هرگز توفیق نداشتهام سر کلاسش بنشینم، ولی حق مسلّم استادی بر گردنم دارد. در آن دو سالی که در مؤسسۀ دانشگستر بود، از هیچکس به اندازۀ او نیاموختم. آنجا بود که مقالههای دانشنامهای را نقد میکرد و ما جوانترها پای نقدهایش مینشستیم که خود کلاس درسی بود برای یکیکمان. شیوهنامۀ هرگزمنتشرنشدۀ دانشنامۀ دانشگستر را که مینوشتم، اولین کسی بود که تحریر دومش را فصلبهفصل با دقت میخواند و با صراحت نظر میداد و دقیقترش میکرد و من از او میآموختم. در عین استادی، اگر حتی نکتۀ کوچک تازهای از کسی میشنید، هرگز وانمود نمیکرد قبلاً آن را میدانسته یا به آن فکر کرده و برایش جوابی دارد. برعکس، با تحسین میشنید و از گوینده تشکر میکرد. از آن طرف، خود نیز دانشِ خود را صمیمانه در میان مینهاد و چون شمعی بهخاطر آرمانهای والای فرهنگیاش برای دیگران میسوخت.
اینکه او بهترین نظریهپردازِ نشر در ایران است و یگانه نظریهپردازِ ویرایش در ایران نزدِ آنان که آثارش را خواندهاند حرف تازهای نیست. آشنایی با ویراستاری و نشر اولین کتابی است که هر ویراستاری باید بخواند و استادان و نااستادانم جزو کتابهایی که هر کسی باید بخواند.
عبدالحسین آذرنگ وجوه گوناگونی دارد و سخنگفتن از او آسان نیست. هرآنچه بدان اعتقاد دارد به زبان میآورَد و هرآنچه میگوید بدان رفتار میکند. دیرآشناست و دیرپا، پُرکار است و درستکار. در تمام عمرم، کمتر آدمی به شرافت عبدالحسین آذرنگ دیدهام. افسوس که شاید بسیاری از شاگردان و همکارانش ندانند، پشت این صخرۀ سترگ معرفت، دریایی از شرافت و وارستگی موج میزند.
این یادداشت را برای اینکه خودش بخواند ننوشتهام ــ هرچند پانزدهم آذر تولد اوست ــ ؛ برای نسل تازهنفسی نوشتهام که شاگردان امروز او و خوانندگان آثار اویند و میخواهم آنان بدانند، در این روزگار نامردمی، هنوز مردانی هستند که معنای حرمت مردانگیاند.
تولدش مبارک باد. عمرش دراز و سایهاش برقرار.
هومن عباسپور