حرف اوّل را میزند!
هومن عباسپور
«حرفِ اول را میزند» از جملاتی است که در سالهایِ اخیر، بر اثرِ تکرار در برنامههایِ ورزشی، گاهی حتی در زبانِ محاوره نیز به کار میرود و منظورِ گوینده از این جمله «قویترین بودن» یا «مهمترین بودنِ» کسی یا چیزی است.
اما باید دانست که «حرفِ اول» معمولاً خامترین و سستترین و کمارزشترین حرف است و، بر عکس، «حرفِ آخر» است که معمولاً از همه حرفها پختهتر و مهمتر و ارزشمندتر است.
بهتر است بهجایِ تعبیرِ معکوس و ناپسندِ «حرفِ اول را میزند»، تعبیراتِ «مهمترین است»، «قویترین است»، «برترین است»، «ارزشمندترین است»، «زبردستترین است»، «ماهرترین است» و مانندِ آنها به کار رود.
ننویسیم: در جراحی مدرن، فناوری حرف اوّل را میزند.
بنویسیم: در جراحی مدرن، فناوری مهمترین عاملِ موفقیت است.
اَثْنا/ اِثْنا
ابوالحسن نجفی
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اَثْنا، به فتح اول و سکون دوم، در عربی به معنای «وسط، میان» است و در فارسی فقط در دو ترکیب به کار میرود: یکی حرف اضافۀ مرکبِ در اَثنای… به معنای «در میان، در طی» (مثلاً «در اثنای سفر پیغامی به من رسید») و دیگری در این اَثنا یعنی «در این میان، در این هنگام».
اما اِثنا، به کسر اول و سکون دوم، در فارسی فقط در ترکیب اِثناعشر به معنای «دوازده» مستعمل است و صفت منسوب به آن اثناعشری است (که بالاخص در عبارت «شیعۀ اثناعشری» یعنی «شیعۀ دوازده امامی» به کار میرود). این کلمه را اغلب بهصورت اثنی مینویسند و گاهی نیز آن را به فتح اول تلفظ میکنند و الته غلط است.
منبع: غلط ننویسیم، ذیل «اَثْنا/ اِثْنا»
با وجود این/ با این وجود
ابوالحسن نجفی
با وجود این یعنی «با بودن این (وضع، حال، امر، شرط…)» و مقصود از آن این است: «با اینکه چنین چیزی هست (یا بود، یا خواهد بود)» و مرادف است با «مع هذا» و «مع ذلک» و «با این همه» و از این قبیل. بهجای آن گاهی با این وجود گفته میشود که غلط است و برخلاف مراد گوینده. زیرا وقتی میگوییم «با وجود این» میتوان پرسید: «با وجود چه؟» و جواب را در جملهای که پیشتر گفته شده است یافت. مثلاً پس از شنیدن این عبارت: «دیر وقت بود، با وجود این به خانهاش رفتیم»، میتوان پرسید: «با وجود چه؟» و در جواب گفت: «با وجود اینکه دیروقت بود». ولی اینجا اگر بگوییم «با این وجود» و پرسیده شود: «با کدام وجود؟» جوابی به دست نمیآید، زیرا در جملۀ پیشین کلمۀ «وجود» نیامده است تا بتوان به آن استناد کرد.
غلط ننویسیم، ذیل «با وجود این/ با این وجود»
اثر در/ اثر بر
ابوالحسن نجفی
حرف اضافهای که همراه کلمۀ اثر (و مرادف آن تأثیر) به کار میرود، بر طبق متون معتبر فارسی، معمولاً «در» است: «نَفس هرچند سرکش است لیکن پندپذیر بُوَد و ریاضت در وی اثر کند» (کیمیای سعادت، ج ۲، ص ۴۸۶)؛ «شبی در مجلس عشرت، بعدازآنکه شراب در او اثر کرده بود، به زلف ایاز نگریست» (چهار مقاله، ۶۷)؛
سیل سرشک ما ز دلش کین به در نَبُرد
در سنگ خاره قطرۀ باران اثر نکرد (حافظ)
در سالهای اخیر، تحت تأثیر ترجمهها و زبانهای فرنگی، رسم شده است که در چنین عبارتی اغلب «بر» استعمال کنند. بعضی از محققان این را غلط میدانند و معتقدند که در آثار گذشتگان، همراه اثر (یا تأثیر) هرگز «بر» به کار نرفته است. ولی چنین نیست و پیشینیان حرف اضافۀ اخیر را نیز، البته بهندرت، در این مورد استعمال کردهاند:
کمال همنشین بر من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم (گلستان سعدی، چاپ یوسفی، ۵۱)
حتی در متن واحد، و در عبارتی تقریباً مشابه، «در» و «بر» به یکسان بهکاررفته است: «چون آن حال بدید در دل وی عظیم اثر کرد» (نصیحه الملوک، ۲۶)؛ «این سخن بر دل من اثر کرد» (همان کتاب، ۳۵۷).
بااینهمه، همراه کلمۀ تأثیر ظاهراً همیشه «در» میآید و نه «بر»: «چون آثار این کواکب در اقطار این عناصر تأثیر کرد…. از میان خاک و آب …. این جمادات پدید آمد» (چهار مقاله، ۹).
غلط ننویسیم، ذیل «اثر در / اثر بر»
ویراستار پاسدار گنجینۀ زبان فارسی است
فریبرز مجیدی
ویرایش دامنهای بس گسترده دارد که به طور کلی عبارت است از آمادهسازی و اصلاح یک متن تألیفی یا ترجمهشده با تکیه بر قواعد نگارش صحیح و اصولِ مربوط به رعایت رسمالخط، نشانههای سجاوندی، پاراگرافبندی، ثبت صحیح نامهای خاص، و از این قبیل. از این رو، ویرایش را به چند نوع تقسیم کردهاند: محتوایی، ادبی، و فنی.
در زمینۀ ترجمه، ویرایش عبارت است از مقابلۀ یک متن ترجمهشده با متن اصلی (به زبان مبدأ) به منظور پیبردن به اینکه
- نخست، هیچیک از مضمونهای مورد نظر نویسنده در ترجمه حذف نشده باشد؛
- دوم، مترجم سبک و سیاق نگارش نویسنده را در برگردان متن در حد اعلای امکان رعایت کرده باشد؛
- سوم، درستترین، روشنترین، و قابل فهمترین صورت نگارش در ترجمه به کار برده شده باشد؛
- چهارم، ثبت تلفظ نامهای خاص، ترجمۀ اصطلاحات فنیِ مربوط به متن، و نشانههای سجاوندی به دقیقترین و درستترین نحو صورت گرفته باشد.
بنابراین، ویراستار در متنهای تألیفی یا ترجمهشده هرجا که به لغزشهایی برمیخورد میتواند به «تجویز» بپردازد. البته، باید میان تجویز و «اِعمال سلیقه» فرق گذاشت. تجویز نوعی پیشنهادِ تغییر است که برای اصلاح نادرستیها یا نابهنجاریها صورت میپذیرد، اما اعمال سلیقه به منظور تغییردادن چیزی مطرح میشود که نادرست نیست ولی با سلیقۀ ویراستار سازگاری ندارد. در اینگونه موارد، ویراستار مجاز نیست که سلیقهاش را بر مؤلف یا مترجم تحمیل کند مگر آنکه به سلامتِ هرچه بیشترِ زبان فارسی یاری رساند و در روشنتر و روانتر شدن متن مؤثر باشد.
«ویرایش» اصولاً با «تجویز» ملازمه دارد. هرگاه ویراستار خطاهای وارد در متن تألیفی یا ترجمه را ــ حتی در مواردی که خطاها کاملاً رواج یافته باشند ــ اصلاح کند، در حقیقت، به نوعی «تجویز» پرداخته است، و در کار او این نکته به ذهن القا میشود که رایجشدن یا معمولبودن امری دالّ بر حقانیتداشتن آن امر نیست. از این رو، تذکر ویراستار به مؤلف یا مترجم برای پرهیز از به کار بردن تنوین در واژههای فارسی، جمع بستن واژههای فارسی با «ات» و «ین»، استفاده از صفت به جای قید، به کار بردن فعلهای وصفی نابجا، ترکیبسازیهای نادرست، و نیز پرهیز از جمعهای مکسری که ایجاد اشتباه میکنند ــ و صدها مورد دیگر از این نوع ــ تجویزهای کاملاً بجا و مناسبی هستند که زبان را از گزند بیدقتی و کمدانشیِ بهکاربرندگانِ چنین عبارتها و اصطلاحاتی در امان میدارد.
ویراستار، علاوهبر آنکه پاسدار گنجینۀ زبان فارسی است، در ویرایش یک متن ترجمهشده باید به هردو زبان (مبدأ و مقصد) تسلط داشته باشد؛ باید با حداکثر باریکبینی و دلسوزی عمل کند و خطاها را بیابد، با نگاه منطقی همهجانبهای به صحت بیان، انتظام مطالب، و فصاحت متن توجه دقیق مبذول دارد، و نکتههای غیرمنصفانۀ مندرج در نوشتهها (از قبیل نیشزدنها، تعصب آلودگیها، تهمتها، و توهینها) را حذف کند.
هندواروپایی (هندیواروپایی)
احسان چنگیزی
مشهورترین و گستردهترین خانوادۀ زبانی که دارای ده زبان دختر است: آناتولیایی، هندیواروپایی، تخاری، یونانی، ارمنی، ایتالی، سلتی، بالتی ـ اسلاوی، ژرمنی و آلبانیایی. هر یک از این شاخهها ممکن است خود زبانهای دختر دیگری داشته باشد. انتخاب نام هندیواروپایی بهسبب آن است که قلمرو جغرافیایی اعضای آن، از هندوستان در شرق تا اروپا در غرب امتداد دارد. گاه در آثار زبانشناسان آلمانی، این خانوادۀ زبانی «هندیوژرمنی» نامیده شده است. این نامگذاری بر پایۀ دو شاخۀ این خانواده است که از لحاظ جغرافیایی دورترین فاصله را با یکدیگر دارند: هندی در شرق و ایسلندی در غرب. دربارۀ زبانهای خانوادۀ هندی و اروپایی مطالعات و تحقیقات بسیاری انجام شده است و بازسازی زبان هندی و اروپایی آغازین یکی از دستاوردهای مهم در قرن نوزدهم است. از زبانهای هندی و اروپایی آثار مکتوب بسیاری در دورههای مختلف تاریخی بر جای ماند است. گوناگونی و تنوع زبانهای هندی و اروپایی چنان است که امروزه شباهتهای اندکی با یکدیگر دارند.
فرهنگ توصیفی دستور تاریخی، احسان چنگیزی، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۹۵.
نشستن
ابوالحسن نجفی
در یکی دو دهۀ اخیر، خاصه در رسانهها رسم شده است که بهجای پرداختن بگویند نشستن. مثلاً: « به تماشا نشستن»، «به حیلهگری نشستن»، «به تفریح نشستن»، «به نگهبانی نشستن» و جز اینها. اصطلاح جدیدی نیز ساختهاند و بهجای «مصاحبه کردن» میگویند «به گفتگو نشستن». گاهی هم ترکیبهای متناقض و مضحکی جعل میکنند، مانند «به ستیره نشستن»، «به مجادله نشستن»، «به مخالفت نشستن». در نثر فصیح فارسی، در بسیاری از این موارد بهجای نشستن متضاد آن ایستادن را بهکار میبردهاند: «هرمز از دشمن بپرداخت و به تدبیر مُلک ایستاد» (تاریخ بلعمی، ۱۰۷۶)؛ «من سر اندر گریبان کشیدم و به گریستن ایستادم» (کیمیای سعادت، ج۲، ص ۵۸)؛ «خلیفه روزی چاشت میخورد. برۀ بریان پیش وی نهاده بودند. اعرابی از بادیه در رسید. [خلیفه] وی را پیش خواند. اعرابی بنشست و به شره تمام در خوردن ایستاد» (بهارستان، ۷۷).
امروزه بهتر است که در همۀ موارد فوق پرداختن بهکار رود.
غلط ننویسیم، ذیل «نشستن»
در رابطه با (یا: در ارتباط با)
ابوالحسن نجفی
حرف اضافۀ مرکب در رابطه با (یا در ارتباط با) و نیز قید مرکب در این رابطه (یا: در این ارتباط)، که گرتهبرداری از in this connection و in connection with انگلیسی است، در چند سال اخیر رایج شده و مروج آنها مترجمان خبرگزاریها و به خصوص دانشجویان از فرنگ برگشته بودهاند. با اینکه این ترکیبها ، از لحاظ ساخت دستوری، غلط نیست و، از سوی دیگر، در زبان گفتار و نوشتار چندان رایج شده است که دیگر چارهای از پذیرفتن آنها نیست، در فارسی فصیح و نثر علمی که نیاز به دقت و صراحت دارد بهتر است که از استعمال آنها پرهیز شود. زیرا اولاً این اصطلاحات معنای روشنی ندارد و استعمال آنها غالب اوقات نشانۀ تنبلی ذهنی و حاکی از لقلقۀ لسان است، بهطوری که در بسیاری از موارد اگر حذف شود معنای عبارت تغییری نمیکند، مانند این جمله: «در این رابطه این نکته را هم باید اضافه کنم که …» ثانیاً این اصطلاحات غالباً بهجای دربارۀ و در اینباره بهکار رفته است و دلیلی نیست که اصطلاحات صحیح و اصیل اخیر را از فارسی بیرون کنیم و بهجای آنها در رابطه با و در این رابطه بگوییم، آن هم در عبارتهای مضحکی مانند این عبارت که بارها از رادیو وتلویزیون شنیده شده است: «در رابطه با ارتباط وزارت امور خارجه با کشورهای غربی…» یا « در ارتباط با رابطۀ وزارت کشور با سازمانهای اداری…»
اخیراً بهجای این ترکیبها (و ظاهراً برای پرهیز از استعمال کلمات عربی) عبارتِ عجیبِ در راستای را ساختهاند و مثلاً میگویند: «در راستای کمک به زلزلهزدگان مبلغ بیست میلیون ریال از جانب فلان سازمان پرداخت شد.» در راستای اگر هم در جای دیگر معنی داشته باشد بههیج صورت بهمعنای «دربارۀ» یا «برایِ، بهمنظور» نیست از استعمال آن باید خودداری کرد.
غلط ننویسیم، ذیل «در رابطه با»
اِعلام/ اِعلان
ابوالحسن نجفی
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اِعلام، به کسر اول، بهمعنای «آگاه کردن» و «خبر دادن» است و با فعل کردن و دادن بهکار میرود:
- «یکی از متعلّقان … مَلِک را اِعلام کرد که فلان را که حبس فرمودهای با ملوک نواحی مراسله دارد» (گلستان سعدی، ۷۷)
- «نجاشی به سوی پیغمبر کس فرستاد و اورا از اسلام خویش اعلام داد» (تاریخنامۀ طبری، ۵۷).
اما اِعلان، به کسر اول، بهمعنای «علنی کردن، آشکار ساختن، فاش کردن» است و با فعل کردن به بهکار میرود.
اعلام جنگ و اعلان جنگ هردو صحیح است جز اینکه نخستین بهمعنای «اطلاع دادنِ حالت جنگ» است و دومین بهمعنای «آشکار کرن حالت جنگ».
غلط ننویسیم، ذیل «اعلام / اعلان»
بنیاد/ بنیان
ابوالحسن نجفی
اغلب فرهنگها معنای بنیاد و بنیان را یکسان نوشتهاند، اما این دو کلمه مترادف نیستند. بنیاد واژۀ فارسی بهمعنای «پایۀ بنا، پیِ بنا»ست:
سرای دولت باقی تعیم آخرت است | زمین سخت نگه کن چو مینهی بنیاد |
(سعدی، مواعظ)
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا | گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر |
(حافظ)
اما بنیان کلمۀ عربی بهمعنای خودِ «بنا» و توسّعاً بهمعنای «خانه» است:
این کعبه را که سدّ سکندر حریم اوست | خضر خلیل مرتبه بنیانِ تازه کرد |
(خاقانی، نقل از لغتنامه)
سرای آخرت آباد کن به حسن عمل | که اعتمادِ بقا را نشاید این بنیان |
(سعدی، واعظ)
با این همه، معنای این دولفظ در ترکیبات به یکدیگر نزدیک و تقریباً مترادف میشود. مثلاً بنیادگذار بهمعنای «پایهگذار، مؤسس» و بنیانگذار بهمعنای «بناکننده، برپاکننده» است و در نهایت معنای آنها یکی است. گاهی نیز بنیان بهمعنای بنیاد بهکار رفته است، اما موارد آن بسیار نادر است:
گرچه نیکو بلند است وقوی خانه | پَست یا بیش چو بر برف بُوَد بنیان |
(ناصرخسرو)
بنیادگذار/ بنیانگذار
املای این دو ترکیب به همین صورت صحیح است. بعضی آنها را به حرف «ز» به صورت بنیادگزار و بنیانگزار مینویسند و غلط است.
غلط ننویسیم، ذیل «بنیاد/ بنیان» و «بنیادگذار / بنیانگذار»
فراموشش کن
ابوالحسن نجفی
در فیلمهای دوبله از زبان انگلیسی، خاصه فیلمهایی که از تلوزیون پخش میشود، غالباً کسی به دیگری که ناراحت یا خشمگین است میگوید: «فراموشش کن!» این جمله به ازای اصطلاح انگلیسی forget it است که براثر تنبلی فکری یا شتابزدگی مترجمان لفظبهلفظ ترجمه شده است، ولی در فارسی، نسبت به موقعیتی که در آن بهکار میرود، غالباً بیمعنی یا مضحک است. معادل درست این جمله در فارسی، برحسب موارد مختلف، چنین است: اگر در جواب تشکر از برای خدمتی یا هدیهای باشد، معمولاً میگوییم: «چیزی نیست» یا «قابلی ندارد»؛ اگر برای دلجویی یا چشمپوشی از سخن یا رفتار ناخوشایندی باشد میگوییم: «مهم نیست»، «چیزی نیست»، «بگذریم» یا به تعبیر عامیانه «ولش کنیم» و نظایر اینها؛ اگر هنگام خشمگینشدن از پیشامد نابجایی باشد میگوییم: «بهجهنم» یا «شد که شد!» یا «فکرش را نکن!»
در انگلیسی اصطلاح let’s forget it نیز هست که معمولاً آن را هم به «فراموشش کنیم» ترجمه میکنند و حال آنکه بهجای آن در فارسی معمولاً میگوییم: «مهم نیست» یا «بگذرییم» و نظایر اینها.
غلط ننویسیم، ذیل «فراموشش کن»
تجربه، تجربه کنید
هومن عباسپور
آگهیهای این یکی دو سال اخیر پر از این تعبیر است:
• کارهایی که بهصورت رایگان میتوانید تجربه کنید (بهجای «انجام دهید»)
• لاغری را با لیمو تجربه کنید (بهجای «با لیمو لاغر شوید»)
• انواع دیگرِ کاغذ را هم تجربه کنید (بهجای «امتحان کنید»)
• امکانات بیشترِ ویندوز را تجربه کنید (بهجای «یاد بگیرید»)
• نوزدهمین بازی ملیاش را تجربه میکند (بهجای «نوزدهمین بازی ملیاش است»)
بر اثر افزایش این «تجربه»ها، گزارشگر هم میگوید: «سومین تجربۀ ملیاش را برگزار میکند»! (بهجای «بازی ملی» یا «بازی در تیم ملی»)
“تجربه” در فارسی معنای مشخصی دارد، ولی این کاربردش از راه نادرستی رواج یافته و غالباً آنهایی که فعلِ درست را در جمله نمیدانند «تجربه کردن» را بهجای آن بهکار میبرند.