دوم آذر زادروزِ پژوهشگر و مدرس تاریخ علم، مترجم، ویراستاری است که قلم و زبانش پاکیزه و شفاف و بیابهام است. کمتر اهل فرهنگی است که او را نشناسد و سخنانش را نشنیده و نوشتهای یا ترجمهای از او نخوانده باشد. شوخطبع و خوشبیان است و مصاحبتش لذتی بیوصف در مخاطب میآفریند.
حسین معصومی همدانی در ۱۳۲۷ در همدان بهدنیا آمد. در ۱۳۵۱ در رشتۀ مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف (کنونی) فارغالتحصیل شد. بعدازآن، در دانشگاه آزاد ایران به ویرایش کتب علمی پرداخت. در ۱۳۵۸ بهعنوان مدرس تاریخ و فلسفه علم به دانشگاه شریف بازگشت و در سال ۱۳۷۲ به قصد ادامۀ تحصیل به فرانسه سفر کرد. تحصیلاتش را در رشتۀ تاریخ و فلسفۀ علم در دانشگاه پاریس تا مقطع دکتری ادامه داد و به ایران بازگشت و پژوهش و تدریس را ادامه داد.
در ۱۳۷۹ به عضویت پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد و با برخی مراکز فرهنگی و ناشران در کسوت ویراستاران ارشد یا سرپرست مجموعه همکاری کرد که این همکاری همچنان ادامه دارد.
سالها پیش، در مجموعه گفتوگوهایی که با ویراستاران داشتیم از ایشان نیز بسیار پرسیدیم و بسیار شنیدیم. متأسفانه امکان انتشار این مجموعه تاکنون میسر نشده، اما به مناسبت زادروز ایشان دو پرسش و پاسخ که با گذشت سالها همچنان تازه و خواندنی است، در اینجا میآوریم.
*************************************
قسمتی از گفتوگوی هومن عباسپور و مهناز مقدسی با استاد حسین معصومی همدانی (چاپنشده)
- شما کلاسهای ویرایش را در ویراستارکردن شرکتکنندگانش چقدر مؤثر میدانید؟
پیشکسوتانِ ویرایش در ایران مجموعه ویژگیهایی دارند که مهمترینِ آنها آشنایی با زبان فارسی و تسلط بر این زبان و آشنایی با ادبیات این زبان و یکی دو زبان خارجی و تخصص در رشتههای معینّی است. در فرانکلین، که دامنۀ کار محدود بود، سعی میشد آدمهایی با این ملاک انتخاب شوند و مثلاً آدمی که کتاب نمیخواند اصلاً آنجا پیدایش نمیشد، یعنی همۀ ما که آنجا بودیم، علاوه بر آنکه ویراستار بودیم، کتابخوانِ حرفهای هم بودیم؛ چه به زبان فارسی و چه به زبانهای دیگر. در دانشگاه آزاد، کمی وضع عوض شد، چون کار تخصصیتر شد و ملاکِ آشنایی با موضوع اهمیت بیشتری پیدا کرد. بعدها که کار ویرایش وسعت پیدا کرد، به نظر من، ماهیت آن هم عوض شد.
الآن کسانی هستند که خیال میکنند، بدون داشتن زمینۀ قبلی و بهطورکلی بدون علاقه به کتاب و کار نشر، میتوانند ویراستار بشوند، درحالیکه اشتباه میکنند. کار نشر کاری حرفهای است و شما نمیتوانید به کار ویرایش علاقه داشته باشید و از کتاب خوشتان نیاید. اگر کلاسهایی که تشکیل میشود فرضشان بر این است که میشود هر آدمی را به این کار آورد و یا با آموزش و دادن مقدمات، شرایط کمینۀ ویرایش را در آنها ایجاد کرد، به نظر من این سوءتفاهم است یعنی بدون آن زمینۀ قبلی، بدون عشق به کتاب نمیتوان ویراستار شد. بیمایه فطیر است.
- ویراستاری علمی چه فرقی با ویراستاری زبانی دارد و در واقع، ویراستار علمی چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
به نظر من، ویرایش زبانیِ مطلق ممکن نیست. کسی که متنی را ویرایش میکند، آن متن، در هر زمینهای که باشد، اگر موضوع را نشناسد، بهجز اشتباه کار دیگری نمیتواند بکند. تفکیک ویرایش زبانی از ویرایش علمی کاری است که بعضی ناشران در ایران میکردند. بعضی ناشران که امکانات مادی هم داشتند، آدمی را میآوردند و خیال میکردند که مثلاً این آقا که حتماً فیزیکدان است میتواند کتاب فیزیک را ترجمه کند. کتاب را به او میدادند و کسی را هم میآوردند و میگفتند که او فارسیدان است و کتاب را میدادند که او فارسیاش را درست کند و او هم میآمد ابرویش را درست کند، چشمش را هم کور میکرد. تا کسی موضوع را حداقل در حد کلیات نشناسد، نمیتواند متون علمی را ویرایش بکند، یا حتی ویرایش زبانی کند. لازم نیست همۀ موضوع را بداند، اما باید حساسیتی داشته باشد که اگر مطلبی در جایی خارج از منطقِ کار بود، از مؤلف یا مترجم بپرسد که چرا این عبارت اینطوری آمده است. کسی که موضوع را به کلی نشناسد ممکن است از اول اصلاً غلط بفهمد، درنتیجه متن فارسی قشنگی درآورد که ربطی به موضوع نداشته باشد. این مشکلی است که برای مترجمان آثار علمی هم پیش میآید.
این حداقلِ نیاز برای ویراستار علمی است، یعنی تفاوت عمدۀ ویرایش متون علمی است با سایر متون. اگر کلیتر نگاه کنیم، هر متنی به یک اعتبار تخصصی است، یعنی هر متنی مخاطب معینی دارد و زبان معینی و اگر کسی آن زبان و مخاطب را نشناسد اشتباه خواهد کرد. اگر شما کتاب کودکان را بدهید به کسی که زبان کودکان را نمیشناسد، حال چه مترجم باشد چه ویراستار، حاصل کارش خوب نخواهد بود. بنابراین شاید بهتر باشد این سؤال را اینطور مطرح کنیم: ویراستار باید چه ویژگیهای تخصصیای داشته باشد؟ پاسخ این است که این ویژگیهای تخصصی بستگی به موضوع کار دارد در مورد کتابهای علمی، حداقل نوعی آشنایی اجمالی با موضوع بحث ضرورت دارد. لازم نیست که ویراستار دانشمند بزرگی باشد، چون اتفاقاً بعضی وقتها متخصصان، هوش و حواسشان به زمینهای خاص جمع میشود و کلیات موضوع یادشان میرود. اما ویراستار باید بهطورکلی، موضوع را بشناسد و شم تشخیص خطا داشته باشد. خطا ممکن از اشتباهات پیشپاافتاده شروع شود و تا نکات اساسی و بنیادی پیش برود. ولی به نظر من یکی از نکات مهم در متن تخصصی آن است که ویراستار، آنجا که احساس میکند توان تخصصیاش دیگر یاری نمیدهد، تصرف نکند و مسئله را با مترجم یا مؤلف در میان بگذارد.
*************************************************
انجمن صنفی ویراستاران زادروز این استاد بزرگوار را صمیمانه تبریک میگوید. عمرشان طولانی و قلمشان سبز باد.
برخی از ترجمههای اوست:
جزء و کل، نوشته ورنر هایزنبرگ، ۱۳۶۸؛ فلسفۀ علوم طبیعی، نوشتۀ کارل همپل، ۱۳۶۹؛ مردمشناسی و هنر، نوشتۀ کلود لوی استروس، ۱۳۷۳؛ ترمودینامیک تعادل، نوشتۀ ادکینز، ۱۳۷۵؛ نسبیت خاص و عام و کیهانشناختی، نوشتۀ ولفگانگ ریندلر، ۱۳۷۵.