نشست «کودک، کتاب، کتابخانه» به همت انجمن صنفی ویراستاران برگزار شد.
انجمن صنفی ویراستاران، در حمایت از کتاب و کتابخوانی، بررسی کتاب کودک و نوجوان را موضوع اصلی این نشست قرار داد. این نشست روز پنجشنبه اول آذر ۱۳۹۷، همزمان با هفتۀ کتاب، در موزه و کتابخانۀ ملک در دو بخش اجرا شد. در بخش اول، اعضای هیئتمدیره و اعضای انجمن صنفی ویراستاران به همراه سخنرانانِ این نشست، از بخشهای کتابخانه و موزۀ ملک، ازجمله بخش صحافی، مرمت نسخهها، آزمایشگاه مرمت نسخ خطی، و مخزن کتابخانۀ ملک دیدار کردند.
بخش دوم شامل گفتوگوهای تخصصی دربارۀ کتاب کودک و نوجوان بود. در آغاز نشست، مهناز مقدسی، دبیر انجمن صنفی ویراستاران، از شرکتکنندگان و انجمنها و مراکز همکار در این نشست قدردانی کرد. وی ویرایش را در معنای وسیع آن فعالیتی دانست که از زمان تولید اثر تا زمان انتشار و حتی پس از آن امتداد دارد. او به تلاشهای این انجمن برای ارتقای جایگاه ویرایش و ویراستاران اشاره کرد که به همین منظور، برگزاری جلسات گفتوگو با انجمنهای نشر و مراکز تولید دانش و دانشنامهها، تلاش برای پرورش ویراستاران در قالب نظام دستیاری و برگزاری دورههای آموزش ویرایش در برنامههای انجمن گنجانده شده است. دبیر انجمن صنفی ویراستاران هدفِ این نشست را هماندیشی دربارۀ وضعیت کتاب کودک معرفی کرد و گفت: «به منظور بررسی و حل وضعیت آشفته تألیف، ترجمه و تصویرگری کتاب کودک، چارهای جز «تفکر بیناصنفی» نداریم و به همین سبب از نمایندگان سه انجمن، یعنی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، انجمن تصویرگران ایران و انجمن ناشران کودک و نوجوان دعوت کردهایم تا در اینباره بگویند.»
فریبرز مجیدی، جامعهشناس، مترجم، ویراستار و رئیس هیئتمدیره انجمن صنفی ویراستاران، در سخنان خود گفت که اگر وزارت ارشاد قصد بازبینی و سانسور کتابها را دارد، این بازبینی باید در خصوص دقت و صحت نگارش و ویرایش اثر باشد و نه تمرکز بر بعضی جملات و کلمات خاص. او ویرایش کتاب کودک را بحثی تخصصی دانست که باید با نهایت دقت و ظرافت به آن نگاه کرد.
سپس فتحالله فروغی، عضو هیئت مدیرۀ انجمن و دبیر این نشست، با اشاره به اینکه چند سالی است که کتاب در بستر مرگ قرار گرفته، هفتۀ کتاب را فرصتی دانست که بتوان در آن، این وضعیت را از چند منظر تحلیل کرد.
سخنران اول این نشست محسن هجری، عضو هیئتمدیرۀ انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، ادبیات کودک را، برخلاف ادبیات بزرگسال، مخاطبمحور دانست که از همان ابتدای کار، نویسنده با دایرۀ واژگانی و مفهومی و تجارب محدودی مواجه است. او با وامگرفتن مثلثِ متنِ پل ریکور، که یک ضلع آن را نویسنده، ضلع دیگر را مخاطب و ضلع سوم را متن تشکیل میدهد، گفت که معمولاً توجه منتقدان به خود متن است و از دو ضلع دیگر یعنی نویسنده و مخاطب غافل میشوند. اما اگر چاپ کتابهای ترجمه شدۀ کودک را به بهانۀ استقبال مخاطب، سادگیِ کار و هزینۀ کمتر برای ناشر، اولویت قرار دهیم، نویسنده را از این چرخه حذف میکنیم و بهجای آن مترجم را میگذاریم. پس از آن اتفاقی میافتد که هماکنون در صنعت نشر ایران با آن مواجهایم. وقتی متنی را بدون توجه به ویژگیهای بومی مخاطب خلق میکنیم، پیامدهایی دارد. در واقع یکی از پیامدها این است که با ترجمۀ آثار خارجی، کودکان از پشتوانۀ فرهنگیشان تهی میشوند. در نتیجه، کودکانی را میپروریم که فاصلۀ زیادی با ما دارند. ما آنها را نمیفهمیم و آنها هم ما را. و این بیگانگی فرهنگی در نسل جوان زمینهای میشود برای فرار مغزها. چون احساس تعلقی به این زیستبوم ندارد. در نتیجه، صنعت نشر هم در زمرۀ مقصران بزرگ این پدیده در کنار آموزش و پرورش و آموزشعالی قرار میگیرد. اما چون آموزش و پرورش نظامی منجمد و سنگین است، گفتوگو با آن بسیار دشوار است. اما از طرفی گفتوگو با ناشران و همسوکردن آنها بسیار آسانتر و عملیتر است. انجمن صنفی ویراستاران میتواند به نویسندهها و ناشران کمک کند تا کتابها پختهتر شوند و بیشتر مناسب حال مخاطبان شوند و نیازهای اجتماعی را، که شاید نویسنده از آن بیخبر باشد، به او منتقل کند. این عضو هیئتمدیرۀ انجمن نویسندگان کودک در ادامه گفت: «به گمان من نویسنده اصلیترین جایگاه را در صنعت نشر دارد. اگر متنِ تألیفی و بومی رشد یابد، تمامی فعالیتهای پس از آن هم، از جمله تصویرگریِ بومی رشد میکند. و اینهمه، مدیون متن نویسنده است.»
علی بوذری، عضو هیئتمدیرۀ انجمن تصویرگران ایران و سخنران دوم نشست، ضمن تأیید این مطلب که کتابهای ترجمهای ارتباط بهتری با مخاطب ایرانی برقرار میکنند، گفت این مطلب نشان از آن دارد که پدیدآورندۀ ایرانی مخاطب ایرانی را بهخوبی نمیشناسد. به گمان من یکی از گرفتاریهای ما همکارینکردن پدیدآورندگان با تصویرگران است. یعنی ما هنوز به شیوۀ سنتی عمل میکنیم که طبق آن، نویسنده کتاب را تمام میکند و به ناشر تحویل میدهد. ناشر هم آن را برای تصویرگری به تصویرگر میدهد و در نتیجه، ارتباطی بین این دو برقرار نمیشود. نویسنده براساس ذهنیت خود کتاب را خلق میکند و چون امیدی به ارتباط با تصویرگر ندارد، تلاش میکند هر آنچه را در متن لازم است بگوید و این باعث میشود که بعضاً به پرگویی بیفتد و در نتیجه، متن طولانی شود. از طرف دیگر، تصویرگر هم نمیداند متن را نویسنده بر اساس چه فضا و تفکری خلق کرده است. حال آنکه اگر نویسنده و تصویرگر از ابتدا با هم در ارتباط باشند، دیگر لازم نیست نویسنده همۀ مطالب را در قالب کلمات بگوید. چون میداند تصویر قرار است نوشته او را کامل کند و بخشی از متن به عهدۀ تصویرگر است. از طرف دیگر، تصویرگر هم لزومی نمیبیند که همه چیز را در تصویر خود بیان کند. این همکاری میتواند زمینۀ تولید کتابهای فوقالعادهای را فراهم کند. به همین خاطر چند سالی است که انجمن تصویرگران با همکاری انجمن نویسندگان کتاب کودک کارگاههایی را برگزار میکند که در آن تصویرگر و نویسنده با هم همکاری میکنند و کتابهای تصویری خوبی که در چند سال گذشته تولید شده و جوایز داخلی و خارجی را به خود اختصاص داده، نتیجۀ همین همکاری بوده است.
فتحالله فروغی، دبیر نشست، که خود نیز از ناشران کودک است، در ادامۀ صحبتها گفت که این مشکل نه تنها در نشر کتابهای کودک و بین نویسندۀ کتاب کودک و تصویرگر وجود دارد، که در بین نویسندگان بزرگسال و ویراستاران هم وجود دارد و نشر ما از عدم ارتباط این عوامل، دو یا چندسویه ضربه میخورد.
سخنران بعدی، مقصود نعیمی ذاکر، مدیرمسئول انتشارات لکلک، گفت که وزارت ارشاد با افزایش مجوزهای نشر، گویی در تلاش است مشکل اشتغال را حل کند تا مشکل نشر را. چراکه بعضی ناشران حتی فرایند چاپ کتاب را هم نمیدانند، کتابهای خودشان را نمیخوانند و گاه نمیتوانند بخوانند. ناشر در حوزۀ کتاب کودک باید بداند که مخاطب اهمیت فراوانی دارد و ناشر باید خود را با کودک هماهنگ کند، نه اینکه توقع داشته باشد کودک خودش را با ناشر هماهنگ کند. ناشران کودک باید رصد شوند و مدام آموزش ببینند. او با اشاره به اینکه ناشران در برخی کشورها برای کتابهای علمی، فهرست واژگان دیداری و نوشتاری در اختیار نویسندگان قرار میدهند، گفت: «اگر نویسندهای بخواهد برای کودک هشتساله کتابی علمی بنویسد، فهرستی ۵۰۰ کلمهای به او میدهند که نویسنده باید در محدودۀ همان کلمات بنویسد و نه بیش از آن. به همین علت آنها برای ردههای سنی مختلف کودک، کتابهای علمی متنوع و استانداردی دارند. در ایران برای این بحثها نظریهپردازی نمیشود. و در نتیجه ناشر ابزار لازم را ندارد و مجبور است برای انتخاب نویسنده و تصویرگر گزینشی عمل کند.» مدیرمسئول انتشارات لکلک، خاطرهای را از دکتر مظلومی تعریف کرد که او در مورد داستانی که قهرمانش یک گوسفند بود، از تصویرگران پرسید که شما چگونه این داستان را به تصویر میکشید؟ همۀ تصویرگران پاسخ دادند: «طبیعتاً یک گوسفند میکشیم.» اما دکتر مظلومی گفت که نیازی نیست گوسفند را تصویر کنید. چون کودک خودش گوسفند را میشناسد و آن صورت از گوسفندی را که دوست دارد تصور میکند. شما اگر گوسفندی را بکشید، تخیل کودک را محدود کردهاید و او را مجبور میکنید گوسفندی را که شما کشیدهاید تصور کند. شما باید تصویر چیزی را بکشید که او نمیتواند تصورش کند و به تصور او کمک کنید. مثلاً اگر گوسفند در این قصه نگران شد، اگر میتوانید، نگرانی او را تصویر کنید. چون کودک میزان نگرانی گوسفند را نمیداند و شما باید به او کمک کنید که آن را بفهمد.
آخرین سخنران این نشست، دکتر محسن ذکاء اسدی، پژوهشگر ادبیات کودک و ویراستار و معلم، در ادامۀ این بحث که در ایران، از آثار خارجی و ترجمهای در حوزۀ کودک استقبال بیشتری میشود، به تجربهای اشاره کرد که خود در سه دبستان در شهر تهران داشت. او گفت که ما داستان «صد سکۀ طلا» را دو بار برای هر کلاس تعریف کردیم. اما یک بار اسم شخصیت آن را «محسن» و یک بار هم «مایکل» گذاشتیم. سپس از بچهها نظرخواهی کردیم تا بگویند چقدر از داستان لذت بردهاند. متأسفانه کسانی که آن داستان را با اسم «مایکل» شنیدند ۲۰ تا ۳۰ درصد لذت بیشتری از داستان برده بودند تا گروهی که همان داستان را با اسم شخصیت «محسن» شنیدند. و این مطلب یعنی کودک تمایل به اسم خارجی و در نهایت، داستان خارجی دارد. این پژوهشگر ادبیات کودک در بحث لذت خواندن به گفتۀ ژاکلین رُز اشاره کرد که میگوید: «ادبیات کودک تولید یک فرد بزرگسال است، ولی برای مخاطب کودک، و این تفاوت در ماهیت است. پس این ارتباط اساساً ناممکن است و همۀ کسانی که در حوزۀ ادبیات کودک فعالیت میکنند باید بدانند که در حال ممکنکردن یک فعالیت ناممکناند.» او در ادامه گفت که توران میرهادی و محمود حکیمی همواره توصیه میکردند که اگر پس از خواندن قصه برای کودک، از او سؤال درستی بکنید، آن قصه حتی اگر قصۀ ضعیفی هم باشد، کارکردی برای خودش پیدا میکند و همینطور برعکس؛ اگر داستانی قوی را با یک سؤال نامناسب تمام کنید، کارکرد آن قصۀ قوی را از آن گرفتهاید.
ذکاء اسدی در ادامه به کمبود متخصص در حوزۀ ادبیات کودک در دانشگاهها اشاره کرد و گفت که دانشجویان برای پیدا کردن استادِ راهنمایِ متخصصِ ادبیاتِ کودک با مشکل مواجهاند و این ناشی از تحقیر ادبیات کودک در جامعۀ ماست. محسن هجری هم با تأیید این موضوع گفت که این مشکل نه تنها در کشور ما وجود دارد، بلکه در کشورهای توسعهیافته هم همینطور است: «یک بار یکی از نویسندگان امریکایی، که به ایران آمده بود، گفت که در امریکا هم نویسندگان کودک را تحقیر میکنند و تصور میکنند چون ما نمیتوانیم برای بزرگسالان بنویسیم، ناچار به ادبیات کودک روی آوردهایم. پس این مشکلِ ایران نیست و جهانی است. و ما باید انگارهای را که به کودک داریم تغییر دهیم و او را همچون انسان خردسال ببینیم و نه یک انسان ناقص.»
نعیمی ذاکر ضمن تأیید این مطلب گفت که البته ما بزرگسالان ایرانی هم خودمان «مایکلزده» هستیم و تمایلمان در مطالب و ارجاعات علمی به غربیهاست. غرب ما را تحقیر میکند ولی ما خودمان، خودمان را بیشتر تحقیر میکنیم و این ناشی از عدم خودباوری ماست. مثلاً در ایران کسی به آقای محسن هجری که یک نظریهپرداز بومی ادبیات کودک است ارجاع نمیدهد ولی به فلان نویسندۀ خارجی ارجاع میدهد.
فروغی در پایان نشست اشاره کرد که در این نشست از چهار منظر به کتاب کودک پرداخته شد و قطعاً این فرصت برای پرداختن به این موضوع بسیار اندک است. وی افزود این اولین نشست انجمن صنفی ویراستاران برای این موضوع بود و قرار است ادامه پیدا کند و زمینهای بشود برای همکاری بین انجمنها در حوزۀ کتاب کودک.
این نشست با تقدیر از سخنرانان و بازدید از کارگاه نقاشی پشت شیشه به پایان رسید.
[Best_Wordpress_Gallery id=”40″ gal_title=”کودک، کتاب، کتابخانه، ۱ آذر ۹۷”]
حامد حکیمی