خبر نشست سوم مهر در چند خبرگزاری منتشر شد. یکی از آنها برای دوستانی که در جلسه حضور نداشتند ارسال می شود. به زودی گزارش انجمن درج خواهد شد.
در نشست «نخستین حلقه ویرایش در نشر ایران»، پیشکسوتان ویراستای به بیان توضیحاتی درباره شکلگیری ویرایش حرفهای در نشر ایران پرداختند و مطابق با اظهارات منوچهر انور، این امر با همایون صنعتیزاده آغاز شد.
همایون صنعتیزاده آغازگر ویرایش حرفهای در ایران بود
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، انجمن صنفی ویراستاران نشست «نخستین حلقه ویرایش در نشر ایران؛ سلسله نشستهای انتقال تجربه» را چهارشنبه سوم مهرماه با حضور سیروس پرهام، منوچهر انور، فتحالله مجتبایی، گلی امامی، علی آلداوود، مهشید نونهالی، فریبرز مجیدی و جمعی از پیشکسوتان ترجمه و ویراستاری و علی بهرامیان به عنوان دبیر جلسه در دفتر انتشارات فنی برگزار کرد.
در ابتدای این نشست بخشی از فیلم «پیرمرد و دریا» ساخته ناهید رضایی درباره تاریخ ترجمه به نمایش درآمد. در این قسمت بخشهایی از سخنان نجف دریابندری و منوچهر انور با گرامیداشت دریابندری که در بستر بیماری است، پخش شد. سپس عارف خرمشاهی، فرزند بهاالدین خرمشاهی، شعری خواند که پدرش برای این نشست سروده بود.
در ادامه علی بهرامیان، نسخهشناس و دانشپژوه توضیحاتی درباره اهمیت برگزاری چنین نشستها و گردهمایی با حضور ویراستاران ارائه کرد و پرسش از پیشکسوتان حوزه ترجمه را آغاز کرد.
بهرامیان: برای نخستینبار محمد مقدم از واژه ویرایش استفاده کرد، آیا میتوان این واژه را جای edit استفاده کرد؟
انور: تنها چیزی که از مقدم برای من باقیمانده است، کلمه ویراستار و ویرایش است. درباره باقی مسائل با او همفکر نیستم. او سالها در انتشارات فرانکلین رفتوآمد داشت.
مجتبایی: باید سخنان مقدم را در اینباره شنید. بهنظرم کلمه «ویراستار» ساخته مرحوم ذبیح بهروز است. این کلمه ویرایش از «پیرایش» به معنی زیباکردن با کاستن و «وی» پسوندی به معنای کسرکردن است.
بهرامیان: آیا کار ویرایش پیش از آنچه انتشارات فرانکلین انجام داد، انجام میشد؟
مجتبایی: نخستین موسسهای که ویرایش کرد، انتشارات فرانکلین بود و این کار توسط آقای انور انجام شد. در سال ۱۳۳۷ یا ۱۳۳۸ به تهران آمده بودم. آن زمان تازه سربازی من تمام شده بود و بیکار بودم. به وسیله نادرپور به انور معرفی شدم و به انتشارات فرانکلین آمدم. البته من فرانکلین را پیش از ویرایش هم میشناختم. ابتدا جلد دوم «تاریخ تمدن» نوشته ویل دورانت را ترجمه و بعد از آن کار ویراستاری را آغاز کردم. نخستین کتابهای درسی در انتشارات فرانکلین ویراستاری شد. براساس اصولی که آموخته بودیم، کتابها را تالیف، ترجمه و ویراستاری میکردیم.
ویراستاری نمیتواند با «نخستین» زمانبندی شود
بهرامیان: ارتباط شما با کار ویرایش در فرانکلین چطور شد؟
پرهام: این نشست، نخستین جلسه است که جلسه ویراستاران نام دارد اما به نظرم بدترین عنوانی است که میتوان برای آن انتخاب کرد. بیش از هزار سال است که در ایران پیرایش داریم و عمده پیرایش مربوط به ترجمهها میشود که بیشتر آنها از زبان عربی به فارسی و بخش دیگر از زبان اوستایی و پهلوی به فارسی بود. در چنین شرایطی بدیهی است که ویراستاری نمیتواند با عنوان «نخستین» زمانبندی شود.
به نظر من جمیع مصححان کتاب از شعر و نثر، افرادی که دیوان حافظ و فردوسی را تصحیح میکنند، ویراستارند. آنهایی که حاشیه و پانوشت برای کتابی مینویسند هم ویراستارند. البته نخست، ویراستاران فرانکلینی بودند که کار سازمانیافته انجام دادند؛ یعنی بنگاه فرانکلین در ایران ناشر را موظف کرد که کتاب ویرایش شده و عمدتا ترجمه را کار کند.
از مهدی سالاری نسب که به رغم سن کم دایره المعارفی متحرک است، خواهش کردم سوابقی از پیرایش به من بدهد که ۱۲ صفحه است و در فرصتی منتشر خواهد شد. ما ترجمه کتاب هزار و یک شب را از عربی به فارسی شیوا و روان داریم، عبداللطیف تسوجی و همسر او در حوزه ویرایش و ترجمه فعال بودند. البته گفته نشده که با هم ترجمه میکردند یا یکی ترجمه و یکی ویرایش میکرد. من فکر میکنم یکی ترجمه و یکی ویرایش میکرده است؛ زیرا اگر هر دو ترجمه میکردند، کتابها اینقدر یک دست نبود. همچنین دوره سه جلدی تاریخ طبری از نمونههای عالی کار ترجمه و ویرایش است.
بهرامیان: لطفا درباره پیوند با ویرایش در فرانکلین بیشتر توضیح دهید.
پرهام: این پیوند خیلی ساده است. ویرایش معنی جدید و قدیم ندارد. وقتی میگوییم جمیع مصححان کتاب نقش ویراستار را ایفا میکنند، ربطی به فرانکلین ندارد. دوره کوتاهی بود که ویرایشِ انتظامیافته در فرانکلین سامان گرفت. برای رسیدن به دوره فرانکلین، دورهها را کوتاه میکنم اما به تکههایی اشاره میکنم تا متوجه مساله انجام ویرایش در متون قدیم باشیم.
برای نمونه؛ در ترجمههای علمی برای حفظ امانت، مترجمان در بیان صحیح مطالب حساسیت داشتند. جالینوس حکیم میگوید «ترجمه دوباره، بهتر از اصلاح ترجمه بد است». کتاب «کتابهایی که دنیا را تغییر دادند» را ویراستاری کردم. البته حمل بر این نشود که بخواهم بگویم من نخستین ویراستار فرانکلین هستم. مترجمهای این کتاب سنی بیشتر از من داشتند و ویرایش ترجمه آنها ساده نبود. من به صنعتیزاده گفتم نمیتوانم این کار را قبول کنم، اما صنعتیزاده اجازه نداد و گفت باید شروع به ویرایش کنی. نخستین کتاب ویرایش شده به این صورت در سال ۱۳۳۶ توسط انتشارات ابنسینا منتشر شد. پس از آن بود که استاد انور و مجتبایی وارد فرانکلین شدند و باعث شد دستگاه سازمانیافته ویرایشی در فرانکلین به وجود آید. صنعتیزاده میخواست کتابهایی با دوزبان -به زبان اصلی و ترجمه – منتشر کند. ابتدا گفتم این کار از عهده من خارج است اما با ورود مجتبایی و انور گفتم میتوان چنین کاری انجام داد. البته کار اول شعر هنری لانگفلو به اشتباه داده شده بود به مترجمی که زبان نخستش فرانسه بود و نه انگلیسی! بالاخره این کار شروع و از همان ابتدا گرفتاریها آشکار شد.
مجتبایی: نخستین کتابی که ویرایش کردم جلد دوم تاریخ تمدن ویل دورانت بود. قدیم هرکس کتابی میدید، ترجمه یا رونویسی میکرد اما ترجمه سامانیافته چیز دیگری است. دو نوع ویراستاری لفظی و معنایی داریم که برای ویراستاری لفظی باید قواعد خاصی را اجرا کرد و برای ویراستاری موضوعی باید دید که نویسنده صلاحیت علمی دارد یا نه؛ اگر نه، ویراستار در حاشیه و نه در متن باید اشکال اثر را بنویسد.
پیش از هزار سال ویرایش داشتیم اما آن ویرایشها بیشتر ذوقی بود. حتی در شاهنامه که توسط خالقی ویراستاری شده، پایین هر صفحه بیشتر از متن نسخه، بدل بیان شده است.
تشکیل مثلث ترجمه و ویرایش
بهرامیان: ورود شما به فرانکلین چگونه بود؟
انور: من به عنوان کتابخوان به فرانکلین آمدم. وقتی خارج از کشور بودم، صنعتیزاده کتابی جلوی من گذاشت و گفت ما در ایران این کار را میکنیم. کتابی زیبا با جلدی درخشان و براق. کتاب را خواندم و دیدم چه متن عالی دارد و مثل کتابهای کاهی نبود که تا آن روز دیده بودم. در دل گفتم ایکاش میتوانستم این کار را انجام دهم.
میخواستم از انگلیس به ایران بیایم و همایون صنعتیزاده گفت که بیا با ما کار کن و کتاب بخوان. قرار شد از صبح تا بعدازظهر در انتشارات فرانکلین باشم و بعدازظهرها در سینما و تئاتر کار کنم. وقتی به ایران آمدم، وارد اتاقی پر از کتاب شدم. البته صنعتیزاده کتابها را نخوانده بود.
یک روز یک جوان خوشرو به دفتر انتشارات فرانکلین آمد و چیزی روی میز علیاصغر مهاجر گذاشت. او امیرحسین آرینپور بود که جلد دوم تاریخ تمدن برای چین و ژاپن را ترجمه کرده بود. همایون صنعتیزاده کتاب را دید و از من پرسید که چطور است. به نظرم نثر فارسی روانی بود. گفتم خوب است. گفت مقابله کن. مقابله کردم و دیدم تلخیص کرده بود؛ درحالیکه ویل دورانت توضیحهای ریزی میدهد. این مساله را به صنعتی گفتم و او خواست تا متن را کامل کنم. از او پرسیدم پس کارم چه میشود و او گفت من رئیس هستم و به تو میگویم مقابله کن. این کار سه یا چهار ماه طول کشید و به صنعتیزاده پایان کار را خبر دادم. آرینپور آمد، خواند و خیلی خوشحال شد. کتاب به چاپ رسید. بعد از این بود که صنعتیزاده گفت «حالا تو شدی ادیتور»؛ نگفت ویراستار. یکدفعه حقوقم سه برابر شد.
بعد از من خواستند ادیتور معرفی کنم. به نادرپور پناه بردم. از من پرسید که مجتبایی چگونه است و من او را قاپیدم. با آمدن او کارهای شعر هم انجام شد و جلد سوم تاریخ تمدن ترجمه و بدون دستخوردن منتشر شد.
یک روز نجف دریابندری کتاب «بیگانهای در دهکده» را جلوی من گذاشت؛ درحالیکه ترجمه عنوان کتاب «بیگانه غریب» بود. پرسیدم چرا اینگونه ترجمه کرده است، گفت شاملو این اسم را بر کتاب گذاشته است. به کار دریابندری نگاه کردم و دیدم کار درخشان است. به صنعتیزاده گفتم او را بقاپ. بعد ما مثلثی برای ترجمه و ویرایش تشکیل دادیم.
همه کار معنوی بود
بهرامیان: شما نگران حقوق معنوی نبودید؟
انور: همه کار معنوی بود. حتی کارهایی با نام مستعار مهرداد رهسپار ترجمه کردم زیرا فکر میکردم پس از چند سال در سینما فعال خواهم بود. بعد از آن هم چند نفر با این اسم فعالیت کردند. بعدا فهمیدم داریوش آشوری و بهرام بیضایی برای دورانی مهرداد رهسپار بودند.
پرهام: من سختترین و واقعا طاقتسوزترین کار ویرایشی که کردم در خدمت او و با اشعار والت ویتمن بود. اگر با این شعر آشنایی داشته باشید، بهخوبی میدانید که سبک ویتمن با شعرهای اروپایی و آمریکایی متفاوت است و زبان متفاوتی دارد. بعدها کارهای ویرایشی سنگینی کردم؛ ویرایش سیری در تاریخ ایران و…
بهرامیان: در جریان دایرهالمعارف غلامحسین مصاحب هم حضور داشتید؟
مجتبایی: آنچه مربوط به متون انگلیسی بود به من سپرده شد اما زیاد نماندم؛ زیرا با شیوه املای آنها مشکل داشتم. ما نتوانستیم در نوشتار «ی» به اتفاق نظر برسیم. مصاحب از من رنجیدگی داشت که اواخر سعی کردم او ناراحت نباشد. با او سه ماه کار کردم. کلماتی باید طبق قوانین زبانشناسی به هم بچسبد که او جدا میکرد و کلماتی که باید جدا از هم نوشته شوند، او به هم میچسباند.
انور: من هم تا آخر در خدمت مصاحب بودم. آدم درخشان و بزرگی بود اما با «ی» و صفر تو خالی او مخالف بودم. البته اینها عیب دکتر مصاحب نبود.
پرهام: من با او همکاری نمیکردم. قبل از اینکه مصاحب بیاید، مقداری کار کرده بودم. تا زمانی که او بیاید ۶۰۰ فیش تهیه کرده بودم. مصاحب که آمد، کدهای مرا دیده بود، اما تسویه حساب نشده بود. به من گفت با صنعتیزاده تسویه کن و صنعتیزاده گفت با مصاحب تسویه کن.
انتشارات فرانکلین مخالف گسترش کار همایون بود
بهرامیان: لطفا درباره اهداف صنعتیزاده توضیح دهید.
مجتبایی: فرانکلین شعبههایی در هند و پاکستان داشت. دفاتر فرانکلین در این کشورها دو اتاق بود و کتابهای انگلیسی و آمریکایی را ترجمه میکردند. صنعتیزاده میخواست امور خاورمیانه را در دست بگیرد. ما را به آمریکا فرستاده بودند تا روش جدید تالیف کتابهای درسی را یاد بگیریم. حتی صحبت شد همایون میخواهد کتابهای درسی زبان اردوی پاکستان را در تهران تالیف و چاپ کند و به پاکستان ببرد. از این کار خوشحال شدم. با دانشگاه کراچی صحبت کردم و آنها استقبال کردند. زمان ایوبخان رابطه پاکستان با ایران خیلی خوب بود. در افغانستان هم همین برنامه را داشتیم؛ مهمان ظاهرشاه بودیم و آنها هم استقبال کردند. در همین احوال دیدیم که بنیانگذاران انتشارات فرانکلین میخواهند فرانکلین در حد آنچه دهلی و پاکستان انجام میدهد، بماند. بعد دیدم که از مسئولان مستقر در تهران هم اینچنین صدایی آمد. پایهگذارهای انتشارات فرانکلین مخالف گسترش کار همایون بودند. این برنامه بزرگی بود که اگر همایون موفق به انجام آن شده بود، در حد انقلابی فرهنگی بود و رابطه ایران و افغانستان و هند قوی میشد اما کاری که مهاجر کرد باعث از بین رفتن تمام زحمات صنعتیزاده شد.
سوال یکی از حضار: آقای انور! چرا از انتشارات فرانکلین خارج شدید؟
انور: این کار مهاجر بود؛ درحالیکه من فکر میکردم استعفا دادم. من آن زمان با مهاجر رابطه دوستی داشتم اما بعد متوجه شدم که او خائن است. بعدها فهمیدم که مهاجر به صنعتیزاده گفته که انور به آلاحمد برای نوشتن مقالهها علیه صنعتیزاده کمک کرده است.
گلی امامی: واژه ویراستار و ویرایش بعد از انقلاب در زبان فارسی جاافتاد.
انور: خیر؛ پیش از آن هم بود. الان معنی صحیح را از دست داده و افراد بدون صلاحیت، ویراستاری را میکنند.
امامی: فکر میکنم بد نیست بگویم صنعتیزاده از فرانکلین استفاده ابزاری کرد تا کاری کند که از صفر تا صد تولید کتاب در ایران انجام شود.
انور: و میخواست انقلاب فرهنگی کند.
پرهام: ویرایش کارهای سنگینی که مثالش دوره ۱۵ جلدی «سیری در هنر ایران» است، در دوره فعالیت فرانکلین انجام شد. ما ۱۹ مترجم و ۱۲ ویراستار داشتیم و بعد از مدتی دیدم بدون دستیار ویراستار، کار پیش نمیرود؛ بنابراین هایده مشایخ و بعد زهره هدایتی اضافه شدند و این کار را به شکل آبرومندی با همکاری مترجمان و نویسندگانی مانند صالح طباطبایی که در این زمینهها خیلی مطالعه و تحقیق کرده بود، انجام دادیم. بدون همکار خوب، یک نفر نمیتواند کارهای اساسی را ویرایش کند و نقش این افراد باید محفوظ بماند.
سوال یکی از حضار: چرا از فرانکلین رفتید؟
پرهام: بهعنوان قهر نرفتم. در انتشارات نیل که در سال ۱۳۳۲ سر کوچه رفاهی به شکل کتابفروشی کوچک منتهی به بهارستان فعال شده بود، همکاری کردم. ابوالحسن نجفی، محمود عظیمی و عبدالحسین آلرسول آن را درست کرده بودند و در انتشارات نیل کتابهایی که محمد قاضی ترجمه میکرد، توسط ابوالحسن نجفی ویرایش میشد. ابوالحسن نجفی کتابهای قاضی را ویرایش میکرد و به یک مفهوم، نخستین ویراستار او بود. البته من اعتقادی به نخستین و بعدیها ندارم.
انور: شاید بتوان گفت ویرایش حرفهای، به دست همایون صنعتیزاده ایجاد شد؛ بنابراین میتوان گفت شروعش با همایون صنعتیزاده بود.