش برود، تنوع آراء به گونهٔ چشمگیرتری بر غنای موضوع‌ها و بحث‌ها می‌افزاید.

ـ تعبیر، تفسیر، نظر فردی، مطالب اثبات‌نشده و مشکوک، مطالب انتشارنیافته و اِعمال‌نظر شخصی ویراستاران هم در ویکی‌پدیا منع شده است.

ـ با ویکی‌پدیای انگلیسی هزاران هزار تن همکاری فعالانه دارند، از نقاط و در جامعه‌های مختلف (از شمار همکاران ویکی‌پدیای فارسی آماری در اختیار ندارم).

ـ بررسی دربارهٔ بلندی و کوتاهی (طول و قصر) مقاله‌ها، یا به‌عبارت‌دیگر، برپایهٔ تعداد واژه‌های هر مقاله، نشان داده است که مقاله‌های بلند ویکی‌پدیا درمجموع بهتر از مقاله‌های کوتاه آن است. بیش از یک میلیون از مقاله‌های ویکی‌پدیا کوتاه است.

ـ دانشنامه‌های اینترنتی دیگری هم در دسترس قرار گرفته‌اند، فعلاً حدود 300 دانشنامه، و شمارشان هم در حال افزایش است، اما امکان تغییر در محتوای آن‌ها فقط در اختیار مسئولان آن‌هاست.

 

جنبه‌های منفی و کاستی‌ها:

ـ دانشنامه یکی از گونه‌های منابع مرجع است و اعتبار این منابع در دقت و صحت محتوای آن‌هاست. اعتبار این منابع را مسئولان، سرپرستان، سرویراستاران، ویراستاران و تولیدکنندگان محتوا تضمین می‌کنند. چنین تضمینی در دانشنامهٔ ویکی‌پدیا نیست.

ـ در دانشنامه‌ها مقاله‌ها یا امضاشده هستند یا نیستند. اگر نویسندگان مقاله‌ها از اعتبار و شهرت علمی برخوردار باشند و نام (امضای) آن‌ها زیر مقاله‌ها آمده باشد، هم اعتبار و هم مسئولیت محتوا با خود آن‌هاست و تکلیف خواننده با این مقاله‌ها روشن است. اگر مقاله‌ها بدون نام نویسندگان آن‌ها باشد، اما گروه ویراستاران دانشنامه، شامل ویراستاران استنادی، محتوایی، ساختاری، زبانی، صوری، تصویری و جز آن، مقاله‌ها را از همهٔ جنبه‌های ضروری بررسی و ویرایش کرده باشند، مسئولیت با آن‌هاست، و تکلیف خواننده در این دانشنامه‌ها هم روشن است. دائرة‌المعارف فارسیِ مصاحب و شماری از دانشنامه‌های معتبر خارجی، مانند بروکهاوس، گیل و بسیاری دیگر، از نمونه‌های دانشنامه‌هایی هستند که مقالاتشان امضاشده نیست، اما اعتبار مقالات را خود دانشنامه‌ها تضمین کرده‌اند. دانشنامهٔ ویکی‌پدیا رهاست و هیچ شخص یا نهادی نمی‌تواند مسئولیت تضمین صحت و دقت محتواهای آن را بپذیرد.

ـ دانشنامه‌ها، به‌عنوان منابع اصلی مرجع، دانش (= شناخت / معرفت) منتقل می‌کنند، نه خبر و اطلاع. مراجعان به این منابع هم در جست‌وجوی دانش و شناخت مطمئن سراغ این منابع می‌روند. شاید توضیح ساده‌شدهٔ زیر به خوانندگانی کمک کند که ممکن است با مرز میان اطلاع و دانش آشنایی نداشته باشند. اگر کسی به جالیز سبزیجات برود و بگوید در آنجا چه سبزی‌هایی کاشته‌اند، گزارش او خبر است. اگر سبزی‌ها را بچینند، تفکیک، دسته‌بندی و عرضه کنند، خبر به اطلاعات تبدیل می‌شود؛ و اگر سبزی‌ها پاکیزه، شسته، پخته و آمادهٔ مصرف شود، اطلاعات به شناخت / دانش / معرفت تبدیل می‌شود. دانشنامهٔ ویکی‌پدیا مجموعهٔ عظیمی از اطلاعات است، اما آن بخش‌هایی که حاوی شناخت و با دانشنامه‌های معتبر دیگر هم مشترک‌اند، چون تضمین‌شده نیستند، در همان حدّ اطلاع باقی می‌مانند و اطلاع‌جو باید با آن اطلاع همان کاری را کند که با سبزی چیده‌شده و خام می‌کنند تا برای مصرفی که در نظر دارد، مناسب شود. نویسندگانی که اطلاعات را از ویکی‌پدیا برمی‌چینند، در نوشته‌هایشان عیناً می‌گنجانند و تحویل خوانندگان می‌دهند، سبزی خام در اختیار آن‌ها می‌گذارند. بنابراین، بار مسئولیت همهٔ عوارض و پیامدها بر دوش کاربر گذاشته می‌شود.

ـ دانشنامه‌های معتبر سازمان علمی، تشکیلات مدیریتی و سرپرستی، هیئت‌های علمی، بررسی، ارزش‌یابی، ویراستاری، آماده‌سازی، نظارت‌های چندگانه، سیاست‌های انتخاب مدخل، تعیین تعداد واژه‌های لازم برای هر مطلب، چگونگی تهیه و ارائهٔ مطالب و خدمات لازم دیگر برای تدوین و انتشار را دارند. ویکی‌پدیا چون فارغ از این‌هاست، همهٔ مسئولیت‌ها طبعاً متوجه همهٔ کسانی خواهد بود که به آن شکل می‌دهند و از آن استفاده می‌برند.

ـ در ویکی‌پدیا امکان انتقال اطلاعات و مطالب نادرست، ناقص و غیردقیق هست. اگر جامعه در روند تصحیح و تکمیل مطالب مداخله نکند، امکان بدآموزی و پیامدهای ناشی از نادرستی و نادقیقی مطالب از میان نمی‌رود و باقی می‌ماند.

ـ متخصصان و دانشنامه‌نگاران حرفه‌ای کم‌تر حاضرند و کم‌تر از آن وقت دارند که بنشینند و مقالهٔ دانشنامه‌ای رایگانی با مراعات کردن همهٔ جنبه‌های ضروری دانشنامه‌نگاری بنویسند. ویکی‌پدیا هم به کسی حق‌التحریر نمی‌پردازد، از نوشته‌های رایگان استفاده می‌کند، چه نوشته‌هایی که برایش بفرستند و چه نوشته‌هایی که از این سو و آن سو و به صورت رایگان فراهم بیاید. البته منکر عشق و علاقهٔ صمیمانهٔ شماری از کسانی نباید شد که برای کمال ویکی‌پدیا به‌راستی از خود مایه می‌گذارند، اما این هم نمی‌تواند تضمین‌کنندهٔ صحت و دقت همهٔ مطالب باشد.

ـ در بررسی کارشناسانه این نتیجه به دست آمده است که حدود یک‌سوم مقاله‌های اصلی ویکی‌پدیا حتی معیارهای خود آن را ندارد. بنابراین، دست‌کم این یک‌سوم را از چارچوبهٔ معیارهای ویکی‌پدیا می‌توان بیرون گذاشت.

ـ آن دسته از مقاله‌هایی هم که نویسندگان غیرحرفه‌ای نوشته‌اند، معمولاً‍ معیارها و ارزش‌های دانشنامه‌ای لازم را ندارند و معلوم نیست ویرایش‌هایی که روی آن‌ها انجام می‌گیرد تا چه حد بتوانند معیارهای خود دانشنامه را در آن‌ها اعمال کنند.

ـ آرمان ویکی‌پدیا ایجاد فرهنگ مشارکت و همکاری با استفاده از فناوری الکترونیکی و شبکه‌ای و به قصد دست یافتن به تفاهم جهانی و ذهنیت مشترک بشری است. آیا این آرمان عملی است، یا عملی خواهد شد؟ پرسشی است چالش‌برانگیز، همان‌قدر چالش‌برانگیز که آرمان‌های دیگر دربارهٔ تفاهم‌ها و همکاری‌های جهانی.

ـ ویکی‌پدیا از همان آغاز کارش با انتقادهای بسیاری از چند سو و از جانب دانشنامه‌نگاران حرفه‌ای و متخصصان رشته‌های مختلف روبه‌رو شد. این انتقادها به‌ویژه زمانی شدت گرفت که اطلاعات نادرستی دربارهٔ بعضی شخصیت‌ها، و آن دسته از شخصیت‌هایی درج شد که حساسیت عمومی دربارهٔ آن‌ها بسیار بود. در آمریکا در مواردی کار به شکایت و دادگاه هم کشیده شده است.

ـ در بعضی کشورها شمار بسیاری از دانشکده‌ها و دبیرستان‌ها دانشجویان و دانش‌آموزان را از ارجاع دادن به ویکی‌پدیا، به‌عنوان اثری پژوهشی و قابل‌اعتماد در گزارش‌هایشان رسماً منع کرده‌اند.

ـ دانشنامهٔ آزاد و رایگانی که هر کسی بتواند به آن دسترسی داشته و حق و امکان مداخله در آن را داشته باشد، از ارمغان‌های عصر اطلاعات است، اما چگونگی استفاده از این حق و امکان موضوع دیگری است که آداب و اصول خاص خود را اقتضا می‌کند، و زمان لازم است تا این آداب و اصول شکل بگیرد و سنّت جاافتادهٔ خود را داشته باشد. آیا کسانی هستند که مسئولیت ایجاد فرهنگ جهانی لازم برای استفاده ازاین‌گونه منابع را بپذیرند و بر اِعمال مستمر آن نظارت کنند؟

ـ مقایسه‌هایی هم میان ویکی‌پدیا و دانشنامه‌های دیگر، ازجمله دانشنامهٔ بریتانیکا، به عمل آمده و نسبت خطاها و نادرستی‌ها در آن‌ها مقایسه و سنجیده شده است. شمار این‌گونه بررسی‌های مقایسه‌ای، به‌ویژه از سوی متخصصان و کارشناسان اطلاع‌رسانی و منابعِ مرجع زیاد است و درمجموع و تا جایی که نویسندهٔ این سطرها توانسته است دنبال کند، هیچ‌یک از نتیجه‌ها به سود ویکی‌پدیا نبوده است.

ـ در مقالات ویکی‌پدیا انسجام و یکدستی دیده نمی‌شود، زیرا سیاست و شیوهٔ واحدی نیست که در همهٔ مقاله‌ها اِعمال شود، یا نویسندگان را وادارد که از آن‌ها پیروی کنند. این از جهتی عیب است، اما از جهت دیگری حُسن است، به این سبب که راه را بر تنوّع روش و آزمودن راه‌ها و شیوه‌های دیگر مقاله‌نویسی نمی‌بندد، و چه‌بسا این جنبه به سهم خود بتواند برای روند آیندهٔ دانشنامه‌نگاری الهام‌بخش باشد.

ـ آزادی عمل در ویکی‌پدیا مانع از این نیست که کسانی از سر سوءنیت و بدخواهی در آن دخل و تصرف نکنند، یا اطلاعات نادرستی را به آن راه ندهند، ولو آنکه این اعمال ناشایست در زمان کوتاهی اصلاح بشود.

 

برای استفاده از ویکی‌پدیا چه نکاتی را باید در نظر داشت؟

از مجموع جنبه‌های مثبت و منفی، واقع‌بینانه و کاربردی، در نظر داشتن حق و سهم همهٔ کسانی که مشفقانه با ویکی‌پدیا همکاری دارند و حتماً حق و ارج زحمات آن‌ها را باید در نظر و پاس داشت، و با توجه به جایگاه کنونی ویکی‌پدیا و آینده‌ای که پیش روی دارد، شاید بتوان نکات زیر را پیشنهاد داد:

ویکی‌پدیا برای آغاز کار پژوهشی مناسب است. جوینده می‌تواند از این دانشنامه شروع کند، تصویری کلّی از موضوعی به دست آورد که می‌خواهد دنبال کند، در مواردی که منبع ذکر شده است سراغ منابع برود و بررسی و پژوهش‌ خود را ادامه بدهد. به‌عبارت‌دیگر، کسی برای «حرف آخر» نباید سراغ ویکی‌پدیا برود، حرف آخر را آخرین و تازه‌ترین منابع موثق پژوهشی منتشر شده از سوی مراکز معتبر علمی ـ پژوهشی می‌زنند. از پژوهش‌گران و دانشجویان انتظار می‌رود فقط این دست از منابع را اساس کار خود قرار دهند و استناد و ارجاعشان به این‌ها باشد، نه به منابع تضمین نشده‌ای مانند ویکی‌پدیا.

همهٔ پژوهش‌گران و اطلاع‌جویان معمولاً در آغاز جست‌وجوهایشان با بهمنی از اطلاعات روبه‌رو می‌شوند که اگر خود را بی‌محابا به آن‌ها بسپارند و اجازه دهند که اطلاعات آن‌ها را به وادی خود بکشاند، ممکن است گرفتار بهمن‌های اطلاعاتی شوند، سررشته را از دست بدهند و سرگردان بمانند. اگر بتوان از ویکی‌پدیا سرنخی به دست آورد، اما جست‌وجو و پژوهش را به کمک منابع معتبر ادامه داد، ویکی‌پدیا وظیفهٔ مناسب خود را انجام داده است، همین و بس.

تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، هیچ یک از متولیان ویکی‌پدیای فارسی با هیچ‌یک از دانشنامه‌نگاران باتجربه‌ای که ما می‌شناسیم و با آن‌ها همکاری دور و نزدیک داریم، تماسی نگرفته یا همکاری نخواسته‌اند. با توجه به کمبودهای فراوان و نیازهای بسیار و مبرم به مراجع معتبر فارسی در زمینه‌های مختلف، غنا و اعتبار بیش‌تر ویکی‌پدیای فارسی به سود روند دانشنامه‌نگاری در ایران و تدوین و انتشار منابع مرجع خواهد بود، نه به زیان آن.

تهران، زمستان 1399

 

منابع

Ayers, Phoebe, et al (2008), How Wikipedia Works: And How You Can Be a Part of It? San Francisco, No Starch Press.

Garrison, John c., “Getting a Quick Fix: First-Year College Students’ Use of Wikipedia”, at: https://firstmonday.org/ojs/index.php/fm/article/view/5401; https://doi.org/10.5210/fm.v20i10.5401

https://en.wikipedia.org

http://c2.com/cgi/wiki?

http://lists.wikimedia.org

Konieczny, Piotr (2012), ” Wikipedia Misuse “, at: www.academia.edu.

Lih, Andrew (2009), Wikipedia Revolution. Hyperion e-Books.

O’Sullivan, Dan (2009), Wikipedia: A New Community of Practice? Farnham, Ashgate.

Reagle, Joseph Michael (2010), Good Faith Collaboration: The Culture of Wikipedia. Cambridge, MIT Press.

زبان علمی فارسی و پیشنهادهایی در راه اصلاح آن

زبان علمی فارسی و پیشنهادهایی در راه اصلاح آن

| دکتر رضا صادقی جورابچیمنتشرشده در: نشر دانش، سال چهاردهم، شمارۀ 1 ـ 2، آذر ـ اسفند 1372|

* رسم‌الخط این مقاله مطابق متن اصلی است.

زبان علمی فارسی در سالهای فرخنده‏‌ای متولد شده است، در سالهایی که فردوسی کاخ بلند نظم شاهنامه (رکن اساسی زبان ادبی فارسی) را پی می‌‏افکند. این دو، فرزندان توأمان یک مادر و میوه، و حتی ریشۀ یک جنبش و یک نهضت‏‌اند، نهضتی که اگر نبود، به احتمال قوی ایران و ایرانی به عنوان قومی با هویت مستقل دیگر نبود. اما میان این دو زبان تفاوت بسیار است. زبان شعر از مقولۀ «لطیفۀ الهی» است. دیگر نه می‌‏توان بر آن چیزی افزود و نه می‌‏توان از آن چیزی کاست، حال آن که علم بنا بر ماهیتش زبانی دارد پیوسته پویا و دگرگون‏‌شونده: در گذشته به‏‌کندی و در روزگار ما به‌شتاب.

در آثار علمی زبان فارسی از همان آغاز (نیمۀ دوم سدۀ چهارم خورشیدی) دو اصل بنیادی زبان علم مراعات شده است: بافت آن ساده، خالی از ایهام و ابهام و حشو و زوائد یا صنایع لفظی است و واژگان علمی آن هویت مستقلی دارند. این زبان ظرف دو قرن در ذخیرۀ خوارزمشاهی به کمال رسید: با بافتی دقیق به روانی آب و به روشنی آیینه. از آن زمان به بعد، حتی در دوره‌‏های زوال نثر فارسی، زبان علم دست کم سادگی و بی‌‏پیرایگی خود را غالباً حفظ کرد. درست است که واژگان علمی این آثار غالباً عربی بوده است، اما با زمینه‏‌ها و علائق فرهنگی و علمی امروزی نباید به داوریِ کارِ گذشتگان پرداخت. در آن روزگار بخشی از واژگان عربی جزئی از میراث فرهنگی ما شده بود و ایرانیان خود در خلق آنها بیشترین سهم را داشتند، چنانکه به عنوان نمونه واژگان فلسفه تا زمان ابن سینا معیار نبود و شیوۀ این حکیم ایرانی الگوی رفتار آیندگان شد. وانگهی انبوهی از واژگان علمی، به ویژه در رشته‌‏های پزشکی و صورت عربی‏‌شدۀ واژگان فارسی، یونانی… بود. به علاوه اگر حکومتهای ایرانی‌تبار زودتر پا می‌‏گرفت و می‌‏پایید، وضع زبان علم به کلی فرق می‏‌کرد.

***

زبان علمی و فنی فارسی در پنجاه سال اخیر به وجود آمده و تا حدودی پویا شده و از تواناییهای بالقوه و بالفعل خود استفاده کرده است. اما از جای جنبیدن آن به بسیج لشکری می‏‌ماند ناهماهنگ و بی‏‌برنامه. در رشته‌‏هایی که نویسندگان یا مترجمان در زبان مایۀ کافی دارند و خود صاحب ذوق‏‌اند (چون ادبیات و فلسفه و تاریخ و زبانشناسی…) نیرومند شده است. در برخی رشته‏‌های اختصاصیِ علم چون زمین‌‏شناسی و گیاهشناسی به همت مردان کاردانی نظیر شادروان حسین گل گلاب (که ذکرش به خیر باد) و شاگردان او و در این اواخر در زمینه‌‏های گونه‏‌گون به‌ویژه نجوم، کشاورزی، آمار، فیزیک و برخی از قلمروهای فنی که با هنر ارتباط دارند (معماری) راه خود را یافته است که اگر چنانکه سزاوار است گسترش یابد و همه‌‏گیر شود برومند خواهد شد و سرمشق خوبی خواهد بود. اما در بسیاری از دیگر زمینه‏‌های دانش، از جمله پزشکی و اقمارش، واپس رفته و در رشته‌‏های فنی حتی از خلاقیتهای صاحبان کم‌‏سواد و گاه بی‏‏سواد حرفه‏‌ها نیز عقب مانده است.

اینک در بسیاری از رشته‏‌های علمی به ویژه زمینه‌‏های مختلف پزشکی و تکنولوژی زبان علمی کهنسال فارسی به پیر علیل و عاجزی می‏‌ماند که گفتارش پریشان و نامفهوم و تمام اندامهایش عاریه است، چنانکه در نمونه‌‏های زیر می‌‏توان مشاهد کرد:

ـ بیمار دارای کبدی است که دچار بزرگی شده (به جای: کبد بیمار بزرگ است).

ـ بیمار در چند نقطه از فک دچار شکستگی شده است.

ـ کم‏خونی حاد رودۀ زودرس(؟).

ـ آنومالیهای انعقادی ثانوی به نارسایی کبد(؟).

ـ نخهای تک فیلامانی در مقابل نخهای چند فیلامانی بهترند (به جای: نخهای تک‌رشته‌ای بهتر از نخهای چند رشته‌‏ای هستند).

ـ اغلب این بیماران تحت پیوند مغز استخوان قرار گرفته‏‌اند.

ـ سالهای متمادی تحت تزریق خون قرار می‌‏گیرد.

ـ اتساع ورید واضح(؟)

ـ ارتباط بین دو دهلیز قدیمی(؟)

ـ سلولهای عضله که «همو» به آنها سرویس می‌‏دهد.

ـ عروق جانبی که ما (یعنی انگلیسیها) به آنها collateral می‌‏گوییم.

ـ سطح آلسر بوسیله قطعۀ نکروتیکی از پسودومامبران پوشیده شده بوده و به وسیلۀ یک خط اریتماتو از مخاط اطرافش متمایز می‌‏باشد.

ـ این عارضه تنوسینو و ایتیس اولین کمپارتمنت دو رسال مچ دست است.

ـ از سیمپتومهای کلینیکی‏ی استوماتیت فوزیفرمی و هرپتیک و فوزواسپیروکتانی…

ـ در نواحی پالاتن و فارنکس و لوزه‌‏ها.

ـ اسمری از ژنژیویت کوکال آبسه آپیکال.

ـ آیا تو بر کولین بیماری اصلی را rveillé کرده است؟

ـ میزان endothelial cell loss کمتری دارد.

ـ برخلاف literature که موفقیت دارویی را از ۹۰%ـ۸۰% ذکر نموده اغلب بیماران ناچار فلپ یا پیوند شده‏‌اند.

ـ تست فونکسیون عضله و تاندون کمپارتمان سوم.

ـ «کنگرۀ آناتومی ایران» (حتی واژۀ قدیمی و جاافتادۀ کالبدشناسی هم مرد، خدایش بیامرزد!)

من قصد انتقاد از لوتره یا به اصطلاح «ژارگون» پزشکی را ندارم. امروزه اصطلاحاتی که در پزشکی به کار می‌‏رود منحصر به واژگان موجود در لغتنامه‌‏های پزشکی نیست، بلکه اقیانوسی است از واژگان تمام علوم از کشاورزی تا فیزیک و ریاضیات عالی و علوم فضائی، و مجموعه‏‌ای از واژگان فلسفی و هنری و مردم‌‏شناسی و حتی اصطلاحات مربوط به مناسک آیینی و مذهبی اقوام مختلف و سحر و جادو…  هیچکس انتظار ندارد که این اقیانوس به قالب زبان فارسی ریخته شود یا پزشکان و دانشجویان پزشکی زبان رایج خود را به کار نبرند. پزشکان از قدیم واژگانی را که برای مردم ناآشنا و غریبه باشد ترجیح می‌‏دادند. در قرون وسطی در مدرسۀ طب پاریس استفاده از اصطلاحات عربی ابن سینا متداول و مایۀ فخر پزشکان بود و در ایتالیا، لئوناردو داوینچی، بنیانگذار کالبدشناسی جدید، نیز اصطلاحات عربی تشریح را نیز به‌‏کار می‌‏برد. اما این انتظار بیجا نیست که اگر به فارسی می‌‏نویسیم، دست کم به زبان مادریمان چنانکه سخن می‌‏گوییم بنویسیم و اگر برگردان تمام مفاهیم علمی را به فارسی کاری عبث می‏‌دانیم لااقل از کاربرد واژگان علمی جاافتاده و مفهوم فارسی عار نداشته باشیم. متأسفانه بسیاری از دانشمندان و دانشجویان ما از دو اصل بنیادی زبان علم تعبیر درستی ندارند. این اصل که زبان علم باید روشن، خالی از ایهام و ابهام و حشو و زوائد و آرایش کلام باشد، خودبخود ساختارهای نحوی نادرست و خطاهای دستوری یادشده را نفی می‌‏کند، زیرا در عبارت «ارتباط بین دو دهلیز قدیمی»، «دو دهلیز قدیمی» همان معنی دو خانۀ قدیمی را برای خواننده تداعی می‌‏کند و حال آنکه «ارتباط» است که قدیمی یا مزمن است نه دهلیز. یا در عبارت «کم‏خونی حاد رودۀ زودرس»، روده زودرس نیست بلکه کم‏خونی حاد و زودرس است.

همچنین این اصل که واژگان علمی باید هویت مستقلی داشته باشند بدان معنی نیست که عالم یا مترجم می‌‏تواند اصطلاح را به هر زبان، به هر خط، با هر تلفظ بنویسد زیرا همین شلختگی نیز هویت مستقل واژگان علمی را مخدوش می‌‏کند.

زبان علم در علوم ابتدایی

علوم ابتدایی در قلمرو وظیفۀ دوره‏‌های پیش از دانشگاه (دبستان و دبیرستان) و رادیو و تلویزیون است. تقریباً تمام آثار علمی فارسی که تا قرن ششم نوشته شده‏‌اند، از جمله هدایة المتعلمین ابوبکر خوارزمی، التفهیم بیرونی و دانشنامه علائی ابن سینا در علوم ابتدایی است. هزار سال پیش علوم ابتدایی ما چنان کتابهایی بود، اینک نظری به علوم ابتدایی امروز بیفکنیم.

آقای حسین دانشفر در «سمینار زبان فارسی و زبان علم»[1] مقالۀ مستندی ارائه داد که شاهد صادقی است بر کهنگی، فقر و کم‏مایگی برنامه‏‌های دروس نظری و علمی رشته‏‌های فنی و ریاضی دبیرستانها و صدا و سیمای ایران. در «سومین سمینار زبان فارسی در صدا و سیما» نیز آقای محمد تقی‌‏زاده سخنرانی جامعی با انبوهی شاهد مثال از کتابهای درسی دورۀ دبیرستانها عرضه داشت که خود فرهنگی است از غلطهای علمی، انشایی و املایی و سندی است از برای رسوایی. من در بررسی کتابهای دیگر دورۀ دبیرستان (در رشته‌‏های زیست‏‌شناسی، بهداشت، فن کودکیاری، کمکهای نخستین…) غلطهای فاحش املایی (مثلاً تنظیف به جای تنزیب) و نادرستهای بیشماری در ساختار و بافت این کتابها و از همه مهمتر تعریفهای عامیانه و حتی نادرستی از مفاهیم علمی یافتم، گرچه در مجموع تنوع مباحث درسی آنها که متناسب با نیازهای زمان است، اقدامی ستودنی است.

از این گذشته در این کتابها به دو نقص، که در زبان علم از نقصهای مهم است، برخوردم. یکی این که با بررسی برگه (فیش)‏های واژگان علمی این کتابها (که مرکز نشردانشگاهی، فراهم آورده است) معلوم شد که اصطلاحات علمی این نوشته‏‌ها بسیار ناهماهنگ است، حتی در متن یک کتاب برای یک مفهوم سه اصطلاح به کار رفته است (آنتی‏‌بادی از انگلیسی، آنتی‏کور از فرانسه و پادتن از فارسی). دیگر اینکه نویسندگان بعضی از این کتابها گمان می‏‌کنند علوم ابتدایی فشرده‏‌ای است از کتابهای علمی دانشگاهی و حال آنکه در حقیقت دو گونۀ متفاوت و دو شیوۀ اختصاصی آثار علمی است. به عنوان مثال کتاب بیماریهای کودکان، که برای دانش‌‏آموزان رشتۀ کودکیاری نوشته شده، یادداشتهایی است از درسنامه‏‌های کوچک یا کتابهای درسی دانشجویان پزشکی.

در برنامه‏‌های علمی صدا و سیمای ایران نیز، هرچند زبان علم فیلمنامه‏‌های اندک آن (به ویژه زبان نجوم و گیاهشناسی) بسیار خوب و درسهای علمی آن به زبانِ جاافتاده و متداولی است، اما نکتۀ مهم فقر چشمگیر برنامه‏‌های علمی و فنی رادیو و تلویزیون است. صدا و سیمای ایران، که با انبوه شنوندگانش و قلمرو گستردۀ انتشارش باید کمبودهای برنامه‏‌های مدرسه‏‌ها را جبران کند و نوجوانان مشتاق را با تازه‏‌های علم آشنا سازد، به این اکتفا کرده است که کلاسی در کنار دانشکده‌‏ها و مدرسه‏‌های عالی بیشمار بگشاید و هر روز در برنامه‏‌های بعد از ظهر درسهای ریاضی، جبر، آمار… بدهد. این درسها اگر فایده‏‌ای نداشته باشد، این زیان را دارد که نخستین اصل آموزش علمی، یعنی رابطۀ مستقیم و گفت و‏ شنود استاد و شاگرد را نقض می‌‏کند. اگر صدا و سیمای ایران به وظیفۀ اصلی خود بپردازد و مکمل برنامۀ درسی مدرسه‏‌ها باشد، آنگاه نقصهای زبان علمی آن آشکار خواهد شد.

***

بالاتر اشاره کردم که زبان علمی فارسی در 50 سال اخیر پیشرفتهایی کرده است و کتابهای درسی دورۀ دبیرستان نیز دیگرگون شده‏‌اند، ولی آیا این تغییر تکاملی است که بعد از 50 سال انتظار آن را داشتیم؟ هرگز. دربارۀ محتوای کتابهای درسی مقالۀ آقای دانشفر و برنامه‏‌های علمی تلویزیون گواهی می‌‏دهند که پیشرفت ما در این مدت بسیار کند بوده است. بار برنامه‌‏های درسی دانش‌‏آموزان مسلماً بسیار سنگینتر شده است و انبوه محفوظاتی که آنان باید برای گذر از «سد» ورود به دانشگاه در ذهن خود جای دهند دیگر جایی برای یادگیری زبان مادری باقی نگذارده است.

در زبان علمی امروز ما، نوشته‏‌هایی که ساختار نحوی آنها سالم و واژگان علمی و فنی آنها نیز متعادل است (یعنی درصد واژگان انگلیسی یا دشوار آنها چندان نیست) غالباً انفرادی است نه عمومی. حال آنکه در نخستین دهه‏‌های این قرن تمام آثار علمی تقریباً یکدست و نسبت درصد واژگان علمی علوم مختلف، دست کم در یک رشتۀ مشخص، یکسان بود و برخی از خرده‌‏هایی را که سخن‌‏شناسان امروز به «انشای» آثار علمی آن دوره می‌‏گیرند، در نوشته‏‌های برجسته‏‌ترین ادیبان آن روزگار نیز می‌‏توان یافت. ناهماهنگی و آشفتگی کنونی زبان علمی امروز زاییدۀ شرایطی است که در قرن حاضر ما را غافلگیر کرده است. بدلیل اینکه:

۱) در قرن حاضر خلاقیتهای علوم و فنون از مجموع آنچه بشر تا آغاز این قرن آفریده بود فراتر رفته است. زبانهای علمی جهان که خود گاهوارۀ این علوم بوده‏‌اند پا به پای آن پیش رفته‏‌اند اما زبان فارسی با دستمایه‏‌ای که هنوز چنانکه شاید آمادگی برگرداندن آثار صد سال پیش را نیافته بود پا به این عرصه گذارد.

۲) هشتاد سال پیش مجموع شاگردان مدرسۀ عالی دارالفنون ۱۱۴ تن بود، حال آنکه در سال ۱۳۶۵ تعداد دانشجویان دانشگاهها به رقم ۱۸۱۸۸۹ تن رسید و تنها ظرف ۵ سال تعداد دانشجویان دانشکده‏‌های پزشکی ۲۲۴ درصد افزایش یافت. این لشکر عظیم دانشجویان و میلیونها دانش‌‏آموز، فارسی را از که می‌‏آموزند؟ استاد سیدجعفر شهیدی به این سؤال پاسخ می‏دهد: «هرکس از هرجا وا می‌ماند وزارت معارف او را به کار تعلیم فارسی می‌‏گمارد». پس از چند سالی فارغ‌‏التحصیلان تازه باید برای هزاران هزار شاگرد، خوانندۀ کتاب و مطبوعات و شنوندۀ رادیو و تلویزیون خوراک آماده کنند. بدین سان دور باطل آموزش زبان فارسی تکرار می‌‏شود.

با دستمایه‌‏ای که نویسندگان و مترجمان دوره‌‏های پیش‏‌دانشگاهی آموخته‏‌اند نمی‌‏توان امیدی به «سالم‏سازی» زبان علم داشت. من به اقتضای وظیفه‏‌ای که در دو دهۀ اخیر در مراکز فرهنگی داشته‏‌ام با بهترین دانشجویان رشته‌‏های علمی، به‌‏ویژه پزشکی آشنا شده‏‌ام. بعضی از آنان فارسی را خوب و گاه بسیار خوب می‌‏دانسته‌‏اند و ترجمه‏‌هایی دقیق و گاه ستودنی و عالی از متنهای پزشکی از آنان دیده‏‌ایم. اما هیچ یک از ایشان زبان فارسی را در  مدرسه، از معلم و یا کتاب درسی نیاموخته بوده است، بلکه زیر نظر پدر یا مادری دانشور پرورش یافته بوده و یا با مطالعۀ کتابهای غیردرسی و تمرینْ توانایی ترجمه و نوشتن را آموخته بوده است. در روزگار تحصیلی ما نیز وضع از همین قرار بود، نهایت آنکه ما فرصت آن را داشتیم مشکلهای خود را با معلمان سخندانی در میان بگذاریم. آیا امروز نیز چنین فرصتی هست؟

به گمان من پیشرفت زبان فارسی در گرو بهبود وضع تدریس این زبان در دوران تحصیلی دبستان و دبیرستان است و این امر خود مستلزم دگرگونی زبان کتابهای درسی و برنامه‏‌های تلویزیونی است و نیز تشویق دانش‏‌آموزان به مطالعۀ کتاب‏های جنبی در زمینه‏‌های مختلف از رمان، مقاله‏‌های علمی و فنی… و انتشار مجله‏‌هایی در زمینه‏‌های گوناگون با زبانی درست و ساده، نه زبان متکلفانۀ تلویزیون که سرمشق انشای شاگردان مدارس است و نه زبان مجله‏‌های ورزشی که سراپا مغلوط است. اگر کار از اینجا اصلاح نشود هر کوششی که در خلق واژگان فارسی و زبان پیراستۀ علمی توسط مؤلفان انجام گیرد بی‌‏خریدار خواهد ماند.

چه باید کرد؟

سامان دادن به زبان علمی فارسی و پرورش زبانی که به درستی از عهدۀ نقل و بیان علم برآید و دست کم واژگان ابتدایی و بنیادی آن معیار باشد تنها با کارهای انفرادی و حتی گروهی دانشگاهیان یا دیگر صاحبان قلم میسر نیست و از فرهنگستان زبان فارسی نیز چنین انتظاری را نباید داشت. دانشگاهیان و اهل علم هر راهی را که تاکنون رفته‏‌اند می‌‏توانند ادامه دهند اما دو نهاد اصلی آموزش زبان را نمی‌‏توان به خود واگذاشت. دوره‏‌های دبستان و دبیرستان و برنامه‏‌های صدا و سیمای ایران.

من اصولی را که استاد شهیدی، برای آموزش زبان فارسی به دانش‌‏آموزان «رشته‏‌های غیرادبی» پیشنهاد کرده‌‏اند[2] با افزودن اصول دیگری که برای پرورش زبان علم در این مقطع آموزشی ضرورت دارد، در چند بند زیر خلاصه می‌‏کنم:

۱) در کتابهای درسی زبان فارسی باید از نثر ساده، و جمله‏‌بندی درست و دقیق استفاده شود. آموزگاران باید خود از نثر مصنوع، صنایع لفظی و تکلفهای رایج بپرهیزند و دانش‌‏آموزان را از تقلید این قبیل نوشته‏‌ها برحذر دارند و زیانهای این شیوه را در ادای مقصود علمی و فنی باز نمایند. انشای دانش‌‏آموزان باید در زمینه‌‏های نیازمندیهای حال و آیندۀ دانش‌‏آموز و مسائلی که به نحوی از انحا به پرورش زبان سادۀ علمی و فنی کمک کند باشد.

۲) تمام کتاب‏های علمی را باید کارشناسان ورزیده‏‌ای تجدیدنظر و روزآمد کنند و واژگان علمی آنها را به کمک صاحبنظران دیگر به صورت معیار درآورند و دانش‌‏آموزان باید موظف شوند در آزمونهای خود منحصراً از همین واژگان استفاده کنند. اگر نتوان از «کنکور آزمونی» برای ورود به دانشگاه چشم پوشید، در دبیرستانها بهتر است از این شیوه ـ جز به منظور آمادگی ـ چشم‏پوشی شود تا دانش‌‏آموزان به نوشتن تمام و کمال عبارات علمی خو بگیرند.

۳) صدا و سیمای ایران باید کمبودهای برنامه‏‌های درسی را به نحو احسن جبران و دانش‌‏آموزان را با تازه‏های علوم و فنون آشنا کند. برنامه‏‌های علمی و فنی صدا و سیما باید دقیقاً از همان ضوابط کتابهای درسی معیار پیروی کنند و واژگان جدید این متون را نیز همان شورایی که واژگان علمی کتابهای درسی را استاندارد کرده است تأیید کند. مجله یا مجله‌‏های علمی و فنی در سطحی کمی بالاتر از برنامه‌‏های درسی به همین زبان منتشر شود. دانش‏‌آموزان تشویق شوند که با برنامه‏‌های تلویزیونی و این مجله‏‌ها همکاری کنند. مسابقه‏‌هایی در این موارد، و حتی برای واژگان علمی، ترتیب داده شود. از برنامه‏‌های تلویزیونی و مقالات این مجله‏‌ها در آزمون دانشجویان استفاده شود.

۴) فرهنگِ دستیِ جامعی از واژگان علمی و فنی کتابهای درسی و مباحث علمی و فنی تکمیلیِ دورۀ دبیرستان با معادل انگلیسی فراهم شود[3] و اصطلاح‏‌شناسی ابتدایی، رابطۀ ساختار و معنای اصطلاحات و اهمیت هویت مستقل واژگان علمی و لزوم فراگیری و کاربرد واژگان علمی فارسی به دانشجویان تفهیم شود.

۵) به یادگیری زبان خارجی اهمیت بیشتری باید داد. در درسهای این زبان متنهای سادۀ علمی ـ در قلمرو رشتۀ تحصیلی ـ گنجانده شود و یکی از آزمونهای ورود به دانشگاه ترجمۀ این متون با واژگان علمی فارسی باشد.

می‌‏گویند در روزگار ما جهانِ گل‌وگشاد به دهکده‏ای تبدیل شده، اما دهکده‏ای ناامن‏تر از عصر حجر. حوادث همین سالهای اخیر گواهی می‌‏دهد که باید با چنگ و دندان میراث خود را و هویت ملی خود را حفظ کنیم: زبان فارسی مهمترین سند مالکیت قومی ماست.

 

 

.[1]

سمینار «زبان فارسی و زبان علم»، اردیبهشت ماه سال 1370 خورشیدی، برگزارکننده مرکز نشر دانشگاهی.

[2].

رک. سیدجعفر شهیدی، «مشکلات زبان فارسی در حال و آینده»، در زبان فارسی، زبان علم (مجموعۀ سخنرانیهای دومین سمینار نگارش فارسی ـ ۱۱ تا ۱۴ شهریور ۱۳۶۳)، ص ۱۵ تا ۲۸، تهران، مرکزنشردانشگاهی، ۱۳۶۵.

[3].

نخستین فرهنگی که در این زمینه تهیه شده در نوع خود کار بسیار ارزنده و دقیقی است، اما واژگان تمام علوم دبیرستانی را دربر ندارد: ← فرهنگ علوم تجربی و ریاضی (برای دبیرستانها)، جمع‌‏آوری و تدوین حسین دانشفر، از انتشارات وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۲.