توقعی که همه از ویراستار دارند بسیار بالاست (از ناشر گرفته تا مترجم و دیگران). مترجمْ کتاب را شتابزده و نامفهوم ترجمه میکند و پشتش گرم است که ویراستاری بعد از او خواهد آمد و همۀ کارهای نکردۀ او را انجام میدهد، از معنادار کردن جملات گرفته تا ترجمۀ جملات پیچیده و رهاشده… ناشر هم کتابِ بد از مترجم تحویل میگیرد و خیالش راحت است که ویراستارْ کتاب را بهکل دگرگون میکند. مردم هم اغلب، به محض اینکه میبینند کتابی بد ترجمه شده، میگویند مگر ویراستار نداشت.
ما اگر کار استادان قدیم را قبول داریم، باید حرفهایشان را هم قبول داشته باشیم. استاد ابوالحسن نجفی در مقالهاش بهوضوح اعلام میکند که ویراستار نباید بیش از سی درصد در کتاب دست ببرد، که اگر ببرد دیگر اسمش ویرایش نیست، میشود «بازنویسی». البته درمورد استاد سمیعی مطمئن نیستم، اما از همکار او شنیدهام که گویا استاد هم که معروف است، در جوانی، فراوان در کتابها دست میبُرد، از چند سال گذشته دیگر چنین کاری نمیکند و کتابهایی را که به ویرایش اساسی نیاز دارند قبول نمیکند.
به گمانم، انجمن صنفی میتواند این تصور و توقع را هم در ذهن ناشر و هم در ذهن مترجم، و بهتدریج در ذهن مردم، از بین ببرد که ویراستار قرار است «معجزه کند». کتابی که در امریکا یا فرانسه چاپ میشود و همزمان سه یا چهار ناشر ایرانی، هیجانزده، برای چاپش اقدام میکنند و مترجم، در رقابتی تنگاتنگ، دوماهه آن را ترجمه میکند، چه توقعی از آن میرود؟ اگر چند مورد استثناء در نشر ایران اتفاق افتاده و ویراستار کتاب را بازنویسی کرده – ازجمله ویرایش کتاب از صبا تا نیما یا خشم و هیاهوی فاکنر – ما نباید این چند «استثناء» را تبدیل کنیم به «قاعده»، و از همۀ ویراستاران توقع داشته باشیم کتاب بد تحویل بگیرند، معجزه کنند و یکماهه کتاب بیغلط و تمیز تحویل بدهند. وقتی ناشر در بررسی اولیه میبیند که کتاب بیش از سی درصد به تغییر نیاز دارد، یا نباید کتاب را بپذیرد یا باید مسئولیت بازترجمه را بپذیرد که زمان، هزینه و شرایط خودش را دارد.
با توجه به کشوری شدن انجمن، پیشنهاد من این است که هیئتمدیره، اگر صلاح میدانند، این موضوع را برای همگان جا بیندازند که مترجم وظیفه دارد کتاب را کامل و، دستکم از نظر خودش، درست ترجمه کند، و پس از خواندن جملاتِ خودش «تعجب» نکند! ویراستار وظیفۀ ویرایش کتاب را برعهده دارد و نمونهخوان هم وظیفۀ خودش را. کمک کنیم این سه وظیفه را از هم تفکیک کنیم.
انجمن صنفی باید قاعده را اصل بداند نه استثناء را. همۀ ویراستاران باید چند اشتباه احتمالی کتاب را، که مترجم متوجه نشده، برطرف کنند و نثر آن را پاکیزه کنند. حال اگر ویراستاری، به هر علتی، تمایل دارد از سی درصد فراتر رود و کل کتاب را بازنویسی کند، دیگر جزء استثناهاست؛ خودش میداند و ناشرش. در مواردی که کتاب بد ترجمه شده، تکیهکردن به جملۀ «هنر ویراستار این است که…» به معنای برعهده گرفتن وظیفهای است که قرار بوده مترجم انجام دهد. به نظر من، هنر ویراستار این است که کار خودش را در حوزۀ اختیارات ویرایش بهدرستی انجام دهد.
حامد حکیمی _ عضو پیوستۀ انجمن صنفی ویراستاران