ایران: مهد جزیرههای ویرایشی
بهرغم اینکه صاحبنظرانْ ویرایش و ویراستار را تعریف کردهاند، در صنعت نشرِ امروز ویراستارْ کسی، و ویراستاری شغلی است که هنوز با آن تعاریف منطبق نیست. در بعضی سازمانها و نهادهای پژوهشی، عدهای بدون اینکه حتی ویرایش زبانی بدانند، مقام بالای ویراستار دارند و باید حتماً عضو هیئتعلمی باشند تا به این مقام شامخ برسند! و در بعضی جاهای دیگر، باوجود اینکه ممکن است افرادی به همۀ مسائل زبانی واقف باشند، آنها را تا حد حروفنگار و غلطگیرِ متن هم تقلیل میدهند و زحماتشان را نادیده میگیرند و در خوشبینانهترین حالت، مقام پَستِ ویراستار را نصیبشان میکنند. این نایکدستی در میان ناشران هم دیده میشود، مثلاً کم نیستند ناشرانی که ادعای آنها گوش عالم را کر کرده است ولی هنوز ویرگول را علامت درنگ میدانند.
چه چیزی در ویرایش نهفته است که اینقدر بر سر آن اختلاف است. هزاران بار گفتهاند ویراستار کیست و چه میکند، اما ظاهراً نه کسی گوش کرده و نه وقعی نهاده است و ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. مشکل اساساً جای دیگری است؛ ما در پلۀ اول گیر کردهایم.
فرض کنید متنی داریم که باید آن را ویرایش کنیم، آیا همین که مطابق با شیوۀ دستورخطِ قراردادیِ ما یا ناشر باشد کافیست؟ قطعاً کافی نیست، ولی گویا همۀ اختلافها بر سر دستورخط است. چنان بر سر دستورخط اختلاف داریم که فرصتی برای پرداختن به دیگر امور ویرایشی نداریم. مثلاً اینکه «به» را در «بهتنهایی» با یک فاصلۀ کامل بنویسیم یا با نیمفاصله جدایش کنیم، «بهجز» را «به جز» بنویسیم یا «بجز» بحثِ هرروزۀ تحریریۀ اکثر ناشران است و عمدۀ وقت ویراستاران به رفع چنین اختلافاتی میگذرد.
اکثر ویراستاران در همین مرحله متوقف میشوند، پس با دو دسته ویراستار روبهرو میشویم: یکی در همان ابتدای راه گیر میکند و دستۀ دیگر از این مرحله رد میشود و چه بد که دستۀ اول پرتعدادتر از دستۀ دوم است. و اما چرا برخی ویراستاران در پلۀ اول گیر میکنند؟
یکی از دلایلش این است که ناشران و صاحبنظران بر سر یک دستورخط واحد به نتیجه نمیرسند و هرکدام در جزیرههای خود به سر میبرند. با یکدیگر ارتباط ندارند و از نظر دیگران خبر ندارند یا اگر خبر دارند آن را نادیده میگیرند؛ زیرا اساساً عادتِ شنیدنِ صدای دیگران وجود ندارد. معمولاً ویراستاران در نشستهای ویرایشی شرکت نمیکنند و غالبِ شرکتکنندگانْ نوآموزاناند تا حرفهایترها و اگر هم شرکت کنند معمولاً برای رقیبتراشی است و سپس برای اینکه به رقیبکوبی مشغول شوند. اما چرا؟
چون با یکدیگر تعامل ندارند و شیوههای نقد را نمیدانند و سخن مستدل را به حساب غرضورزی میگذارند، البته گاهی هم عامدانه غرضورزی میکنند؛ گاهی دلایل فلان زبانشناس را نمیپذیرند که بهاصطلاح رویش زیاد نشود؛ اصولاً زبانشناسی را نادیده میگیرند چون فکر میکنند یا باید ادیب بود یا زبانشناس! یا اینکه ادبا را به سخره میگیرند که چرا از دانش زبانشناسی بیبهرهاند؛ به دستورخط فرهنگستان توجه نمیکنند چون آن را دستور حکومتی تلقی میکنند و البته میگویند به آن نقد دارند بدون اینکه واقعاً نقدی بنویسند. دستآخر اینکه برخی معتقدند دستورخط فقط شکل ظاهریِ زبان است و زیاد مهم نیست و اجازه بدهیم هر ناشری و هر صاحبنظری به شیوۀ خودش بنویسد.
در نگاه اول، پیشنهاد خوبی است که هر ناشری و هر صاحبنظری شیوۀ خودش را داشته باشد و قاعدتاً نباید مشکلی هم باشد؛ اما مسئله به همین جا ختم نمیشود، هرکدام از این ناشران و صاحبنظران با ویراستارانی کار میکنند و این ویراستاران اغلب با چند ناشر کار میکنند؛ ازآنجاکه اصل یکدستی از اصولِ مهمِ ویرایشی است، بنابراین این شیوه عملاً ویراستاران را سردرگم میکند. مثلاً یک ویراستار یک بار همۀ «به»های قیدساز را جدا میکند و ویراستار بعدی همه را به هم میچسباند؛ اکثر ناشران هیچ قاعدۀ ثابتی برای آن ندارند و تصمیمگیری در این باره غالباً منوط به افرادی است که با مسائل زبانی بیگانهاند و با هر بادی تصمیمشان عوض میشود. یک روز دستور میدهند فاصلۀ میان همۀ افعالِ چندجزئی نیمفاصله باشد و روزی دیگر دستور به جداییِ آنها از یکدیگر میدهند. این افراد اکثراً استدلالی برای قواعدشان ندارند و میکوشند تا آنها را طوطیوار حفظ کنند؛ و البته گاهی هم قواعدشان مندرآوردی است و هیچ دلیل علمیِ زبانشناسانه پشت آنها نیست و همواره مواردی از نقض قواعدِ قراردادیشان دیده میشود؛ مثلاً ناشری «موسی» و «عیسی» را بهترتیب «موسا» و «عیسا» مینویسد ولی «حتی» را همان «حتی»!
خلاصه، بهرغم اینکه محتوا بسیار مهم است، نباید به دستورخط بیتوجهی کرد و باید مسائل آن را رفع کرد تا فرصت کافی برای پرداختن به محتوا فراهم شود. یکی از وظایف ویراستار یکدستکردنِ متن است و تا زمانیکه «سرِ ویراستاران» به این گرم باشد که «چه را به چه بچسبانند یا چه را از چه جدا کنند» فرصت درک متن و ویرایش را نمییابند. در نتیجه، داشتن دستورخط یکسانِ ملی از واجبات است و تا این کار عملی نشود، تعریفِ ویرایش و ویراستار با وضعیتِ موجود انطباق نخواهد داشت و صرفاً لای کتابها باقی خواهد ماند.