میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی زبان‌شناس، منطق‌دان، پزشک، مترجم، و نویسنده در ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲، پس از سال‌ها تلاش برای اعتلای فرهنگ و دانش، چشم از جهان فروبست. ادیب‌سلطانی فراتر از یک پزشک و زبان‌دان و فلسفه‌پژوه بود و نبوغ ویژه‌ای در بسیاری عرصه‌ها داشت. این نکته‎‌ای است همۀ کسانی که او را می‌شناسند به آن اذعان دارند. در طی یک سال گذشته، نشست‌ها و جلسات متعددی به احترام ایشان برگزار شد که وجوه دیگری از شخصیت و دانش و منش او را به نسل جوان  و کسانی که کمتر او را می‌شناختند نشان داد.

 

به مناسبت یکمین سال درگذشت استاد میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، در روز سه‌شنبه 24 مهر، نشستی به همت انجمن صنفی ویراستاران، خانوادۀ استاد ادیب‌سلطانی، انتشارات هرمس و فرهنگان پاسداران برگزار شد.

نخستین سخنران این نشست، استاد مصطفی ملکیان، ضمن گرامی‌داشت یاد استاد ادیب‌سلطانی بهترین راه قدردانی از ایشان را پیروی از دقت، جدیت و احاطه و جامع‌نگری و از همه مهم‌تر اخلاق ایشان دانست.

این فیلسوف و مترجم در ادامۀ سخنانش به مرور و بررسی کتاب On Relativism: An Apologia (دفاع از نسبی‌انگاری) پرداخت که به مناسبت این نشست و به همت انتشارات هرمس منتشر شده بود. وی گفت: برای داوری دربارۀ هر اثری باید از اصطلاحات و سلسله موضوعات مرتبط با آن باخبر باشیم چه موافق باشیم و چه مخالف. سپس توضیحاتش را در سه بخش ارائه داد: قسمت اول مدعیات دکتر ادیب‌سلطانی که در آغاز کتاب آمده، قسمت دیگر تقسیم‌بندی نسبی‌انگاری است که در آثار فلسفی به نسبی‌انگاری شناختی و اخلاقی تقسیم می‌شود. نسبی‌انگاری شناختی یعنی اینکه دربارۀ جهان واقع، جهان خارج هیچ سخن جهان‌شمول و عالم‌گیری نمی‌توان گفت. هر سخنی دربارۀ عالم عینی خارجی رنگی از نسبیت دارد و سخن مطلقی نمی‌شود گفت که در هر مکان و هر زمان و هر وضع و حالی صادق باشد. در برابر، نسبی‌انگاری اخلاقی می‌گوید که هیچ حکم اخلاقی نیست که اعتبار جهان‌شمول و همیشگی داشته باشد.

وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در این کتاب یک‌سلسله نکاتی گفته شده که نامتعارف است، به این معنا که برای کسی که در فلسفۀ اخلاق کار می‌کند عجیب‌وغریب به نظر می‌آید، البته نه به این معنا که غلط است. برخی احکام و نکات این کتاب را من در هیچ کتاب فلسفه اخلاق و معرفت‌شناسی ندیده‌ام.

ملکیان در پایان گفت: هر وقت نام ایشان را می‌شنیدم از خودم شرمنده می‌شدم که اگر او فرهنگ است من و امثال من چه هستیم.

 

دومین سخنران نشست، دکتر محمد کریمی زنجانی اصل، استاد فلسفه و از بنیان‌گذاران و معاون علمی «موسسۀ ابن‌سینا برای تاریخ معنوی» در آلمان، سخن خود را با این پرسش آغاز کرد که  آیا استاد شادروان فرهنگ ایرانی، ادیب‌سلطانی، در سالی که جهان ما را پشت سر نهاده است، برای ما دستاوردی داشته است؟ سپس ادامه داد: در نگر من، ادیب‌سلطانی، نه‌تنها از میان ما رخت سفر برنبسته است، بلکه با گذارش از میان ما، آنچه را به‌تنهایی و یکتایی انجام داده بر ما گشوده داشته است و اکنون این ماییم که بر متن‌های بگشودۀ او می‌توانیم بنگریم. متن‌هایی که در ورای ظاهر آرام آن‌ها، سرکشی و شوریدگی پنهانی نهفته است.

زنجانی در ادامه دربارۀ کتاب دفاع از نسبی‌انگاری گفت: ادیب‌سلطانی در واپسین نگاشتۀ منتشرشده‌اش کوشیده است نشان دهد میان نسبی‌گرایی معرفتی و مطلق‌‌گرایی اخلاقی چه نسبتی می‌توان برقرار کرد. بازگشت او به کانت و زردشت همچون فیلسوفانی با اخلاق مطلق‌گرا نیز در چنین رویکردی ریشه دارد. یادکرد او از توجه کانت به زردشت و خواست و برنامۀ کانت برای نگارش دو تک‌­نگاری فلسفی دربارۀ زردشت از خواندنی‌‌ترین فرازهای این کتاب است؛ و اینکه آشکارا از زردشت به‌عنوان متفکری بزرگ و فیلسوفی نژاده و اصیل یاد می‌کند، برانگیزانندۀ درنگ‌های نویی بر میراث فلسفی ایران تواند بود.

وی سخن خود را این‌گونه پایان داد: ادیب‌سلطانی برای پاسداشت و بزرگداشت میراث زبانی بر خود تعهد داشت. او ایستادند تا برنمایند که زبان پارسی تاب دریافت ژرف‌‌ترین و دشوارترین آموزه‌‌های کلاسیک و مدرن را دارد، به شرط آنکه توانش تاریخی و مفهومی‌­اش را دریابد و از هماوردی با آنچه رویارویش می‌‌نهند نهراسد. هم از این روست من او را شرف زبان و اندیشۀ پارسی می‌‌دانم.

 

بخش ویژۀ این نشست پخشِ صوتی سخنرانی استاد ادیب‌سلطانی، همراه با تصویر دست‌نوشته‌شان، بود که حضور ایشان را برای حاضران زنده کرد. این سخنرانی به مناسبت انتشار کتاب فرهنگنامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفه، در بهمن 1389، ارائه شده بود.

نوشتۀ کوتاه کیانا صفایی، نوۀ دکتر ممتاز ادیب‌سلطانی، در یادکرد دکتر ادیب‌سلطانی و دلتنگی از نبود ایشان، در بخش دیگری از نشست قرائت شد.

هومن عباسپور، نایب‌رئیس انجمن ویراستاران، که اجرای این برنامه را به عهده داشت، در میان برنامه‌ها خاطراتی از استاد ادیب‌سلطانی بیان کرد. وی به نحوۀ آشنایی با دکتر ادیب‌سلطانی و ویژگی‌های شخصیتی و علمی منحصربه‌فرد ایشان اشاره کرد و در توصیف آداب‌دانی و نزاکت ایشان گفت: وقتی کتابی منتشر می‌شد که کتاب چندان خوبی نبود یا ایرادهایی داشت، استاد به جای اینکه صراحتاً نقدی به کتاب وارد کند یا ایرادی از آن بگیرد این جملۀ ویژه را بیان می‌کرد: «این کتاب چیزهایی را برای آرزو کردن باقی گذاشته است.» عباسپور به ارتباط نزدیکش با استاد ادیب‌سلطانی اشاره کرد و اینکه گاه ایشان نقاشی‌هایشان را به منزل ما می‌آوردند و از ما نظر می‌خواستند بگوییم که این نقاشی چه حسی را در ما ایجاد می‌کند.

 

بخش پایانی این نشست با خواندن چند روایت دربارۀ دکتر ادیب‌سلطانی، از میان نوشته‌های و یادداشت‌هایی که دربارۀ ایشان منتشر شده بود، ادامه یافت.

روایت نخست از نوشتۀ خانم دکتر ممتاز ادیب‌سلطانی، خواهر دکتر ادیب‌سلطانی، بود که در توصیف شخصیت ایشان و خاطراتشان از کودکی ایشان نوشته شده بود. در این روایت آمده بود که: شمس‌الدین هر زبانی را بدون معلم فرامی‌گرفت و در تمامی دروس نیز نبوغی ویژه داشت. هنگامی که در زمانۀ مدرن و پر امکانات امروزِ ما نداشتن امکانات و کمبود وقت را برای عدم پیشرفت علمی خود بهانه می‌آوریم، چگونه می‌شود که یک فرد می‌تواند در اتاق سادۀ خودش زبان‌های مختلف جهان را بدون معلم و تنها با اتکا به ارادۀ خودش بیاموزد؟ و باز باید با خودمان فکر کنیم، در همین زمانی که برای همۀ ما یکسان است، چگونه یک فرد، می‌تواند فرصت پیدا کند، پزشک شود، تدریس کند، مطالعه کند، نقاشی را یاد بگیرد و بکشد، مترجم باشد، نویسنده شود، فرصت کند ویولن که یکی از سخت‌ترین سازهای موسیقی است را فرابگیرد، ریاضی و فلسفه و منطق بیاموزد و سخت‌ترین متون و کتاب‌های ادبی و فلسفی جهان را از زبان یونانی زمان ارسطو و آلمانی زمان امانوئل کانت به زبان فارسی برگرداند. این روایت گزیده را مهناز مقدسی قرائت کرد.

خلاصه‌ای از مطلب منتشرشدۀ کاوه لاجوردی، پژوهشگر حوزۀ فلسفه و مترجم، با بیان حدیث عقیلی برای حاضران خوانده شد که در آن آمده بود: هیچ خاطره‌گویی‌ای از ادیب‌سلطانی بی ذکرِ زبان‌دانی‌اش کامل نیست. آن‌قدری که من می‌فهمم، انگلیسی‌اش کم‌نظیر بود. در بحث‌ها می‌دیدم که یادداشت‌هایش به آلمانی است. فرانسه‌حرف‌زدنش را یک بار شنیدم. روسی‌حرف‌زدنش با ریاضیدانانِ روس را می‌دیدم، و بعداً از یکی از آنان شنیدم که ادیب نه‌فقط واژگانِ روسی‌اش غنی است بلکه لهجه‌اش هم بسیار خوب است. وی در جای دیگری نوشته بود: میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی مردی بود بافرهنگ، بسیار بافرهنگ. ظریف و طنّاز بود. آماده بود برای صرفِ وقت در پاسخ به هر پرسشی، زبانی و غیرزبانی، پرسنده را بشناسد یا نشناسد. به‌غایت سخت‌کوش بود، و به نظرم وصفِ بجایی بود از خودش وقتی که در پیشگفتارِ راهنمای آماده‌ساختن کتاب و در پیشگفتارِ ترجمۀ سنجش خرد ناب خودش را صنعتگری قرون‌وسطایی خواند. دوستِ فوق‌العاده‌ای بود برای دوستانش. وارسته و درویش‌مسلک بود، و آداب‌دان و جنتلمن و جوانمرد بود.

 

در سال ۱۳۹۵ در مجلۀ اندیشۀ پویا مطلب مفصلی از چندین صاحب‌نظر دربارۀ دکتر ادیب‌سلطانی نوشته شده بود که قسمت‌هایی از آن در توصیف شخصیت و منش و رفتار و دانش و توانایی ایشان بود. بخش‌هایی از مطالب آن در این جلسه و از زبان لیدا شجاعی برای حاضران خوانده شد. در این روایت خاطره‌ای از گلی امامی آمده بود که: روزی به کلمه‌ای برخوردم که معنی آن را نمی‌دانستم. باید به کتابخانۀ مرجع می‌رفتم و در دیکشنری‌ها به دنبال معنی‌اش می‌گشتم. این کار را نکردم و به جایش شمارهٔ داخلی ادیب‌سلطانی را گرفتم. از او با احتیاط پرسیدم معنی آن کلمه چه می‌شود؟ گفت به من چند دقیقه وقت بدهید. بعد از ده دقیقه، دکتر ادیب‌سلطانی را دیدم که با چهار فرهنگ باز روی دست وارد اتاقم شد. می‌خواستم از خجالت آب شوم. شرمنده شدم. دکتر نشست و با صبوری توضیح داد که این لغت، با این ریشه، این‌گونه تلفظ می‌‍‌شود و در این کانسِپت این معنی را می‌دهد. آن روز ادیب‌سلطانی درسی به من داد؛ درسی به همۀ ویراستاران داد که برای ترجمه کردن باید تحقیق کرد، لغت‌ها را ریشه‌یابی کرد و سرسری از ترجمۀ یک لغت نگذشت.

در روایتی از محمد حیدری ملایری، از همکاران استاد در فرانکلین و از پیروان مکتب او در ترجمه، آمده بود: وقتی در کنار ادیب‌سلطانی دربارۀ اصطلاحات سنجش خرد ناب سروکله می‌زدیم، او معتقد بود که می‌شود برای توانایی بخشیدن به زبان علمی فارسی از زبان‌های اوستایی و پهلوی استفاده کرد. او برای نخستین بار در ترجمۀ کارهای فلسفی از زبان‌‌های باستانی و پهلوی استفاده می‌کرد.

محمدرضا اصلانی نیز در توصیف توانمندی ادیب‌سلطانی در نقاشی و در ترجمه و زبان‌دانی جمله‌ای بیان کرده بود که پایان‌بخش آخرین روایت دربارۀ دکتر ادیب‌سلطانی بود: «میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی یکی از نوادر روزگار است که زودتر از زمان خودش متولد شد؛ همچون نهنگی در یک حوض کوچک.»

 

در پایان این نشست، کتاب On Relativism: An Apologia (دفاع از نسبی‌انگاری) رونمایی شد. کتاب خرد ناب، که به همت انجمن صنفی ویراستاران و نشر همیشه و به مناسبت همین نشست آماده شده بود به حاضران هدیه شد.

این نشست با حضور حدود ۱۲۰ تن از دوستان و بستگان و دوستداران استاد ادیب‌سلطانی، خانوادۀ محترم استاد، اعضای انجمن صنفی ویراستاران و تنی چند از شخصیت فرهنگی از جمله ع. پاشایی، دکتر شاهد طباطبایی، دکتر کاوه لاجوردی، دکتر رحمانی‌زادۀ دهکردی، دکتر ملیحه کرباسیان، دکتر صبا لطیف‌پور، ابراهیم کریمی، رئیس اتحادیۀ ناشران،حضور داشتند.

 

 

 

 

 

 

 

پست های توصیه شده