خاطراتی از یگانگی آموزگار

وقتی سخن از آموختن باشد، بی‌شک یاد آموزگارانمان خواهیم افتاد، خصوصاً اگر آن آموزگارْ یگانه و بی‌همتا باشد، و خصوصاً اگر ژاله آموزگار باشد.

ژاله آموزگار یگانه زادهٔ ۱۲ آذر ۱۳۱۸ در خوی، دانش‌آموختۀ فرهنگ و زبان‌های باستانی از سوربن و استاد بازنشستۀ دانشگاه تهران است، اما هنوز آموزگاری را رها نکرده است. کلاس‌های اسطوره و ادیان وی همیشه پرشور برگزار می‌شود و کمتر دانشجویی ا‌ست که از این درس فراری باشد. اهمیت کلاس‌هایش فقط به‌سببِ تدریس مطالب علمی نیست، چه‌بسا همان مطالب را در کتاب‌ها هم بتوان خواند. اهمیت کلاس درس او در پرورش تفکر انتقادی دانشجوست. همیشه برای امتحان پایان‌ترم یک سؤال را به تحلیل‌های دانشجو اختصاص می‌دهد. هنوز به یاد دارم که یکی از سؤالات امتحانی ایشان برای درس «فرهنگ ایران باستان» این بود که نظرتان را دربارۀ شخصیت اسکندر بنویسید. درواقع، به‌دنبال پاسخِ درست نبود، می‌خواست مطمئن شود که آیا دانشجو می‌تواند چیزی را تجزیه‌وتحلیل و نقد کند و در دام بدگویی و پرگویی نیفتد.

او، برخلاف روش معمول امروزی، به‌دنبال تربیتِ دانشجوی مقاله‌نویس نبود و نیست. بلکه دانشجو را موظف می‌کند که همان اولِ ترم کتابِ درخورِ مطالعه‌ای را انتخاب کند، به‌دقت بخواند و در پایانِ ترم خلاصه‌ای از آن را در کلاس ارائه کند. این شیوه شاید خیلی پیش‌پاافتاده به نظر برسد، اما فایده‌اش این است که دانشجو دست‌کم یک کتاب مفید را در حیطۀ تخصصش کامل و با جزئیات خوانده و توانایی تحلیل آن را خواهد داشت، ضمن اینکه با ارائۀ آن در کلاس هم‌کلاسی‌هایش را هم بی‌نصیب نگذاشته است.

در کلاس‌های پهلوی وقتی بالای سرمان می‌ایستاد و می‌گفت «بخوان»، تهِ دلمان خالی می‌شد. اجازه نمی‌داد از روی کتابِ خودمان بخوانیم، مبادا یادداشتی بر آن باشد و ما برای خواندنِ حروف دشوارِ پهلوی تقلب کنیم، ازاین‌رو، کتابِ خودش را به دستمان می‌داد. هیچ‌وقت پهلوی را از روی آوانویسی درس نمی‌داد و در همان جلسۀ اول تأکید می‌کرد که «کاری می‌کنم که خط پهلوی را مثل روزنامه بخوانید.» می‌گفتیم «سخت است»، می‌گفت «اولش سخت است، اما بعداً خودبه‌خود مشکلتان رفع می‌شود. مگر وقتی رانندگی می‌کنید به کلاچ و دنده و ترمز فکر می‌کنید؟» و این شد که سرانجام توانستیم نسخه‌های خطی پهلوی را هم بخوانیم و بعدها فهمیدیم که خواندن خط پهلوی چه اهمیتی دارد.

از اولین باری که ایشان را دیدم تابه‌امروز سال‌های بسیاری گذشته، اما دفترِ جلدمخملِ قهوه‌ایاش هنوز همراهش است. نام تمام شاگردانش از ابتدا تا کنون در آن ثبت است، حتی می‌داند کدامشان در کدام روز غایب و کدامشان در چه سالی و کجا دانشجویش بوده‌اند. به‌ندرت چیزی را فراموش می‌کند. او به اوضاع و حال‌وروز دانشجویانش بی‌اعتنا نیست و همواره جویای حالشان است. بارها دیده‌ام که دانشجویان او را در مقام مشاور قرار داده‌اند و او هم ذره‌ای از محبتش را دریغ نکرده است.

همیشه با مداد یادداشت‌ می‌کند و برای همۀ سخنرانی‌هایش از قبل متنی می‌نویسد و به پاکیزگیِ نوشتار مقید است. قلم او در نوشته‌های علمی رسا و شفاف، و از هرگونه مداحی و پرگویی به‌دور است، اما در نوشته‌های احساسی چنان شور و حرارتی دارد که سنگ را همچون موم نرم می‌کند. سخنرانی‌های او، در مناسبت‌ها، اعم از سوگ دوستان یا بزرگداشت بزرگان چنان از دل برآمده که ناخودآگاه همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

او ناملایمات بسیاری دیده، اما هیچ‌گاه خم به ابرو نیاورده. دیدار او دلت را قرص می‌کند. او از معدود استادانی ا‌ست که می‌تواند خارج از کشور زندگی کند، اما ایران را رها نمی‌کند. همیشه به دانشجویانش توصیه می‌کند که «بمانید، اگر نمانید کسی هست که جایتان را بگیرد و آب هم از آب تکان نخورَد، اما شما کجا و دیگران کجا.»

دربارۀ او بسیار می‌توان نوشت، ولی بنابر درسی که از او فراگرفته‌ام، از پرگویی می‌پرهیزم که مبادا در دام چاپلوسی بیفتم.

انجمن صنفی ویراستاران زادروز او را پاس می‌دارد و برایش طول عمر و سلامتی و شادمانی آرزو می‌کند.

 

نازنین خلیلی‌پور

ویراستار متون علمی و پژوهشگر تاریخ علم، حسین معصومی همدانی

 

 

دوم آذر زادروزِ پژوهشگر و مدرس تاریخ علم، مترجم، ویراستاری است که قلم و زبانش پاکیزه و شفاف و بی‌ابهام است. کمتر اهل فرهنگی است که او را نشناسد و سخنانش را نشنیده و نوشته‌ای یا ترجمه‌ای از او نخوانده باشد. شوخ‌طبع و خوش‌بیان است و مصاحبتش لذتی بی‌وصف در مخاطب می‌آفریند.

حسین معصومی همدانی در ۱۳۲۷ در همدان به‌دنیا آمد. در ۱۳۵۱ در رشتۀ مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف (کنونی) فارغ‌التحصیل شد. بعدازآن، در دانشگاه آزاد ایران به ویرایش کتب علمی پرداخت. در ۱۳۵۸ به‌عنوان مدرس تاریخ و فلسفه علم به دانشگاه شریف بازگشت و در سال ۱۳۷۲ به قصد ادامۀ تحصیل به فرانسه سفر کرد. تحصیلاتش را در رشتۀ تاریخ و فلسفۀ علم در دانشگاه پاریس تا مقطع دکتری ادامه داد و به ایران بازگشت و پژوهش و تدریس را ادامه داد.

در ۱۳۷۹ به عضویت پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد و با برخی مراکز فرهنگی و ناشران در کسوت ویراستاران ارشد یا سرپرست مجموعه همکاری کرد که این همکاری همچنان ادامه دارد.

سال‌ها پیش، در مجموعه گفت‌وگوهایی که با ویراستاران داشتیم از ایشان نیز بسیار پرسیدیم و بسیار شنیدیم. متأسفانه امکان انتشار این مجموعه تاکنون میسر نشده، اما به مناسبت زادروز ایشان دو پرسش و پاسخ که با گذشت سال‌ها همچنان تازه و خواندنی است، در اینجا می‌آوریم.

*************************************

قسمتی از گفت‌وگوی هومن عباسپور و مهناز مقدسی با استاد حسین معصومی همدانی (چاپ‌نشده)

 

  • شما کلاس‌های ویرایش را در ویراستار‌کردن شرکت‌کنندگانش چقدر مؤثر می‌دانید؟

پیش‌کسوتانِ ویرایش در ایران مجموعه ویژگی‌هایی دارند که مهم‌ترینِ آن‌ها آشنایی با زبان فارسی و تسلط بر این زبان و آشنایی با ادبیات این زبان و یکی دو زبان خارجی و تخصص در رشته‌های معینّی است. در فرانکلین، که دامنۀ کار محدود بود، سعی می‌شد آدم‌هایی با این ملاک انتخاب شوند و مثلاً آدمی که کتاب نمی‌خواند اصلاً آن‌‌جا پیدایش نمی‌شد، یعنی همۀ ما که آن‌جا بودیم، علاوه بر آن‌که ویراستار بودیم، کتاب‌خوانِ حرفه‌ای هم بودیم؛ چه به زبان فارسی و چه به زبان‌های دیگر. در دانشگاه آزاد، کمی وضع عوض شد، چون کار تخصصی‌تر شد و ملاکِ آشنایی با موضوع اهمیت بیش‌تری پیدا کرد. بعد‌ها که کار ویرایش وسعت پیدا کرد، به نظر من، ماهیت آن هم عوض شد.

الآن کسانی هستند که خیال می‌کنند، بدون داشتن زمینۀ قبلی و به‌طورکلی بدون علاقه به کتاب و کار نشر، می‌توانند ویراستار بشوند، درحالی‌که اشتباه می‌کنند. کار نشر کاری حرفه‌ای است و شما نمی‌توانید به کار ویرایش علاقه داشته باشید و از کتاب خوشتان نیاید. اگر کلاس‌هایی که تشکیل می‌شود فرضشان بر این است که می‌شود هر آدمی را به این کار آورد و یا با آموزش و دادن مقدمات، شرایط کمینۀ ویرایش را در آن‌ها ایجاد کرد، به نظر من این سوءتفاهم است یعنی بدون آن زمینۀ قبلی، بدون عشق به کتاب نمی‌توان ویراستار شد. بی‌مایه فطیر است.

  • ویراستاری علمی چه فرقی با ویراستاری زبانی دارد و در واقع، ویراستار علمی چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

به نظر من، ویرایش زبانیِ مطلق ممکن نیست. کسی که متنی را ویرایش می‌کند، آن متن، در هر زمینه‌ای که باشد، اگر موضوع را نشناسد، به‌جز اشتباه کار دیگری نمی‌تواند بکند. تفکیک ویرایش زبانی از ویرایش علمی کاری است که بعضی ناشران در ایران می‌کردند. بعضی ناشران که امکانات مادی هم داشتند، آدمی را می‌آوردند و خیال می‌کردند که مثلاً این آقا که حتماً فیزیک‌دان است می‌تواند کتاب فیزیک را ترجمه کند. کتاب را به او می‌دادند و کسی را هم می‌آوردند و می‌گفتند که او فارسی‌دان است و کتاب را می‌دادند که او فارسی‌اش‌ را درست کند و او هم می‌آمد ابرویش را درست کند، چشمش را هم کور می‌کرد. تا کسی موضوع را حداقل در حد کلیات نشناسد، نمی‌تواند متون علمی را ویرایش بکند، یا حتی ویرایش زبانی کند. لازم نیست همۀ موضوع را بداند، اما باید حساسیتی داشته باشد که اگر مطلبی در جایی خارج از منطقِ کار بود، از مؤلف یا مترجم بپرسد که چرا این عبارت این‌طوری آمده است. کسی که موضوع را به کلی نشناسد ممکن است از اول اصلاً غلط بفهمد، درنتیجه متن فارسی قشنگی درآورد که ربطی به موضوع نداشته باشد. این مشکلی است که برای مترجمان آثار علمی هم پیش می‌آید.

این حداقلِ نیاز برای ویراستار علمی است، یعنی تفاوت عمدۀ ویرایش متون علمی است با سایر متون. اگر کلی‌تر نگاه کنیم، هر متنی به یک اعتبار تخصصی است، یعنی هر متنی مخاطب معینی دارد و زبان معینی و اگر کسی آن زبان و مخاطب را نشناسد اشتباه خواهد کرد. اگر شما کتاب کودکان را بدهید به کسی که زبان کودکان را نمی‌شناسد، حال چه مترجم باشد چه ویراستار، حاصل کارش خوب نخواهد بود. بنابراین شاید بهتر باشد این سؤال را این‌طور مطرح کنیم: ویراستار باید چه ویژگی‌های تخصصی‌ای داشته باشد؟ پاسخ این است که این ویژگی‌های تخصصی بستگی به موضوع کار دارد در مورد کتاب‌های علمی، حداقل نوعی آشنایی اجمالی با موضوع بحث ضرورت دارد. لازم نیست که ویراستار دانشمند بزرگی باشد، چون اتفاقاً بعضی وقت‌ها متخصصان، هوش و حواسشان به زمینه‌ای خاص جمع می‌شود و کلیات موضوع یادشان می‌رود. اما ویراستار باید به‌طورکلی، موضوع را بشناسد و شم تشخیص خطا داشته باشد. خطا ممکن از اشتباهات پیش‌پا‌افتاده شروع شود و تا نکات اساسی و بنیادی پیش برود. ولی به نظر من یکی از نکات مهم در متن تخصصی آن است که ویراستار، آن‌جا که احساس می‌کند توان تخصصی‌‌اش دیگر یاری نمی‌دهد، تصرف نکند و مسئله را با مترجم یا مؤلف در میان بگذارد.

*************************************************

 انجمن صنفی ویراستاران زادروز این استاد بزرگوار را صمیمانه تبریک می‌گوید. عمرشان طولانی و قلمشان سبز باد.

 

برخی از ترجمه‌های اوست:

جزء و کل‌، نوشته ورنر هایزنبرگ، ۱۳۶۸؛ فلسفۀ علوم طبیعی‌، نوشتۀ کارل همپل‌، ۱۳۶۹؛ مردم‌شناسی و هنر، نوشتۀ کلود لوی استروس، ۱۳۷۳؛ ترمودینامیک تعادل‌، نوشتۀ ادکینز، ۱۳۷۵؛ نسبیت خاص و عام و کیهان‌شناختی‌، نوشتۀ ولفگانگ ریندلر، ۱۳۷۵.

 

گم‌شدن پشتوانۀ فرهنگی با هجوم آثار ترجمه‌ای

نشست «کودک، کتاب، کتابخانه» به همت انجمن صنفی ویراستاران برگزار شد.

 

انجمن صنفی ویراستاران، در حمایت از کتاب و کتاب‌خوانی، بررسی کتاب کودک و نوجوان را موضوع اصلی این نشست قرار داد. این نشست روز پنج‌شنبه اول آذر ۱۳۹۷، هم‌زمان با هفتۀ کتاب، در موزه و کتابخانۀ ملک در دو بخش اجرا شد. در بخش اول، اعضای هیئت‌مدیره و اعضای انجمن صنفی ویراستاران به همراه سخنرانانِ این نشست، از بخش‌های کتابخانه و موزۀ ملک، ازجمله بخش صحافی، مرمت نسخه‌ها، آزمایشگاه مرمت نسخ خطی، و مخزن کتابخانۀ ملک دیدار کردند.

بخش دوم شامل گفت‌وگوهای تخصصی دربارۀ کتاب کودک و نوجوان بود. در آغاز نشست، مهناز مقدسی، دبیر انجمن صنفی ویراستاران، از شرکت‌کنندگان و انجمن‌ها و مراکز همکار در این نشست قدردانی کرد. وی ویرایش را در معنای وسیع آن فعالیتی دانست که از زمان تولید اثر تا زمان انتشار و حتی پس از آن امتداد دارد. او به تلاش‌های این انجمن برای ارتقای جایگاه ویرایش و ویراستاران اشاره کرد که به همین منظور، برگزاری جلسات گفت‌وگو با انجمن‌های نشر و مراکز تولید دانش و دانشنامه‌ها، تلاش برای پرورش ویراستاران در قالب نظام دستیاری و برگزاری دوره‌های آموزش ویرایش در برنامه‌های انجمن گنجانده شده است. دبیر انجمن صنفی ویراستاران هدفِ این نشست را هم‌اندیشی دربارۀ وضعیت کتاب کودک معرفی کرد و گفت: «به منظور بررسی و حل وضعیت آشفته تألیف، ترجمه و تصویرگری کتاب کودک، چاره‌ای جز «تفکر بیناصنفی» نداریم و به همین سبب از نمایندگان سه انجمن، یعنی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، انجمن تصویرگران ایران و انجمن ناشران کودک و نوجوان دعوت کرده‌ایم تا در این‌باره بگویند.»

فریبرز مجیدی، جامعه‌شناس، مترجم، ویراستار و رئیس هیئت‌مدیره انجمن صنفی ویراستاران، در سخنان خود گفت که اگر وزارت ارشاد قصد بازبینی و سانسور کتاب‌ها را دارد، این بازبینی باید در خصوص دقت و صحت نگارش و ویرایش اثر باشد و نه تمرکز بر بعضی جملات و کلمات خاص. او ویرایش کتاب کودک را بحثی تخصصی دانست که باید با نهایت دقت و ظرافت به آن نگاه کرد.

سپس فتح‌الله فروغی، عضو هیئت مدیرۀ انجمن و دبیر این نشست، با اشاره به اینکه چند سالی است که کتاب در بستر مرگ قرار گرفته، هفتۀ کتاب را فرصتی دانست که بتوان در آن، این وضعیت را از چند منظر تحلیل کرد.

سخنران اول این نشست محسن هجری، عضو هیئت‌مدیرۀ انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، ادبیات کودک را، برخلاف ادبیات بزرگ‌سال، مخاطب‌محور دانست که از همان ابتدای کار، نویسنده با دایرۀ واژگانی و مفهومی و تجارب محدودی مواجه است. او با وام‌گرفتن مثلثِ متنِ پل ریکور، که یک ضلع آن را نویسنده، ضلع دیگر را مخاطب و ضلع سوم را متن تشکیل می‌دهد، گفت که معمولاً توجه منتقدان به خود متن است و از دو ضلع دیگر یعنی نویسنده و مخاطب غافل می‌شوند. اما اگر چاپ کتاب‌های ترجمه شدۀ کودک را به بهانۀ استقبال مخاطب، سادگیِ کار و هزینۀ کمتر برای ناشر، اولویت قرار دهیم، نویسنده را از این چرخه حذف می‌کنیم و به‌جای آن مترجم را می‌گذاریم. پس از آن اتفاقی می‌افتد که هم‌اکنون در صنعت نشر ایران با آن مواجه‌ایم. وقتی متنی را بدون توجه به ویژگی‌های بومی مخاطب خلق می‌کنیم، پیامدهایی دارد. در واقع یکی از پیامدها این است که با ترجمۀ آثار خارجی، کودکان از پشتوانۀ فرهنگی‌شان تهی می‌شوند. در نتیجه، کودکانی را می‌پروریم که فاصلۀ زیادی با ما دارند. ما آن‌ها را نمی‌فهمیم و آن‌ها هم ما را. و این بیگانگی فرهنگی در نسل جوان زمینه‌ای می‌شود برای فرار مغزها. چون احساس تعلقی به این زیست‌بوم ندارد. در نتیجه، صنعت نشر هم در زمرۀ مقصران بزرگ این پدیده در کنار آموزش و پرورش و آموزش‌عالی قرار می‌گیرد. اما چون آموزش و پرورش نظامی منجمد و سنگین است، گفت‌وگو با آن بسیار دشوار است. اما از طرفی گفت‌وگو با ناشران و هم‌سوکردن آن‌ها بسیار آسان‌تر و عملی‌تر است. انجمن صنفی ویراستاران می‌تواند به نویسنده‌ها و ناشران کمک کند تا کتاب‌ها پخته‌تر شوند و بیشتر مناسب حال مخاطبان شوند و نیازهای اجتماعی را، که شاید نویسنده از آن بی‌خبر باشد، به او منتقل کند. این عضو هیئت‌مدیرۀ انجمن نویسندگان کودک در ادامه گفت: «به گمان من نویسنده اصلی‌ترین جایگاه را در صنعت نشر دارد. اگر متنِ تألیفی و بومی رشد یابد، تمامی فعالیت‌های پس از آن هم، از جمله تصویرگریِ بومی رشد می‌کند. و این‌همه، مدیون متن نویسنده است.»

علی بوذری، عضو هیئت‌مدیرۀ انجمن تصویرگران ایران و سخنران دوم نشست، ضمن تأیید این مطلب که کتاب‌های ترجمه‌ای ارتباط بهتری با مخاطب ایرانی برقرار می‌کنند، گفت این مطلب نشان از آن دارد که پدیدآورندۀ ایرانی مخاطب ایرانی را به‌خوبی نمی‌شناسد. به گمان من یکی از گرفتاری‌های ما همکاری‌نکردن پدیدآورندگان با تصویرگران است. یعنی ما هنوز به شیوۀ سنتی عمل می‌کنیم که طبق آن، نویسنده کتاب را تمام می‌کند و به ناشر تحویل می‌دهد. ناشر هم آن را برای تصویرگری به تصویرگر می‌دهد و در نتیجه، ارتباطی بین این دو برقرار نمی‌شود. نویسنده براساس ذهنیت خود کتاب را خلق می‌کند و چون امیدی به ارتباط با تصویرگر ندارد، تلاش می‌کند هر آنچه را در متن لازم است بگوید و این باعث می‌شود که بعضاً به پرگویی بیفتد و در نتیجه، متن طولانی شود. از طرف دیگر، تصویرگر هم نمی‌داند متن را نویسنده بر اساس چه فضا و تفکری خلق کرده است. حال آنکه اگر نویسنده و تصویرگر از ابتدا با هم در ارتباط باشند، دیگر لازم نیست نویسنده همۀ مطالب را در قالب کلمات بگوید. چون می‌داند تصویر قرار است نوشته او را کامل کند و بخشی از متن به عهدۀ تصویرگر است. از طرف دیگر، تصویرگر هم لزومی نمی‌بیند که همه چیز را در تصویر خود بیان کند. این همکاری می‌تواند زمینۀ تولید کتاب‌های فوق‌العاده‌ای را فراهم کند. به همین خاطر چند سالی است که انجمن تصویرگران با همکاری انجمن نویسندگان کتاب کودک کارگاه‌هایی را برگزار می‌کند که در آن تصویرگر و نویسنده با هم همکاری می‌کنند و کتاب‌های تصویری خوبی که در چند سال گذشته تولید شده و جوایز داخلی و خارجی را به خود اختصاص داده، نتیجۀ همین همکاری بوده است.

فتح‌الله فروغی، دبیر نشست، که خود نیز از ناشران کودک است، در ادامۀ صحبت‌ها گفت که این مشکل نه تنها در نشر کتاب‌های کودک و بین نویسندۀ کتاب کودک و تصویرگر وجود دارد، که در بین نویسندگان بزرگ‌سال و ویراستاران هم وجود دارد و نشر ما از عدم ارتباط این عوامل، دو یا چندسویه ضربه می‌خورد.

سخنران بعدی، مقصود نعیمی ذاکر، مدیرمسئول انتشارات لک‌لک، گفت که وزارت ارشاد با افزایش مجوزهای نشر، گویی در تلاش است مشکل اشتغال را حل کند تا مشکل نشر را. چراکه بعضی ناشران حتی فرایند چاپ کتاب را هم نمی‌دانند، کتاب‌های خودشان را نمی‌خوانند و گاه نمی‌توانند بخوانند. ناشر در حوزۀ کتاب کودک باید بداند که مخاطب اهمیت فراوانی دارد و ناشر باید خود را با کودک هماهنگ کند، نه اینکه توقع داشته باشد کودک خودش را با ناشر هماهنگ کند. ناشران کودک باید رصد شوند و مدام آموزش ببینند. او با اشاره به اینکه ناشران در برخی کشورها برای کتاب‌های علمی، فهرست واژگان دیداری و نوشتاری در اختیار نویسندگان قرار می‌دهند، گفت: «اگر نویسنده‌ای بخواهد برای کودک هشت‌ساله کتابی علمی بنویسد، فهرستی ۵۰۰ کلمه‌ای به او می‌دهند که نویسنده باید در محدودۀ همان کلمات بنویسد و نه بیش از آن. به همین علت آن‌ها برای رده‌های سنی مختلف کودک، کتاب‌های علمی متنوع و استانداردی دارند. در ایران برای این بحث‌ها نظریه‌پردازی نمی‌شود. و در نتیجه ناشر ابزار لازم را ندارد و مجبور است برای انتخاب نویسنده و تصویرگر گزینشی عمل کند.» مدیرمسئول انتشارات لک‌لک، خاطره‌ای را از دکتر مظلومی تعریف کرد که او در مورد داستانی که قهرمانش یک گوسفند بود، از تصویرگران پرسید که شما چگونه این داستان را به تصویر می‌کشید؟ همۀ تصویرگران پاسخ دادند: «طبیعتاً یک گوسفند می‌کشیم.» اما دکتر مظلومی گفت که نیازی نیست گوسفند را تصویر کنید. چون کودک خودش گوسفند را می‌شناسد و آن صورت از گوسفندی را که دوست دارد تصور می‌کند. شما اگر گوسفندی را بکشید، تخیل کودک را محدود کرده‌اید و او را مجبور می‌کنید گوسفندی را که شما کشیده‌اید تصور کند. شما باید تصویر چیزی را بکشید که او نمی‌تواند تصورش کند و به تصور او کمک کنید. مثلاً اگر گوسفند در این قصه نگران شد، اگر می‌توانید، نگرانی او را تصویر کنید. چون کودک میزان نگرانی گوسفند را نمی‌داند و شما باید به او کمک کنید که آن را بفهمد.

آخرین سخنران این نشست، دکتر محسن ذکاء اسدی، پژوهشگر ادبیات کودک و ویراستار و معلم، در ادامۀ این بحث که در ایران، از آثار خارجی و ترجمه‌ای در حوزۀ کودک استقبال بیشتری می‌شود، به تجربه‌ای اشاره کرد که خود در سه دبستان در شهر تهران داشت. او گفت که ما داستان «صد سکۀ طلا» را دو بار برای هر کلاس تعریف کردیم. اما یک بار اسم شخصیت آن را «محسن» و یک بار هم «مایکل» گذاشتیم. سپس از بچه‌ها نظرخواهی کردیم تا بگویند چقدر از داستان لذت برده‌اند. متأسفانه کسانی که آن داستان را با اسم «مایکل» شنیدند ۲۰ تا ۳۰ درصد لذت بیشتری از داستان برده بودند تا گروهی که همان داستان را با اسم شخصیت «محسن» شنیدند. و این مطلب یعنی کودک تمایل به اسم خارجی و در نهایت، داستان خارجی دارد. این پژوهشگر ادبیات کودک در بحث لذت خواندن به گفتۀ ژاکلین رُز اشاره کرد که می‌گوید: «ادبیات کودک تولید یک فرد بزرگ‌سال است، ولی برای مخاطب کودک، و این تفاوت در ماهیت است. پس این ارتباط اساساً ناممکن است و همۀ کسانی که در حوزۀ ادبیات کودک فعالیت می‌کنند باید بدانند که در حال ممکن‌کردن یک فعالیت ناممکن‌اند.» او در ادامه گفت که توران میرهادی و محمود حکیمی همواره توصیه می‌کردند که اگر پس از خواندن قصه برای کودک، از او سؤال درستی بکنید، آن قصه حتی اگر قصۀ ضعیفی هم باشد، کارکردی برای خودش پیدا می‌کند و همین‌طور برعکس؛ اگر داستانی قوی را با یک سؤال نامناسب تمام کنید، کارکرد آن قصۀ قوی را از آن گرفته‌اید.

ذکاء اسدی در ادامه به کمبود متخصص در حوزۀ ادبیات کودک در دانشگاه‌ها اشاره کرد و گفت که دانشجویان برای پیدا کردن استادِ راهنمایِ متخصصِ ادبیاتِ کودک با مشکل مواجه‌اند و این ناشی از تحقیر ادبیات کودک در جامعۀ ماست. محسن هجری هم با تأیید این موضوع گفت که این مشکل نه تنها در کشور ما وجود دارد، بلکه در کشورهای توسعه‌یافته هم همین‌طور است: «یک بار یکی از نویسندگان امریکایی، که به ایران آمده بود، گفت که در امریکا هم نویسندگان کودک را تحقیر می‌کنند و تصور می‌کنند چون ما نمی‌توانیم برای بزرگ‌سالان بنویسیم، ناچار به ادبیات کودک روی آورده‌ایم. پس این مشکلِ ایران نیست و جهانی است. و ما باید انگاره‌ای را که به کودک داریم تغییر دهیم و او را همچون انسان خردسال ببینیم و نه یک انسان ناقص.»

نعیمی ذاکر ضمن تأیید این مطلب گفت که البته ما بزرگ‌سالان ایرانی هم خودمان «مایکل‌زده» هستیم و تمایلمان در مطالب و ارجاعات علمی به غربی‌هاست. غرب ما را تحقیر می‌کند ولی ما خودمان، خودمان را بیشتر تحقیر می‌کنیم و این ناشی از عدم خودباوری ماست. مثلاً در ایران کسی به آقای محسن هجری که یک نظریه‌پرداز بومی ادبیات کودک است ارجاع نمی‌دهد ولی به فلان نویسندۀ خارجی ارجاع می‌دهد.

فروغی در پایان نشست اشاره کرد که در این نشست از چهار منظر به کتاب کودک پرداخته شد و قطعاً این فرصت برای پرداختن به این موضوع بسیار اندک است. وی افزود این اولین نشست انجمن صنفی ویراستاران برای این موضوع بود و قرار است ادامه پیدا کند و زمینه‌ای بشود برای همکاری‌ بین انجمن‌ها در حوزۀ کتاب کودک.

این نشست با تقدیر از سخنرانان و بازدید از کارگاه نقاشی پشت شیشه به پایان رسید.

 

[Best_Wordpress_Gallery id=”40″ gal_title=”کودک، کتاب، کتابخانه، ۱ آذر ۹۷”]

حامد حکیمی

دومین مجمع عمومی عادی برای انتخاب بازرس تشکیل می‌شود

بدین وسیله از اعضای انجمن صنفی ویراستاران دعوت می‌شود در دومین مجمع عمومی عادی برای انتخاب بازرس حضور به هم رسانند.

 

عضو محترم انجمن صنفی ویراستاران

 با عرض سلام،

ضمن تشکر از این‌که در سال دوم نیز از حامیان انجمن بوده‌اید، به استحضار می‌رساند که دومین مجمع عمومی عادی انجمن با حضور نمایندۀ وزارت کار، در تاریخ شنبه ۲۴ آذرماه ساعت ۱۴، در دفتر انجمن برگزار می‌شود. از شما دعوت می‌شود در این جلسه شرکت بفرمایید.

توجه داشته باشید که حضور اعضا در این جلسه ضروری است، اما چنانچه امکان حضور نداشته باشند، می‌توانند طی نامه‌ای یک نفر را به انجمن معرفی کنند که به جای ایشان در جلسه و رأی‌گیری شرکت کند.

دستور جلسه

۱) اعلام گزارش عملکرد انجمن به اعضا

۲) اعلام گزارش بازرس

۳) اعلام گزارش خزانه‌دار

۴) برگزاری انتخاب بازرس اصلی و علی‌البدل

 

زمان: شنبه ۲۴ آذر ساعت ۱۴ تا ۱۶

نشانی: خیابان خرمشهر، خیابان صابونچی، کوچۀ دهم، پلاک ۴، واحد یک.

 

 

فریبرز مجیدی

رئیس هیئت مدیرۀ انجمن صنفی ویراستاران

اولین کتابگردی ویراستاران

از اعضای انجمن صنفی ویراستاران و اعضای کانال این انجمن و دیگر علاقه‌مندان دعوت می‌کنیم در کتابگردی ویراستاران در روز پنج‌شنبه اول آذر شرکت کنند. برنامه طوری تنظیم شده که دوستان هر ساعتی به ما ملحق شوند می‌توانند محل گردآمدن را پیدا کنند. ضمناً همه‌ی کتا‌ب‌فروشی‌ها روبه‌روی دانشگاه‌اند.
برنامه به این ترتیب است:
• از ساعت ۱۶:۰۰ تا ۱۷:۰۰
کتاب‌فروشی اختران (بازارچه‌ی کتاب)
• از ساعت ۱۷:۰۰ تا ۱۸:۰۰
کتاب‌فروشی طهوری (بین فروردین و فخررازی)
• از ساعت ۱۸:۰۰ تا ۱۹:۰۰ کتا‌ب‌فروشی توس (نبش خیابان دانشگاه)
• از ساعت ۱۹:۰۰ تا ۲۰:۰۰ کتاب‌فروشی نیلوفر (خیابان دانشگاه)

 

کودک، کتاب، کتابخانه

انجمن صنفی ویراستاران با همکاری مؤسسۀ خانۀ کتاب و کتابخانۀ ملک برگزار می‌کند:

کودک، کتاب، کتابخانه

نشست تخصصی بررسی کتاب کودک و نوجوان

با سخنرانی:

  • محسن هجری (جایگاه پنهان و آشکار نویسنده در صنعت نشر)
  • علی بوذری (کتاب‌های تصویری)
  • مقصود نعیمی ذاکر (تحلیل نقش ناشران کتاب کودک و نوجوان در تولید محتوا)
  • محسن ذکاء اسدی (لذت خواندن)

همراه با دیدار از موزه و کتابخانۀ ملک

زمان:‌ پنج‌شنبه اول آذرماه ۱۳۹۷، ساعت ۸:۳۰ تا ۱۲:۳۰

مکان: موزه و کتابخانۀ ملک، خ امام خمینی، خ ملل متحد

«حال خوش خواندن» پوستر هفتۀ کتاب

هفته کتاب از ۲۴ آبان تا اول آذر برگزار می‌شود.

افتتاحیه هفته کتاب در مراسمی در شهر کاشان برگزار خواهد شد.

بیست و ششمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران با شعار «حال خوش خواندن» از ۲۴ آبان تا ۱ آذر با مشارکت بیش از ۵۰ نهاد و سازمان برگزار می‌شود.

 

خشایار دیهیمی: ویرایش دانشِ عملی است نه دانشِ نظری

 

خشایار دیهیمی مترجم، پژوهشگر، منتقد ادبی، ویراستار. در ۲۰ آبان ۱۳۳۴ در تبریز به‌دنیا آمد. تحصیلاتش را در رشتۀ مهندسی شیمی گذراند، زبان انگلیسی آموخت و از ۱۳۶۴ وارد حوزۀ ترجمه و نشر شد. نخستین ترجمه‌اش گفت‌وگو با مرگ نوشتۀ آرتور کستلر را در همان سال منتشر کرد. در ۱۳۶۵ مسئولیت ویرایش و نمایه‌سازی کتاب تاریخ تمدن اثر ویل‌ دورانت، در سازمان آموزش و انقلاب اسلامی (بعدها: انتشارات علمی و فرهنگی)، به او سپرده شد و به‌خوبی از عهدۀ آن برآمد. در دهۀ ۱۳۷۰ انتشارات نسل قلم را تأسیس کرد و با انتشار حدود ۱۱۴ عنوان کتاب در معرفی نویسندگان معروف جهان، فصلی تازه در نشر ایران رقم زد. قلم توانا، ترجمه‌های دقیق و پاکیزه و وسواس درست‌نویسی او بر هیچ کس پوشیده نیست. امروز تولد این مترجم و ویراستار گرانقدر است، اگرچه این روزها با غم از دست دادن دخترش، نازنین دیهیمی، مصادف شده، برایش آرزوی طول عمر و سلامتی می‌کنیم و قدرشناس زحماتش در حوزۀ نشر و فرهنگ هستیم.

سال‌ها پیش ما (مهناز مقدسی و هومن عباسپور) گفت‌وگویی با خشایار دیهیمی کرده‌ایم که هنوز منتشر نشده است، بخش کوچکی از آن را، که دربارۀ ویرایش و آموزش ویرایش است، در اینجا می‌آوریم.

دیهیمی در پاسخ به این پرسش که ویرایش را چگونه آموختید و آیا شیوه‌نامه یا دست‌نامه‌ای داشتید یا خیر، چنین پاسخ داد.

به نظر من این فن و این رشته و این حرفه، از ترجمه بگیرید تا چاپ و انتشار کتاب، نوعی تجربه یا دانش عملی است نه نوعی دانش نظری. در انگلیسی به آن می‌گویند: Practical Knowledge. دو مثال می‌زنم برای دو گروه از آدم‌ها: آشپزی که از روی کتاب آشپزی می‌کند نمی‌تواند آشپز خوبی از کار دربیاید. آشپزهای خوب معمولاً آنانی هستند که در حین آشپزی همراه آشپز بوده‌اند، با آشپزی حرفه‌ای بزرگ شده‌اند و یاد گرفته‌اند که لِم‌هایی در این کار وجود دارد که هر چقدر بنویسی که نصف قاشق زردچوبه، نصف قاشق نمک، باز هم این غذا مثل آن غذایی که آن آشپز خُبره پخته درنمی‌آید. علتش این است که آشپزی دانشِ عملی است و نمی‌شود از آن طریق آن را انتقال داد. مثال دیگرش مکانیک‌ها هستند. همۀ ما ماشین‌هایمان را پیش مکانیک‌ها می‌بریم و دیده‌ایم که بچه‌هایی که از بچگی آنجا بوده‌اند و یاد گرفته‌اند و وردست مکانیک کار کرده‌اند، خیلی خوب می‌دانند که آچار را کجا بیندازند یا پیچ را چطور بازکنند، ولی مهندس مکانیکی که در دانشگاه این کار را به‌شکل علمی و نظری خوانده نمی‌تواند آن آچار را آن‌طور به‌دست بگیرد. برای اینکه این کار دانش عملی می‌خواهد. ترجمه، ویرایش، نسخه‌پردازی و کل مراحل فنی کار کتاب همگی به نظر من دانش عملی‌اند و برای همین هم است که نمی‌شود با تئوری یا نظریه سراغ ترجمه رفت و نمی‌شود این‌ها را در کلاس درس داد. شکست چنین نگاهی به این مقوله را می‌توانید در دانشگاه‌هایمان ببینید. بعد از انقلاب، در بسیاری از دانشگاه‌های ما، در رشته‌های زبان، رشته‌ای گذاشته‌اند به اسم «مترجمی». واقعاً خوب است که یک نفر برود و آمار بگیرد که چند نفر در این رشته‌ها تحصیل کرده‌اند و چند مترجم از آن‌جا بیرون آمده؟ یا چند مترجم خوب بیرون آمده است؟ تقریباً به صفر می‌رسیم. این نکته‌ای است که راجع به تجربۀ خودم می‌خواهم بگویم. من هم این را به‌شکل عملی در فضا انتشاراتی اخذ کردم. آیین‌نامه و شیوه‌نامه‌ای نبود. دائماً در حال تحصیل بودم. دائماً در حال یادگیری بودم و مثل شاگرد مکانیک، در واقع شاگرد ویراستار بودم که کم‌کم فوت و فن ویراستاری را در حین کار و ضمن مواجه با مشکلات یاد گرفت.

انجمن صنفی ویراستاران بر خود می‌بالد که استاد خشایار دیهیمی از نخستین اعضای آن است. یادمان باشد که خشایار دیهیمی با انتشار مجموعه‌های مفید، در زمینه‌ی علوم انسانی و فلسفه، بر دانش فارسی‌زبانان افزوده است. امید است از تجارب ایشان بیش‌تر بهره‌مند شویم.

مهناز مقدسی

 

نشست انجمن ویراستاران با کتابداران در هفته کتاب

دبیر انجمن صنفی ویراستاران درباره برنامه‌های این انجمن در هفته کتاب گفت: دیدار از کتابخانه «ملک» و ایراد چند سخنرانی درباره تشخیص کتاب خوب و اهمیت کتاب خوب در کتابخوانی یکی از برنامه‌های انجمن در هفته کتاب است.

به گزارش روابط عمومی موسسه خانه کتاب به نقل از ستاد خبری بیست وششمین دورۀ هفتۀ کتاب جمهوری اسلامی ایران، مهناز مقدسی دربارۀ برنامه‌های این انجمن در هفتۀ کتاب گفت: یکی از برنامه‌های ما در این هفته ارتباط و دوستی مخاطبان با کتابخانه‌ها است که یکی از مراکز مهم فرهنگی در کتابخوان کردن جامعه به شمار می‌آیند. به علت گران شدن کتاب‌ها و دشواری انتخاب کتابِ خوب ‌برای مخاطبان، مسئولیت کتابخانه‌ها و کتابدارها در این زمینه بیشتر می‌شود. انجمن ما به این موضوع توجه دارد که کتابدارها، در کنار منتقدان و نویسندگان، کسانی هستند که می‌توانند به کتابخوان کردن مخاطبان و تشویق آنها، کمک مؤثری داشته باشند. کتابداران، ضمن اینکه در گردآوری کتاب‌های خوب همت می‌گمارند در آگاهی بخشی و عرضۀ کتاب خوب به مخاطبان، با توجه به سلیقه و علایقشان بسیار مؤثرند.
وی افزود: از این رو در برنامه‌ای که انجمن طرح آن را به موسسۀ خانه کتاب ارایه داده است، دیدار از کتابخانۀ «ملک» و ایراد چند سخنرانی دربارۀ تشخیص کتاب خوب و اهمیت کتابِ خوب در کتابخوانی مدنظر قرار گرفته است. در این نشست نیم‌روزه گفت‌وگوهایی برای تشخیص کیفی کتاب‌ها و جایگاه کتابخانه‌ها خواهیم داشت تا ملاک‌هایی برای انتخاب کتاب به مخاطبانمان عرضه کنیم.
مقدسی با استقبال از همکاری انجمن‌ها و دیگر نهادها با ستاد هفته کتاب در برگزاری برنامه‌های مشترک عنوان کرد: با توجه به اینکه انجمن‌ها عمدتاً محدود به حمایت و همراهی اعضای خود هستند و از نظر مالی خودگردان‌اند، نمی‌توانند برنامه‌هایی که بار مالی گسترده داشته باشد را ارائه کنند و نیازمند برخی حمایت‌های ارگان‌های دولتی هستند. طبعاً این ارگان‌ها بضاعت‌های گسترده‌ای دارند و می‌توانند از انجمن، در بخش تولید محتوا و تولید اطلاعات، کمک بگیرند و این همکاری نتایج خوبی را در پی خواهد داشت.
دبیر انجمن صنفی ویراستاران با اشاره به تاثیر برگزاری هفته کتاب در افزایش کتابخوانی در جامعه گفت: برای کتابخوان کردنِ افراد، اول باید علل کتاب نخواندن آن‌ها را دانست. اینکه آیا امید و انگیزه و اشتیاق که از کودکی به آن‌ها داده شده کافی بوده است یا خیر؟ چراکه اگر عادت به کتابخوانی نباشد، فرصت کوتاه یک هفته‌ای نمی‌تواند نتیجه‌بخش باشد. برای کتابخوان کردن مردم باید به مجموعه‌ای از عوامل توجه کرد و اگر به جمیع این موضوعات توجه نشود نتیجۀ چندانی حاصل نمی‌شود.
وی ادامه داد: بسیار خوب است که ما نیازسنجی کنیم که مخاطبان کتاب‌ها چه نوع کتاب‌هایی را دوست دارند و همان کتاب را به آن‌ها توصیه کنیم، نه کتاب‌هایی که باعث دل‌زدگی مخاطب از کتاب می‌شود. کتابِ خوب، علاوه بر محتوا، باید با بیان و زبانی مناسب عرضه شود و مخاطب را مشتاق به ادامۀ خواندن کند.
مقدسی در  پایان تصریح کرد: نکتۀ مهمی که باید به آن توجه ویژه داشت این است که ما نباید کتاب را فقط محصول‌ پدیدآورنده و ناشر بدانیم بلکه تولید کتاب یا هر محصول فرهنگی دیگری، حاصل همکاری گروهی از افراد است، از جمله حروف‌چین‌ها، نمونه‌خوان‌ها، ویراستاران،‌ صفحه‌آراها، تصویرگران، اهالی چاپخانه‌ها و صحافی‌ها که هر یک به نوبۀ خود برای تولید اثر وقت می‌گذارند و در آن سهیم‌اند. به نظرم باید در انتخاب کتابِ برتر به این گروه نیز توجه کرد و به مخاطبان نیز این آگاهی را داد که این صفحات که در اختیار شماست چقدر ارزشمندند و ارزش کتاب را برای مخاطب بالا ببریم.
بیست و ششمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران با شعار «حال خوش خواندن» از تاریخ ۲۴ آبان تا ۱ آذرماه با مشارکت بیش از ۵۰ نهاد و سازمان در سراسر کشور برگزار می‌شود.
منبع: خبرگزاری خانه کتاب

برگزاری نشست 147 یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ: آسیب شناسی نشر و ویرایش/روابط عمومی

انسان شناسی و فرهنگ به اطلاع علاقه مندان می رساند که چهارمین نشست از دوره ششم سلسله نشست های یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ (نشست ۱۴۷) را با موضوع «آسیب شناسی نشر و ویرایش» برگزار می کند. در این نشست فیلم «دیدار از کارگاه صحافی سنتی» اثر حمید سهیلی نمایش داده خواهد شد و آقای هومن عباسپور (نایب رییس انجمن صنفی ویراستاران) درباره «افول ویرایش در نشر ناسالم» و خانم مهناز مقدسی (دبیر انجمن صنفی ویراستاران) درباره «ویرایش مطلوب» سخنرانی خواهند کرد. همچنین در این نشست، انجمن صنفی ویراستاران فیلم کوتاهی را در معرفی اولین ویراستاران ایران نمایش خواهد داد.
زمان نشست : یکشنبه ۱۳ آبان ساعت ۱۶ تا ۱۹
مکان نشست: خیابان ولیعصر، نرسیده به میدان ولیعصر، خیابان دمشق، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات

 

 

آغاز دورۀ جدید آموزش ویرایش

دومین دورۀ آموزش ویرایش انجمن صنفی ویراستاران در دفتر انجمن برگزار شد. نخستین درس‌های این دوره ویرایش صوری، ویرایش زبانی، تولید کتاب است که در روزهای زوج از ساعت ۱۶ تا ۱۹:۳۰ ارائه می‌شود.

دکتر غلامحسین مصاحب، پدر دانشنامه‌نگاری در ایران

غلامحسین مصاحب در ۱۲۸۹ خورشیدی در تهران زاده شد. پدربزرگش، میرزاغلامعلی خوشنویس، زبان‌های فارسی و عربی را به حد کمال می‌دانست؛ پدرش نیز طبیب و مادرش شاعر باذوقی بود. غلامحسین مصاحب در شانزده سالگی دورۀ دبیرستان را به پایان برد و در تهران شاگرد اول شد. پس از پایان تحصیل، در ۱۳۰۶، به استخدام وزارت معارف درآمد و مدتی رئیس کل تعلیمات عالیه بود. در همین سال‌ها، مجلۀ ریاضیات عالی و مقدماتی را در سال‌های ۱۳۰۹-۱۳۱۰ برای دانش‌آموزان و دانشجویان منتشرکرد. چند سال بعد، در ۱۳۱۷، جبر و مقابلۀ خیام را از عربی به فارسی برگرداند و برای نخستین بار مقام علمی خیام را به مردم شناساند.

در سال‌های بعد، همگام با تحولات سیاسی، فراز دیگری از زندگی را تجربه کرد و، در ۱۳۲۲، روزنامۀ برق را با مقالات سیاسی و اجتماعی و انتقادی انتشار داد. گرچه زود از روزنامه‌نگاری دست کشید، اما تجربۀ گران‌بهایی اندوخت که سال‌های بعد به کارش آمد.

در این دوران، تحصیل خویش را در ایران و فرانسه و انگلستان پی ‌گرفت و، سال ۱۳۲۷، با درجۀ دکتری ریاضیات از دانشگاه کیمبریج فارغ‌التحصیل شد. مصاحب در انگلستان شاگرد خاص برتراند راسل، ریاضیدان و فیلسوف نامدارانگلیسی، بود. پس از بازگشت به ایران، با توشه‌ای که اندوخت، منشأ کارهای اساسی شد. مدخل منطق صورت کتاب معظمی از مصاحب است که نمونه‌ای مانند آن در فارسی سابقه نداشت و آن را در ۱۳۳۴ منتشر کرد.

در این ایام، به دعوت همایون صنعتی‌زاده، رئیس انتشارات فرانکلین، تألیف دایره‌المعارفی را برای ایرانیان آغاز کرد که رخدادی یگانه و ویژه در نشر ایران شد. مصاحب طرح اولیۀ این دایره‌المعارف را، که قرار بود برمبنای دایره‌المعارف کوچک کلمبیا باشد، تغییر داد و به جای برگرداندن این دایره‌المعارف به فارسی، ازاین‌رو که تشخیص داد بسیاری از مقالات آن به کار فارسی‌زبانان نمی‌آید، طرحی دیگر پی‌افکند و با بهره‌گیری از نظام و معیارهای دایره‌المعارف‌های روز دنیا‌، فارسی‌زبانان را صاحب دایره‌المعارفی متناسب با ویژگی‌های فرهنگی و علمی و تاریخی خودشان کرد. در این راه، مصاحب کارشناسان برجستۀ هر رشته را گرد آورد. احمد آرام و محمود مصاحب را به معاونت خویش برگزید و هیئت تحریریه تشکیل داد و کار معظم دایره‌المعارف فارسی را در دفتری کوچک و با امکانات حداقل آغازید. دقت و وسواس علمی مصاحب از همان‌ سال‌ها زبان به زبان گشت و مقاله به مقالۀ دایره‌المعارف را از نظر می‌گذراند و تا آن مقاله با معیارهای دایره‌المعارف فارسی همسنگ نمی‌شد دست از کار نمی‌کشید. البته همگان تاب همکاری با مصاحب دقیق‌النظر را نداشتند و همپای او پیش نمی‌رفتند، اما او از دقت در کار نمی‌کاست و تا اطمینان حاصل نمی‌کرد قانع نمی‌شد. از جمله، حتی در مورد مطالبی که امکان پژوهش علمی در باب آن وجود داشت – مثلاً مقاله‌های جغرافیایی- به مأخذ معتبر هم بها نمی‌داد و مؤلف تا حد امکان باید به محل مراجعه و تحقیق می‌کرد. از این راه معلوم می‌شد که چه بسا موارد را که دیگران اشتباه کرده بودند. و بدین‌سان، نه تنها دایره‌المعارفی پدیدآورد که نمونه‌ای از کار استوار علمی به شمار می‌آید، بلکه پژوهندگانی را پروراند که بعدها در کار خود صاحب رأی شدند. هرچند که مدیریت ناصحیح انتشارات فرانکلین پس از همایون صنعتی‌زاده به مصاحب و دایره‌المعارف فارسی وفا نکرد و مصاحب به اجبار در نیمه‌های راه دست از کار کشید. اما، به گواه صاحب‌نظران، آنچه از دایره‌المعارف فارسی زیر نظر او تدوین شد، از نظر معیارهای دایره‌المعارف‌نویسی تا به امروز در نشر ایران همچنان بی‌نظیر است. مقدمۀ جامع دایره‌المعارف فارسی شیوه‌نامه‌ای معتبر و جامع و، در زمان خود آغازگر و پیشرو، در باب دایره‌المعارف‌نویسی است که پس از گذشت نیم‌قرن همچنان استوار و مثال‌زدنی است. تلاش او در واژه‌گزینی، که به روش او در فارسی سابقه نداشت، از جمله میراث‌های ماندگار اوست. هرچند نقدهایی بر شیوۀ کار او وارد است، اما نگاه و شیوۀ او و همکارانش مدخلی مهم بر واژه‌گزینی در فارسی است. همچنین، شیوۀ نگارش علمی و اندازۀ مقاله متناسب با موضوع از مهم‌ترین مواردی است که از دایره‌المعارف فارسی به یادگار مانده است. شیوۀ دقیق چیدن متن و استفادۀ بجا و مناسب از حروف و ارقام و تعدد آن‌ها در عنوان مدخل ها و تعریف‌ها و متن، با توجه به امکانات چاپ در آن زمان نیز مثال زدنی و هنوز آموزنده است.

مصاحب، پس از کناره‌گیری از دایره‌المعارف‌ فارسی، بر سر کار علمی خود شد و بیشتر وقت خود را صرف «مؤسسۀ ریاضیات» کرد. او این مؤسسه را در ۱۳۴۵، برای پرورش ریاضیدانان قابل در دانشسرای عالی برپا کرد. او، در این مؤسسه، به همان شیوه که نزد راسل و در نظام آموزشی انگلستان آموخته بود، تعدادی انگشت‌شمار دانشجو می‌پذیرفت و همۀ کوشش خود را برای آموزش و پرورش آنان به کار می‌بست. پس از فراغت آنان از تحصیل دنبالۀ کار ایشان را می‌گرفت، با خارج از ایران مکاتبه می‌کرد، و وسایل تحصیل آنان را در دانشگاه‌های معتبر فراهم می‌ساخت. در این‌سال‌ها، خود نیز کار تحقیق و نگارش در ریاضی فارغ نبود و پس از انتشار حکیم عمر خیام به‌عنوان عالم جبر در ۱۳۳۹، مدخل آنالیز ریاضی را در ۱۳۴۸، و تئوری مقدماتی اعداد (جلد اول) را در ۱۳۵۳ منتشر کرد.

از دیگر ویژگی‌های مهم مصاحب، که نزدیکانش بسیار به آن اشاره کرده‌اند، توجه و علاقۀ خاص او به کتاب بود. هرجا کار می‌کرد، کتابخانۀ مفصلی راه می‌انداخت؛ حتی مسافرت‌های او نیز بیشتر به منظور جمع‌آوری کتاب بود.

روزهای عمر پربار غلامحسین مصاحب، که با تحقیق و آموزش آمیخته بود، سرانجام در ۲۱ مهرماه ۱۳۵۸، که آخرین صفحۀ جلد دوم کتاب معظم تئوری مقدماتی اعداد را از چاپخانه گرفته بود تا غلط‌گیری کند، به‌ناگاه، به پایان رسید و براثر سکته از صندلی فروافتاد و دیگر بر دو پای ناایستاد، اما در تاریخ نشر و ریاضیات ایران نامی بلند یافت.

 

برای آشنایی بیشتر با غلامحسین مصاحب و آثار او، بنگرید به:

«ادای دینی و عرض ادبی به پیشگاه غلامحسین مصاحب»، عبدالحسین آذرنگ، جهان کتاب، سال اول، شمارۀ بیستم و بیست‌ویکم، صص ۱۰-۱۱٫ [بررسی جایگاه دایره‌المعارف فارسی در دانشنامه‌نگاری ایران/ چند نقد بر دایره‌المعارف فارسی.]

«دایره‌المعارف فارسی»، در: تاریخ و تحول نشر (درآمدی به بررسی نشر کتاب در ایران از آغاز تا آستانۀ انقلاب)، عبدالحسین آذرنگ، تهران، خانۀ کتاب، ۱۳۹۵، صص ۵۹۳-۶۰۵٫ [تلاش‌های همایون صنعتی‌زاده در انتشار دایره‌المعارف فارسی/ مختصری دربارۀ غلامحسین مصاحب/ تغییرات در انتشارات فرانکلین و تأثیر آن بر دایره‌المعارف فارسی/ ویژگی‌های عمدۀ دایره‌المعارف فارسی/ ویژگی‌های غلامحسین مصاحب.]

زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی غلامحسین مصاحب، ویراستار امید قنبری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۸٫ [مشتمل بر: «پیشگفتار»: نوشتۀ عباس حری دربارۀ اهمیت جایگاه دایره‌المعارف فارسی و آثار ریاضی غلامحسین مصاحب/ «تداوم تلاشی بزرگ برای انتقال علم»: گفت‌وگوی جمعیِ دربارۀ غلامحسین مصاحب از کیهان فرهنگی، با حضور احمد آرام، عباس زریاب خویی، محمود مصاحب، محمدهادی شفیعی‌ها، ضیاء موحد، حسین معصومی همدانی، ابراهیم اسرافیلیان، علیرضا حیدری، اکبر حسنی/ «دیباچۀ دایره‌المعارف فارسی» نوشتۀ غلامحسین مصاحب/ «ابوریحان بیرونی و حساب دانه‌های گندم خانه‌های شطرنج» نوشتۀ غلامحسین مصاحب/ «کشف‌اقناع یا اولین کتاب در علم مثلثات» نوشتۀ غلامحسین مصاحب؛ «پیش‌گفتار بر کتاب حکیم عمر خیام به‌عنوان عالم جبر» نوشتۀ مهدی محقق؛ «یک زندگی» نوشتۀ ایرج افشار دربارۀ تحصیلات، مشاغل و مناصب اداری، شخصیت علمی، روش تحقیق و ابتکار و نوآوری، خانواده و خصوصیات اخلاقی غلامحسین مصاحب/ «یادی از دکتر غلامحسین مصاحب» نوشتۀ نجف دریابندری، متنی کوتاه دربارۀ انتشار دایره‌المعارف فارسی/ «دکتر غلامحسین مصاحب» نوشتۀ هوشنگ دولت‌آبادی دربارۀ مشاهدات نویسنده از تجربه‌های همکاری با غلامحسین مصاحب/ «خاطراتی از دکتر غلامحسین مصاحب» نوشتۀ علی‌اشرف صادقی دربارۀ مشاهدات نویسنده از تجربه‌های همکاری با غلامحسین مصاحب/ «مروری بر یک مقدمه» نوشتۀ نوش‌آفرین انصاری دربارۀ دیباچۀ دایره‌المعارف فارسی/ «دایره‌المعارف فارسی» نوشتۀ مهناز مقدسی بررسیِ موجز دایره‌المعارف فارسی برمبنای معیارهای دایره‌المعارف‌نویسی/ «دایره‌المعارف‌نگاری در جهان اسلام» نوشتۀ نرگس نشاط دربارۀ پیشینۀ دایره‌المعارف‌نویسی در ایران/ «گفتاری دیگر دربارۀ دایره‌المعارف فارسی» نوشتۀ رضا صادقی/ «دکتر غلامحسین مصاحب و دایره‌المعارف فارسی» نوشتۀ نورالله مرادی دربارۀ سرگذشت مفصل دایره‌المعارف‌ فارسی/ «کارنامه» اثرشناسی غلامحسین مصاحب/ «اسناد و عکس‌ها».]

«ضبط اعلام امریکای مرکزی و جنوبی و سرخپوستی در دایره‌المعارف فارسی»، مهران کندری، جهان کتاب، سال سوم، شمارۀ اول و دوم، ص ۲۸٫ [نقدی بر شیوۀ ضبط اعلام برخی اسامی در دایره‌المعارف فارسی.]

غلامحسین مصاحب (مفاخر مطبوعات ایران-۱۰)، سیدفرید قاسمی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹٫ [«از تولد تا رزنامه‌نگاری (مجلۀ ریاضیات عالی و مقدماتی؛ روزنامۀ برق)»: معرفی کوتاه زندگی خانوادگی مصاحب و اطلاعات مفصل دربارۀ دو نشریۀ مصاحب/ «سایر آثار»: معرفی کوتاه آثار ریاضی غلامحسین مصاحب/ «پس از روزنامه‌نگاری»: معرفی کوتاه آثاری دربارۀ غلامحسین مصاحب/ «در حدیث دیگران»: نقل‌قول‌هایی کوتاه از عبدالحسین آذرنگ، احمد آرام،  داریوش آشوری، ابراهیم اسرافیلیان، ایرج افشار، مهدی بهزاد، عین‌الله پاشا، اکبر حسنی، نجف دریابندری، هوشنگ دولت‌آبادی، عباس زریاب خویی، محمدهادی شفیعی‌ها، علی‌اشرف صادقی، کامران فانی، طاهر قاسمی هنری، محمدجواد لاریجانی، جواد لآلی، محمود محسنی مقدم، علیرضا مدقالچی، ترانه مصاحب، محمود مصاحب، حسین معصومی همدانی، ضیاء موحد، هرمز همایون‌پور، محمد هومن دربارۀ غلامحسین مصاحب/ «از زبان فرزند» نوشتۀ ترانه مصاحب ذکر خاطرات و مشاهدات فرزند غلامحسین مصاحب دربارۀ او.]

«غلامحسین مصاحبِ ریاضیدان»، علیرضا مدقالچی، نگاه نو، شمارۀ ۸۲، تابستان ۱۳۸۸، صص ۷۸-۸۱٫ [جایگاه علمی و آموزشی یگانۀ غلامحسین مصاحب در ریاضیات نوین در ایران/ خدمات مؤسسۀ ریاضیات به جامعۀ علمی ایران.]

«غلامحسین مصاحب: آموزگار روشمندی»، داریوش آشوری، نگاه نو، شمارۀ ۸۲، تابستان ۱۳۸۸، صص ۶۲-۶۵٫ [بررسی شیوۀ دانشنامه‌نگاری غلامحسین مصاحب در دایره‌المعارف فارسی.]

«گفتاری دیگر دربارۀ دایره‌المعارف فارسی»، رضا صادقی، نشر دانش، شمارۀ ۲۶، بهمن و اسفند ۱۳۶۳، صص ۱۲-۲۰٫ [نقدی بر جلد دوم دایره‌المعارف فارسی: پیشگفتار/ هدف و مأخذ/ ناموزونی مقاله‌های علمی/ تراز علمی مقاله‌ها/ عنوان‌های فراموش‌شده/ اصطلاحات علمی/ نگاهی کلی به دایره‌المعارف فارسی/ دایره‌المعارف فارسی به‌عنوان سرمشق طبع کتاب/ ارزش کارهای تألیفی و تحقیقی دایره‌المعارف فارسی/ خلاصه و نتیجه.]

«مرجع‌شناسی (شناخت خدمات و کتاب‌های مرجع)»، نورالله مرادی، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، چاپ دوم، صفحات مربوط به دایره‌المعارف فارسی.

«مصاحب دانشنامه‌نگار»، عبدالحسین آذرنگ، نگاه نو، شمارۀ ۸۲، تابستان ۱۳۸۸، صص ۶۸-۷۱٫ [بررسی ویژگی‌های منحصربه‌فرد دایره‌المعارف فارسی/ اشاره به چراییِ یگانه‌بودن دایره‌المعارف فارسی از نظر دقت علمی.]

«مصاحبِ مدیر»، هرمز همایون‌پور، نگاه نو، شمارۀ ۸۲، تابستان ۱۳۸۸، صص ۵۸-۶۱٫ [مشاهدات و خاطرات نویسنده از غلامحسین مصاحب و شیوۀ کار او در دایره‌المعارف فارسی/ شیوۀ مدیریت غلامحسین مصاحب در دایره‌المعارف فارسی.]

«مصاحب: آموزگار عقل و منطق»، ضیاء موحد،  نگاه نو، شمارۀ ۸۲، تابستان ۱۳۸۸، صص ۸۲-۸۴٫ [تحلیل صوری و محتوایی کتاب مدخل منطق صورت.]

«مصاحب، بنیان‌گذار دایره‌المعارف‌نویسی در ایران»، کامران فانی، نگاه نو، شمارۀ ۸۲، تابستان ۱۳۸۸، صص ۶۶-۶۷٫ [بررسی کوتاه شیوۀ  غلامحسین مصاحب در انتخاب همکاران در دایره‌المعارف فارسی/ اشاره به برخی از نوآوری‌های دایره‌المعارف فارسی.]

«نظری بر معارف پزشکی در در دایره‌المعارف فارسی»، رضا صادقی، نشر دانش، شمارۀ ۲، بهمن و اسفند ۱۳۵۹، صص ۲۸-۳۴٫ [نقدی بر مقاله‌های علوم پزشکی دایره‌المعارف فارسی، مشتمل بر: پیشگفتار، کمیت اصطلاحات پزشکی در دایره‌المعارف فارسی/ تعریف در جای تشریح و توصیف/ نارسایی/ عدم شرح واژه‌های مشابه/ کمبودها (در زمینۀ اصطلاحات طب قدیم و اصطلاحات طبی در زبان مردم؛ فقدان واژه‌های پزشکی که برابر فارسی دارند/ ناهماهنگی/ پی‌گفتار.]

 

بهنام رمضانی‌نژاد

خلاصه‌شده و بازنگاری از:

«دکتر غلامحسین مصاحب»، نوشتۀ محمد هومن

(نگاه نو، شمارۀ ۸۲، تابستان ۱۳۸۸، صص ۵۴-۵۷)

قلبی پرمهر در پشت چهره‌ای سرد

رضا سیدحسینی را همۀ اهالی قلم می‌شناسند. در ۲۲ مهر ۱۳۰۵ در اردبیل متولد شد و در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۵ با جامعۀ فرهنگی وداع کرد. مترجم، نویسنده و ویراستاری مجرب و بی‌نهایت بادقت و وسواس. تسلطش بر زبان ترکی و فرانسه بر کسی پوشیده نیست. مترجمی که مهندس مخابرات بود، ولی عمری را صرف ترجمه و نوشتن کرد.

آن که او را از ترجمۀ کتاب‌های پلیسی و زرد بازداشت و به کارهای جدی فرهنگی رهنمون شد دکتر پرویز ناتل خانلری بود. تجربۀ همکاری با‌ خانلری در مجلۀ سخن، سال‌ها ویراستاری در رادیو و تلویزیون، ترجمه و نگارش و ویرایش چندین اثر مهم در کنار هم قرار گرفت و شاهکار او و همکارانش ترجمه و تدوین کتاب شش جلدی ارزشمند فرهنگ آثار (۱۳۷۸-۱۳۸۳)، برگردان از دایره‌المعارف معتبر اونیورسالیس، شد.

مردی آرام و ساکت بود، کم حرف می‌زد و نگاه نافذش اجازۀ گفت‌وگو را از مخاطب می‌گرفت. به نظر تلخ و عبوس می‌آمد، اما در واقع چنین نبود و اهل بذله‌گویی هم بود. یادم نمی‌رود روزی را که به انتشارات سروش رفتم تا در پی یافتن مقالۀ «انسیکلوپدیا» به فرانسه، از منبعی معتبر، از او مشورت بگیرم. مدتی پشت درِ اتاق منتظر ماندم تا سرش را از نوشته‌ها بردارد. میزش پر از کتاب بود و کاغذ. وقتی موضوع تحقیقم را دربارۀ تاریخچۀ دانشنامه‌نگاری بیان کردم، چند سؤال کرد تا بداند چقدر در کارم جدی هستم. بعد کتاب لاروس بزرگ را باز کرد و مدخل «اَنسیکلوپدی» را نشانم داد و مقاله‌ای نیز از اونیورسالیس برایم باز کرد و گفت: «برو این‌ها را کپی بگیر و ترجمه کن». ذوق‌زده شدم و با اینکه نمی‌دانستم چطور باید آن را ترجمه کنم، کتاب را بردم و کپی کردم و برگرداندم. با آن‌که گفت‌وگوی مفصلی میان ما نگذشت، اما شیفتۀ مهربانی و دقتش شدم. در روزِ رونمایی جلد پایانی کتاب فرهنگ آثار که با حضور استادان سمیعی و سعادت و خانم مهشید نونهالی، یاران او در تدوین فرهنگ آثار، برگزار شد، وقتی سیدحسینی از پست‌وبلند ترجمۀ این کتاب می‌گفت، صدای یک گوشی تلفنِ همراه ذهن همه را پراکنده کرد و وقتی مدتی طول کشید، فهمید که صدا از گوشی خودش است، لحظه‌ای تلاش کرد و نتوانست آن را خاموش کند، از کسی خواست که خاموشش کند و گفت من یک زمانی بهترین مهندس مخابرات بودم ولی حالا نمی‌توانم یک گوشی را خاموش کنم!

کسانی که با او کار کرده‌اند به دقت و وسواس بی‌نظیرش اشاره می‌کنند. آداب‌دان بود و صبور. بی‌حاشیه زندگی کرد و بی‌حاشیه نوشت و ترجمه کرد. تألیف مکتب‌های ادبی و ترجمۀ طاعون آلبر کامو، ترجمۀ در دفاع از روشنفکران اثر سارتر، ضدخاطرات و فاتحان آندره مالرو گوشۀ کوچکی از آثار ماندگار اوست.

به پاس سال‌ها پژوهش و نوشتن، ترجمۀ آثار ارزشمند و شاگرد‌پروری‌ قدرشناس او هستیم. سالروز تولد او فرصتی بود برای یادآوری خاطرات شیرین از آن بزرگوار.

مهناز مقدسی

منوچهر انور، نخستین سرویراستار ایران

امسال در نمایشگاه کتاب در دومین مراسم تقدیر از پیش‌کسوتان ویرایش از او تجلیل کردیم و ایشان عضویت افتخاری انجمن صنفی ویراستاران را پذیرفت. آن جوانی که نخستین «سرویراستار» ایران بود و در انتشارات فرانکلین اولین گروه ویرایش را مدیریت می‌‎کرد امروز ۲۱ مهر ۱۳۹۷ نودساله می‌شود.

سال‌ها پیش، وقتی سرباز بودم،‌ مقالۀ «اسلیمی» را در دایره‌المعارف فارسی مصاحب خواندم. از آن مقاله‌های دانشنامه‌ای است که بخشی از ذهن انسان را روشن می‌کند. بعدها فهمیدم که آن مقاله و تقریباً  همۀ مقاله‌های هنری در دایره‌المعارف فارسی را منوچهر انور نوشته است، اما تا در محضرش حضور نیافتم، نمی‌دانستم که او بسیار بسیار بزرگ‌تر از کارنامۀ‌ فرهنگی خویش است. در یک جمله منوچهر انور را پدیدۀ کمیابی یافتم: خوش‌محضر، شوخ و شنگ، با دهانی گرم و خوش‌سخن و البته با صدایی بی‌نظیر، با انبانی از تجربه‌های متنوع، با قلمی دل‌نشین، خودمانی و صمیمی و فروتن. انور از آن آدم‌های بی‌عقده است. هیچ کم نداشته و هر چه داشته برای زندگی‌اش و  هرچه کسب کرده برای خواسته‌اش کافی بوده. با آنکه انسانی زمینی و غیرعرفانی است، به معنای واقعی انسان وارسته‌ای است. دیدنِ انور مرا به‌یادِ دریابندری انداخت: این دو یارِ غار با آن صفای باطن و روح پاک و فروتنی‌شان. از اینکه با منِ بی‌سواد آشنا شده بود احساس شعفی می‌کرد که خودم لیاقتش را در خود نمی‌دیدم و بی‌آنکه تکبری داشته باشد و حرف دلش را پنهان کند، چند بار گفت عجیب است، من هر چه می‌گویم شما ادامه‌اش را می‌دانی و این همدلی در نظرش شگفت می‌آمد. این را نه از سر تعریف از خود، که فقط برای بیان احساس وَجدی نوشتم که از بابت همدلی با بزرگ‌مردی کسب کرده‌ام که بیش از چهل سال از من بزرگ‌تر است. انور را شخصیتی باتجربه، آگاه، آشنا با بسیاری موضوعات یافتم که بی‌غل‌وغش، بی‌عقده و بی‌توقع، از زندگی اجتماعی دوری نگزیده و درِ خانه‌اش به روی همه باز است و حاضر است تا نیمه‌شب با مهمانش گپ بزند و بیاموزد و بیاموزاند. کاش وقتی پیر شدم ــ اگر بمانم ــ ، شخصیت سالم و اجتماعی و خندان انور را به یاد داشته باشم و پیرانه‌سر نه فضلم، که فضلی ندارم، بلکه قدری اخلاقم شبیه او باشد.

باری، امروز منوچهر انور نودساله می‌شود. از اینکه چنین وجود دوست‌داشتنی و شریفی در میان ماست از روزگار شاکرم و برایش سلامت و طول عمر آرزو می‌کنم.

هومن عباسپور

 

[Best_Wordpress_Gallery id=”39″ gal_title=”منوچهر انور-۲”]

مصطفی مقربی، از آغازگران ویرایش دایره‌المعارفی

مصطفی مقربی، نویسنده، ویراستار، مترجم و پژوهشگر ایرانی، در ۱۲۹۳ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون و در ۱۳۱۲ به پایان رساند. در ۱۳۱۵ از دانشسرای عالی لیسانس زبان و ادبیات فارسی و در ۱۳۲۴، از دانشکدۀ زبان و ادبیات دانشگاه تهران، دکتری زبان و ادبیات فارسی گرفت. از استادانش ابراهیم‌ پورداوود، بدیع‌الزمان فروزانفر و دکتر محمد مقدم بودند. مقربی بین سال‌های ۱۳۲۳ تا ۱۳۳۸ در دانشسرای مقدماتی تدریس می‌کرد. با تأسیس انجمن ایران‌شناسی، به ابتکار ابراهیم پورداوود، به جمع اعضای آن پیوست و در کنار احمد افشار شیرازی، اوانس حق‌نظریان، محمد دبیرسیاقی، منوچهر ستوده، ذبیح‌الله صفا، هانری کربن، محمد مُکری، محمدجواد مشکور، محمد معین، قرار گرفت. این اسامی روی دومین نشریۀ انجمن با عنوان جشن سده چاپ شد. با تشکیل بخش ادیتوریال انتشارات فرانکلین در زمرۀ ویراستاران این مؤسسه قرار گرفت و چون دستوردان بود کتاب‌هایی که احتیاج زیادی به مقابله نداشت به ایشان سپرده می‌شد. او با سازمان کتاب‌های درسی نیز همکاری داشت. با تشکیل گروه تألیف و ترجمۀ دایر‌هالمعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، به گروه همکاران مصاحب پیوست و در آنجا حضور مؤثری داشت. حدود ۱۵۰۰ مدخل در علوم ادبی، زبان فارسی، رجال و معرفی کتاب و ترجمه‌هایی از مقالات خارجی برای دایره‌المعارف فارسی تدوین کرد.

مقربی در ۱۳۴۸ بازنشسته شد، البته کار تدریس را تا سال ۱۳۵۸ ادامه داد. مقالات متعددی از او در  مباحث دستور زبان فارسی، زبان‌شناسی، حافظ‌پژوهی و نقد کتاب در ماهنامه‌های سخن، راهنمای کتاب (که مدتی سردبیر آن هم بود)، یغما، آینده و مجلۀ زبان‌شناسی منتشر شد.

مقربی در نوشتن، درست‌نویس و ساده‌نویس و کوتاه‌نویس بود. از حشو پرهیز می‌کرد. در نوشتن پیرو قواعد دستوری بود. نه کم می‌گفت نه زیاد. البته کم‌حرف بود. در مجامع دوستانه تا ضرورتی پیش نمی‌آمد، سخنی نمی‌گفت. در جلسات رسمی نیز کم سخن‌تر می‌شد.

به گفتۀ منوچهر ستوده، به‌محض آنکه مقربی سخنی از کسی می‌شنید که نکته‌ای را به ذهن او می‌رساند، نکته را روی تکه کاغذی یادداشت می‌کرد و در جیب می‌گذاشت و به دفینه اوراقی می‌سپرد که در مدت چهل سال آن‌ها را جمع کرده بود. کند‌بودن مرحوم مقربی موجب شد که دوستان نزدیکش نام کتابش را به شوخی «فس‌فس‌نامه» بگذارند.

دکتر مصطفی مقربی در ۱۸ مهر سال ۱۳۷۷، در ۸۶ سالگی، درگذشت و در قطعۀ فرهیختگان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

یاد این ویراستار پیشگام را گرامی می‌داریم.

از آثار اوست:

ف‍ارسی‌ س‍ال‌ اول‌ دب‍ی‍رس‍ت‍ان‌، م‍ؤل‍ف‍ان‌ م‍ص‍طف‍ی‌ م‍ق‍رب‍ی‌، ف‍ت‍ح‌ال‍ل‍ه‌ م‍ج‍ت‍ب‍ای‍ی‌، زه‍را خ‍ان‍ل‍ری‌ (ک‍ی‍ا)، ‏ت‍ه‍ران‌: ش‍رک‍ت‌ س‍ه‍ام‍ی‌ طب‍ع‌ و ن‍ش‍ر ک‍ت‍اب‌های درس‍ی‌ ای‍ران‌، ۱۳۴۷؛

ف‍ارس‍ی‌ س‍ال‌ اول‌ دب‍ی‍رس‍ت‍ان‌، م‍ؤل‍ف‍ان‌ م‍ص‍طف‍ی‌ م‍ق‍رب‍ی‌، ف‍ت‍ح‌ال‍ل‍ه‌ م‍ج‍ت‍ب‍ای‍ی‌، زهرا خان‍ل‍ری‌ (ک‍ی‍ا)، زی‍رن‍ظر پ‍روی‍ز ن‍اتل‌ خ‍ان‍ل‍ری‌، ت‍ه‍ران‌: وزارت‌ آم‍وزش‌ و پ‍رورش‌، ش‍رک‍ت‌ س‍ه‍ام‍ی‌ طب‍ع‌ و ن‍ش‍ر ک‍ت‍اب‌های‌ درس‍ی‌ ای‍ران‌، ۱۳۴۸؛

کیلتی، برناردین، سقوط قسطنطنیه، ترجمۀ مصطفی مقربی، ‏تهران: نیل‏‫، ۱۳۵۰؛

ه‍ی‍ل‍ی‍ر، و. م‌.، تاریخ جهان برای خردسالان، ت‍رج‍م‍ۀ‌ م‍ص‍طف‍ی‌ م‍ق‍رب‍ی‌،‏ تهران: تابان، ۱۳۶۱؛

ترکیب در زبان فارسی، مصطفی مقربی، تهران: توس‏‫، ۱۳۷۲؛

وندهای زبان فارسی،مصطفی مقربی، انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۷۳؛

هژده گفتار: م‍ج‍م‍وع‍ه‌ م‍ق‍الات‌، م‍ص‍طف‍ی‌ م‍ق‍رب‍ی‌، ت‍ه‍ران‌: ت‍وس‌، ۱۳۷۵.

گشت غمناک دل و جانِ عقاب

 

پنجم اسفند ۱۳۹۵ برای مراسم بزرگداشت علامه علی‌اکبر دهخدا و تجلیل از استاد دکتر رسول شایسته در لغت‌نامه‌ی دهخدا مراسمی برگزار شد که با اندکی تأخیر به آنجا رسیدم. سالن پر بود از چهره‌های آشنا، استادان و همکاران لغت‌نامه. در ردیف‌های آخر جایی پیدا کردم و به سخنرانی‌ها و حرف‌ها گوش دادم. فضای سالن انگار بوی دهخدا را می‌داد.

هر بار که به این فضا پا می‌گذارم همین احساس را دارم. عظمت او، که در لابه‌لای نسخه‌های خطی و چاپی و فیش‌هایی در اندازه‌های نامساوی، با مدادی در دست، در پی واژه‌ها می‌گردد، تصویری در ذهنم می‌سازد که مرا مسحور این دنیای پرخلسه‌ی عاشقی می‌کند، عشق مجنون‌وار به زبان فارسی.

آن شب هم فضا پر از این عشق بود، تا اینکه فیلم مستند نادره‌کار اثر منوچهر مشیری درباره‌ی زندگی و آثار دکتر محمد دبیرسیاقی پخش شد. یادم آمد چندین سال پیش‌تر، برای رفع مشکلی کوچک در مقاله‌ی ایشان که قرار بود در مجله‌ی نامه‌ی فرهنگستان منتشر شود و من مسئول پیگیری‌هایی از این دست بودم، به استاد تلفن کردم.

صدای محکم و قوی‌ِ او در گوشم آمد. با ترس پرسشم را مطرح کردم و چندین نکته‌ی دستوری را با سرزنشی استادوار شنیدم، ترسم بیشتر شد و لرزی هم بر آن افزوده شد و جرئت ادامه‌ی گفت‌وگو را نداشتم، اما بعد از خداحافظی، شعفی عجیب از اینکه «با استاد دبیرسیاقی حرف زدم» روحم را نوازش داد و تا مدت‌ها گفتن اینکه با ایشان صحبت کرده‌ام جزو افتخاراتم بود. هنوز هم هست.

فیلم با این صحنه شروع شد که کارگردان دمِ در خانه‌ی استاد دبیرسیاقی بود، ولی استاد اجازه‌ی ورودشان را به منزل نمی‌داد، چون فراموش کرده بود که این آقایان برای چه آمده‌اند. آن لحظه همه‌ی خاطره‌هایم در هم شکست. لحظه‌‌لحظه‌ی این فیلم قلبم را می‌فشرد. قدرت نگه‌داشتن اشک‌هایم را نداشتم.

دیدن آن‌ حافظه‌ی قوی و قدرت سخنوری، آن چهره‌ی آراسته و خوش‌سیما، با کت و شلوار و کراواتی که هرگز ترک نمی‌شد، تصویر نشستن در جمع همکاران لغت‌نامه و گشودن کتاب‌ها برای یافتن کلمات و معانی و خواندن شعرها و شواهد، از دوران جوانی تا اواخر سال‌هایی که در لغت‌نامه همکاری داشت، شاید تقریباً همان زمانی که من تلفنی با ایشان صحبت کردم، در مقابل روزهای بازنشستگی در منزل همه و همه قلبم را به درد آورد.

ارادتش به دهخدا بخش مهمی از شخصیت او بود و شعر و ادبیات فارسی در رگ‌هایش جریان داشت. تصویر جلد کتاب‌های فرهنگ‌های فارسی، پیشاهنگان شعر فارسی، گزیده‌ی امثال و حکم، خاطراتی از دهخدا و از زبان دهخدا، تذکره‌الملوک، دیوان دقیقی و ده‌ها کتاب دیگرِ او ورق می‌خورد و تصاویرش به لحظه‌ی پایانی فیلم گره خورد؛ وقتی پاسخ پرسش‌ها را نمی‌دانست و با نگاه معصومانه‌اش مهمانان را می‌نگریست.

از او درخواست کردند شعر «عقاب» خانلری را بخواند و او آغاز کرد «گشت غمناک دل و جان عقاب» صدایی آرام و ناتوان، صدایی عاشق، اما اسیر، اسیر بی‌رحمی نسیان. شروع به خواندن کرد. چند مصرعی می‌خواند و لحظه‌ای درنگ می‌کرد و دیگران یاری‌اش می‌کردند و ادامه می‌داد. گاهی ابیات را پشت‌هم، اما ناپیوسته می‌خواند. در دلم گفتم، انصاف نیست که بیماری نسیان نصیبِ این حافظه‌ی کم‌نظیر شود. سنگینی آن لحظه که صدایش قطع می‌شد و در جست‌وجوی کلمات ذهنش را می‌کاوید شانه‌های حاضران را در زمین فرومی‌برد. آن روز و تمام روزهایی که اسم محمد دبیرسیاقی را می‌شنیدم تصویر آن لحظه دلم را به درد می‌آورد.

چند ساعت پیش که در خبرها خواندم: «آخرین یار دهخدا هم جاودانه شد» یاد آن صحنه افتادم. اگرچه نسیان روح و مغز این دانشی‌مرد را خراشاند، نام او را از حافظه‌ی ما و از صفحه‌ی فرهنگ این کشور محو نخواهد کرد.

آخرین سطر شعر را به یادش و به یاد آخرین صحنه‌ی فیلم نادره‌کار زمزمه می‌کنم:

شهپر شاه هوا اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهرِ فلک هم‌سر شد
لحظه‌‌ای چند بر این لوح کبود
نقطه‌ای بود و سپس هیچ نبود

 

نوشتۀ مهناز مقدسی

چو ایرج به گیتی نیاید دگر

شانزدهم مهر ماه سالروز تولد استاد ایرج افشار است. انجمن صنفی ویراستاران قدرشناسی خود را از یک عمر تلاش ایشان در حوزۀ فرهنگ ایران و ایران‌شناسی اعلام می‌کند و برای ادای احترام به او، از استاد علی بهرامیان، پژوهشگر تاریخ و نسخه‌شناس، که سال‌ها با ایشان همکار بوده‌اند، درخواست کردیم مطلبی کوتاه دربارۀ توجه علمی استاد افشار در نسخه‌پژوهی و ویرایش علمی متون بنویسند. آنچه می‌خوانیم قطره‌ای است از دریای دانش و عشق و همتِ ایرج افشار.

زنده‌یاد استاد ایرج افشار در فضای تحقیقاتی نسلی از پژوهشگران و محققان ایرانی رشد کرده و آموخته بود که تصحیح و تنقیح و انتشار متون کهن را به شیوه‌های نوین در ایران بنیان نهاده بودند، همچون علامۀ قزوینی و مجتبی مینوی و به همین سبب، می‌توان ایشان را پیرو همان مکتب دانست و به همان شیوه علمی شناخته‌شده پای‌بند بود؛ یعنی شناسایی نسخه‌های کهن موجود از یک متن و پس از بررسی‌های لازم اساس قراردادنِ یک نسخۀ کهن‌تر و کامل‌تر که دست تطاول انواع تحریف و تصحیف در طی روزگار کمتر به دامن آن رسیده و سپس مقابله آن با نسخه‌های دیگر و ضبط اختلاف نسخه‌ها و نگارش مقدمه و تعلیقات و تهیۀ فهارس لازم. البته استاد افشار به متون و اسناد دوره‌های متأخر فارسی، دست‌کم از دورۀ صفویه بدین سو و به‌ویژه قاجاریه دل‌بستگی تمام داشت و گرچه در شناسایی و احیای آن متون به شیوۀ خود همت می‌گماشت، اما در باب این‌گونه متون و اسناد، کار مقابله و تصحیح مانند متون برجای‌مانده از سده‌های نخستین نیست. هرچه مصحح یک متن کهن به دوره خاص آن متن از هر حیث تسلط داشته باشد، کار تصحیح هرچه بیشتر قابل‌اطمینان خواهد بود. می‌دانیم که یک متن مملو از اسامی خاص و اعلام تاریخی و جغرافیایی گمنام و ناشناخته و اصطلاحات و تعابیر و لغات غریب است و بدون تسلط کافی بر متون ادوار کهن، نمی‌توان متنی مُصحَّح از آن به دست داد.

آنچه فعالیت استاد افشار را در زمینۀ احیای متون کهن فارسی امتیاز و ارزش خاص می‌بخشد، به گمان بنده در این مجال اندک در دو نکتۀ مهم، قابل‌تأمل و بررسی است:

نخست آنکه استاد افشار در گزینش متون کهن برای تصحیح و انتشار، نخست سودمندی‌های تاریخی و فرهنگی را برای فرهنگ ایران و زبان فارسی در نظر می‌گرفت، سپس در احیای آن می‌کوشید. ایشان در انتخاب متون فارسی به گستره وسیع این زبان در سده‌های پیشین تا روزگار معاصر خویش توجه خاص داشت و معمولاً به این جنبه از متون کهن در تحکیم و استواری پیوندهای فرهنگی و اجتماعی میان فارسی‌زبانان در ورای مرزهای کنونی ایران می‌اندیشید، یعنی همان نکته‌هایی که در انتشار دیگر آثار و مقالات خود و نیز فعالیت‌های مطبوعاتی بدان اهمیت خاص می‌داد و بر آن اساس راه می‌سپرد.

نکتۀ دوم اینکه، استاد افشار به توانایی‌های وسیع خود آگاهی داشت و بر اساس شناخت آن توانایی‌ها، موضوعات پژوهشی، از آن جمله تصحیح و انتشار متون و اسناد کهن یا فهرست‌نویسی نسخه‌های خطی را انتخاب می‌کرد و پیش می‌بُرد. او در کار تصحیح و تنقیح متون، گذشته از مراجعات گسترده به مآخذ و منابع گوناگون، پیوسته با دوستان پژوهشگر خود در ایران و اقصی‌نقاط جهان مشورت می‌کرد و از گفت‌وگو و بحث در این موضوعات به فرمودۀ خودش «بهره‌یاب» می‌شد. بنده خود یکی دو بار شاهد بودم که با مرحوم استاد دکتر زریاب و مرحوم استاد دکتر زرین‌کوب در باب پاره‌ای مواضع و اصطلاحات و تعبیرات و ارزش‌های متنی که در دست تصحیح و انتشار داشت، مشورت و پرس‌وجو می‌کرد.

در واقع ایشان هرگونه دخل و تصرف عمدی و غیرعمدی در متن را خیانت در امانت می‌دانست و می‌گفت که هرگونه دخل و تصرف در متن، آن را از درجۀ اعتبار و استناد ساقط می‌کند و یک مصحح ورزیده و عالم، هرچه بیشتر و بهتر، متن را بر اساس موازین پذیرفتۀ علمی می‌باید به آنچه مؤلف یا شاعر نوشته و سروده است نزدیک گرداند و وصول به این مقصود فعلاً از طریق تصحیح انتقادی با ملاحظۀ جمیع شرایط و دقت‌ها ممکن است و البته در باب همین معانی هم از تعصب و سختگیری فرسنگ‌ها دور بود و در بحث بلافاصله تسلیم منطق علمی می شد، اما از اصول خود کوتاه نمی‌آمد. به یاد دارم ناشری دولتی تجدید‌چاپ یک متن مهم دوره ناصری را که به همت استاد افشار منتشر شده، به حذف پاره‌ای مطالب منوط کرده بود و بر حذف آن موارد، به این بهانه که برای اصل مطلب زیانی نخواهد داشت، اصرار می کرد تا کتاب هر چه زودتر منتشر شود. استاد افشار، با حرارت مخصوصی که در این گونه موارد نشان می داد، گفت: به آنها گفتم این متن، کتابِ من نیست تا در آن دخل و تصرف کنم. پیشنهاد شما در واقع نوعی دزدی است و خیانت در امانت است؛ وانگهی، چاپ‌های قدیمیِ این کتاب در دسترس اهل تحقیق هست و دیر یا زود همه مراجعه‌کنندگان به این متن متوجه می شوند که چاپ جدید از درجه اعتبار و استناد ساقط است و من هرگز به چنین شرایطی تن نخواهم داد. حداکثر می‌توانید مقدمه‌ای بنویسید و به مؤلف و من هر چه می‌توانید ناسزا بگویید، ولی حق ندارید در متن دست ببرید.

به‌هرحال، کارنامۀ استاد افشار در زمینۀ تصحیح متون فارسی و اسناد نیز درخشان و از هر جهت آموختنی است و پای‌بندیِ استوار او را به ضوابط علمی نشان می‌دهد؛ هم از حیث متون و اسنادی که برای انتشار برمی‌گزید و هم از نظر پاکیزگی و دقتی که در ارائۀ یک متن کهن با توجه به توانایی‌های خود به کار می‌برد.

روابط عمومی انجمن صنفی ویراستاران

تولد بانوی کتابدار

نوش‌آفرین انصاری، کتاب‌دار، نویسنده، مدرس دانشگاه و دبیر شورای کتاب کودک. در سی‌ام شهریور ۱۳۱۸، در خانواده‌ای فرهنگی در سیملا، یکی از شهرهای هند، به دنیا آمد. پدرش، عبدالحسین مسعود انصاری، کارمند وزارت امور خارجه بود. به سبب شغل پدر، دوران مدرسه را در کشورهایی چون سوئد، هلند، انگلیس، پاکستان، افغانستان، مسکو و چند شهر ایران چون رشت، اصفهان، شیراز گذراند و زبان‌های انگلیسی، فرانسه، روسی را آموخت. رفت‌وآمد شخصیت‌های نامدار سیاسی – فرهنگی و ادبی، همچون جواهر لعل نهرو، ایندیرا گاندی (نهرو)، یوری گاگارین، سعید نفیسی، غلامرضا تختی، به خانۀ آن‌ها و بهره‌گیری از دانش و تجربۀ آنان در شکل‌گیری شخصیت فرهنگی او نقش داشت.

در ۱۳۳۸، به پیشنهاد محمدعلی جمالزاده، نویسندۀ معاصر، برای تحصیل در رشتۀ کتابداری وارد دانشگاه ژنو شد و فوق‌دیپلم کتابداری گرفت و مدتی در کتابخانۀ تخصصی یکی از چشم‌پزشکان مشهور سوئیس مشغول به کار شد. در ۱۳۴۲، به ایران بازگشت. در همین سال، با دکتر مهدی محقق ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند است. او در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران مسئول راه‌اندازی بخش فنی کتابخانه شد که نخستین تجربۀ او در مدیریت بود. در همین سال، به عضویت شورای کتاب کودک در آمد و همکاری خود را با توران میرهادی آغاز و برای جمعی از پایه‌گذاران آنجا کارگاه کتابداری برگزار کرد. همچنین، در کتابخانۀ پارک شهر نیز، کارگاه آموزش کتابداری برای کتابداران کتابخانه‌های عمومی دایر کرد. او شخصاً، کتابخانۀ سیار را به بیمارستان روانی می‌برد و برای بیماران کتاب می‌خواند. با شکل‌گیری طرح کتابخانه در روستاها، انصاری به بازدید از روستاهای اطراف تهران پرداخت و در ۱۳۴۳، برای دوره‌های سپاه دانش، تربیت‌معلم و کارآموزی آموزگاران تشکیل کتابخانه در روستاها را نوشت. در ۱۳۴۴، همراه خانواده‌اش به کانادا رفت و در دانشگاه مک‌گیل در رشتۀ کتابداری ادامۀ تحصیل داد. سه سال بعد، با مدرک کارشناسی ارشد به ایران بازگشت. در همین سال، به ریاست کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران منصوب شد. او در ساختار کتابخانه تحول ایجاد کرد و اندیشه‌های نوین کتابداری را به کار بست و به تدریس پرداخت. از ۱۳۵۰، نیز مدیر گروه کتابداری شد. در ۱۳۵۵، به‌قصد تکمیل تحصیلاتش بار دیگر عازم کانادا شد و از دانشگاه تورنتوی کانادا مدرک دکتری گرفت. پس از بازگشت به ایران، به تدریس و راهنمایی پایان‌نامه‌ها پرداخت. با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها، زمانی را به نوشتن اختصاص داد که حاصل آن ترجمۀ کتاب مدخل تاریخ شرق اسامی اثر ژان سوواژ بود که از مراجع مهم تاریخ تمدن و فرهنگ اسامی است. این کتاب در ۱۳۶۶ ، برندۀ جایزۀ بهترین کتاب سال شد. در ۱۳۵۷، سمت دبیری شورای کتاب کودک را به عهده گرفت و تلاش بیشتری را در زمینۀ پیشرفت ادبیات کودکان و نوجوانان مبذول داشت.

در بزرگ‌داشتی که به همت مجلۀ بخارا در سال ۹۶، به نام «شب نوش‌آفرین انصاری» برگزار شد از تلاش‌های او قدردانی شد. در این مراسم مهدی محقق از همسرش به عنوان الگوی زنان و دختران امروزی یاد کرد و از خاطرات زندگی پنجاه‌وپنج ساله‌شان گفت.

برخی دیگر از سمت‌ها و فعالیت‌های اوست: عضو هیئت‌مدیرۀ دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان، ریاست کمیتۀ کشورهای درحال‌توسعه، تلاش برای حضور  پر ثمر شورای کتاب کودکان ایران در جمع داوران هانس کریستین اندرسون و پژوهشگران کتابخانۀ بین‌المللی مونیخ، حضور در کنگره‌های ادبیات کودکان و کمک به شکل‌گیری نهادهایی چون مؤسسۀ پژوهشی مادران امروز و کانون توسعۀ فرهنگی، مشاور فرهنگنامۀ کودکان و نوجوانان که همچنان در حال تألیف است. در ۱۳۸۹ ش، در سی‌ودومین کنگرۀ بین‌المللی ادبیات کودکان در اسپانیا، عضو افتخاری دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان بود و لوح تقدیر به وی اعطا شد. از انصاری بیش از ۸۰ مقاله تألیفی و ترجمه‌ای، به‌ویژه در زمینۀ کتابداری و کتابخانه‌های کودکان و بزرگسالان، و مجموعه مقالاتی با نام کتاب و کتابداری ( ۱۳۵۴ ش) منتشر شده است. حوزۀ فعالیتی انصاری پژوهش در تأسیس کتابخانه در روستا‌ها و اردوگاه‌های پناهندگان افغانی و عراقی و ایجاد نوعی شبکۀ ارتباطی میان دانشجویان نابینا برای تهیه و دست‌یابی آسان‌تر آنان به منابع درسی است. تدریس درس خدمات ویژۀ کتابداری و راه‌اندازی کتابخانۀ فراگیر برای کودکان و نوجوانان باهدف «کتاب برای همه» وام‌دار تلاش‌های نوش‌آفرین انصاری است.

 

آثار:

ک‍ت‍اب‌ و اج‍ت‍م‍اع‌، ن‍وش‌آف‍ری‍ن‌ ان‍ص‍اری‌ (م‍ح‍ق‍ق‌)،تهران، بی‌تا.

ک‍ت‍اب‌ و ک‍ت‍اب‍داری‌: م‍ج‍م‍وع‍ه‌ م‍ق‍الات، ن‍وش‌آف‍ری‍ن‌ ان‍ص‍اری‌، ت‍ه‍ران: ‌توس‏‫، ۱۳۵۴.

م‍دخ‍ل‌ ت‍اری‍خ‌ ش‍رق‌ اس‍لام‍ی‌: ت‍ح‍ل‍ی‍ل‍ی‌ ک‍ت‍اب‍ش‍ن‍اخ‍ت‍ی‌، ژان‌ س‍واژه‌، ت‍ح‍ری‍ر ج‍دی‍د ب‍ر م‍ب‍ن‍ای‌ وی‍رای‍ش‌ دوم‌ ب‍ه اه‍ت‍م‍ام‌ ک‍ل‍ود ک‍اه‍ن‌، ت‍رج‍م‍ۀ ن‍وش‌آف‍ری‍ن‌ ان‍ص‍اری‌، تهران: م‍رک‍ز ن‍ش‍ر دان‍ش‍گ‍اه‍ی‌‏‫، ۱۳۶۶.

 

برای این بانوی فرهیخته آرزوی طول عمر و سلامتی می‌کنیم.

 

تلخیص از فرهنگنامۀ زنان ایران و جهان، جلد اول، تهران، انتشارات ارتباط نوین، ۱۳۹۴.

روابط عمومی انجمن صنفی ویراستاران

قابل توجه متقاضیان شرکت در دورۀ عمومی آموزش ویرایش

۱۳۰جلسه  (۲۶۰ ساعت)                          روزهای زوج (۱۶:۰۰ تا ۱۹:۲۰)               هر روز ۲ جلسه

مدت دوره ۳۷ هفته    پرداخت شهریه به اقساط

**در صورت قبولی در آزمون همۀ درس‌ها در پایان دوره، به شرکت‌کنندگان گواهی‌نامۀ «انجمن صنفی ویراستاران» داده خواهد شد.

از دانشجویان برتر برای همکاری دعوت می‌شود.

شمارۀ کارت برای واریز شهریه (بانک ملت، به نام انجمن صنفی ویراستاران)

۷۹۱۴-۴۸۸۹-۳۳۷۶-۶۱۰۴

برای دریافت فایل ثبت نام  کلیک کنید.

پس از ثبت‌نام، از طریق پرکردن فرم‌های انجمن، فیش واریزی خود را به نشانی زیر ارسال کنید:

anjoman.virastar@gmail.com

ردیف روز نام درس مدرس تعداد جلسات
۱ شنبه ویرایش صوری مهدی قنواتی ۲۰
۲ شنبه کارگاه ویرایش (۱) مهدی قنواتی ۲۲
۳ دوشنبه ویرایش زبانی هومن عباسپور ۲۶
۴ دوشنبه کارگاه ویرایش (۲) هومن عباسپور ۲۶
۵ چهارشنبه کالبد شناسی دکتر جواد رسولی ۸
۶ چهارشنبه ویرایش استنادی و مرجع‌شناسی مهناز مقدسی ۱۲
۷ چهارشنبه عربی در فارسی بهروز صفرزاده ۶
۸ چهارشنبه کارگاه ویرایش رایانه‌ای سعید احمدی ۱۰

برومند باد آن همایون درخت

به مناسبت زادروز استاد هرمز همایون‌پور

هرمز همایون‌پور، مترجم، پژوهشگر، ویراستار و سردبیر فصلنامۀ نقد و بررسی کتاب تهران، در ۲۳ شهریور ۱۳۱۸ در شیراز متولد شد. تحصیلات متوسطه را در شیراز گذراند. برای ادامۀ تحصیل در دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران، به تهران رفت. پس از اخذ لیسانس علوم سیاسی به استخدام سازمان امور اداری و استخدامی کشور درآمد. در حدود سال‌های ۱۳۴۲-۱۳۴۳ به مؤسسۀ انتشارات فرانکلین پیوست در خدمت استاد غلامحسین مصاحب، در تدوین دایره‌المعارف فارسی، به صورت نیمه‌وقت همکاری کرد. این همکاری تا ۱۳۵۳ ادامه داشت. همایون‌پور تحصیلاتش را تا دورۀ دکتری علوم سیاسی در دانشگاه تهران پی گرفت. در این اثنا، بین‌ سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۲، در سفر به انگلیس و کانادا، در دانشگاه‌های بِرمنگامِ انگلیس و کارلتونِ کانادا دورۀ تخصصی مدیریت امور عمومی را گذراند. پس از بازگشت به ایران، مجدداً به سازمان امور اداری و استخدامی کشور پیوست.

با انحلال مؤسسۀ فرانکلین، در سال ۱۳۶۶ به سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی که جایگزین فرانکلین شده بود رفت و مدیر بخش فرهنگی آن انتشارات شد. این مؤسسه در سال ۱۳۷۰ در انتشارات علمی و فرهنگی ادغام شد و همایون‌پور نیز فعالیت فرهنگی خود را در این انتشارات تا سال ۱۳۷۳ ادامه داد. در آن ‌سال‌ها، دبیری چند مجموعه را عهده‌د‌ار شد، از جمله مجموعۀ «جامعه و سیاست» که حدود ۳۰ عنوان از این مجموعه، شامل تألیف و ترجمه، منتشر شد. در سال ۱۳۷۳، همراه با کامران فانی، داریوش شایگان، بهاءالدین خرمشاهی، نشر و پژوهش فرزان‌روز را تأسیس کرد و مدیریت آن را عهده‌دار شد. در این انتشارات نیز سرپرستی چند مجموعه را در حوزۀ سیاست و مطالعات اجتماعی به عهده گرفت. همکاری همایون‌پور با انتشارات فرزان‌روز تا سال ۱۳۸۳ ادامه داشت. چند سال پیش‌تر، در ۱۳۸۱ مجوز فصلنامۀ نقد و بررسی کتاب تهران را گرفت و از همان‌ سال انتشار این فصلنامه را آغاز کرد. این فصلنامه که آخرین شماره‌اش در تابستان ۱۳۹۷ منتشر شده همچنان در حال انتشار است.

همایون‌پور هم‌زمان با فصلنامۀ نقد و بررسی کتاب تهران، انتشارات کتاب روشن را تأسیس کرد، اما فعالیت این انتشارات در سال ۱۳۹۰، به علت لغو پروانۀ انتشار، متوقف شد. همایون‌پور علاوه بر فعالیت‌های اجرایی و مدیریتی، آثار متعددی را ترجمه و منتشر کرده و مقالات متعدد از او در مجلات انتشار یافته است.

در مراسم اولین دورۀ تقدیر از پیش‌کسوتان ویرایش به همت انجمن صنفی ویراستاران، از استاد همایون‌پور تقدیر شد و ایشان به عضویت افتخاری این انجمن درآمد.

از ترجمه‌های اوست:

ت‍ک‍وی‍ن‌ دوم‍ی‍ن‌ ج‍ن‍گ‌ س‍رد ج‍ه‍ان‍ی‌،  ف‍رد ه‍ال‍ی‍دی‌، ترجمۀ هرمز همایون‌پور، آگاه، ۱۳۶۴.

اس‍ت‍رات‍ژی‌ ب‍زرگ‌: ن‍اه‍م‍اه‍ن‍گ‍ی‌ اس‍ت‍رات‍ژی‌ه‍ای‌ م‍ل‍ی‌ در دن‍ی‍ای‍ی‌ ب‍ه‌ ه‍م‌ واب‍س‍ت‍ه، ه‍ل‍م‍وت‌ اش‍م‍ی‍ت‌، ترجمۀ هرمز همایون‌پور، س‍ازم‍ان‌ ان‍ت‍ش‍ارات‌ و آم‍وزش‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۶۷.

ب‍ح‍ث‍ی‌ در ب‍اب‌ خ‍ل‍ع‌ س‍لاح‌، ج‍ان‌ راب‍ی‍ن‍س‍ون‌ و دی‍گ‍ران‌، ترجمۀ هرمز همایون‌پور، آگاه، ۱۳۶۸.

ت‍ح‍ولات‌ س‍ی‍اس‍ی‌ در ات‍ح‍اد ش‍وروی‌، ی‍ان‌ دارب‍ی‌ش‍ر، ترجمۀ هرمز همایون‌پور، س‍ازم‍ان‌ ان‍ت‍ش‍ارات‌ و آم‍وزش‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۶۸.

حیات پرفراز و نشیب‌ آدولف هیتلر: ماجراهای سیاسی، نظامی و عشقی رهبر آلمان نازی، ویلیام شایرر، ترجمۀ هرمز همایون‌پور، کتاب روشن، ۱۳۸۹.

درسهای قرن بیستم: دو مصاحبه و دو گفتار منتشرنشده از کارل پوپر، ج‍ی‍ان‍ک‍ارل‍و ب‍وس‍ت‍ی‌، ت‍رج‍م‍ۀ‌ ه‍رم‍ز ه‍م‍ای‍ون‌پ‍ور، نشر فرزان روز، ‏‫۱۳۹۵.

ج‍ام‍ع‍ه‌ م‍دن‍ی‌ چ‍ی‍س‍ت‌؟ (ت‍اری‍خ‍چ‍ه‌، م‍ف‍ه‍وم‌، و ک‍ارک‍رد آن‌ در ک‍ش‍وره‍ای‌ ج‍ه‍ان‌)، ت‍دوی‍ن‌ و ت‍ن‍ظی‍م‌ از م‍ری‍م‌ پ‍ی‍رن‍ظر، دبیر مجموعه هرمز همایون‌پور، ن‍ش‍ر ف‍رزان‌ روز، ۱۳۷۹.

‏ ب‍رل‍ن‍ی‌ه‍ا: ان‍دی‍ش‍م‍ن‍دان‌ ای‍ران‍ی‌ در ب‍رل‍ن: م‍ج‍م‍وع‍ۀ‌ م‍طال‍ع‍ات‌ اج‍ت‍م‍اع‍ی‌‌، ج‍م‍ش‍ی‍د ب‍ه‍ن‍ام‌، دب‍ی‍ر م‍ج‍م‍وع‍ه‌ ه‍رم‍ز ه‍م‍ای‍ون‌پ‍ور، ن‍ش‍ر ف‍رزان‌ روز‏‫‏، ۱۳۷۹.

حدود ده عنوان ترجمه و تألیف برای مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی در حوزۀ دولت رفاه و سیاست اجتماعی از دهه ۱۳۸۰ تا کنون.

 

گردآورنده: مهناز مقدسی

 

 

یادی از استاد عبدالمحمد آیتی

عبدالمحمد آیتی ادب‌پژوه، مترجم، مصحح برجستۀ معاصر در اردیبهشت ۱۳۰۵در بروجرد به دنیا آمد. در شش سالگی، به توصیۀ مادرش، نخست در مکتب‌خانۀ بی‌بی مُلا خدیجه و بعد، در مکتب‌خانۀ آغا باجی بروجرد با خواندن و نوشتن آشنا شد. در ۱۳۱۴به مدرسۀ اعتضاد (اعتضادیه) رفت. پس از پایان دورۀ ابتدایی، با آن‌که پدرش مایل بود به کار آزاد روی‌ بیاورد، درس را رها نکرد و وارد دبیرستان شد و سپس، تحصیل علوم حوزوی را برگزید و در ۱۳۲۴ برای ادامۀ تحصیلات رهسپار قم شد.

در ۱۳۲۵ به تهران رفت و، با وجود داشتن مدرک «تصدیق مدرسی»، در کنکورِ دانشکدۀ معقول و منقول دانشگاه تهران شرکت کرد و با احراز رتبۀ اول در رشتۀ معقول پذیرفته شد.

حضور او در تهران تحولی در زندگی‌اش بود. تهران پر بود از شاعران، ادیبان، روشنفکران و جریان‌هایی که آیتی سابقۀ آشنایی با آن‌ها را نداشت. شعر‌ها و نوشته‌هایشان را خواند و با اندیشه‌های آنان آشنا شد. در‌‌ همان دوران با احمد شاملو، سردبیر مجلۀ بامشاد آشنا شد و برای آن مجله مطالبی ‌نوشت. در مجلۀ آشنا هم با شاملو همکاری کرد. با شاعران آن دوره همچون هوشنگ ابتهاج (سایه)، محمد زهری، سیاوش کسرایی، اسماعیل شاهرودی و مهدی اخوان‌ثالث آشنا شد و در جمع آن‌ها حضور می‌یافت.

آیتی اگرچه با شعر کهن مأنوس بود، اما جزم‌اندیشی کهن‌گرایان آن روزگار را که شعر نو را برنمی‌تابیدند نداشت. برای آموختن رشتۀ ادبیات فارسی، به دانشگاه تهران رفت و در محضر استادانی همچون بدیع‌الزمان فروزانفر، محمود شهابی، دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر موسی عمید، مدرس رضوی، سیدمحمد مشکوه، دکتر علی‌اکبر فیاض و دکتر محمد محمدی دانش آموخت و مدرک لیسانس گرفت. آیتی هم‌زمان توانست دوره‌های روان‌شناسی و علوم تربیتی را در دانشکدۀ ادبیات بگذراند و در ۱۳۲۸ با رتبۀ اول، مدرک لیسانس در آن رشته را نیز دریافت کند.

در مهرماه همان سال به استخدام آموزش و پرورش درآمد و با سمت دبیر، در دبیرستان‌های شهر بابل، مشغول به کار شد و این در حالی بود که با امتیاز شاگرد اول بودنش می‌توانست به خارج اعزام شود. بیش از سی سال در شهرستان‌ها و تهران تدریس کرد. در سال ۱۳۳۷ به پیشنهاد پرویز ناتل خانلری برای استخدام در بنیاد فرهنگ ایران به تهران آمد. مدتی سردبیری ماهنامۀ آموزش و پرورش را عهده‌دار شد. در دانشگاه فارابی و دانشگاه دماوند ادبیات فارسی و عربی تدریس می‌کرد.

در سال‌های پیش از انقلاب، به‌علت مخالفت با رژیم پهلوی از آموزش و پرورش اخراج شد و مدتی در میدان امام حسین (ع) بلیت اتوبوس می‌فروخت. در ۱۳۵۹ بازنشسته شد. پس از بازنشستگی به ترجمۀ تاریخ ابن خلدون در ۷ جلد و تاریخ دولت اسلامی در ۵ جلد از عربی به فارسی اقدام کرد. آیتی مترجمی پژوهشگر بود. حدود ۵۰ عنوان کتاب تألیف و ترجمه در کارنامۀ فرهنگی اوست. حدود یکصد مقاله از وی در مجلاتی چون آموزش و پرورش، راهنمای کتاب، انتقاد کتاب، فرهنگ نو، صدف، فرهنگ و زندگی، امید ایران و بامشاد به چاپ رسید.

استاد آیتی از مترجمان بنام و چیره‌دست عربی به فارسی است و ترجمه‌های فارسی قرآن مجید، نهج‌البلاغه و صحیفۀ سجادیه را در طول عمر پربار خود به پایان برد. آیتی تا زمان مرگ عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود و در این فرهنگستان، ریاست شورای علمی دانشنامۀ تحقیقات ادبی را برعهده داشت.

عبدالمحمد آیتی در ۲۰ شهریور ۱۳۹۲ در سن ۸۷سالگی چشم از جهان فروبست.

 

برخی ترجمه‌های اوست:

میکا والتاری، باتلاق، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، کتاب هفته، کیهان، ۱۳۴۱.

وصاف الخضره شیرازی، تحریر تاریخ وصاف، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۴.

تاگور، کشتی شکسته، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، فرانکلین، ۱۳۴۴.

برادران گریم، کالسکۀ زرین، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، نیل، ۱۳۴۵.

ابوالعلاء معرّی، آمرزش، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، اشرفی، ۱۳۴۷.

ابوالفداء، تقویم البلدان، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹.

ابن خلدون، تاریخ العبر، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۷ جلد، ۱۳۶۳ –۱۳۷۱.

یاقوت حموی، معجم الادباء، ترجمه و پیرایش عبدالمحمد آیتی، تهران، سروش، ۱۳۸۱.

 

برخی تألیفات اوست:

آیتی، عبدالمحمد، معلقات سبع، گردآورنده و مترجم، تهران، اشرفی، ۱۳۴۵.

آیتی، عبدالمحمد، گزیده و شرح خمسۀ نظامی، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی،۱۳۷۱– ۱۳۵۵.

آیتی، عبدالمحمد، شکوه قصیده، شرح ۴۸ قصیده از ۳۰ شاعر قرن‌های چهارم و پنجم و ششم، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامی، ۱۳۶۴.

آیتی، عبدالمحمد، گنجور پنج گنج، گزیده و شرح اشعار نظامی، تهران، علمی، ۱۳۷۴.

آیتی، عبدالمحمد، پیر نیشابور، گزیده‌ای از آثار عطار نیشابوری، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۷۵.

آیتی، عبدالمحمد، شرح منظومۀ مانلی و پانزده قطعۀ دیگر، نیما یوشیج، تهران، فرزان‌روز، ۱۳۷۵.

آیتی، عبدالمحمد، بسی رنج بردم، بازنویسی‌شده از زمان فردوسی، تاجیکستان، انتشارات سروا،۱۳۷۶.

تولد فرزند خلف فردوسی

 

استاد جلال خالقی مطلق، صاحب معتبرترین تصحیح شاهنامه، بیش از چهل سال از عمر خود را صرف تصحیح و شرح این مهم‌ترین اثر فرهنگ ایران کرد و امروز به همت او متنی از شاهنامه در دست داریم که بیش از هر تصحیحی به شاهنامه‌ی اصلی نزدیک‌تر است. استاد، افزون بر تصحیح شاهنامه، در شعر و ادب کهن و معاصر ایران نیز دستی دارد، اهل طنز و شوخ‌زبانی است، اهل مصاحبت است و بسیار خوش‌محضر، رباعیاتش که همین امسال منتشر خواهد شد چهره‌ی دیگری از او را نشان می‌دهد. اما هنوز در هشتادویک‌سالگی می‌خواند و می‌نویسد. چندان که خود می‌گوید اگر بدانم عمر کافی خواهم کرد، سراغ تصحیح نظامی می‌روم. هرچند امروز هم سرگرم تحقیقی در زمینه‌ای بکر است و چشم‌انتظار پایان‌یافتن و انتشار آنیم.
ولی معشوق او هنوز شاهنامه است و اگر ساعت‌ها با او درباره‌ی شاهنامه صحبت کنید هرگز خسته نمی‌شود. یادداشت‌ها و مقالات او درباره‌ی شاهنامه بهترین راهنمای شاهنامه‌خوانان است.
امروز ۲۰شهریور، تولد اوست. امروز هشتادویک‌ساله می‌شود.
درباره‌ی او، که همیشه جوان است و شاداب، باید بگوییم جوانی‌اش مستدام باد.

هومن عباسپور

که از من پس از مرگ مانَد نشان

«که از من پس از مرگ مانَد نشان»

با مرگ احسان یارشاطر، فرهنگ ایران یکی از سنگ‌بناهای خود را از دست داد. از مدیریت بنگاه ترجمه و نشر کتاب تا سرپرستی دانشنامۀ ایرانیکا، یارشاطر از معدود فرهنگ‌سازانی بود که هم در عرصۀ تحقیق و هم در مدیریت فرهنگی منشأ آثار و خدمات ارزشمندی بوده‌اند. لحظه‌ای به بطالت نگذراند و کاری جز خدمت نکرد و عشقی غیر از ایران نداشت.

به نظرم، به‌رغم آثار ارزشمندِ بی‌شمار، شناسنامۀ فرهنگی ایران سه برگِ اصلی دارد:
شاهنامۀ فردوسی، لغت‌نامۀ دهخدا، دانشنامۀ ایرانیکا.

هومن عباسپور

 

کمیسیون ویرایش انجمن صنفی ویراستاران برگزار می‌کند

کارگاه ویرایش انواع متون

دومین کارگاه: کارگاه ویرایش متون عمومی

زمان: 

چهارشنبه ۱۴ شهریور۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۳۰

مکان:

دفتر انجمن صنفی ویراستاران

  • این کارگاه‌ها فقط برای اعضای پیوستۀ انجمن برگزار می‌شود و رایگان است. لازم است اعضای محترم حضور خود به دفتر انجمن اعلام کنند.

شماره تماس برای هماهنگی: ۸۸۵۱۴۶۱۴

 

[Best_Wordpress_Gallery id=”36″ gal_title=”ویرایش متون عمومی”]