دردِدل

امروز باید برای امضای قرارداد ویرایش کتاب میرفتم. تو مسیر، راننده انگار دلش خیلی پُر بود. میگفت بیمه نداره و بهسختی داره خونوادهش رو اداره میکنه. میگفت: «خیلی زور داره، تو این نداری، برای آلونکی که به هزار زحمت پولش رو جور کردم کلی مالیات بدم.» با خودم گفتم: «خوبه من نه بیمه دارم، نه […]