نشست گزاره نویسی- استیتمنت یا بیانیۀ هنرمند
گفتوگوی زهرا رسولی، مسئول گروه مجسمهسازی در کارگروه ادبیات و هنر انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران،
با مهناز مقدسی، دبیر انجمن صنفی ویراستاران
انجمن ترویج زبان و ادب فارسی با همکاری انجمن صنفی ویراستاران، روز جمعه 29 بهمن 1400، نشستی برگزار کرد. در این نشست خانم زهرا رسولی دربارۀ موضوع نگارش بیانیۀ هنرمند پرسشهایی مطرح کرد.
بیانیۀ هنرمند نوشتهای است که همراه با اثر هنری و به قصد معرفی اثر و هنرمند عرضه میشود. این بیانیه که در سالهای اخیر نوشتن آن برای هنرمندان ضروری شده با نقدونظرهای متعددی همراه بوده است. چندین نشست با حضور کارشناسان حوزۀ هنرهای تجسمی دربارۀ این موضوع و ضرورت یا عدم ضرورت آن برگزار شده و دیدگاههای متعددی مطرح شده است. خانم رسولی اشاره کرد که به اعتبار اینکه نوشتن این متن به حوزۀ زبان مربوط میشود و انجمن صنفی ویراستاران نیز به چگونه نوشتن و پاکیزهنویسی توجهی ویژه دارد و ارتباط میان زبان و ادبیات با هنر نوعی ارتباط میانرشتهای است، از دبیر انجمن صنفی ویراستاران دعوت کردهایم تا بپرسیم که چگونه ادبیات میتواند به هنر کمک کند، بدون آنکه وجه «هنر برای هنر» لطمه ببیند.
خانم مقدسی پس از قدردانی از خانم دکتر ماهوان، مدیر گروه ادبیات و هنر و رئيس انجمن ترویج زبان و ادب ایران بابت برگزاری این نشست، گفت ما در همۀ هنرها مراتب و مراحلی داشتهایم که در طول تاریخ دستخوش تغییر و تحول شده و سبکهای هنری را به وجود آورده است. شاید بد نباشد که این تغییر و تحول را با تحولات شعر فارسی، که شعر هم یکی از هنرهاست، مقایسه کنیم. تحولی که باعث شد شعر از زبان ساده و شفاف به زبانی آمیخته با واژگان غیرفارسی و دشوار، و بعدازآن، به متنی دشوارتر گرایش پیدا کند و سپس دوباره به ساده نوشتن و تغییر در محتوا متمایل شود.
وی گفت ما در تاریخ شعر فارسی، از نیمۀ دوم قرن سوم تا قرن پنجم، سبک خراسانی را داشتیم که قصیدههای مدح و ثنای پادشاهان یا مثنویهای حماسی و غزلهای عاشقانه با زبانی ساده و شفاف و نزدیک به فارسی درسی سروده میشد و شاعران در دربار شاهان و وزیران و صاحبمنصبان پرورش مییافتند و یا به سفارش آنها شعر میسرودند. درست مثل نقاشان و هنرمندان قرن پانزدهم تا هفدهم که در خدمت پادشاهان بودند و مضامینی مذهبی و تاریخی را به تصویر میکشیدند. اما از قرن ششم شاعران مضامین عرفانی را وارد شعر کردند و آرامآرام واژگان عربی را پذیرفتند تا اینکه سبک عراقی در قرن هفتم و هشتم و نهم شکل گرفت که پر از واژگان عربی و ترکی بود. در همین سالها شعر از دربار اندکی فاصله گرفت و بین مردم نفوذ کرد و شاعرانی چون حافظ، سعدی، سنایی این سبک را به اوج رساندند. بعدازآن، مکتب وقوع یا واسوخت در قرن دهم شکل گرفت. عدهای از شاعران تشخيص داده بودند كه شعر سبك عراقی از واقعيت دور شده و كاملاً جنبۀ تخيلی گرفته، آنها تصميم گرفتند اين شيوه را دگرگون كنند. اما همین دلزدگی از سبک عراقی، با شکلگیری حکومت صفوی در ایران و حمایت نکردن آنها از شاعران، موجب مهاجرت بسیاری از شاعران به هند و استقبال پادشاهان هندی از شعر فارسی شد و در نتیجه سبک هندی در قرن یازدهم و نیمۀ اول دوازدهم شکل گرفت و خیالپردازی و انواع صنایع شعری مثل تشبیه و استعاره چندان در آن به اوج رسید که بعضی از شعرهای سبک هندی را به معما بیشتر شبیه دانستهاند و باید که تفسیر و تعبیر میشد تا بشود معنای آن را درک کرد. اوج این تصویرسازیها را که درواقع اوج هنرنمایی شاعران آن دوره و آن سبک بود در شعرهای صائب تبریزی، کلیم کاشانی، بیدل دهلوی میتوان یافت. تقریباً میشود این سبک دشوارفهم و سنگین را با نقاشی و هنر سوررئال تا حدی برابر دانست که فهم و درک هنر این دوره نیازمند درک و فهمی از هنر و دانشی خاص بود. دورشدن مخاطبان شعر سبک هندی موجب شد که از اواسط قرن دوازدهم تا پایان قرن سیزدهم دورۀ بازگشت شکل بگیرد چون شاعران ایرانی از پیچیدگیهای شعر سبک هندی به تنگ آمده بودند و میخواستند مثل گذشتگان خودشان به سبک عراقی و خراسانی شعر بگویند. بعدازآن با تحول شعر فارسی و پدیدآمدن شعر نو با نیما یوشیج و در ادامه، با شعر سپيد و آزاد روبهرو شديم كه هر كدام به مقتضای زمان و مخاطبشان شكل گرفتند.
همین اتفاق را مقایسه کنیم با هنر و تاریخ هنر و ظهور سبکهای هنری که میشود گفت به نوعی با هم قابل انطباقاند. همانطور که هنر قرون وسطی و رنسانس و سدههای 16 تا 18 و هنر نوگرا و هنر معاصر را از هم تفکیک میکنیم و با سبکهای باروک، رمانتیک، سمبولیسم، رئالیسم، امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، کوبیسم، دادائیسم، انتزاعی یا آبستره و سورئالیسم و پاپ آرت يا هنر مردمی و در ادامه با هنر مفهومی، پرفورمنس و اينستاليشن مواجهيم، در حقيقت سير نگرش هنرمند را به هنر میبينيم.
در هنر آبستره و انتزاعی و مفهومی و آثاری که از سدۀ بیستم به بعد هنرمندان را شیفتۀ خود کرد میبینیم که مخاطب چنان درگیر اثر هنری میشود که گاه درک و فهم او از اثر هنری چیزی است خارج از آنچه هنرمند خلق کرده و این خاصیت و جذابیت یک اثر هنری است، اما دور شدن ذهن مخاطب از اثر هنری گاه به درک نكردن اثر هنری میانجامد و نیز تشخيص اثر هنری از اثر تقلبی دشوار میشود. چنانکه وقتی نقاشی به سمت مونوکروم (نقاشی انتزاعی که فقط از یک رنگ استفاده میشود و هنرمند خودش را از حشو و زوائد موجود در نقاشی دور میکند) میرود و یک تابلوی تماماً آبی مثل نقاشی آبی مونوکروم از ایو کِلِن (Yves Klein) را میبینیم، تشخيص اينكه آيا اين اثر هنری است يا نه دشوار میشود و لازم است تعريف دقيق و ديگری از هنر و هنرمند داده بشود.
مقدسی در ادامه گفت در قرن حاضر عرصۀ هنر برای بسیاری باز شده و ما در تمام هنرها با استعدادهای چشمگیری مواجهیم که کشف و شناختن آنها کار سختی است. بنا بر آماری گفتهاند بیش از 130 ميليون هنرمند در جهان ثبت شدهاند که اگر صددرصد درست و دقیق نباشد، باز هم نشان میدهد چه دنیای پررقابتی در هنر وجود دارد.
در اواخر قرن نوزده و بيست ما با مدرنیستها و آوانگاردها روبهرو هستيم كه کاملاً مخالف دخالت ادبیاتاند. وقتی مثلاً مارسل دوشان، هنرمند فرانسوی، در سال 1917 اثر هنری خود را با عنوان «چشمه» يا «فواره» به نمايش گذاشت كه يک کاسه توالت بود و فقط امضايی بر آن زده بود و از وسايل حاضر و آماده اثر هنری خلق میكرد، بدعتی در هنر گذاشت كه يكی از شاخصهای هنر مفهومی شد. از آنجا بود كه اثر هنری به چگونه اندیشیدن دربارۀ اثر تعريف شد. بعدازآن، ديگر بهراحتی نمیشد فهميد كه هنرمند چه میخواهد بگويد يا چطور تصمیمگیری میکند. وقتی اثر «قوطیهای سوپ كمپبل» شامل 32 قوطی كنسرو اثر اندی وارهول، نقاش امريكايی، خلق میشود، ذهن مخاطبان را به هم میريزد و تعريف جديدی از هنر مطرح میشود. در تعریف جديد شکافی عمیق بین مخاطب و اثر هنری پديدار شده و در اين عرصه لازم است هنرمند مخاطب را در تجربههای فكری و هنری خود شریک کند و همین موضوع موجب میشود که کلام و نوشته را هم برای درک مخاطب به اثر هنری خودش سنجاق کند. بیانیه (استیتمنت) مثل مقدمۀ کتاب یا شرححالی از نویسنده و اثر و عامل مؤثر در تولید اثر است. اما چرا این اتفاق افتاد؟ چون دور شدن مخاطب از اثر هنری موجب تفسیرهای نادرست در این زمینه شده بود و گالریدارها برای جلب مخاطب یا شناساندن هنرمند به مخاطب نوشتههایی را در ورودی گالری یا کنار اثر هنری قرار میدادند تا ایده و مفاهیم ذهنی هنرمند را با مخاطب به اشتراک بگذارند.
اما در پاسخ به اینکه آیا اگر نوشته در کنار اثر هنری قرار بگیرد به وجه هنریِ آن، یا به قول شما وجه «هنر برای هنر»، لطمه میزند یا خیر باید بگویم این نوشته است که تعیین میکند چقدر مخرب است یا چقدر مؤثر. درواقع اثر هنری یک بخش کوچکی از دنیای هنرمند است. جایی که یک نوشته میتواند حفرهای را پر کند که اثر هنری نمیتواند، جایی که یک نوشته مخاطب را به آن فضای سوم و مشترک میان هنرمند و خودش نزدیک میکند تا تفکر هنرمند را با تلقی خود پیوند بزند و به کشف و شهود برسد، شاید نوشتن آن متن انتخاب خوبی باشد، اما اگر نوشته هنرمند را حذف کند یا مخاطب را از تخیل دور کند یا توضیح واضحات بدهد و ادبیاتش خواننده را به حیطۀ قصه و نمایشنامه و شعر و متن ادبی وارد یا نزدیک کند و از اثر هنری کاملاً دور کند به طوری که بر فرض، مخاطب به جای شیفتگی از دیدن اثر هنری از نوشتۀ هنریِ کنارش لذت ببرد و اثر هنری را در درجۀ دوم بگذارد، قطعاً مخرب است. نباید در کنار یک اثر هنری یک اثر هنری دیگر خلق کرد. توصیههایی که برخی کارشناسان هنر برای بیانیهنویسی مطرح کردهاند که مبادا یک شعر یا یک قطعۀ ادبی یا گزینگویههایی از نیچه و شعرهایی از سهراب را در بیانیهتان بیاورید کاملاً درست است.
خانم رسولی پرسيد: پیش ازاین، برخی پژوهشگران و تئوریسینهای حوزۀ هنر در باب استیتمنتنویسی صحبتهایی کردهاند و آموزشهایی هم دادهاند، اما هنوز در این زمینه توافقی جمعی صورت نگرفته یا اگر هم گرفته ادبیات نوشتاری آن محل بحث و گفتوگو است. به نظر شما چه کسی باید بیانیه را بنویسد؟ آیا ویراستار میتواند در این حوزه کمکی به هنرمند بکند؟ چگونه و با چه توانمندیای این کار میسر میشود؟
خانم مقدسی در پاسخ گفت: بيانيه به سه شكل نوشته میشود:
1) يا خود هنرمند مینويسد كه توانايی نوشتن و تجربۀ نوشتن را دارد.
2) يا هنرمند مینويسد و ويراستار آن را تكميل يا بازنويسی میكند.
3) يا كسی ديگر مینويسد: هنربان، نمايشگاهگردان، گالریدار، هنرمندی ديگر، كارشناس هنری، نويسندهای خوشقلم.
البته نباید فراموش کرد که نوشتن دربارۀ هنر کاری بسیار سخت است. بسیاری از هنرمندان بیان میکنند که اگر میتوانستند دربارۀ کارشان صحبت کنند یا بنویسند، حتماً سخنران یا نویسنده میشدند.
هنرمند در زمان نوشتن بيانيه بايد از خود بپرسد:
– آیا وقت کافی برای نوشتن را دارم؟
– آیا تخصص و توانايی نوشتن را دارم؟
– آیا میتوانم مطابق با خواست مخاطبانم مطالب مناسبی بنويسم؟
اگر هنرمند خودش نتواند به هر علتی بیانیه بنویسد، باید از نویسندهای دیگر کمک بگیرد که در اینجا شخصی با عنوانِ «نویسنده در سایه» یا «نویسندۀ پنهان» مطرح میشود که همیشه و در همۀ ادوار وجود داشته؛ یک نفر که اسم و اطلاعاتش در جایی درج نمیشود و به جای دیگری مینویسد. بسیار پیش آمده که یک شخصیت سیاسی یا یک هنرمند مشهور یا به قولی یک سلبریتی مطلبی یا سخنرانی یا کتابی منتشر میکند که آن را خودش ننوشته و یک نفر دیگر برایش نوشته و بعد از نوشتن مطلب کنار میرود و هرگز هم نامش فاش نمیشود یا اینکه از او فقط تشکر میشود. این شخص را اصطلاحاً «نویسندۀ پنهان» خطاب میکنند. اما شخص دیگری که میتواند برای هنرمند بیانیه بنویسد ویراستار است که اگر پس از تولید نوشتۀ هنرمند وارد عرصه شود، به او کمک میکند که نوشتهاش را با توجه به مخاطب و محل انتشار و هدف از آن به بهترین وجه عرضه کند. این کمک کردن میتواند از پیشنهاد تغییر اندک یک یا چند کلمه و عبارت باشد تا بازنگاری همان محتوا با ادبیات و زبانی مناسبتر، که در این حالت هم نقش او همچنان ویراستار است نه نویسنده، زیرا اندیشه و فکر از آنِ هنرمند است و نگارش از آنِ ویراستار. نمونههای درخشان همکاری ویراستار و نویسنده یا هنرمند را در میان ویراستاران بنامِ جهانی، از جمله ویرایش ازرا پاوند در شعر بلند سرزمین هرز اثر تی. اس. الیوت میتوانیم ببینیم که حدود هشتاد بیت از شعر را حذف کرد و آن را به شاهکار بدل کرد.
بيانيۀ هنرمند را میتوان مانند معرفی كتاب در نظر گرفت كه محتوا، شيوۀ نگارش و حتی ادبيات آن وابسته به چند متغير است:
1) به اعتبار هدف؛ 2) به اعتبار مخاطب؛ 3) به اعتبار صاحب اثر؛ 4) به اعتبار نوع اثر؛ 5) به اعتبار محل درج مطلب؛ 6) به اعتبار محتوا؛ 7) به اعتبار حجم.
پس از تعیین این متغیرها میشود نوشتهای متناسب و مناسب تهیه و عرضه کرد. در نظر داشته باشید که برای برخی هنرمندان مشهور و شاخص که نامشان و سبکشان برای همۀ اهل هنر روشن است نیازی نیست بیانیه نوشته شود، مگر آنکه خودشان این ضرورت را حس کنند.
خانم مقدسی در پایان دربارۀ انتخاب معادل مناسب برای کلمۀ استیتمنت صحبت کرد و گفت در بحث واژهگزینی و انتخاب معادل برای اصطلاح یا واژۀ غیرفارسی سه روش وجود دارد: 1) برگزیده: که در میان معادلهای فارسی یکی از معادلها انتخاب میشود؛ 2) نوساخته: در این حالت واژۀ جدیدی وارد زبان فارسی میشود که معادلی برای آن از قبل وجود نداشته و باید واژهای جدید برای آن ساخت مثل فنّاوری در مقابل تکنولوژی؛ 3) نوگزیده: وقتی یک واژۀ بیگانه به زبان فارسی وارد میشود کارشناسان به دنبال آن میگردند که آیا قبلاً برای این مفهوم کلمهای وجود داشته و اگر وجود داشته آن را زنده میکنند یا معنای جدیدی به آن اضافه میکنند، مانند یخچال که در مقابل رفریجریتور انتخاب شد، در حالیکه این کلمه از قدیم به معنای چالۀ یخ بود و امروزه اصلاً چالۀ یخ به ذهن هیچکس متبادر نمیشود.
با این توضیح، باید گفت که کلمۀ استیتمنت اصطلاح تخصصی نیست، بلکه یک واژۀ عمومی است که معانی متعددی مثل گزاره، بیانیه، اعلامیه، گزارش برای آن در فرهنگها ذکر شده است که باید با روش «برگزیده» یکی از این معادلها را انتخاب کرد. ظاهراً «بیانیۀ هنرمند» در میان اهالی هنر پذیرفتهتر است و خوب است که یک انتخاب برای آن به کار گرفته شود.
خانم رسولی در پایان نشست به پرسشهای متعدد دیگری اشاره کرد که فرصت مطرح کردن آن پیش نیامد و اظهار امیدواری کرد که فرصت دیگری برای ادامۀ این گفتوگو فراهم شود تا بیشتر به این موضوع پرداخته شود.
پوشۀ صوتی این نشست در کانال تلگرامی انجمن قابل بازیابی است.