نویسنده، مترجم، پژوهشگر و مصاحبی خوشبیان و شیرینسخن. از مصاحبتش سیر نمیشوید. هر پرسشی که در ادبیات و اسطوره و فلسفه و ایرانشناسی مطرح کنید با گشادهرویی پاسختان را میدهد و چنان موضوع را با جزئیات توضیح میدهد که نیازی به پرسش دیگری ندارید.
قدرشناس اوییم که مینویسد و به ما میآموزد که دانستههایمان مایۀ تفاخر ما نیست، مایۀ فروتنی ماست.
استاد مجتبایی عضو افتخاری انجمن صنفی ویراستاران است. از این بابت بر خود میبالیم. استاد عزیز تولدتان را تبریک میگوییم. سایهتان بر عرصۀ فرهنگ پایدار بماند.
دکتر فتحالله مجتبایی در ۱۸ آذر ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. روایت تحصیلات و ورودش به حوزۀ ویرایش را با بیان خودش بخوانید:
دروان کودکی و نوجوانیام را در یکی از روستاهای فراهان گذراندم و در سال ۱۳۲۰ و ۱۳۲۱ که اثرات جنگ جهانی دوم به ایران کشیده شده بود به اراک رفتم و آنجا مشغول تحصیل شدم و دیپلم پنجم متوسطه را از دبیرستان پهلوی گرفتم. به تهران آمدم و به دارالفنون رفتم. در آنجا بهترین دبیران تهران، مثل مرحومان حداد، بدیعالزمانی، تربتی، نظام وفا، نبهی درس میدادند. در ۱۳۲۸-۱۳۲۹ برای امتحان کنکور به تهران آمدم و هم در رشتۀ حقوق و هم در ادبیات قبول شدم. در دانشکدۀ ادبیات نفر اول شدم.
در آغاز سال تحصیلی ۱۳۲۹ به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران و دانشسرای عالی وارد شدم. از آن روزگار رشتۀ معلمی بر گردن من افتاد. تا ۱۳۳۸ به معلمی در دبیرستانها مشغول بود. در همین سالها مؤسسۀ انتشارات فرانکلین تأسیس شده بود و من قراردادی برای ترجمۀ گزیدهای از اشعار رابرت فراست، شاعر معروف امریکایی، با آن مؤسسه بسته بودم که از من دعوت به همکاری شد. مدیریت مؤسسه، شادروان همایون صنعتیزاده، که شخصی بسیار فعال و کاردان و فرهنگدوست بود و یکی از مهمترین و مؤثرترین مراکز فرهنگی را در این کشور تأسیس کرده بود، طرحی برای ترجمۀ دورۀ تاریخ جهان تألیف ویل دورانت در نظر گرفته بود و ترجمه و ویراستاری قسمتهایی از مجلدات این دوره را بر عهدۀ من گذارد. من از ۱۳۳۷ تا سال ۱۳۴۲ با این مؤسسه همکاری داشتم و در برنامهها و طرحهای دیگری که داشت شرکت میکردم. در تألیف کتابهای درسی با همکاری مرحومان دکتر پرویز ناتل خانلری و دکتر مصطفی مقربی و خانم دکتر زهرا خانلری، و در دایرهالمعارف فارسی با مرحوم احمد آرام و محمود مصاحب و رضا اقصی و گروهی دیگر به سرپرستی مرحوم دکتر غلامحسین مصاحب، در فرهنگ تاریخی زبان فارسی با همکاری مرحومان دکتر زرینکوب، دکتر مقربی، محتبی مینوی همکار داشتم.
از کارهای مهم دیگری که مؤسسۀ فرانکلین در ایران بنیاد نهاد ویراستاری کتاب بود. پیش از آن اصلاً ویراستاری به مفهوم علمی و فنی آن در میان ناشران و نویسندگان ایرانی مرسوم و شناختهشده نبود. کتابها به همان صورتی که مؤلف یا مترجم به ناشر میداد چاپ و نشر میشد. این رسم مهم را مؤسسۀ فرانکلین در ایران بنیاد نهاد.
من از ابتدا در نوشتن وسواس داشتم و هر چه مینوشتم چندین بار بازخوانی و بازنویسی میکردم، ولی همانطور که گفتم در مؤسسۀ فرانکلین بود که قواعد ویراستاری و اِعمال این قواعد به طور گسترده و بهعنوان یک رسم در ایران معمول و مرسوم شد. گاهی کتابی ترجمه میشد و برای ویراستاری (که آن روزها لفظ «ادیت» به کار میرفت) میآمد. میگفتیم که این را شخص معروفی ترجمه کرده احتیاج به ادیت ندارد، ولی وقتی که به اصطلاح امروزی شروع به ویراستاری میکردیم میدیدیم که چه اتفاقاتی روی داده است! و در مواردی ناچار میشدیم که کتاب را از نو ترجمه کنیم. چنانکه مثلاً کتاب تاریخ عرب فیلیپ حِتی را مجبور شدیم از نو، از روی متن اصل انگلیسی، ترجمه کنیم. با مترجم آن درگیری شدید پیدا شد. البته مترجم شخصی بود خوشقلم و خوشعبارت و اگر شما کتاب را میخواندید متوجه عیب و نقص ترجمهای آن نمیشدید، اما وقتی که آن را با متن اصلی مقابله و مقایسه میکردید میدیدید که اصلاً با هم نمیخواند.
باری، ویراستاری کتاب در حقیقت از اینجا باب شد و به جاهای دیگر راه یافت. ولی سنگ اول این روش را در ایران مؤسسۀ فرانکلین گذاشت. بعد هم عدهای از سوی این مؤسسه برای مطالعه در روشهای ویراستاری به اروپا و امریکا فرستاده شدند که من هم جزو آنها بودم.
روایت شیرین زندگی فرهنگی استاد مجتبایی را در کتاب جشننامۀ او بخوانید که در واقع، تاریخ شفاهی نشر و ویرایش و پژوهش است.
(تلخیص از گفتوگویی با عنوان «در جستجوی آفاقی دیگر»، جشننامۀ دکتر فتحالله مجتبایی، به کوشش علیاشرف صادقی و ابوالفضل خطیبی، تهران، هرمس، ۱۳۹۳)