تاریخ تطور ویرایش در ایران

تاریخ تطور ویرایش در ایران

| عبدالحسین آذرنگ | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و نهم، شمارۀ 70 |

در این مقاله به این پرسش‌ها پاسخ داده شده است:

  • ویرایش/ ویراستاری از چه زمانی در ایران به کار گرفته شده است؟
  • آیا ایرانیان با دانش، فن و هنر ویرایش آشنایی نداشته‌اند و آن را از دیگران آموخته‌اند؟
  • این گفته که «ایرانیان تا سال‌های نسبتاً اخیر با ویرایش آشنا نبوده‌اند»، گفته‌ای که به صورت‌های مختلف اینجا و آنجا تکرار شده است، مدعای درستی است؟
  • اینکه می‌گویند «جامعۀ ایران در دهۀ 1330 ازطریق مقابلۀ ترجمه‌ها در چند مؤسسۀ انتشاراتی با ویرایش، یا ویرایش جدید، آشنا شده است» صحت دارد؟
  • از «ویرایش جدید» که صحبت به میان می‌آید، آیا زمان معینی هم برای «ویرایش قدیم» تعیین می‌شود تا بتوان به فاصلۀ زمانی میان این دو و تفاوت آن‌ها پی برد؟

 

هیچ تمدن کهنی را در جهان نمی‌توان یافت که گونه‌ای ویرایش در آن سابقه نداشته باشد؛ اگرچه سهم تمدن‌ها در تدوین نظریۀ ویرایش یا تدوین مباحث آن یکسان نباشد. ایران هم در شمار تمدن‌های کهن جهان است و نمونه‌هایی از ویرایش را در پیشینۀ تمدن ایرانی می‌توان یافت…

 

متن کامل مقاله را در از پیوند زیر دریافت کنید.

تاریخ تطور ویرایش ـ عبدالحسین آذرنگ

کارگاه ترجمه ـ درازنویسی و حشو

کارگاه ترجمه ـ درازنویسی و حشو

| حسن هاشمی میناباد | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، شمارۀ 73 | سال 1400 |

 

در هر زبان امکان حشو و درازنویسی وجود دارد… اگر مترجم از درازنویسی و حشو عبارت انگلیسی اطلاعی نداشته یا به آن توجهی نداشته باشد، ترکیبات حشو از متن مبدأ وارد متن ترجمه می‌شود. بدیهی است اگر مترجم از مترادف‌های سادۀ ترکیبات دارای حشو باخبر باشد، نثر ترجمه‌اش فصیح‌تر خواهد شد. البته ذکر یک نکته در اینجا ضروری است و آن اینکه حشو یک کاربرد گفتمانی هم دارد و آن در مواردی است که نویسنده عمداً و برای منظوری خاص از زبانی دارای حشو استفاده می‌کند.

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر مطالعه کنید.

کارگاه ترجمه ـ هاشمی میناباد

شیوۀ ترجمۀ قیدهای lyـ

شیوۀ ترجمۀ قیدهای lyـ
| حسن هاشمی میناباد | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، شمارۀ 74 | 1400 |

 

زبان فارسی قابلیت‌های فراوانی دارد که در ترجمه می‌توان آن‌ها را خلاقانه به کار برد، ولی  مترجمانِ شتاب‌زده و اهمال‌کار و نیز برخی از نومترجمان و نوآموزان از این قابلیت‌ها غفلت می‌کنند و نتیجۀ آن ترجمه‌های بد یا اختلال در برقراری ارتباط است. در نظر عده‌ای پسوند قیدساز lyـ فقط و فقط یک معادل فارسی دارد و آن هم «به‌طورِ» است. آن‌ها حتی «به‌طورِ» را که عبارت قیدی می‌سازد به قید هم اضافه می‌کنند و عباراتی مانند «به‌طورِ فوری» و «به‌طورِ مؤدبانه‌ای» می‌سازند. یا به‌جای قیدهای طبیعی و رایج فارسی از «به‌طور ویژه» (به‌جای به‌ویژه)، «به‌طور تفصیلی» (به‌جای به‌تفصیل و مفصلاً)، «به‌طور بدی» (به‌جای بدجوری) استفاده می‌کنند. «مؤدبانه» و «بیمارگونه» هم صفت است و هم قید، لازم نیست «به‌طورِ» به آن اضافه شود. «به‌طور عالی» دیگر چه صیغه‌ای است؟ …

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

شیوۀ ترجمۀ قید- هاشمی میناباد

امانت در ترجمه

امانت در ترجمه
| احمد سمیعی گیلانی | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، شمارۀ 73 | 1400 |

ترجمه ذاتاً، از جهات متعدّد و، به درجات متفاوت از «نازل» تا «اعلی»، مستقلّ از اصل اثر است. برحسب همین خصلت، امانت در آن، هرچند ضروری است، مفاهیم گوناگون می‌یابد. پیش از هر چیز شایسته است بر این معنی تأکید شود که مترجم نوعاً، به خلاف مشهور، نباید خائن شمرده شود به این دلیل که تعهّدی در به‌اصطلاح «وفاداری» به اصل را بر ذمّه نگرفته است. «خیانت» یا درست‌تر بگوییم، «بی‌وفایی» در حالتی مصداق پیدا می‌کند که تعهّد «وفاداری» در کار باشد. لذا در نبود چنین تعهدی اصولاً منتفی است. از این هم قاطع‌تر، همچنان که خواهیم دید، هرگاه «امانت»، یا «وفاداری» به معنای مطابقت یا تناظر تامّ اثر مقصد با اثر مبدأ گرفته شود، در ترجمه، بی‌کفایت و، ناشیانه و مردود است. چنین به‌اصطلاح «امانتی» ـ با توجه به استقلال ترجمه از اصل اثر به جهات متعدّد و متفاوت ـ چون نیک بنگریم، نفی امانت است.

امّا آن جهات و آن مدارج کدام‌اند؟

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

امانت در ترجمه ـ احمد سمیعی

 

همراه با مترجم (1)

همراه با مترجم (1)
| علی خزاعی‌فر | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال سوم، شمارۀ 13ـ14 |  بهار ـ تابستان 1373 |

«همراه با مترجم» عنوان مطالبی به‌قلم دکتر علی خزاعی‌فر است که در فصلنامۀ مترجم منتشر شده و در آن‌ها نمونه‌هایی از متون ترجمه آورده شده؛ نگارنده متن انگلیسی و متن ترجمه‌شده را مقابله کرده است و نکاتی دربارۀ ترجمۀ صحیح‌تر و ویرایش ترجمه ذکر کرده است. خواندن این مطلب را به ویراستاران و به‌ویژه ویراستاران ترجمه توصیه می‌کنیم.

 

متن کامل مقاله را از پیوند زیر دریافت کنید.

همراه با مترجم (1) ـ علی خزاعی‌فر

دربارۀ ویرایش (4)

دربارۀ ویرایش (4)
| عبدالحسین آذرنگ | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و هفتم، شمارۀ 64 | 1397 |

علی خزاعی‌فر: به نظر می‌رسد کار ویرایش مثل کار نوشتن تاحدی تابع ذوق افراد است. بر این اساس، نقش ذوق یا فردیت ویراستار را در کار ویرایش نمی‌توان نادیده گرفت، ولی در کار ویرایش مثل کار نوشتن، مجموعه‌ای قواعد وجود دارد که رعایت آن‌ها لازمۀ کار ویرایش است و عدم‌رعایت آن‌ها نقض‌غرض است و به بِلبشو منجر می‌شود، این‌طور نیست؟

عبدالحسین آذرنگ: بله، حق با شماست. ذوق، سلیقه، فردیت، تصمیم‌های شخصی و نظایر آن دخالت دارد. گاه که از دست ویراستاران داد از نهاد نویسندگان بر‌می‌آید به‌سبب دخالت‌دادن همین‌هاست. مترجم جوانی می‌گفت: ویراستار سر تا ته نوشتۀ مرا تغییر داده و همۀ جمله‌هایم را عوض کرده و نوشته‌ام را عملاً به سلیقۀ خود بازنویسی کرده است. این مترجم، با انصاف تمام، اضافه کرد: همۀ تغییرها درست است و جمله‌ها خیلی خیلی بهتر شده است و بعضی جمله‌ها بسیار شیواست، اما این‌ها مال من نیست … راه یافتن دخالت ذوق و سلیقۀ ویراستار در کار دیگران ازجملۀ مواردی است که در همۀ راهنماهای ویرایش و شیوه‌نامه‌های نشر دربارۀ آن هشدار داده‌اند. برخوردها و اختلافات میان صاحبان آثار با ویراستاران بر سر نکات واجب‌التغییر یا لازم‌التغییر نیست، بلکه بر سر اعمال‌نظر شخصی، سلیقۀ فردی، خط زدن انتخاب صاحب اثر و گذاشتن انتخاب ویراستار به جای آن است. تاکنون هم بنده حتی یک‌بار به موردی برنخورده‌ام که صاحب اثر شکوه کرده باشد چرا ویراستار خطای مرا دریافته و اصلاح کرده است …

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

درباره-ویرایش(4)-عبدالحسین-آذرنگ

دربارۀ ویرایش (5)

| دربارۀ ویرایش (5) |
| گفت‌وگوی علی خزاعی‌فر با عبدالحسین آذرنگمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و هفتم، شمارۀ 65| 1397 |

 

… غلط‌های املایی بسیار و رایج شده است. اجازه بدهید در تأیید و تحکیم نظرتان به نمونه‌هایی هم بنده اشاره کنم. در برگه‌های امتحانی دانشجویان سال چندم به‌کرات به این املا برخورده‌ام: «راجب»، در ترکیبِ راجبِ این موضوع» [مراد: راجع به این موضوع]. شگفت‌تر آنکه به سال چندم رسیده‌اند و این املا را در برگه‌های امتحانی دانشگاهی‌شان به کار برده‌اند و از استادانشان اخطاری جدّی نگرفته‌اند. پیداست که سامانۀ آموزش ابتدایی و متوسطه افولش را به سامانۀ دانشگاهی هم تسرّی می‌دهد.

مدتی پیش رفتم جایی برای کاری ثبت‌نام کنم. پرسید: «اسم شما؟»، گفتم و او نوشت: «عبدل حسین آذرنگ». گفتم: خیلی ببخشید لطفاً اصلاح بفرمایید: عبدالحسین آذرنگ». با لحنی درآمیخته به اعتراض و استهزا و بی‌تفاوتی و نیز با اندکی لهجۀ لاتی‌وار گفت: «سخت نگیرید، چه فرقی می‌کند؟» … متأسفانه شلختگی از جمله پدیده‌هایی است که تأثیر تربیتی بهمن‌واری دارد و در همۀ بخش‌ها و فعالیت‌های جامعه رسوخ می‌کند؛ ضد قانون، نظم، جدّیت، هدف‌های عمومی و مشترک، ادب و آداب اجتماعی، مبادی اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر است. اگر شلختگی در همۀ سطوح و از سامانه‌های آموزشی ما زدوده نشود، به شلختگی ملّی دچار خواهیم شد که کسی نمی‌داند چه پیامدهای ناگواری به همراه خواهد داشت…

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

دربارۀ ویرایش 5

ترجمه و فضای سوم

ترجمه و فضای سوم

| مسعود فرهمندفر | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و نهم، شمارۀ 71 | 1399 |

 

ترجمه نزدیک کردن دو جهان متفاوت است؛ ترجمه نزدیک‌شدن به «دیگری» است، به ذهنیت دیگری. ازاین‌رو، ترجمه همواره رو به «دیگری» دارد. ترجمه یعنی دیدن از زاویۀ دید دیگری. ترجمه تلاش برای بیان اندیشه در یک نظام نشانه‌ای متفاوت است. ترجمه «مذاکرۀ» میان‌فرهنگی است که در تقاطع فرهنگ‌های متفاوتی که برای چیرگی می‌جنگند فضای گفت‌وگو را می‌گشاید. این گفت‌وگو در واقع گفت‌وگو میان فرهنگ‌هاست. ترجمه نشان می‌دهد که هیچ فرهنگ و زبانی یکسره بی‌نیاز از فرهنگ‌ها و زبان‌های دیگر نیست. ترجمه یعنی رهاسازی و آزادی، و مترجمْ آزادی‌بخش است. پس از زوال متن اصلی و مرگ مؤلف، مترجم اندیشه را در فرایند ترجمه بقا می‌بخشد.

والتر بنیامین در مقالۀ ارزشمندش «وظیفۀ مترجم» (1923) استدلال می‌کند که وظیفۀ مترجم می‌تواند حتی از نقش مؤلف نیز مهم‌تر باشد. برخلاف نظر پل دمان که معتقد بود مترجم همواره ناکام است، یا اینکه ترجمه همواره نسبت به اثر اصلی در مرتبه‌ای ثانوی قرار دارد (دمان، 80)، بنیامین معتقد بود که در ترجمه «زبان ناب» رهایی می‌یابد. در نظر او، مترجم با خلق دوبارۀ اثر در ترجمه، زبان را از محبس اثری که در آن گرفتار شده است می‌رهاند…

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

ترجمه و فضای سوم – فصلنامه مترجم

 

کارگاه ویرایش (1) | در باب علایم سجاوندی

کارگاه ویرایش (1) | در باب علایم سجاوندی

| رویا یداللهیمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و سوم، شمارۀ 54 | 1393 |

خوش به حال ویراستارانی که سروکارشان با آثاری است که وقت ویرایش فقط از آن‌ها لذت می‌برند و به خود می‌بالند که شایستۀ بازبینی و اصلاح چنین کارهایی بوده‌اند! متأسفانه از این ویراستاران خوش‌اقبال کم دیده‌ام و بیشتر آن‌ها را گلایه‌مند و نالان یافته‌ام. آیا ممکن است کار مترجمی آن قدر پاکیزه و منقح باشد که اصلاً نیازی به ویرایش نداشته باشد؟ یادم است در جلسه‌ای آقای کوثری می‌گفتند حتی بهترین مترجمان هم بهتر است کارشان را برای بازبینی به ویراستاری دقیق و باسواد بسپارند زیرا همیشه امکان سهو و لغزش هست؛ با این حال، فکر می‌کنم شاید بشود مترجمان آن‌قدر دقیق و عالمانه کار کنند که وظیفۀ ویراستار منحصر به همان سهوهای احتمالی شود.

تصمیم گرفتیم بخشی دربارۀ ویراستاری به مجله اضافه شود به این امید که کمکی باشد برای کاستن خطاهای ویرایشی در ترجمه … برای شروع، به سراغ سه نفر از مترجمان و ویراستاران رفتیم و از آن‌ها خواستیم به پرسشی در باب ویرایش ترجمه پاسخ بدهند. مسئلۀ مطرح در این پرسش شاید برای بسیاری از مترجمان یا ویراستاران آشنا باشد، اما کمتر بدان پرداخته‌اند.

پرسش: شیوۀ کاربرد علایم سجاوندی در نوشتار زبان فارسی با سایر زبان‌ها متفاوت است. آیا مترجم هنگام ترجمۀ اثر باید به شیوۀ نشانه‌گذاری متن اصلی وفادار باشد یا متن ترجمه را به مثابۀ متنی در زبان فارسی نشانه‌گذاری کند (یعنی به عبارتی، علایم سجاوندی را نیز ترجمه کند)؟ با توجه به این که در برخی متون خلاق (هنری)، نشانه‌گذاری اثر، بخشی از معنا و بار هنری آن را حمل می‌کند، آیا اگر این‌گونه آثار را به شیوۀ متون فارسی نشانه‌‌گذاری کنیم، بخشی از خاصیت هنری اثر را از آن نستانده‌ایم؟

 

ادامۀ مقاله و پاسخ علی صلح‌جو، مژده دقیقی و محمدرضا بهاری را در پیوند زیر بخوانید:

کارگاه-ویرایش-درباب علایم سجاوندی-رویا یداللهی

 

رنگ و بوی ترجمه

رنگ و بوی ترجمه

| پرسش از عبدالله کوثری و گلی امامیمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و هفتم، شمارۀ 66 | 1397 |

 

«رنگ و بوی ترجمه» نام مقاله‌ای است که در شمارۀ 66 فصلنامۀ مترجم منتشر شد. در این مقاله با عبدالله کوثری و گلی امامی دربارۀ مشروعیت وجود رنگ و بوی متن اصلی در ترجمه سؤال شده است. سؤال این است: «شما در تعریف ترجمۀ ادبی، به کدام‌یک از این سه گزاره متمایل هستید: ترجمۀ ادبی مانعی ندارد که رنگ و بوی ترجمه داشته باشد. ترجمۀ ادبی به‌ناچار رنگ و بوی ترجمه دارد. ترجمۀ ادبی نباید رنگ و بوی ترجمه داشته باشد.»

عبدالله کوثری: «… تلاش برای رعایت امانت، گاه مترجم را بی‌آنکه خودش بداند به گرته‌برداری از زبان مبدأ می‌کشاند. گاه این گرته‌برداری با متن فارسی جور می‌شود و در متن جا می‌افتد و حتی چیزی بر متن می‌افزاید، گاه نیز به سبب جانیفتادن در متن فارسی خواننده را می‌رماند…»

گلی امامی: «ابتدا ترجیح می‌دهم بگویم ترجمۀ ادبیات داستانی و نه ترجمۀ ادبی، زیرا مرز یا مرزهای ترجمۀ ادبی هنوز برایم چندان مشخص نیست… نخستین هدف مترجم آشنا کردن خوانندۀ فارسی‌زبان با ادبیات و فرهنگی دیگر است. ادبیات داستانی دوشادوش هنر، فلسفه و علم، دریچه‌ای است برای آشنایی با فرهنگ‌های ناشناخته‌تر…»

 

متن کامل مقاله را اینجا بخوانید.

دریافت مقاله