دورۀ مبانی ویراستاری __ برخط
مدرس: مهدی قنواتی
شروع دوره: ۶ دی ۱۴۰۰ | ساعت ۱۷ تا ۱۹
۱۰ جلسه | هزینه ثبتنام ۸۹۰ هزارتومان
به قبولشدگان در آزمون پایانی گواهی مشترک پژوهشکده مطالعات ترجمه و انجمن صنفی ویراستاران داده میشود.
پیش از هر چیز از خوانندگان میخواهم پنداشت رایج دربارۀ ویرایش و ویراستار را در جامعۀ ما از ذهن خود دور، و تعریف این دو را به زمانی موکول کنند که پس از بررسی تعریفها میتوانند به داوری بنشینند. پیشداوریهای بسیار در این زمینه از عاملهای عمده در دور شدن از اصل موضوع است.
پنداشت یا توقعِ معمولاً رایج در جامعۀ ما از ویراستار (= ویرایشگر/ ادیتور) اجمالاً این است که اثر تألیفی یا ترجمهای را از لغزشهای زبانی، خطاهای دستوری، انشایی و املایی بپیراید تا انتقال پیام نوشته به خواننده با اینگونه دشواریها روبهرو نباشد. مراعات کردن جنبههای صوری، اِعمال شیوهنامۀ پذیرفتهشدۀ ناشر، و در مرتبهای بالاتر، اِعمال دقت و دور کردن نوشته از اشتباهات مفهومی و ترجمهای، معمولاً در اوج انتظار از ویراستار خوب قرار میگیرد. شاخهها و گونههای دیگر ویرایش در نشر جامعۀ ما فعلاً و بهندرت جایی دارد، زیرا این نشر در ساختار کنونی و با مانعها و دشواریهایی که راه را بر توسعۀ آن میبندد، اکنون نه نیازی به آنها دارد، نه میتواند در میان فعالیتهای خود جایی برای آنها باز کند. علت چیست؟
ساختارهای نشر و سازمانهای انتشاراتی در همۀ جامعهها یکسان نیستند. اقتصاد نشر تابعی از اقتصاد عمومی است و از عاملهای بسیاری، از جمله عاملهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی، رهاوردهای فنّاوری و بهویژه سازوکارهای ارتباطاتی و مانند آن تأثیر میگیرد. این عاملها در ساختارهای نشر و گونههای آنها نقشهای تعیینکننده دارند. هرچه ساختار نشر مفصلتر، پیچیدهتر و بزرگتر باشد، به همان نسبت وظایف ویراستاران هم بیشتر، فنّیتر و متنوعتر میشود. ساختار کوچکتر و مختصرتر از وظایف ویراستاران و تنوع کارشان میکاهد. بنابراین، رابطۀ میان ساختار نشر و ویرایش رابطهای است کاملاً مستقیم.
در نشرهای کوچک و خردهپا، که ناشر تشکیلات کوچکش را یکتنه اداره میکند، اگر نیاز به ویرایش اثری را احساس کند، ممکن است آن وظیفۀ محدود را به ویراستاری بسپارد و خود بر کار او نظارت و باز خودِ او دربارۀ کارش داوری کند. در نشر کوچک و خردهپا، ویراستار لاجرم با ناشری روبهروست که هم سیاستگذار و برنامهریز است، هم مدیر و ارزشیاب و داور و ناظر و خیلی چیزهای دیگر. ویراستار در چنین ساختاری ناگزیر است به نظر ناشر دربارۀ ویرایش اثر تن بدهد، اما همکاری ناشر و ویراستار در این نشر، حتی اگر از همه نظر موفقیتآمیز باشد، چشماندازی برای رشد و توسعه ندارد. رشد و توسعۀ نشر در گروِ ترکیب و هماهنگ و همراه شدن چندین عنصر است، از جمله:
ـ مدیریت متناسب با مقتضیات روز؛
ـ اندیشه، طرح و آیندهنگری؛
ـ سیاست نشر و برنامهریزی؛
ـ سرمایهگذاری؛
ـ مخاطبشناسی، مخاطبیابی و مخاطبآفرینی؛
ـ نیروی انسانی لازم،کاردان و کاربلد؛
ـ تجهیزات ضروری؛
ـ مضمونهای تازه و جاذب؛
ـ ابتکار و نوآوری؛
ـ هنر و فنّاوری؛
ـ گشوده شدن چشماندازهای تازه فراروی نشر؛
ـ همکاریهای گسترده، و عناصری بیش از اینها.
پیداست که نشرهای کوچک و خردهپا با ساختارهای مختصر، اقتصادهای کمسود، و بیبهره بودن از تخصصهای لازم، نمیتوانند به چنین ترکیبی دست بیابند.
البته این نکته را از نظر دور نداریم که ناشران کوچک و خردهپا در جامعههایی که انتشار آثار با موانع روبهرو نیست، یا به مجوز نیاز ندارد، در انتشار آثار ادبی، داستانی، فکری و اجتماعی بسیار مؤثرند. در دهۀ 1340 ش. در ایران، با آنکه حتی سانسور و مجوز و نظارت ساواک برقرار بود، ناشران کوچک و خردهپا توانستند مجموعۀ آثاری را منتشر کنند که اکنون میتوان جایگاه مهم و تأثیرگذار آن را در ادبیات، بهویژه ادبیات معاصر، دید. بنابراین، نقش تأثیرگذار این دسته از ناشران را نمیتوان و نباید نادیده گرفت، مشروط بر آنکه آزادی فعالیت داشته باشند. بهرغم این واقعیت، استخوانبندی اصلی نشر توسعهیافته را با نشر کوچک و خردهپا نمیتوان ایجاد کرد. تجربههای گسترده از همهجای جهان نشان میدهد که کمتر ممکن است مجموع ناشران کوچک و خردهپا عاملان خلق آثار بزرگ یا پاسخگوی عمدۀ نیازهای کلان جامعه باشند. آنها میتوانند ناشر اثر بزرگی باشند که پدیدآورندهای بزرگ به آنها پیشنهاد انتشار بدهد، اما امکانات این نشر بیش از اینها نیست و اگر هم باشد، در زمرۀ استثناهاست.
نشری که بتواند نیازهای واقعی، آشکار، نهفته و پنهان همگان را در جامعه برآورده کند، بدون زیرساختهای لازم نشر، بدون برداشتن مانعهای بازدارنده، بدون حمایتهای رسمی، حقوقی، قانونی، مالی، بانکی تحقق نمییابد. صنعت و اقتصاد نشر که در همهجای جهان جزو صنایع کمسود، دیربازده و بهشدت و سرعت آسیبپذیر است، فقط در وضعیتی میتواند سرمایههای علاقهمندان کمتوقع را به حوزۀ خود جلب کند که با تهدید روبهرو نباشد و مخاطرهپذیری در آن به حداقل ممکن برسد. به همین سبب، نشر ملّی هماهنگ با برنامههای توسعه، بدون حمایتهای رسمی و قانونی و قابلاتکای دولت ایجاد نخواهد شد. نکتههای دیگری که در این نوشته به آنها اشاره میشود، با این اصل پیوند دارد.
ویراستاران در نشر توسعهیافته به دو دستۀ اصلی تقسیمپذیرند که در جامعۀ ما با یک دسته از آنها آشنایی، یا آشنایی کافی، نیست.
ویراستارانِ نشر [1] یا نشرویرایان به ویراستارانی میگویند که در محل کار ناشر و در تشکیلات نشر سمت، اختیارات، مسئولیت و حضور دارند و همه، یا بخشی، از فعالیتهای سازمان نشر، که آثار را به مرحلۀ انتشار و پساانتشار میرساند، در دایرۀ تخصصها، مهارتها، مسئولیتها و سرپرستی آنهاست. فعالیتهایی چون سیاستگذاری، برنامهریزی، آیندهنگری، انتخاب پدیدآورنده و موضوع، سازماندهی، مدیریت، ارتباطات، مذاکرات حقوقی، توافق و عقد قرارداد با پدیدآورندگان، نظارت بر همۀ مراحل آمادهسازی کتاب یا همکاری در این مراحل، نظارت بر چاپ و نشر در نشر کاغذی و نظارتهای فنّی لازم در نشر الکترونیکی، تماس مستقیم با بازار کتاب، کارهای تبلیغاتی، بررسی بازخوردها و دخالت دادن آنها در برنامهریزیهای آینده و سایر وظایف سازمان نشر در قلمرو نشرویرایی و در حوزۀ وظایف ویراستاران نشر جای میگیرد. این ویراستاران حتی اگر به ویرایش هم دست نزنند، به گونههای ویرایش و فنون و شیوههای آن تسلّط کافی دارند؛ همچنان که همۀ ویراستاران بزرگ و بنام در عرصۀ جهانی چنین هستند.
در نشر توسعهیافته، واژۀ عمومی «ویراستار / ادیتور» برای متخصصان، کارشناسان و کاربلدانی به کار میرود که نشر را اداره میکنند، اعم از ویراستار کتاب، یا ویراستار تصویر، ویراستار حقوقی، ویراستار ناظر، ویراستار فراهمآور، ویراستار تولید، ویراستار تبلیغ و ترویج، و جز آن. شاید بتوان کاربرد این واژه را با کاربرد واژۀ «مهندس» در صنایع و کارخانهها همانند دانست. درحقیقت هر کاردانی که بتواند در نشر توسعهیافته، یکی یا بخشی از تولیدهای اصلی و سهگانۀ نشر (محتوایی، فنّی ـ هنری، و چاپی / الکترونیکی) را انجام دهد، به او «ویراستار / ادیتور» میگویند. در این نوشته به قصد ایجاد تمایز معنایی و روشنتر شدن مفهوم، به این دسته از ویراستاران «ویراستاران نشر» یا «نشرویرا» میگوییم.
در نشر توسعهیافته که نهادهای انتشاراتی معمولاً سهامدار، سرمایهگذار و هیئتمدیره دارند، امور نشر به چندین شاخه تقسیم و به ویراستاران نشر واگذار میشود. طرز عمل در این سازمانها به شیوۀ کار ناشران کوچک و خردهپا نیست که صاحب یا سرمایهگذار نشر در رأس کار امور نشر را خود بهتنهایی به دست بگیرد و اداره کند. بنابراین، در این سازمانهای انتشاراتی هرگاه واژۀ «ویراستار/ ویرایشگر / ادیتور» به کار میرود، ویراستاری مدّنظر است که در ادارۀ امری یا اموری از موسسۀ انتشاراتی از تخصصها و مسئولیتهای لازم برخوردار است.
ویراستاران کتاب [2] یا کتابویرایان/ اثرویرایان [3] به ویراستارانی گفته میشود که مسئولیتها، وظایف، اختیارات، یا محدودۀ دانش فنّی و تخصصیشان به گونهای یا گونههایی از ویرایش اثری محدود میماند که مسئولیت آن اثر به آنها سپرده میشود، اعم از اینکه این ویرایش از گونۀ زبانی، ادبی، صوری باشد، یا از گونههای دیگر مانند استنادی، محتوایی، ساختاری، تصویری، مقابلهای یا انواع دیگر. کتابویرا یا اثرویرا ممکن است در خانهاش، در دفتر کارش، در نقطهای دوردست بنشیند و از ناشر سفارش ویرایش بگیرد و اثر ویرایششده را به ناشر بازگرداند، بیآنکه دانش تخصصی در زمینۀ نشر یا مسئولیت و سمت خاصی در تشکیلات ناشر داشته باشد. ویراستاران کتاب هم در نشر توسعهیافته فعالیت دارند و هم در نشر توسعهنیافته، اما شیوههای کارشان در اصل به سبب ساختارهای متفاوت نشر در این کشورها با هم یکسان نیست. در نشر توسعهیافته زیر نظر یا به سفارش نشرویرایان کار میکنند که معمولاً در کار خود دارای تخصص و تبحرند، اما در نشر توسعهنیافته از ناشرانی سفارش کار میگیرند که ممکن است هیچ تبحّر و تخصّصی در زمینۀ نشر نداشته باشند. در نشر توسعهیافته، حتی ممکن است ویراستار نشر بنا به ضرورتهای خاصی وظایف ویرایشی را به چند شاخه تقسیم و هر وظیفهای را به یک ویراستار متخصّص کتاب محوّل کند و سپس ویرایش نهایی را خود انجام دهد. برای مثال، از یک ویراستار بررسی منابع و اسناد (ویرایش استنادی) را بخواهد، از دومی ویرایش محتوایی، از سومی تصویرویرایی، و از چهارمی ویرایش زبانی، و آنگاه حاصل کار این ویراستاران کتاب را خود از دیدگاه ویرایشِ فراگیر(جامع) بررسی کند، یعنی آن گونهای از ویرایش که همۀ جنبههای اثر وجهۀ نظر قرار بگیرد. این تقسیم کار و تخصص و پذیرفتن هزینههای آن، فقط در نشر توسعهیافته امکانپذیر است که هزینهها را از راه انتشار آثار با شمارگان بسیار میتوان تأمین کرد.
علت اینکه ویراستاران تازهکار در کشور ما یا دانشجویان ویراستاریِ ما در تعریف قلمرو ویرایش با مشکل روبهرو میشوند، پیشپنداری است که از نشر توسعهنیافته دارند و پنداشت خود را به همۀ نشرها در سراسر جهان تعمیم میدهند. در نخستین نشستِ همۀ دورههایی که تاکنون این بنده در آنها ویرایش تدریس کرده است، هر بار به دانشجویان گفته است که شناخت درست ویرایش بدون شناختی کافی از نشر ممکن نیست و ویراستاری که نشر را خوب نشناسد، معلوم نیست ویرایش او چگونه از کار درمیآید. هر بار هم بیاستثنا با تعجب یا استفهام دانشجویان روبهرو شده است؛ به این سبب که در ذهن آنها رابطۀ مستقیمی میان نشر و ویرایش برقرار نبوده است. دانشجویانی که فقط با «ویرایش سازمانی»[4] آشنا هستند، یعنی برای تشکیلاتی ویرایش میکنند که ویرایش کاربردی بیرون از خودِ تشکیلات ندارد، یا از مخاطبانِ نوشته شناخت و با آنها ارتباط مستقیم ندارند، یا میان آنها و بازار نشر یک یا چند حایل قرار دارد، بهدشواری میتوانند ربط مستقیم نشر و ویرایش را در کار خود مداخله بدهند. حتی ویراستارانی که در دانشنامهها و برخی سازمانهای ناشرِ منابع مرجع کار میکنند، چون تقسیم مراحل کار وظیفۀ ویرایشی آنها را به نوع خاصی از ویرایش محدود میکند و با سایر مراحل آمادهسازی و انتشار تماس مستقیم یا نزدیک ندارند، به گونۀ «ویراستاران سازمانی» عمل میکنند و ویرایش آنها از سنخ ویرایش بر پایۀ شیوهنامه و خطاب به مخاطب ثابت است، مخاطبی که ویژگیهای او طی زمان تغییر نمیکند. هر ویراستاری، پس از مدتی کار به این شیوه، بهطور طبیعی سیمای مخاطب در ذهن او محو و محوتر و سرانجام ناپدید میشود. آنچه دستآخر بر جای میماند، مجموعۀ قواعد و ضوابطی صوری، منتزع از مخاطبان واقعی و نیازهای در حال تحول است که آنها ماشینیوار اعمال میکنند.
بنا به تجربۀ متمادی این بنده، آن دسته از دانشجویان یا شرکتکنندگان در دورههای مختلف آموزشی نشر و ویرایش که در سازمانهای انتشاراتی کار میکنند، کموبیش با مبادی نشر آشنایی دارند و تجربههایشان در این زمینه به کمکشان میآید، از بحث دربارۀ ارتباط میان نشر و ویرایش، نکتهها را با سرعتی بیشتر یا ملموستر درمییابند و برداشتهایشان، از لحاظ عمق، با برداشتهای دانشجویان بیتجربه و کمتجربه قابلمقایسه نیست. در مواردی هم که شیوههای مدیریت نشر بر پایۀ اصول علمی نشر نقد و بررسی میشود، باز این دسته از دانشجویان هستند که موضوع را ملموس میبینند. واکنشهای همین دانشجویان در دورههای ویرایش ازاینرو بهمراتب زندهتر است که از مرزهای فعالیت خود تصویر تازهتر و فراختری به دست میآورند. بر پایۀ تجربۀ عملی اینطور به نظر میرسد که کوششهای مدرسان نشر برای برقرار ساختن رابطههای لازم میان ویرایش و نشر در ذهن دانشجویانشان در حالتی به نتیجه میرسد که دانشجویان از حداقل تجربه در نشر برخوردار باشند، وگرنه آنچه مدرسان دراینباره بگویند، بحثی نظری و مجرد از واقعیت بیش نیست که چون مصداقهای عملیاش را دانشجویان نمیشناسند، لاجرم نمیتوانند میان نظر و عمل پل بزنند. بر پایۀ اینگونه تجربههاست که نمیتوان از جامعه، بهطور کلی، و نیز از کسانی که با نشر کشور همکاری دارند، اما در نشر متبحّر نیستند، انتظار داشت که اینگونه مرزها را در نشر و ویرایش درست تشخیص بدهند و به رابطۀ مستقیم و غیرمستقیم ویرایش با ساختار نشر پی ببرند.
ایجاد تمایز میان ویراستاران نشر و ویراستاران کتاب، و نیز مرزهای دیگر در نشر و ویرایش، زمانی از جرگۀ متخصصان بیرون میآید و به بخشهای دیگری از جامعه تسری مییابد، که نشر از ورطۀ توسعهنیافتگی رهایی یابد و به سمت توسعه حرکت کند. نشر توسعهیافته به سرمایههای کلان و به تخصّصهای بسیار نیازمند است و درنتیجه ساختاری را اقتضا میکند که سرمایه، اندیشه، طرح، تخصّص بتواند در آن به گردش درآید. این ساختار اجازه نمیدهد کسی در رأس ساختار نشر قرار بگیرد که نتواند میان عنصرهای تشکیلدهندۀ ساختار هماهنگی ایجاد کند. سرمایهگذار بزرگ میتواند سازمان انتشاراتی ایجاد کند، خود در رأس آن قرار بگیرد، بر آن مستقیماً مدیریت کند ـ در نشر توسعهیافتۀ بسیاری از کشورهای توسعهیافته چنین ناشرانی کم نیستند ـ اما او در صورتی میتواند تشکیلات انتشاراتیاش را درست بگرداند که بخشهای مختلف تشکیلات او را ویراستاران نشر مدیریت کنند، ویراستارانی که هم نشر را خوب میشناسند و هم به گونههای ویرایش و انواع شیوههای آنها تسلط دارند و خود نیز دستکم در یک حوزه تخصص دارند.
ساختار نشر توسعهیافته ایجاب میکند آموزش و پژوهش در نشر ایجاد یا فعال شود و هر ناشری که بخواهد از گردونۀ رقابت بیرون نماند، ناگزیر است دانش فنّی خود را در زمینۀ نشر کاملتر و روزآمدتر کند. از میان تجربههای اتحادیههای ناشران در جهان، میتوان تجربۀ چند کشور را بهتفصیل لازم بررسی کرد تا دانسته شود ناشرانی که در نشر تخصّص نداشتند، چگونه و با کدام امکانات آموزشی بهسرعت تخصّص کسب کردند. از میان تجربههای مختلف، این بنده تجربۀ اتحادیۀ ناشران کانادا را اقتصادی، صرفهجو در زمان و هزینه، هوشمندانه، حسابشده و درمجموع بسیار کارآمد یافته است. امیدوارم اتحادیۀ سراسری ناشران در ایران سرانجام روزی تشکیل شود و یکی از نخستین گامهای آن بررسی و انتشار تجربههای موفق و ناموفق اتحادیههای ناشران کشورهایی باشد که در دهههای اخیر به کمک آموزشهای مناسب از مرحلۀ توسعهنیافتگی گذر کردهاند.
مانعها و محدودیتهای نشر توسعهنیافته امکان نمیدهد که ویراستاران کتاب به ویراستاران نشر تبدیل شوند. ساختار چنین نشری معمولاً راه را بر پیشرفت آنها میبندد. در جامعههایی که روند توسعۀ عمومی بهسختی و بهکندی صورت میگیرد، این تبدیل هم بهآسانی ممکن نیست. ایران در شمار این دسته از جامعهها قرار نمیگیرد، زیرا از دیدگاه اقتصاددانان و متخصصان توسعه امکانات بالقوۀ توسعۀ آن بسیار زیاد و بسیار نیرومند است. در عین حال، نیرویی که از درون جامعه فشار میآورد تا روند توسعه سرعت بگیرد، آنقدر تأثیرگذار است که نمیتوان راه را بر قدرت تأثیرگذاریاش بست. ازاینرو، چشمانداز آیندۀ نشر ایران در بلندمدت توسعه است و نشر، بهناگزیر و همراه با سایر بخشهای دستخوش تحوّل، ضرورتاً به سمت توسعه حرکت خواهد کرد. هر عضو یا جزوی از نشر که با روند توسعه همسو و هماهنگ نباشد، سازوکارهای رقابتی لاجرم او را به حاشیه میراند. ویراستاران کتاب هم اعضایی از این روند هستند که اگر دانش فنّی خود را روزآمد و تواناییهای نشرویرایی را کسب نکنند، یا به حاشیه رانده میشوند، یا اگر در متن بمانند، بهناگزیر باید به وظایف محدودی تن بدهند که ناشران به آنها میسپارند. ویراستاران کتاب میتوانند این پرسش تعیینکننده را با خود در میان بگذارند: آیا مایلاند آنها نشر را اداره کنند، یا نشر و ناشران آنها را؟ و مناسبترین افراد برای مدیریت نشرهای مختلف چه کسانی هستند؟ ویراستاران یا آنها که فقط به مدد سرمایه به نشر راه مییابند و به اتکای سرمایه میخواهند نشر را بگردانند، درحالیکه از دانش فنّی لازم در این زمینه بهرهمند نیستند؟
تجربهها و مشاهدات در نشر توسعهنیافته نشان میدهد که یکی از علتهای اصلی پیشرفت کند برنامههای آموزشی و پژوهشی نشر ساختارهای سازمانهای انتشاراتی است. کمتر گردانندهای در نشر دیده شده است که خود دانش فنّی کافی در نشر نداشته باشد، اما موجبات آموزش بیشتر یا برنامههای بازآموزی ویراستاران یا اعضای فنّیتر خود را فراهم بیاورد. چند ناشر موفق در نشر ایران که دانش فنّی خود را از راه تجربۀ عملی مدام ارتقا دادهاند، نشرشان از رهگذر این تجربهها بهره برده است و آنها برای همکارانشان امکان ارتقا فراهم کردهاند، اما این دسته از نمونههای استثنایی به شمار میآیند. ویژگیهای مشترک این سنخ ناشران اگر درست شناسایی و بررسی شود، البته الگویی از آن به دست میآید که اتحادیۀ ناشران بر اساس آن میتواند با برگزاری برنامههای آموزشی، در بخشی از نشر کشور تحوّل ایجاد کند. اما نشر به این دسته از ناشران موفق محدود نمیشود. آسیبپذیری متوجه آن بخش از نشر است که تحولات و تغییرات زمان را درنیافته است، دگرگونی در روندها، رویکردها و گفتمانها را نمیبیند، تأثیر فنّاوریها را بر روند و ساختار نشر تشخیص نمیدهد، با بخشهای دیگر دستخوش توسعۀ جامعه همراه و همپا نمیشود. انقراضی که چند بار در تاریخ نشر ایران، از عصر قاجار تا همین سالهای اخیر، بخشی از ناشران را به ورطۀ خود فروکشید، همان ناشرانی که تحولات را بهموقع درنیافتند و خود را با آنها سازگار نکردند، این بار به سراغ اینها هم خواهد آمد. برگزاری دورههای توجیهی، نشستهای سخنرانی، برگزاری دورههای کوتاه، ساده و کمخرج از سوی اتحادیۀ ناشران میتواند بخشی از نشر و اعضای آنها را از دام انقراض برهاند. به سبب سرعت تحولات در سالهای اخیر، اقدام فوریتر در این زمینه ضرورت دارد. هر نشرِ باسابقهای که با تحولات همپا شود، به تداوم بخشیدن به سنت و غنیتر کردن آن یاری رسانده است.
بنبست در نشر فقط به سود ناشران اندکشماری است که بتوانند با بازار ثابتی به حیات خود ادامه دهند. نشر، بنا به سرشتش، گسترۀ آفرینشها، پژوهشها، نوآوریها، عرصهگشاییها، راهیابیها و برقرار کردن پیوند میان گذشته و اکنون و آینده است. این گستره با رشد و توسعه تحقّق مییابد و رشد و توسعۀ نشر بدون ناشران کارآفرین و بازار گشا و ویراستاران نشر امکانپذیر نیست. رشد و توسعۀ نشر با ناشرانی از آن دست آغاز میشود که نیروهای درونی و بالقوۀ نشر را درک و تکاپوهای خود را با آنها هماهنگ کنند. همین ناشران هستند که به ویراستاران نشر نیازمندند و فرق آنها را با ویراستاران کتاب تشخیص میدهند. ویراستاران طرفدار رشد و توسعه هم با این دسته از ناشران همراه میشوند. این همراهی به سود نشر در حال تحوّل است، اما سود مشترک نیست. سود مشترک زمانی به دست میآید که همۀ کسانی که در فرایندهای تولیدی نشر شرکت، دخالت یا نقش و سهمی دارند، از پدیدآورندگان گرفته تا خوانندگان، هر کدام به تناسب نقش خود از آن رشد و توسعه سود ببرند. سود متناسب ویراستاران زمانی عاید خواهد شد که نقش آنها را نشر به آنها واگذار نکند، بلکه آنها بتوانند نقش نشر را تعیین کنند. ایفای چنین نقشی میسر نخواهد شد، مگر آنکه بخشی کافی از ویراستاران از ویراستاری کتاب به ویراستاری نشر تغییر نقش دهند. این تغییر نقش با آموزش، خودآموزی، بازآموزی، پژوهش، بررسیهای تطبیقی، آشنایی با روندهای رشد و توسعه، تسلط بر جنبههای مختلف نشر و توجه به ارتباط همۀ اینها با زمینههای تأثیرگذار بر آنها امکانپذیر است.
آخرین نکتۀ مرتبط با این بحث، که اشاره به آن لازم است، برنامههای آموزشی دانشگاهی برای تربیت ناشر و ویراستار است که از چندی پیش در کشور آغاز شده است. بررسی محتوای این برنامهها نشان نمیدهد که بتوان امید بست دانشآموختگان آتی بهآسانی در بازار کار کمسود و سرمایۀ نشر جذب شوند، یا از دانش و تخصّصی برخوردار باشند که بتوانند روند نشر را به سمت توسعهیافتگی سوق دهند. انتظار میرفت همین اتحادیۀ موجود ناشران، با بازتاب دادن گستردۀ ضرورتها، نیازها، و کمبودهایش، همۀ سازمانها و افراد مرتبط با نشر و ویرایش را هشیار کند که سمتوسو و محتوای برنامههای آموزش نشر و ویرایش با چه ویژگیهایی میتواند باری را از دوش جامعه بردارد، نه اینکه بار تازهای بر آن بگذارد. نشر ما به توافق نظری گسترده و مبتنی بر بررسی محققانه نیاز دارد تا بتواند راهبرد آیندۀ خود را تعیین کند، وگرنه به دور باطل گرفتار خواهد شد.
تهران، تابستان 1395
[2] Book editors
[3] Work editors
[4] Organizational editing
* رسمالخط این مقاله مطابق متن اصلی است.
قصۀ تلخ و شیرین و دنبالهدار فارسینویسی را با شواهدی تازه ادامه میدهیم. این شواهد بیشتر مربوط میشود به خطاها و کجسلیقگیهای ناشی از عادت و مسامحه و تأثر از الگوهای بیگانه و احیاناً تکلف و هنرفروشی. شواهد ذیل عنوانهایی دستهبندی و اگر نکته یا نکتههایی بیرون از عنوان هم داشته افزوده شده است.
* از انجام بسیاری هزینههای بیمورد و تکراری جلوگیری شود.
? از بسیاری هزینههای زاید جلوگیری شود (تعبیر «زاید» سادهتر از «بیمورد و تکراری» است.)
* در این طرح حیفومیل زیادی انجام شده است.
? در هزینۀ اجرای این طرح حیفومیل زیادی شده است. (در طرح حیفومیل نمیشود در هزینۀ اجرای آن حیفومیل میشود).
* با وجود طرحهای گوناگون عمرانی و اقتصادی و تلاشهای صورتگرفته، امّا هنوز شبکۀ ترابری بینشهری کشور از توسعۀ کافی برخوردار نیست.
? با آن که طرحهای عمرانی گوناگونی اجرا شده است هنوز شبکۀ ترابری بینشهری وسعت کافی ندارد/جوابگوی نیازها نیست. (امّا زاید است).
* بلندترین راهها میتوانند برخلاف بعد مسافت کوتاهترین راهها باشند به شرط اینکه از کشش کافی برخوردار باشند.
? طویلترین راه، اگر کشش کافی داشته باشد، بهرغم بعد مسافت، چهبسا کوتاهترین راه باشد. (در اینجا، علاوه بر مسئلۀ برخوردار بودن، چند نکتۀ زبانی و بیانی دیگر وجود دارد: صفت بلند، برای راه بهکار نمیرود؛ مقصود از برخلاف بعد مسافت، بهرغم یا باوجود بعد مسافت است؛ ترافیکی حشو و زاید است؛ جمع بستن راه لزومی ندارد چون نوع آن مراد است نه تعدّد آن.)
* بهراحتی میشد جادهای احداث کرد که از امنیت کافی برخوردار باشد.
? بهراحتی میشد جادهای دارای امنیت کافی احداث کرد.
* نظارت و افزایشِ ضریب امنیت جابهجایی کالا
? نظارت بر امنیت جابهجایی کالا و افزایشِ ضریبِ آن
* با امپراتور… دیدار و با وی به گفتوگو نشست.
? با امپراتور… دیدار کرد و به گفتگو نشست (با وی زاید است).
یا سادهتر: با امپراتور… ملاقات و مذاکره کرد.
* لایحۀ… در جلسۀ امروز شورای نگهبان مطرح و مغایر با شرع و قانون اساسی شناخته نشد.
? لایحۀ… در جلسۀ امروز شورای نگهبان مطرح شد و مغایر با شرع و قانون اساسی شناخته نشد. (در واقع، حذف اگر به قرینه گرفته شود «مطرح» به معنی «مطرح نشد» خواهد بود نه «مطرح شد»).
* نویسندهای که موفقیتی به دست آورده گمان میبرد با این موفقیت وضع زندگیش عوض میشود.
? نویسندهای که موفقیتی به دست آورده است میپندارد که بر اثر آن وضع زندگیش عوض میشود.
* داستان ایوب پیامبر مربوط به مصیبتهای زندگی حضرت ایوب است و آزمایشی که این پیامبر در آن شرکت میکند.
? داستان ایوب پیامبر مربوط است به مصایب و محنتهای آن حضرت.
یا: داستان ایوب پیامبر مربوط است به مصایب آن حضرت و آزمایشهایی که از سر گذرانده است.
(از ضمیر برای پرهیز از تکرار اسم ظاهر استفاده نشده است؛ آزمایشی اعلام نشده بود که حضرت ایوب پیامبر در آن شرکت کند، مقصود محنتهایی است که آن حضرت دیده است و آزمایشهایی که از سر گذرانده است.)
* در کشورهای توسعهیافته احداث جادههای سریع امری طبیعی است.
? در کشورهای توسعهیافته احداث شاهراههای پرکشش طبیعی است.
(سریع صفت مناسب جاده نیست؛ امر حشو و زاید است.)
* او همسایهای مهربان و شوهری سر به فرمان دارد.
? او همسایهای مهربان و شوهری گوش به فرمان دارد.
* برای آن که بتوانیم مشکلات آنها را درک کرده و به درستی قضاوت کنیم.
? برای آن که بتوانیم مشکلات آنها را درک و به درستی قضاوت کنیم.
* در زمانهای که اقتصاد کشورها رشد جهشآسا به خود گرفتهاند، آشفتگی در شبکۀ ترابری کشور رخدادی است غیرقابل بخشش.
? در زمانهای که اقتصاد کشورها رشد جهشی یافته، آشفتگی در شبکۀ ترابری کشور نابخشودنی است. (رخداد زاید و غیرقابل بخشش ترکیب ناخوشی است.)
* سعی میکنند که در اکثر موارد مخالفت کرده و نظراتشان در مقابل نظرات بزرگترها باشد.
? سعی میکنند که در بیشتر موارد مخالفت کنند و نظرشان در مقابل نظر بزرگترها قرار گیرد.
(نظرات جمع نظره است نه جمع نظر. به علاوه، جمع آوردن لزومی ندارد، چون نظر نوع خود را میرساند و یک یا چند در آن مستتر است؛ کرده وجه وصفی است- بیزمان، بیوجه، بیشخص ـ و نباید به جای کنند ـ مضارع التزامی، سوم شخص جمع ـ به کار رود.)
* زیر پیمان صلحی را امضا کردند.
? پیمان صلحی امضا کردند.
(زیر و را زاید و حشو است).
* تلاش او حاصلی را نداشت.
? تلاش او حاصلی نداشت.
* شبکۀ حمل و نقل نیز، در خدمت همین فرایند، رشدی ناهمگون و یکوجهی را در پهنۀ کشور داشته است.
? شبکۀ حمل و نقلِ کشور نیز به مقتضای همین جریان رشدی ناموزون داشته است.
(در بیان این مطلب ساده برای عامۀ مردم نیازی به آوردن تعبیر فرایند نیست؛ ناهمگون صفت مناسب مقام نیست، ناموزون بهتر و دقیقتر مراد را میرساند و بر «یکوجهی» بودن رشد نیز دلالت دارد).
* گروه دیگری که اکثریت مطبوعات معروف را تشکیل میدادند از محاکمۀ آنها حمایت کردند.
? بیشتر مطبوعات معروف طرفدار محاکمۀ آنها بودند.
(تشکیل دادن ـ ترجمۀ constitute ـ الگوی بیگانه است که عموماً به جای بودن بهکار میرود.)
* عکاس هنرمند ایرانی جایزۀ… را به خود اختصاص داد.
? عکاس هنرمند ایرانی برندۀ جایزۀ… شد.
* انطباق مصنوعی بین صهیونیسم سیاسی با یهودیت را نیز بهکار گرفتند.
? برای سوءاستفاده، صهیونیسم سیاسی را بهتصنّع با یهودیت یکی شمردند.
(انطباق لازم است نه متعدی و تازه منطبق شدن بر چیزی میگوییم نه با چیزی؛ به کار گرفتنِ «بهکار گرفتن» هم صورت خوشی ندارد.)
* خانوادۀ من، با این که افرادی تحصیلکرده هستند، امّا موقعیت سنی من را در نظر نمیگیرند و مثل یک کودک با من برخورد میکنند.
? خانوادۀ من، با آن که افرادش تحصیل کردهاند، موقعیت سنی مرا در نظر نمیگیرند و با من چنان رفتار میکنند که انگار کودکم.
(خانواده افراد نمیشود؛ من را نمیگوییم، مرا میگوییم؛ مثل یک کودک به که برمیگردد، به سخنگو یا به خانواده؟)
به امید دیدار بعدی
خانه کتاب و ادبیات ایران با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان، به مناسبت نمایشگاه کتاب استان اصفهان ۳ کارگاه آموزشی طراحی کرده است؛ که متقاضیان میتوانند در اسکای روم به صورت رایگان ملاحظه و شرکت کنند.
کارگاه مقدماتی ویرایش
استاد: مهدی قنواتی
(سه شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۹ تا ۱۲:۳۰)
و (پنج شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۹ تا ۱۲:۳۰)
برخط
https://www.skyroom.online/ch/khaneketab/khaneketab74
زبان فارسی دچار عوارضی شده است. این عوارض از دو راه عمده به زبان ما راه یافته و آن را سقیم و علیل ساخته است: یکی از راه ترجمههای ناشیانه و دیگری از راه نوآوری کاذب و نوخامگی.
در همۀ مراتب زبانی، از آوایی گرفته تا بلاغی و هنری، ناهنجاریهایی دلآزار به چشم میخورد که برخی از آنها حتی الگوهای بیان عواطف و افکار ما را دگرگون ساخته است یا به الگوهای بیگانه بدل کرده است. عناصر بیانی بیگانه چندان کاربرد پردامنه و شایع یافته است که در نوشتههای تألیفی و حتی در گفتار و محاوره، بی آن که به غریبهبودن آنها توجه شود، به کار میرود. کار به جایی رسیده که نزدیک است میان نسل گذشته و امروز از حیث شمّ زبانی جدایی افتد: آنچه را که پدران بیگانه یابند فرزندان آشنا بینند و آنچه برای پیران معهود و مأنوس است برای جوانان غریب و مهجور جلوه کند.
الگوهای بیگانه از راه رسانههای گروهی، بویژه صداوسیما، به زبان مردم نیز راهیافته و آن را از صفا و سادگی و پاکی انداخته است. چیزی نمانده است که نسلهای تازه از شنیدن سخنان شیرین و جذاب و زنده و با روح و پرمایه و رنگین مادربزرگها محروم بمانند و ناگزیر شوند با زبانی رنگباخته، بینمک و بیرمق سر کنند.
برای آن که شمّ زبانی نسل جوان در جهت مطلوب پرورده شود و جوانان بتوانند، با سلامت ذوق، سقیم و صحیح و عیب و هنر را بازشناسند، نشر دانش درصدد برآمده است که در هر شماره از مجله نمونههایی از عبارات نامعیوب و ناسالم را با پیشنهاد صورت اصلاحی آنها عرضه بدارد. این عبارات از کتابها و مقالههای تألیفی و ترجمهای و گفتارها و برنامههای صداوسیما استخراج میشود و اثر قلم ارباب مطبوعات و مؤلفان و مترجمانِ هم سرشناس و هم باسابقه و هم تازهکار و نوچه است.
کوشش خواهد شد شواهد مسطورهای از زبان امروزیِ شایع در نوشتهها باشد و بیشتر عیبها و نارساییهای همهگیر را بازنماید.
در عرضۀ مواد، ابتدا نمونه را میآوریم و در آن موارد اشکال را با حروف سیاه متمایز میسازیم و نوع اشکال را درون پرانتز ذکر میکنیم؛ سپس صورت اصلاحی را پیشنهاد میکنیم.
برای آن که شواهد متنوّع باشد و مطالعه ملالآور نگردد، از گروهبندی آنها خودداری کردهایم و این را به فرصت تدوین آتی آنها موکول داشتهایم.
* سیّد را بیشتر از پیش در التهاب و نگرانی بهخاطر ایران درگیر میکرد. (تکلّف و درازگویی، الگوی بیانیِ بیگانه)
□ سیّد را بیش از پیش نگران سرنوشت ایران میساخت.
* اولین اقدامی که مینماید این است که شروع به نوشتن شبنامهها و نامههایی به علما و طلاب مدارس میکند. (درازگویی)
□ اولین اقدام او نوشتن شبنامه و ارسال نامههایی به علما و طلاب است.
* اکنون میرفت تا نتیجه دهد. (الگوی بیانی بیگانه)
□ داشت به نتیجه میرسید/ نزدیک بود نتیجه برسد.
* تنها راه ممکنه (الگوی دستور عربی)
□ یگانه راه ممکن
* با انجام شش دیدار (حشو)
□ با شش دیدار
* این بازی را بهسود خود پایان داد. (درازگویی)
□ این بازی را بُرد./ در این بازی برنده شد./ در این بازی پیروز شد.
* در راستای جاودانسازی خاطرۀ شهیدان. (نوآوری کاذب)
□ برای حفظ خاطرۀ شهیدان.
* مسئلۀ همسرآزاری تاریخچهای دراز در طول تاریخ دارد. (تعبیر پرتکلّف)
□ همسرآزاری سابقۀ تاریخی ممتدی دارد.
* تا آنجا که اطلاعات نگارنده اجازه میدهد… (الگوی بیانی بیگانه)
□ تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد…
* سهچهارم فیلمها زیر مخارج خودشان را در اکرانِ اول تهران فروش داشتهاند. (الگوی بیگانه، زبان زرگری)
□ رقم فروش سهچهارم فیلمها در دور اول نمایش در تهران کمتر از رقم هزینۀ تولید آنها بود.
* جلد دوم توسط همین ناشر در سال ۱۳۶۹ منتشر شده است.
□ جلد دوم به همت همین ناشر در سال 1369 منتشر شده است. [ناشر عامل نشر بوده است نه واسطۀ آن]
* توضیحی به دست نمیدهد. (الگوی بیگانه)
□ توضیحی نمیدهد. / چیزی را روشن نمیکند.
* میدیدم که اقوام ترک و مغول و بربر آشکارا درصدد به باد دادن دولتهای اسلامی هستند.
□ میدید که اقوام ترک و مغول و بربر آشکارا درصدد امحای/ نابودساختن دولتهای اسلامیاند. [از آنِ خود را بر باد میدهند نه از آنِ دیگران را]
* آن شعله خاموش شد اما پنج قرن بعد در لباس سید جمالالدین از نو فروزان شد. (تعبیر نامناسب)
□ آن شعله خاموش شد، اما پنج قرن بعد با ظهورِ سید جمالالدین از نو فروزان گشت.
* کاهش پیشرفت (تعبیر نامناسب)
□ کندشدن پیشرفت/ کاهش آهنگ پیشرفت
* نیروهای سهگانۀ ارتش بالاترین منزلت را در دفاع از میهن اسلامی به ثبوت رساندند. (فعل نامناسب)
□ نیروهای سهگانۀ ارتش در دفاع از میهن اسلامی بالاترین منزلت را احراز کردند. / به بالاترین منزلت دست یافتند.
* مواد زاید و زباله از طیف وسیعی برخوردارند. (الگوی بیگانه؛ تعبیر قالبی که از کثرت استعمال بار معنایی خود را از دست داده و ملالآور شده است.)
□ مواد زاید و زباله انواع بسیار دارد.
* موج جدیدی از مهاجران روسی به سوی فلسطین آمدند. (فعل نامناسب، رعایتنکردن مطابقت فعل و فاعل)
□ موج تازهای از مهاجران روسی به جانب فلسطین روی آورد/ هجوم آورد.
* از رنج… بردن [الگوی بیانی بیگانه ـ souffrir (فرانسه)، suffer (انگلیسی)]
* دچار… بودن / مبتلا به… بودن
* خواستند برنامهای را دنبال کنند (تأثیر ترجمه)
□ درصدد اجرای برنامهای برآمدند.
* روند فزاینده و شتاب تورم اقتصادی (تکلّف علمی کاذب)
□ تورّم روزافزون اقتصادی
* جرأت ریسککردن (واژۀ بیگانه)
□ جرأت دل به دریا زدن/ خطرکردن
* مردم و سیاستمداران، بهطور مساوی، از به کارگیری تغییرهایی که برای تضمین مزایای کلی درازمدت، هزینههای فردی کوتاهمدت به بار میآورد اکراه دارند. (ترجمۀ غلطِ equally یا également که در این بافت افادۀ معنی برابری و تساوی نمیکند. تعبیر پرتلّکف و نارسا؛ رعایتنکردن تعبیر نامناسب اجزای جمله؛ کاربرد نامناسب ویرگول آخر)
□ مردم و سیاستمداران، هر دو، از بالابردن میزان هزینههای فردی در کوتاهمدت برای تضمین مزایای کمی درازمدت اکراه دارند.
* به راستی میگفت که کارکردن بر روی مزرعهاش به کلی بیهوده بود. (ترجمۀ نارسا؛ مطابقت زمانی افعال به قاعدۀ نحو زبان مبدأ و خلاف قاعدۀ زبان مقصد)
□ میگفت، و حق هم با او بود، که کار در این مزرعه به زحمتش نمیارزد.
* اخبار شروع به نشت کردن کرد. (الگوی بیانی بیگانه ـ شروع به… کردن ـ معادل نامناسب)
□ اخبار رفتهرفته به بیرون درز کرد.
هنگامی که ویراستار با اثر تألیفشدۀ کامل روبهرو میشود، خوانندۀ دلسوزی است که فرصت خواندن کتاب را قبل از چاپ پیدا میکند و میکوشد آن را در حدی که امکان دارد از لغزشها بپیراید و یکدست کند و با توجه به امکانات و محدودیتهای روش حروفچینی و چاپ مورداستفاده، متن را برای چاپ آمادهسازی کند. و بعد هم در تمام مراحل تولید، دنبال کار را میگیرد تا نهتنها کار نخوابد، بلکه به بهترین وجه ممکن اجرا شود و جلو برود.
ویراستاری که با اثر ترجمهشده مواجه میشود، ظاهراً کارش آسانتر است، چون با استفاده از کتاب اصلی راه را بهتر میبیند و لغزشهای مترجم را زودتر میتواند تشخیص دهد. چنین ویراستاری نهتنها باید به اندازۀ کافی زباندان باشد، بلکه از موضوع کتاب هم سررشته داشته باشد. اگر ویراستاری به موضوع کتاب وارد نباشد، بهتر است از ویرایش ترجمه عذر بخواهد و کار را به شخص واردتری بسپارد. به نظر من، ویراستاری که روی متون ترجمه شده کار میکند، لازم است حتماً خودش تجربۀ ترجمه داشته باشد، حداقل بهخاطر اینکه بداند حدوحدود کار چیست و چه چیزهایی را میتوان و چه چیزهایی را نمیتوان به فارسی برگرداند. و البته لازم است که مترجم و ویراستار تصور واحدی از کار ترجمه داشته باشند، چون در غیر این صورت، دخالت ویراستار در کار مترجم به جایی خواهد رسید که خود او به نام ویرایش، کتاب را دوباره به فارسی ترجمه خواهد کرد، و این کار به هیچوجه درست نیست. چون در این مجلس صحبت از روشهای ترجمه شد، بنده هم اجازه میخواهم نظر خود را بعد از تجربیات این سالیان عرض کنم. بنده ترجمۀ خیلی دقیق و لفظبهلفظ را تنها برای آثار معتبر ادبی و قراردادها و اسناد و مدارک تجویز میکنم، ولی در حدی که به متون آموزشی و اطلاعاتی مربوط میشود، سلیقۀ بنده این است که ترجمۀ نسبتاً دقیق ولی کاملاً مفهوم بکنیم. مقولهای هم به نام ترجمۀ آزاد داریم که دیگر خیلی بیحساب و کتاب است. بنده استفاده از آن را در شرایط عادی تجویز نمیکنم، چون در واقع دیگر ترجمه نیست، نوعی بازآفرینی است اما در بعضی از شرایط، ممکن است از آن استفاده شود.
دوازدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران را در پیوند زیر دریافت کنید.
در این بخش بحث جدیدی را آغاز میکنیم با عنوان ویرایش مجدد. فکر این بخش از یکی از مقالههای دکتر خزاعیفر الهام گرفته است که گفته بودند بسیاری از ترجمههای چاپشده نیاز به ویرایش مجدد دارند. متونی را که برای ویرایش انتخاب میکنیم متون غیرداستانی خواهند بود؛ بهویژه کتابهایی با موضوعات عام که برای مخاطبی عام نوشته میشوند. این قبیل کتابها را که اتفاقاً مخاطبان زیادی هم دارند معمولاً نومترجمان ترجمه میکنند. اگر خوشبینانه نگاه کنیم، این کتابها را که ناشرانش چندان هم معتبر نیستند، ویرایش میکنند، ولی احتمالاً ویرایش محدود است به ویرایش کاملاً صوری و بازنویسی جملههای بدساختار را دربرنمیگیرد. درواقع برخی از این ترجمهها اساساً غیرقابل ویرایش است؛ چون هیچ ویراستاری نمیتواند کار مترجم را بکند و تمام جملهها را با ساختاری جدید بنویسد.
هدف از ذکر نمونهها و بحث دربارۀ آنها در این بخش این است که بگوییم ترجمه باید از مبدأ درست صورت بگیرد. اگر مترجم در کار خود کوتاهی کند، هم خواننده را به دردسر میاندازد و هم ویراستار را و کار هم از دست ویراستار ساخته نیست…
متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.
قبل از آغاز، لازم میبینم برای آن دسته از خوانندگان جوانتر که احیاناً با نام یا کارهای سیروس پرهام آشنا نیستند بهاجمال ایشان را معرفی کنم. سیروس پرهام در سوم بهمن 1307 در شیراز به دنیا آمد و مدرک لیسانس خود را در رشتۀ علوم سیاسی در 1330 از دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران گرفت و به جای نوشتن پایاننامه کتاب چپگرای دیپلمات اثر جیمز آلدریج را ترجمه کرد. این کتاب در 1329 و با نام مستعار س. پ. میترا به چاپ رسید. در 1330 پرهام اولین و تنها دفتر شعرش، دریای راز، را نیز منتشر کرد که دو ماه پس از انتشار، در تظاهرات نهضت ملی شدن صنعت نفت در آتش سوخت…
متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.
گفتوگو دربارۀ آموزش ویرایش و پرورش ویراستاران در نشستی با عنوان «ضرورت آموزشِ ویرایش» در تاریخ پنجشنبه 27 آبان 1400 در مؤسسۀ خانۀ کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. در این نشست که به صورت پرسشوپاسخ اداره میشد آقای مهدی قنواتی، عضو هیئتمدیره و رئیس کمیسیون آموزش انجمن، آقای هومن عباسپور، نایبرئیس هیئتمدیره و مدرس ویرایش، آقای سعید احمدی، پژوهشگر نشر و ویراستار، آقای پیام شمسالدینی، مدرس و ویراستار پاسخگوی پرسشها بودند. خانم مهناز مقدسی، عضو هیئتمدیره و دبیر انجمن، ادارۀ جلسه را به عهده داشت.
در ابتدای این نشست، خانم مقدسی گفت: وقتی صحبت از ویرایش و ویراستاری با هدف بهبود هر نوع اثر منتشرشده به میان میآید، نخستین اسمی که به ذهن اهالی قلم نقش خطور میکند مؤسسۀ انتشاراتی فرانکلین است. مؤسسهای که با گردهمآوردن گروهی مترجم و مؤلف توانمند، امر مقابلۀ دقیق آثار با متن اصلی و ساختار تألیفِ درست برای هر نوع کتاب را در نظر میگرفت و علاوه بر آن، به دیگر عناصر یک کتاب خوب، از جمله صفحهآرایی و طراحی جلد و طراحی تصاویرِ داخل متن توجهی ویژه داشت و با این کار شمارگان کتابها افزوده شد و رونقی در نشر ایران پدید آورد، رونقی که هنوز هم از آن با عبارت «دورۀ طلایی نشر و کتابخوانی» یاد میشود. از آن زمان ویرایش جزء جداییناپذیر نشر شد.
با توجه به اینکه در سالهای اخیر موضوع ویرایش آثار شامل کتابها، مقالات مجلات، متون منتشرشده در فضاهای مجازی مورد توجه قرار گرفته و نیاز آن کاملاً حس میشود، طبیعتاً داشتن ویراستارانی که بتوانند این نیاز را رفع کنند بازار کاری برای جذب این نیروها فراهم آورده که مراکز و مؤسسات و اشخاصی به صورت منفرد برای آموزش ویرایش اقدام کردهاند. در چند سال اخیر علاوه بر مراکز آزاد، دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه پیام نور نیز رشتۀ نگارش و ویرایش را به رشتههای دانشگاهی افزودهاند که در این نشست اشارهای به دروس آموزشی این رشته نیز خواهد شد. مطلب دیگری نیز این روزها در فضاهای مجازی منتشر شده که ویراستاری را در ردیف ده شغل پردرآمد قرار داده و دورههای ده یا بیست جلسهای، با تضمین دادن کار به دانشجویان، جلب نظر میکند.
خانم مقدسی برای شروع جلسه به پرسشهای این نشست اشاره کرد که آیا آموزش جزء جداییناپذیر حرفۀ ویراستاری است؟ آیا آموزشهایی که وجود دارد پاسخگوی نیاز نشر در جذب ویراستاران است؟ چه درسهایی برای آموزش ویرایش ضروری به نظر میرسد؟ آیا ویراستاران خبرگزاریها آموزشهای دیگری باید ببینند؟ و آیا ویراستارانی که دورۀ عمومی ویرایش را میگذراند میتواند انواع متون علمی، داستانی، تخصصی، متون کودک و نوجوان را ویرایش کند؟
خانم مقدسی در بین صحبتهای سخنرانان، پاسخهای مکتوب دو کارشناس دیگر، خانم گلی امامی، رئیس هیئتمدیره، و آقای عبدالحسین آذرنگ، مترجم و پژوهشگر نشر و ویرایش، را قرائت کرد. این پاسخها به مناسبت همین نشست نوشته شده بود. گزارش مختصری از گفتههای سخنرانان این نشست (نقل شده در خبرنامه) در زیر آمده است.
ویرایش میانرشتهای است
مهدی قنواتی، رئیس کمیسیون آموزش انجمن، نخست به تاریخچۀ آموزش ویرایش پرداخت و گفت دورههای دوسالۀ مرکز نشر دانشگاهی با 32 واحد درسی در حد آموزشهای دانشگاهی بود که از سال 1366 با تدریس استادان بنام آغاز شد. وی در ادامه گفت، ما در ویرایش قطعاً با پدیدهای به نام زبان روبهروییم که متأسفانه در دورههای کوتاهمدت آموزش داده نمیشود. کسی که میخواهد درگیر نگارش و ویرایش شود و دستبهقلم بشود، باید به حوزۀ زبانی مسلط باشد و دقیق و بنیادی آموزش ببیند. به همین علت، با جلسات و آموزشهای کوتاهمدت کسی ویراستار نمیشود. اگر کسی بگوید میتواند ویرایش را در ۱۰ جلسه آموزش بدهد، یا نمیداند ویرایش چیست یا میخواهد مخاطبان را اغفال کند. فقط مقولۀ دستورزبان فارسی که بخشی از ویرایش زبانی است ۳۰ تا ۴۰ جلسۀ ۹۰دقیقهای محتوا دارد. هر ویراستار دستکم باید 400 ساعت آموزش ببیند و دستکم چند سال کارورزی کند تا بتواند وارد عرصۀ ویرایش شود.
قنواتی دربارۀ آموزش دانشگاهی ویرایش گفت: بدون شک آموزش هر رشتهای به دانشگاه وارد شود، آن رشته ارتقا خواهد یافت. اما اگر به این قائل باشیم که ویرایش علم است ــ که هست ــ در هر رشتۀ علمی لازم است دربارۀ سرفصلها، عنوانهای درسی، تعداد جلسات و نوع مقطع تأمل شود. آموزش ویرایش با آموزشهای آزاد آغاز شده است و بهتر بود برای تعیین دروس این رشته با بانیان آموزش آزاد نیز مشورت میشد تا درسها عملیتر و کاربردیتر تعیین شوند. ویرایش نباید زیرمجموعۀ رشتۀ زبان و ادبیات فارسی قرار میگرفت، چراکه ویرایش میانرشتهای است و با ادبیات چندان مرتبط نیست. ضمن احترام به تمام استادان این رشته، فقط دو دانشگاه تربیت مدرس و پیام نور آن را ارائه دادهاند و جای سؤال است که چرا دانشگاه تهران یا علامه این رشته را انتخاب نکردهاند. علاوهبر آن، استادانِ زبان و ادبیات فارسی ویرایش را تدریس میکنند، در حالی که در آموزش ویرایش باید به مباحث و تخصصهای گوناگونی توجه شود.
کتابخوانهای حرفهای میتوانند بهترین ویراستاران باشند
هومن عباسپور، نايبرئيس انجمن صنفی ويراستاران، دربارۀ آموزشپذیر بودن ویرایش و ویراستار حرفهای گفت که هر دانش بشری را تا حدی میتوان آموزش داد. مدرس رشت، نقاشی از ابزارها، ترفندها، سبکها و اصول طراحی میگوید، ولی همۀ فارغالتحصیلان این رشته لزوماً نقاش خوبی نمیشوند چون استعداد، پشتکار و علاقه افراد هم تعیینکننده است. مدرس ویرایش هم نکتههایی مانند ساخت زبان، نحوۀ اصلاح جمله، کاربردهای بلاغی را یاد میدهد، اما همۀ کسانی که حتی دورههای معتبر و مفصل مرکز نشر دانشگاهی یا انجمن صنفی ویراستاران و دورههای مشترک این دو را گذراندهاند ویراستاران خوبی نخواهند شد؟ آموزش ویرایش امر مفیدی است اما کافی نیست؛ زیرا دانشآموختۀ دورۀ ویرایش، اگر بخواهد ویراستار خوبی شود و در کار خود پیشرفت کند، باید در کنار یک ویراستار باتجربه کار کند.
عباسپور در بخش ديگری از گفتوگوها افزود همان طور که در فرانکلین مترجمهایی دور هم نشستند و کار ویرایش را در ایران آغاز کردند، الآن هم کتابخوانهای حرفهای میتوانند بهترین ویراستاران باشند. اگر ميپرسيد که آیا امروز ویراستارانی در حد ویراستاران فرانکلین داریم یا نه؟ بايد بگويم بله داریم و بیشتر هم داریم. اگر ۱۰ ویراستار خوب در فرانکلین بود مطمئن باشید الآن بیشتر از ۱۰ ویراستار خوب در ایران داریم.
ناشران از نهادها و انجمنها حمایت کنند
سعید احمدی، پژوهشگر و مدرس ویرایش، گفت: ویرایش جزئی از صنعت نشر و صنعت نشر جزئی از اقتصاد کشور است. طبیعتاً ناشر میخواهد با حداقل هزینه کار را پیش ببرد. هماکنون حدود ۵۰۰ ناشر فعالاند که برخی از آنان ویرایش را از وظایف نویسنده و مترجم میدانند، برخی نیز دستورالعمل مدون و ويراستاران مقيم دارند و برخی دیگر ترجیح میدهند ویرایش را به مجموعۀ دیگری بسپارند و بهعبارتی برونسپاری کنند. زمانی که مجموعۀ انتشاراتی داشتم، انجمن صنفی ویراستاران هنوز شکل نگرفته بود، اما اگر در آن زمان اين انجمن بود ترجیح میدادم که از بین ویراستاران آنجا ویراستار جذب کنم. احمدی افزود: میتوان حدس زد که، با مشكلات اقتصادی پيشِ رو، فضای نشر تا سه سال آینده سختتر میشود. نرخ خدمات و مواد اولیه بيشتر و قدرت خرید مردم كمتر میشود. در چنين شرايطی شايد بهتر باشد ناشران از نهادها و انجمنهایی که بخشی از مسئولیت بهبود کتاب را به عهده دارند حمایت کنند.
پیام شمسالدینی، ویراستار و پژوهشگر، به ویرایش در خبرگزاریها اشاره کرد و گفت که ویراستارانی که کتاب ویرایش میکنند باید بدانند که ویرایش در خبرگزاری و فضاهای مجازی سازوکار دیگری دارد و باید آموزشهای دیگری برای آن ببینند. برخی از آنان تعصبهای نابجایی که در کلاسها آموختهاند، ازجمله عربیزدایی، را به متن تحمیل میکنند و این نگرش کار با آنان را بسیار سخت میکند.
پاسخهای مكتوب خانم گلی امامی و آقای عبدالحسین آذرنگ برای اين نشست
خانم امامی
ویراستاری در ایران با مؤسسۀ انتشارات فرانکلین و چند نشر تأثیرگذار در دهۀ 1330، مانند بنگاه ترجمه و نشر کتاب، انتشارات نیل، با سازوکاری مشابه آنچه در غرب رواج داشت، پایهگذاری شد و نشر آن زمان را متحول کرد. ویراستارانی که در این مراکز همکاری داشتند هر یک جایگاهی در ترجمه و تألیف و دانش و توانایی خاصی در حوزههای تخصصی داشتند. همین توانمندی آنان موجب شد که اعتماد نویسندگان و مترجمان را جلب کنند و آثار منتشرشدۀ آن دوره، از نظر نثر و ترجمه و سبک و محتوا، تا همین امروز هم زبانزد اهلقلم باشد.
این افراد نه دانشآموختۀ دورههای آموزشی بودند و نه از دانشگاه مدرک نگارش و ویرایش گرفته بودند، اما دانشی داشتند که محصول تسلط آنان بر انواع متون و داشتن گنجینۀ واژگان و قدرت تشخیص و درک متن و مخاطب بود.
اگر امروز ویراستاری در مراکز و مؤسسات فراوانی، با درسهای متعدد یا با یکی دو درس مشخص آموزش داده میشود، جای بسی امیدواری است که اهمیت پاکیزه نوشتن در بین اهالی نشر مهم جلوه کرده، اما با مقایسۀ نخستین ویراستاران و ویراستاران آموزشدیدۀ کنونی باید به این نکتۀ مهم اشاره کرد که آنچه یک ویراستار را به ویراستاری تأثیرگذار و حرفهای بدل میکند، یادگیری تعدادی درس و گذراندن چند کارگاه نیست، مگر آنکه ویرایش را در حد ویراستار صوری یا به قولی کپی ادیتینگ (copy editing ) در نظر بگیریم که شیوهنامه و دستورالعملی را به دست ویراستار بدهیم و او تمامی آنها را در متن اعمال کند. اما دست بردن در زبان یک نوشته و بهتر کردن نثر و بیان آن، یا اصلاح ترجمه و درست کردن متن مقصد با درک درست از متن اصلی به نظر من آموزشپذیر نیست، زیرا اگر این هنر و این دانش برگرفته از خواندن انواع آثار و داشتن شمّ زبانی قوی نباشد، آموزش دورههای آزاد و دانشگاهی به تربیت ویراستار حرفهای نمیانجامد.
اگرچه من شخصاً بر آموزش در همۀ حوزهها تأکید میکنم، اما معتقدم که آموزش در کنار دانش و توانایی فردی نتیجه خواهد داد و اگر دومی نباشد، اولی حاصلی نمیدهد.
آقای آذرنگ
1) آیا ویرایش مهارتی آموزش دادنی است؟ اگر هست چگونه و با چه ویژگیهایی میشود ویراستار پروراند؟
به نظرم پاسخی کلی که در همهجا صادق باشد یا نیست، یا اگر هم هست من خبر ندارم. بر پایۀ تجربۀ عملی چهلوچند ساله و مشاهدات مستقیم خودم، آموزش نظری ویرایش فقط در مواردی نتیجهبخش است که آموزشگیرنده با اصول ویرایش بهخوبی آشنا و در عین حال به ویرایش علاقهمند و در این حوزه هم فعال باشد.
اما نتیجهبخشترین آموزش بر پایۀ تجربیات خودم، این است که آموزشگیرندۀ علاقهمند به ویراستاری و شاغل در این حوزه، زیر نظر ویراستاری باتجربه و درعینحال آموزگارِ ویرایش، عملاً و در جریانِ کار آموزش ببیند. هرچه شمار ویراستارانِ ناظر بر کار او بیشتر باشد، نتیجه بهتر است.
2) آیا گذراندن دورههای ویرایش برای داشتن ویراستارانی که در نشر تأثیرگذار باشند کافی است؟ اگر نیست چرا و چگونه میتوان این مشکل را حل کرد؟
برای تاثیرگذاری در نشر وجود ویراستار بسیار مؤثر است، اما کافی نیست. ویراستاری میتواند در نشر تاثیر بگذارد که نشر را خوب بشناسد. در جامعۀ ما شمار ویراستارانی که نشر را خوب بشناسند بسیار اندک است. به همین دلیل مدام توصیه کردهام در دورههای ویرایش، آشنایی با نشر، ساختارها، کارکردها و روشهای نشر تدریس شود.
ویرایش در بستر نشر است که معنا میدهد. اقتصاد ویرایش تابع اقتصاد نشر است. نشر اگر بیرونق باشد، از ویرایش نمیتوان انتظار رونق داشت. پیوسته نگاهداشتن نشر و ویرایش و نگرشی که رشتهها و حلقههای این پیوستگی را نشان دهد، بسیار ضروری است.
https://www.ketab.ir/Details/25513/1/تعداد-ويراستارهاي-خوب–ايراني-زياد-است
فیلم نشست فوق در صفحۀ اینستاگرام انجمن، قابل مشاهده است.
علی خزاعیفر: به نظر میرسد کار ویرایش مثل کار نوشتن تاحدی تابع ذوق افراد است. بر این اساس، نقش ذوق یا فردیت ویراستار را در کار ویرایش نمیتوان نادیده گرفت، ولی در کار ویرایش مثل کار نوشتن، مجموعهای قواعد وجود دارد که رعایت آنها لازمۀ کار ویرایش است و عدمرعایت آنها نقضغرض است و به بِلبشو منجر میشود، اینطور نیست؟
عبدالحسین آذرنگ: بله، حق با شماست. ذوق، سلیقه، فردیت، تصمیمهای شخصی و نظایر آن دخالت دارد. گاه که از دست ویراستاران داد از نهاد نویسندگان برمیآید بهسبب دخالتدادن همینهاست. مترجم جوانی میگفت: ویراستار سر تا ته نوشتۀ مرا تغییر داده و همۀ جملههایم را عوض کرده و نوشتهام را عملاً به سلیقۀ خود بازنویسی کرده است. این مترجم، با انصاف تمام، اضافه کرد: همۀ تغییرها درست است و جملهها خیلی خیلی بهتر شده است و بعضی جملهها بسیار شیواست، اما اینها مال من نیست … راه یافتن دخالت ذوق و سلیقۀ ویراستار در کار دیگران ازجملۀ مواردی است که در همۀ راهنماهای ویرایش و شیوهنامههای نشر دربارۀ آن هشدار دادهاند. برخوردها و اختلافات میان صاحبان آثار با ویراستاران بر سر نکات واجبالتغییر یا لازمالتغییر نیست، بلکه بر سر اعمالنظر شخصی، سلیقۀ فردی، خط زدن انتخاب صاحب اثر و گذاشتن انتخاب ویراستار به جای آن است. تاکنون هم بنده حتی یکبار به موردی برنخوردهام که صاحب اثر شکوه کرده باشد چرا ویراستار خطای مرا دریافته و اصلاح کرده است …
متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.
… غلطهای املایی بسیار و رایج شده است. اجازه بدهید در تأیید و تحکیم نظرتان به نمونههایی هم بنده اشاره کنم. در برگههای امتحانی دانشجویان سال چندم بهکرات به این املا برخوردهام: «راجب»، در ترکیبِ راجبِ این موضوع» [مراد: راجع به این موضوع]. شگفتتر آنکه به سال چندم رسیدهاند و این املا را در برگههای امتحانی دانشگاهیشان به کار بردهاند و از استادانشان اخطاری جدّی نگرفتهاند. پیداست که سامانۀ آموزش ابتدایی و متوسطه افولش را به سامانۀ دانشگاهی هم تسرّی میدهد.
مدتی پیش رفتم جایی برای کاری ثبتنام کنم. پرسید: «اسم شما؟»، گفتم و او نوشت: «عبدل حسین آذرنگ». گفتم: خیلی ببخشید لطفاً اصلاح بفرمایید: عبدالحسین آذرنگ». با لحنی درآمیخته به اعتراض و استهزا و بیتفاوتی و نیز با اندکی لهجۀ لاتیوار گفت: «سخت نگیرید، چه فرقی میکند؟» … متأسفانه شلختگی از جمله پدیدههایی است که تأثیر تربیتی بهمنواری دارد و در همۀ بخشها و فعالیتهای جامعه رسوخ میکند؛ ضد قانون، نظم، جدّیت، هدفهای عمومی و مشترک، ادب و آداب اجتماعی، مبادی اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر است. اگر شلختگی در همۀ سطوح و از سامانههای آموزشی ما زدوده نشود، به شلختگی ملّی دچار خواهیم شد که کسی نمیداند چه پیامدهای ناگواری به همراه خواهد داشت…
متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.
اهل فن از دیدن پایاننامهٔ دانشگاهی مصوّب، و نیز از انبوه نوشتهها و گزارشهای ژورنالیستی که از دانشنامهٔ ویکیپدیا بهعنوان منبع اصلی استفاده کرده و به آن کراراً ارجاع دادهاند، یا از آن استفادهٔ مبسوط کرده و هیچ ارجاعی هم به آن نداده و نامی هم از آن نبردهاند، تعجب نکنند. این گونه رفتار جهانگیر است. متخصّصان علوم کتابداری و اطلاعرسانی ـ رشتهای که نام آن در ایران اخیراً به «علم اطلاعات و دانششناسی» تغییر داده شدهاست ـ بارها و بارها و به مناسبتهای مختلف در باب استفاده از این دانشنامه هشدار دادهاند. از دیدگاه متخصصان این رشته، استناد از اصول و اولویتهایی است که مراعات کردن آنها را واجب میدانند.
در پژوهشی که گریسِن (Garrison)، از متخصّصان این رشته، دربارهٔ استفادهٔ دانشجویان از ویکیپدیا در کتابخانههای دانشگاهی در آمریکا انجام داده (نک: فهرست منابع همین مقاله)، آمده است که دانشجویان برای تکلیفهای درسی و گزارشنویسی، نخست از همه به ویکیپدیا رجوع میکنند، اگرچه استادانشان اجازه نمیدهند دانشجویان در نوشتهها و گزارشهایشان به این دانشنامه استناد کنند و به آن ارجاع بدهند. بنابراین، مشکل فقط خاصّ جامعهٔ ما نیست که بخواهیم فوراً ورقی بر کارنامهٔ پربرگ تنزّل موقعیت و کیفیت آموزشی و پژوهشیِ دانشگاههایمان بیفزاییم، یا استادان راهنما و مشاور پایاننامهها، یا دانشگاه تأییدکنندهٔ روش پژوهشی و صحّت محتوای پایاننامهها را سرزنش کنیم.
شاید بهتر باشد ببینیم با این منبع اینترنتی چه کنیم و چه رفتار مناسبتری در قبال آن پیش بگیریم، منبعی که به بیش از 300 زبان زندهٔ جهان منتشر میشود، شمار کاربرانش به میلیونها نفر رسیده، تعداد مقالههایش در حال حاضر و فقط در زبان انگلیسی از مرز 6 میلیون و 200 هزار فراتر رفته و بنا به برآوردها اکنون ششمین وبگاه پرمراجعهٔ جهان است، روزبهروز و ساعتبهساعت بر حجم، تعداد، کاربرد، تغییر و اصلاح، جرحوتعدیل، و سایر جنبههای کمّی و کیفی آن افزوده میشود. رفتار قانونمند کاربران و ایجاد فرهنگ استفاده و موارد استفاده از همهٔ منابع اینترنتی که با سرعتی فزاینده در حال افزایشاند، شاید یکی دیگر از ضرورتهای اقدام محافل علمی ـ پژوهشی و فرهنگی و کتابخانههای بزرگ و کانونهای اطلاعرسانی ما باشد. نخست بپردازیم به خود این دانشنامه که چرا و چگونه ایجاد شد و شکل گرفت.
سرآغاز تحوّل
ویکیپدیا از جملهٔ محصولات عصر اطلاعات است. پدیدهٔ انفجار اطلاعاتی در این عصر، که از چند دههٔ پیش وقوع آن را پیشبینی میکردند، به واقعیت پیوست. سرعت و شتاب افزایش اطلاعات اکنون به حدّی است که سامانههای سازماندهی اطلاعات فعلاً نمیتوانند پابهپای آن سرعت و شتاب حرکت کنند. لبریزهای اطلاعات نشان از آن دارد که این ظرفْ توانِ نگاهداری مظروفِ در حال افزایش را ندارد. البته این بدان معنا نیست که سامانههای سازماندهی، انباشت و بازیابی اطلاعات بیکار نشستهاند؛ نه، تلاشهای چشمگیر و دستاوردهای چشمگیرتری دارند، اما به نظر میرسد تا رسیدن به نقطهای که بتوانند این پدیدهٔ انفجاری را با دقت مطلوب مدیریت کنند، راه کوتاهی در پیش نیست.
درعینحال، از همان آغاز سدهٔ 21 م که از جنبههای مختلف احساس میشد رهاوردهای فناورانه، بهویژه آن دسته از رهاوردهایی که با نامهای «انقلاب الکترونیکی»، «انقلاب ارتباطاتی»، و «انقلاب اطلاعاتی» از آنها یاد میشد، که هر سه در حال تغییر دادن چشمانداز امکانات در عرصههای خود بودند، پرتو تازهای هم بر چگونگی کاربُردهای اطلاع، دانش و معرفت در عرصهٔ جهانی تابیده شد، به قصد ایجاد تفاهم، همفکری و همگرایی در دنیایی که زیر پوشش شبکههای متعدد فراگیر قرار میگرفت، آن هم در روندی عمومی و جهانی؛ و البته درآمیخته با همهگونه آرمان و مقاصد مختلف، گاه انسانی و بشردوستانه، برابریخواه و قطع نظر از هرگونه تمایز ملّی، قومی، فرهنگی، زبانی، جنسیتی، جغرافیایی و گاه نیز درآمیخته با اغراض سرمایه، توسعه، سلطه، مداخله، نظارت، هدایت جهتدار و چه و چه. البته تفکیک کردن اینها از هم و نشان دادن جنبههای مثبت و منفی آنها در حوصلهٔ این نوشته نیست و جداگانه و بهتفصیل باید به آنها پرداخت.
پایهگذاران ویکیپدیا
جیمی ویلز (Jimmy Wales، زادهٔ 1966) آمریکاییِ انگلیسیتبار، تحصیلاتش در زمینهٔ مالی و فعالیتش هم نخست در زمینهٔ تجارت و امور مالی بود. مدتی هم در دانشگاه تدریس کرد، اما در جریان روند تحولات سهگانهای که به آنها اشاره شد، به فکر پراکنش اطلاع و دانش در سراسر جهان در قالب اثری دانشنامهای افتاد.
لری سَنگِر (Larry Sanger، زادهٔ 1968) در آلاسکا بزرگ شده و با پایاننامهای در باب شناخت، دانشجوی دکتری فلسفه بود. سَنگِر دانشجویی بود بسیار علاقهمند، پرکوش و باانگیزه، بهویژه انگیزههایی انسانگرایانه و غیرمادّی. جیمی ویلز هم به فلسفهٔ عینی علاقهٔ زیادی داشت. این دو در گرایش به فلسفه وجه اشتراک داشتند. زمینههای مشترک دیگری هم آنها را به هم نزدیک کرد و سرانجام بر سر همکاری به توافق رسیدند.
* راست: جیمی ویلز؛ چپ: لری سَنگر
ویکیپدیا از سال 2000 با نام نوپدیا (Nupedia) آغاز به کار کرد. هدفی که نوپدیا میخواست دنبال کند، ایجاد دانشنامهای اینترنتی و آزاد و رایگان برای همگان و با نظارت متخصصان بود که مطالب آن را حرفهایها بنویسند. شرکتی اینترنتی به نام بامیس (Bomis)، که جیمی ویلز و تیم شل (Tim Shell) تأسیس کرده بودند، پشتوانهٔ نوپدیا بود.
نوپدیا در نخستین گامهای عملی کار با مشکل روبهرو شد، مطلب دندانگیری عاید نشد و پایهگذاران نتوانستند علاقه و مشارکت گستردهای را جلب کنند. سَنگِر با دلایلی ویلز را متقاعد کرد که دانشنامه در اختیار همگان باشد و نهتنها متخصصان و دانشنامهنگاران، بلکه هر کسی در هر گوشه و کنار جهان، حق و امکان مشارکت داشته باشد؛ البته گروه ویراستارانِ نخستین و بررسیکنندگان مقالات بهشدّت مخالف نظر و پیشنهاد سَنگِر بودند، ولی سرانجام پس از بحث و گفتوگوهای بسیار و طرح دلایلِ له و علیه، این دانشنامه از 15 ژانویهٔ 2001 بر پایهٔ طرح سَنگِر کار خود را آغاز کرد و نام دانشنامه هم به ویکیپدیا تغییر یافت. در همان ماه نرمافزار ویکیپدیا آماده و کار آن آغاز شد. نخستین مقالهای که در این دانشنامه جای دادند، دربارهٔ حرفِ U، بیست و یکمین حرف در زبان انگلیسی و تاریخچهٔ مربوط به آن بود.
دربارهٔ نام این دانشنامه گفته شده که واژهٔ «ویکی» (Wiki) از زبان مردم هاوایی گرفته شده است. در این زبان «ویکی» به معنای سریع است و «ویکی ویکی باس» (Wiki Wiki Bus) در هاوایی نام اتوبوس سریعالسیر است. نیز این تعبیر را هم آوردهاند که چهار حرف Wiki اختصار این عبارت است:
What I Know Is.
لوگوی دانشنامهٔ ویکیپدیا، کرهٔ جهان است که از اجزایی پازلوار تشکیل شده و هر قطعهٔ پازل یک حرف از حروف الفبای زبانهای مختلف است. این لوگو نماد کرهٔ جهانی مشترک، اما ناقص است که با مشارکت زبانهای مختلف باید ساخته و تکمیل شود.
لوگوی دانشنامهٔ ویکیپدیا
از راه افتادن ویکیپدیا با هدف جدید یک سال نگذشته بود که 20 هزار مقاله در آن جای گرفت، و افزایش شمار مقالهها از آن پس با سرعت آغاز شد. خود گردانندگان ویکیپدیا هم نه چنین انتظاری داشتند و نه باور میکردند که این دانشنامه بتواند با این سرعت رشد کند. در 2004 م به 250 هزار مقاله، در 2008 م به 2 میلیون و 500 هزار مقاله به زبان انگلیسی، و حدوداً در 13 میلیون صفحه، افزایش یافت. چند سال بعد این شمار همچنان رو به افزایش بود و اکنون شمار مقالههای انگلیسی دارد به مرز 5/6 میلیون میرسد، و سرجمع مقالهها به زبانهای دیگر به بیش از 55 میلیون. مجموع واژههای کنونی این دانشنامه را به همهٔ زبانها نزدیک به 30 میلیارد تخمین میزنند. این رقمی است که هیچیک از دانشنامههای همگانی (عمومی) و غیرتخصصی در جهان تاکنون نه به آن دست یافتهاند و نه بهسادگی و به این زودیها میتوانند به آن دست یابند؛ البته با این تأکید اکید: جدا از جنبهٔ محتوا و کیفیت، که در جای خود اشاره به چندوچون آن لازم است.
شاید بد نباشد این مقایسه را هم در نظر داشته باشیم که ویراست الکترونیکی دانشنامهٔ بریتانیکا، از برجستهترین دانشنامههای جهان، حدود 120 هزار مقاله دارد، و شمار مقالههای این دانشنامه در چاپ کاغذی کمتر از این است.
جیمی ویلز در پیشگفتار کتاب انقلاب ویکیپدیا (نک: منابع پایان مقاله) گفته است: ویکیپدیا دانشنامهای است آزاد. مراد او از «آزاد» این جنبههاست:
ـ آزادی استفاده و نسخهبرداری از آنچه در این دانشنامه گنجانده شده است؛
ـ آزادی جرح و تعدیل، تصحیح و تکمیل، حذف و اضافه، و ویرایش مقالهها؛
ـ آزادی برداشتن مقالهها و بازپخش آنها؛
ـ و همهٔ اینها چه با مقاصد غیرانتفاعی یا حتی انتفاعی.
او در ادامهٔ این گفتههای بلندنظرانه و با دستودلبازی آشکار، افزوده است: ما کارمان را که شروع کردیم، شبکهٔ جهانی وب ایجاد شده و به کار خود مشغول بود. بنابراین، ما به این فکر افتادیم که جامعه را چگونه درون ویکیپدیا سازمان بدهیم. دربارهٔ جنبههای مختلف کار، منابع، چگونگی استفاده از منابع و ارجاع به آنها صحبت کردیم، دربارهٔ منابع خوب، بیطرف، قابلاعتماد و آزمونپذیر، و دست آخر به نتیجهای رسیدیم که حاصل آن را امروزه در ویکیپدیا میبینید (برای تفصیل نظر او، نک: پیشگفتار همان منبع).
دانشنامهٔ ویکیپدیا درعینحال تحقق یکی از آرزوهای دیرین متخصصان آموزش از راه دور هم بود. این آرزو با اینترنت عملی به نظر رسید. پس از ویکیپدیا ویکیهای دیگری هم به راه افتاد که شمار آنها در افزایش است و اساس کار همهٔ آنها بر مشارکت آزادانهٔ همگان است. برای مثال، ویکیبوک به علاقهمندان و داوطلبان امکان میدهد کتابی را با هم بنویسند. ویکیکوت [Wikiquote] امکان میدهد که انواع نقلقولها را به اشتراک بگذارند. ویکینیوز به خبرنگاران و روزنامهنگاران مجال میدهد خبرها را به اشتراک بگذارند. صورتی از این ویکیها در اینجا آورده میشود:
Wikiart; Wikibooks; Wikidata; Wikieducator; WikEM; Wikislam; Wikifur; Wikihow; Wikimapia; Wikiwand; Wikinews; Wikiquote; Wikishia; Wikishire; Wikisource; Wikispecies; Wikitravel; Wikitree; Wikiversity; Wikivoyage; Wikiwikiweb.
ویژگیهای ویکیپدیا، مثبت و منفی
امتیازها و جنبههای مثبت:
ـ دانشنامهٔ ویکیپدیا گنجینهای است از اطلاعات برای خوانندگان عمومی و غیرمتخصص (در ادامهٔ مطلب توضیحی دربارهٔ اصطلاح «اطلاعات» آمده است).
ـ دانشنامهای است رایگان و در دسترس همگان در هر جای جهان که امکان دسترسی الکترونیکی باشد.
ـ ایجاد ذهنیت عمومی و مشترک و رسیدن به توافق، یا حتی اجماع نظر، دربارهٔ واقعیتهای محسوس و ملموس، نه آنچه به نظر و دیدگاه مربوط میشود، از جملهٔ امکانات ویکیپدیاست.
ـ امکان نظارت عمومی بر مبادلهٔ اطلاعات و دانستهها، تعاطی آراء و امکان رسیدن به نقطهای از کمال، مشروط بر آنکه مشارکت ایجاد شود و متخصصان هم در موارد تخصصی در تبادل آراء شرکت کنند؛ گرچه در حال حاضر مشارکت آنها در حدّ مطلوب و کافی نیست.
ـ هیچ کس، هیچ مقامی، هیچ دولتی نمیتواند در ویکیپدیا اصلی را یا نهی و منعی را اِعمال کند، اما میتواند نظر خود را از راههایی که در این دانشنامه تعبیه شده است، ابراز بدارد. بنابراین، ویکیپدیا بالقوه تریبونی است در اختیار همهٔ مردم جهان، بدون تفاوت و تبعیض.
ـ ویکیپدیا هدفگذاری شده، جهتدار، سوگرفته یا به سود هیچ گروه، دسته، ملّیت، قومیت، فرقه یا عقیدهٔ خاصی نیست، چون همگان حق و امکان دخل و تصرف در آن را دارند.
ـ دانشنامهای انعطافناپذیر نیست و توافق عمومی میتواند مسیر، جهت، محتوا، کمّیت، کیفیت و سایر جنبههای آن را تغییر دهد.
ـ ویکیپدیا این امکان را فراهم ساخته است تا مدخلهایی که در دانشنامههای رایج نیامدهاند، مقاله و مطلب داشته باشند.
ـ هیچگونه سانسوری در ویکیپدیا اِعمال نمیشود و سانسور و اِعمالنظرها و مقاصد خاص بهطورکلی در آن منع شده است.
ـ منبعی است پویا و مدام در حال افزودن و کاستن و تغییر و تکمیل و اصلاح.
ـ آگاهی جمعی، توافق عمومی، رسیدن به دیدگاههای مشترک از امکانات ویکیپدیاست؛ البته بازهم مشروط به همکاری و مشارکت گسترده و داوطلبانه.
ـ ویکیپدیا به همکاری و مشارکت همگانی سراسر مردم جهان مجالی داده است، با هر زبان و رنگی، با هر باور و عقیدهای، با هر جنسیت و قومیتی. هدف اصلی آن این بوده است که بهسان نمادی از کلّ واحد بشریت عمل کند.
ـ ویکیپدیا ناشر اندیشهها و آرایی نیست که برای نخستین بار بیان شود. جای طرح مدعاهای تازه یا معرفی دستاوردهای بدیع، نگرش و فلسفهٔ شخصی و نظایر آن هم نیست.
ـ ویکیپدیا امکان ارزشیابی و ویرایش مشترک و مداوم را میدهد. (عدهای به این امکان خوشبین نیستند و معتقدند خطاها بهسرعت و به گونهٔ مطلوب اصلاح و غرضها برملا نمیشوند، اما بررسیهایی در این خصوص انجام گرفته و مستنداً نشان داده است که این طور نیست و قصد و غرضهای نامطلوب با سرعت مطلوب برملا میشوند. از جمله چند بررسی و نیز بررسی دیگری از سوی خود ویکیپدیا نشان داده است که بیش از 40 درصد خطاها در مدت بسیار کوتاهی اصلاح میشوند).
ـ در ویکیپدیا رابطهٔ یکسویه برقرار نیست که خوانندگان و مراجعهکنندگان ناگزیر باشند فقط مطالب مصوب مسئولان دانشنامه را بخوانند و ببینند، در ویکیپدیا امکان بحث و گفتوگو، مبادلهٔ نظر و طرح مطلب در مقیاس جهانی میان همهٔ کاربران وجود دارد. اگر این روند بتواند به شکل مطلوب عمل کند، طبیعتاً امتیازی بیمانند است، که البته در حال حاضر چنین نیست.
ـ در ویکیپدیا شبیه همان امکان موجود در نشریههای تخصصی هم هست که اصطلاحاً به آن همتاخوانی (peer-reviewing) میگویند، یعنی مقالهٔ متخصصی را متخصص یا متخصصان دیگری میخوانند و دربارهٔ آن نظر میدهند. چون در باب هر مطلبی در ویکیپدیا افراد بیشماری بالقوه میتوانند همتاخوانی کنند و نظر بدهند، اگر این روند به گونهٔ مطلوب پیش برود، تنوع آراء به گونهٔ چشمگیرتری بر غنای موضوعها و بحثها میافزاید.
ـ تعبیر، تفسیر، نظر فردی، مطالب اثباتنشده و مشکوک، مطالب انتشارنیافته و اِعمالنظر شخصی ویراستاران هم در ویکیپدیا منع شده است.
ـ با ویکیپدیای انگلیسی هزاران هزار تن همکاری فعالانه دارند، از نقاط و در جامعههای مختلف (از شمار همکاران ویکیپدیای فارسی آماری در اختیار ندارم).
ـ بررسی دربارهٔ بلندی و کوتاهی (طول و قصر) مقالهها، یا بهعبارتدیگر، برپایهٔ تعداد واژههای هر مقاله، نشان داده است که مقالههای بلند ویکیپدیا درمجموع بهتر از مقالههای کوتاه آن است. بیش از یک میلیون از مقالههای ویکیپدیا کوتاه است.
ـ دانشنامههای اینترنتی دیگری هم در دسترس قرار گرفتهاند، فعلاً حدود 300 دانشنامه، و شمارشان هم در حال افزایش است، اما امکان تغییر در محتوای آنها فقط در اختیار مسئولان آنهاست.
جنبههای منفی و کاستیها:
ـ دانشنامه یکی از گونههای منابع مرجع است و اعتبار این منابع در دقت و صحت محتوای آنهاست. اعتبار این منابع را مسئولان، سرپرستان، سرویراستاران، ویراستاران و تولیدکنندگان محتوا تضمین میکنند. چنین تضمینی در دانشنامهٔ ویکیپدیا نیست.
ـ در دانشنامهها مقالهها یا امضاشده هستند یا نیستند. اگر نویسندگان مقالهها از اعتبار و شهرت علمی برخوردار باشند و نام (امضای) آنها زیر مقالهها آمده باشد، هم اعتبار و هم مسئولیت محتوا با خود آنهاست و تکلیف خواننده با این مقالهها روشن است. اگر مقالهها بدون نام نویسندگان آنها باشد، اما گروه ویراستاران دانشنامه، شامل ویراستاران استنادی، محتوایی، ساختاری، زبانی، صوری، تصویری و جز آن، مقالهها را از همهٔ جنبههای ضروری بررسی و ویرایش کرده باشند، مسئولیت با آنهاست، و تکلیف خواننده در این دانشنامهها هم روشن است. دائرةالمعارف فارسیِ مصاحب و شماری از دانشنامههای معتبر خارجی، مانند بروکهاوس، گیل و بسیاری دیگر، از نمونههای دانشنامههایی هستند که مقالاتشان امضاشده نیست، اما اعتبار مقالات را خود دانشنامهها تضمین کردهاند. دانشنامهٔ ویکیپدیا رهاست و هیچ شخص یا نهادی نمیتواند مسئولیت تضمین صحت و دقت محتواهای آن را بپذیرد.
ـ دانشنامهها، بهعنوان منابع اصلی مرجع، دانش (= شناخت / معرفت) منتقل میکنند، نه خبر و اطلاع. مراجعان به این منابع هم در جستوجوی دانش و شناخت مطمئن سراغ این منابع میروند. شاید توضیح سادهشدهٔ زیر به خوانندگانی کمک کند که ممکن است با مرز میان اطلاع و دانش آشنایی نداشته باشند. اگر کسی به جالیز سبزیجات برود و بگوید در آنجا چه سبزیهایی کاشتهاند، گزارش او خبر است. اگر سبزیها را بچینند، تفکیک، دستهبندی و عرضه کنند، خبر به اطلاعات تبدیل میشود؛ و اگر سبزیها پاکیزه، شسته، پخته و آمادهٔ مصرف شود، اطلاعات به شناخت / دانش / معرفت تبدیل میشود. دانشنامهٔ ویکیپدیا مجموعهٔ عظیمی از اطلاعات است، اما آن بخشهایی که حاوی شناخت و با دانشنامههای معتبر دیگر هم مشترکاند، چون تضمینشده نیستند، در همان حدّ اطلاع باقی میمانند و اطلاعجو باید با آن اطلاع همان کاری را کند که با سبزی چیدهشده و خام میکنند تا برای مصرفی که در نظر دارد، مناسب شود. نویسندگانی که اطلاعات را از ویکیپدیا برمیچینند، در نوشتههایشان عیناً میگنجانند و تحویل خوانندگان میدهند، سبزی خام در اختیار آنها میگذارند. بنابراین، بار مسئولیت همهٔ عوارض و پیامدها بر دوش کاربر گذاشته میشود.
ـ دانشنامههای معتبر سازمان علمی، تشکیلات مدیریتی و سرپرستی، هیئتهای علمی، بررسی، ارزشیابی، ویراستاری، آمادهسازی، نظارتهای چندگانه، سیاستهای انتخاب مدخل، تعیین تعداد واژههای لازم برای هر مطلب، چگونگی تهیه و ارائهٔ مطالب و خدمات لازم دیگر برای تدوین و انتشار را دارند. ویکیپدیا چون فارغ از اینهاست، همهٔ مسئولیتها طبعاً متوجه همهٔ کسانی خواهد بود که به آن شکل میدهند و از آن استفاده میبرند.
ـ در ویکیپدیا امکان انتقال اطلاعات و مطالب نادرست، ناقص و غیردقیق هست. اگر جامعه در روند تصحیح و تکمیل مطالب مداخله نکند، امکان بدآموزی و پیامدهای ناشی از نادرستی و نادقیقی مطالب از میان نمیرود و باقی میماند.
ـ متخصصان و دانشنامهنگاران حرفهای کمتر حاضرند و کمتر از آن وقت دارند که بنشینند و مقالهٔ دانشنامهای رایگانی با مراعات کردن همهٔ جنبههای ضروری دانشنامهنگاری بنویسند. ویکیپدیا هم به کسی حقالتحریر نمیپردازد، از نوشتههای رایگان استفاده میکند، چه نوشتههایی که برایش بفرستند و چه نوشتههایی که از این سو و آن سو و به صورت رایگان فراهم بیاید. البته منکر عشق و علاقهٔ صمیمانهٔ شماری از کسانی نباید شد که برای کمال ویکیپدیا بهراستی از خود مایه میگذارند، اما این هم نمیتواند تضمینکنندهٔ صحت و دقت همهٔ مطالب باشد.
ـ در بررسی کارشناسانه این نتیجه به دست آمده است که حدود یکسوم مقالههای اصلی ویکیپدیا حتی معیارهای خود آن را ندارد. بنابراین، دستکم این یکسوم را از چارچوبهٔ معیارهای ویکیپدیا میتوان بیرون گذاشت.
ـ آن دسته از مقالههایی هم که نویسندگان غیرحرفهای نوشتهاند، معمولاً معیارها و ارزشهای دانشنامهای لازم را ندارند و معلوم نیست ویرایشهایی که روی آنها انجام میگیرد تا چه حد بتوانند معیارهای خود دانشنامه را در آنها اعمال کنند.
ـ آرمان ویکیپدیا ایجاد فرهنگ مشارکت و همکاری با استفاده از فناوری الکترونیکی و شبکهای و به قصد دست یافتن به تفاهم جهانی و ذهنیت مشترک بشری است. آیا این آرمان عملی است، یا عملی خواهد شد؟ پرسشی است چالشبرانگیز، همانقدر چالشبرانگیز که آرمانهای دیگر دربارهٔ تفاهمها و همکاریهای جهانی.
ـ ویکیپدیا از همان آغاز کارش با انتقادهای بسیاری از چند سو و از جانب دانشنامهنگاران حرفهای و متخصصان رشتههای مختلف روبهرو شد. این انتقادها بهویژه زمانی شدت گرفت که اطلاعات نادرستی دربارهٔ بعضی شخصیتها، و آن دسته از شخصیتهایی درج شد که حساسیت عمومی دربارهٔ آنها بسیار بود. در آمریکا در مواردی کار به شکایت و دادگاه هم کشیده شده است.
ـ در بعضی کشورها شمار بسیاری از دانشکدهها و دبیرستانها دانشجویان و دانشآموزان را از ارجاع دادن به ویکیپدیا، بهعنوان اثری پژوهشی و قابلاعتماد در گزارشهایشان رسماً منع کردهاند.
ـ دانشنامهٔ آزاد و رایگانی که هر کسی بتواند به آن دسترسی داشته و حق و امکان مداخله در آن را داشته باشد، از ارمغانهای عصر اطلاعات است، اما چگونگی استفاده از این حق و امکان موضوع دیگری است که آداب و اصول خاص خود را اقتضا میکند، و زمان لازم است تا این آداب و اصول شکل بگیرد و سنّت جاافتادهٔ خود را داشته باشد. آیا کسانی هستند که مسئولیت ایجاد فرهنگ جهانی لازم برای استفاده ازاینگونه منابع را بپذیرند و بر اِعمال مستمر آن نظارت کنند؟
ـ مقایسههایی هم میان ویکیپدیا و دانشنامههای دیگر، ازجمله دانشنامهٔ بریتانیکا، به عمل آمده و نسبت خطاها و نادرستیها در آنها مقایسه و سنجیده شده است. شمار اینگونه بررسیهای مقایسهای، بهویژه از سوی متخصصان و کارشناسان اطلاعرسانی و منابعِ مرجع زیاد است و درمجموع و تا جایی که نویسندهٔ این سطرها توانسته است دنبال کند، هیچیک از نتیجهها به سود ویکیپدیا نبوده است.
ـ در مقالات ویکیپدیا انسجام و یکدستی دیده نمیشود، زیرا سیاست و شیوهٔ واحدی نیست که در همهٔ مقالهها اِعمال شود، یا نویسندگان را وادارد که از آنها پیروی کنند. این از جهتی عیب است، اما از جهت دیگری حُسن است، به این سبب که راه را بر تنوّع روش و آزمودن راهها و شیوههای دیگر مقالهنویسی نمیبندد، و چهبسا این جنبه به سهم خود بتواند برای روند آیندهٔ دانشنامهنگاری الهامبخش باشد.
ـ آزادی عمل در ویکیپدیا مانع از این نیست که کسانی از سر سوءنیت و بدخواهی در آن دخل و تصرف نکنند، یا اطلاعات نادرستی را به آن راه ندهند، ولو آنکه این اعمال ناشایست در زمان کوتاهی اصلاح بشود.
برای استفاده از ویکیپدیا چه نکاتی را باید در نظر داشت؟
از مجموع جنبههای مثبت و منفی، واقعبینانه و کاربردی، در نظر داشتن حق و سهم همهٔ کسانی که مشفقانه با ویکیپدیا همکاری دارند و حتماً حق و ارج زحمات آنها را باید در نظر و پاس داشت، و با توجه به جایگاه کنونی ویکیپدیا و آیندهای که پیش روی دارد، شاید بتوان نکات زیر را پیشنهاد داد:
ویکیپدیا برای آغاز کار پژوهشی مناسب است. جوینده میتواند از این دانشنامه شروع کند، تصویری کلّی از موضوعی به دست آورد که میخواهد دنبال کند، در مواردی که منبع ذکر شده است سراغ منابع برود و بررسی و پژوهش خود را ادامه بدهد. بهعبارتدیگر، کسی برای «حرف آخر» نباید سراغ ویکیپدیا برود، حرف آخر را آخرین و تازهترین منابع موثق پژوهشی منتشر شده از سوی مراکز معتبر علمی ـ پژوهشی میزنند. از پژوهشگران و دانشجویان انتظار میرود فقط این دست از منابع را اساس کار خود قرار دهند و استناد و ارجاعشان به اینها باشد، نه به منابع تضمین نشدهای مانند ویکیپدیا.
همهٔ پژوهشگران و اطلاعجویان معمولاً در آغاز جستوجوهایشان با بهمنی از اطلاعات روبهرو میشوند که اگر خود را بیمحابا به آنها بسپارند و اجازه دهند که اطلاعات آنها را به وادی خود بکشاند، ممکن است گرفتار بهمنهای اطلاعاتی شوند، سررشته را از دست بدهند و سرگردان بمانند. اگر بتوان از ویکیپدیا سرنخی به دست آورد، اما جستوجو و پژوهش را به کمک منابع معتبر ادامه داد، ویکیپدیا وظیفهٔ مناسب خود را انجام داده است، همین و بس.
تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، هیچ یک از متولیان ویکیپدیای فارسی با هیچیک از دانشنامهنگاران باتجربهای که ما میشناسیم و با آنها همکاری دور و نزدیک داریم، تماسی نگرفته یا همکاری نخواستهاند. با توجه به کمبودهای فراوان و نیازهای بسیار و مبرم به مراجع معتبر فارسی در زمینههای مختلف، غنا و اعتبار بیشتر ویکیپدیای فارسی به سود روند دانشنامهنگاری در ایران و تدوین و انتشار منابع مرجع خواهد بود، نه به زیان آن.
تهران، زمستان 1399
منابع
Ayers, Phoebe, et al (2008), How Wikipedia Works: And How You Can Be a Part of It? San Francisco, No Starch Press.
Garrison, John c., “Getting a Quick Fix: First-Year College Students’ Use of Wikipedia”, at: https://firstmonday.org/ojs/index.php/fm/article/view/5401; https://doi.org/10.5210/fm.v20i10.5401
https://en.wikipedia.org
http://c2.com/cgi/wiki?
http://lists.wikimedia.org
Konieczny, Piotr (2012), ” Wikipedia Misuse “, at: www.academia.edu.
Lih, Andrew (2009), Wikipedia Revolution. Hyperion e-Books.
O’Sullivan, Dan (2009), Wikipedia: A New Community of Practice? Farnham, Ashgate.
Reagle, Joseph Michael (2010), Good Faith Collaboration: The Culture of Wikipedia. Cambridge, MIT Press.
با گسترش و فراوانی مؤسسات انتشاراتی و مطبوعاتی خصوصی و غیرخصوصی، در چند دهۀ اخیر، جایگاه حرفۀ ویراستاری شاخصتر شده است. قدمت و سابقۀ رسمی شغل ویراستاری، به مفهوم امروزین آن، و حضور نسلی که با همین عنوانِ شغلی در سازمان یا مؤسسهای استخدام شدهاند و از این راه کسب معیشت میکنند، گویای ریشهدار بودن و تثبیت این شغل است، شغلی که آمیختهای از تخصص، ذوق ادبی، زبانی و تواناییهای دیگر است.
فارغ از سطح توان و میزان برخورداری افرادی که با عنوان ویراستار در بنگاههای انتشاراتی و مطبوعاتی و دیگر رسانههایِ متنمحور و یا بهطور آزاد و مستقل مشغولبهکارند، مشارکت در تشکیل انجمنی صنفی و تجمیع فعالیتهای حرفهای در قالب شخصیتی حقوقی و سندیکایی ضرورت اجتنابناپذیری است که باید مطمح نظر شاغلان این حرفه قرارگیرد؛ زیرا صاحبان هیچ حرفهای، بدون داشتن تشکّلی صنفی، نمیتوانند تغییراتی مثبت در حرفۀ خود پدید آورند و آن را ارتقا بخشند و از منافع صنفی و فردی برخوردار گردند.
اکنون که انجمن ویراستاران به همت مؤسسان و اعضایی که گرد هم آمدهاند پاگرفته، بایستهترین کار آن است که هر کدام از اعضای این خانوادۀ حرفهای خود را دخیل در حیات آن بدانند و از میدان فعالیتهای صنفی کنار نکشند؛ زیرا این گُلستان نورَس فقط با یاری تکتک اعضا آبیاری میگردد و در پرتوِ توجه ایشان میبالد و میروید، نه فقط با چند نفر محدود با عنوان اعضای هیئتمدیره. نیکوترین اندیشه این است: هر عضو خود را مسئول گلی بداند که با سعی او کاشته شده است.
یازدهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران را در پیوند زیر دریافت کنید.
| دکتر رضا صادقی جورابچی | منتشرشده در: نشر دانش، سال چهاردهم، شمارۀ 1 ـ 2، آذر ـ اسفند 1372|
* رسمالخط این مقاله مطابق متن اصلی است.
زبان علمی فارسی در سالهای فرخندهای متولد شده است، در سالهایی که فردوسی کاخ بلند نظم شاهنامه (رکن اساسی زبان ادبی فارسی) را پی میافکند. این دو، فرزندان توأمان یک مادر و میوه، و حتی ریشۀ یک جنبش و یک نهضتاند، نهضتی که اگر نبود، به احتمال قوی ایران و ایرانی به عنوان قومی با هویت مستقل دیگر نبود. اما میان این دو زبان تفاوت بسیار است. زبان شعر از مقولۀ «لطیفۀ الهی» است. دیگر نه میتوان بر آن چیزی افزود و نه میتوان از آن چیزی کاست، حال آن که علم بنا بر ماهیتش زبانی دارد پیوسته پویا و دگرگونشونده: در گذشته بهکندی و در روزگار ما بهشتاب.
در آثار علمی زبان فارسی از همان آغاز (نیمۀ دوم سدۀ چهارم خورشیدی) دو اصل بنیادی زبان علم مراعات شده است: بافت آن ساده، خالی از ایهام و ابهام و حشو و زوائد یا صنایع لفظی است و واژگان علمی آن هویت مستقلی دارند. این زبان ظرف دو قرن در ذخیرۀ خوارزمشاهی به کمال رسید: با بافتی دقیق به روانی آب و به روشنی آیینه. از آن زمان به بعد، حتی در دورههای زوال نثر فارسی، زبان علم دست کم سادگی و بیپیرایگی خود را غالباً حفظ کرد. درست است که واژگان علمی این آثار غالباً عربی بوده است، اما با زمینهها و علائق فرهنگی و علمی امروزی نباید به داوریِ کارِ گذشتگان پرداخت. در آن روزگار بخشی از واژگان عربی جزئی از میراث فرهنگی ما شده بود و ایرانیان خود در خلق آنها بیشترین سهم را داشتند، چنانکه به عنوان نمونه واژگان فلسفه تا زمان ابن سینا معیار نبود و شیوۀ این حکیم ایرانی الگوی رفتار آیندگان شد. وانگهی انبوهی از واژگان علمی، به ویژه در رشتههای پزشکی و صورت عربیشدۀ واژگان فارسی، یونانی… بود. به علاوه اگر حکومتهای ایرانیتبار زودتر پا میگرفت و میپایید، وضع زبان علم به کلی فرق میکرد.
***
زبان علمی و فنی فارسی در پنجاه سال اخیر به وجود آمده و تا حدودی پویا شده و از تواناییهای بالقوه و بالفعل خود استفاده کرده است. اما از جای جنبیدن آن به بسیج لشکری میماند ناهماهنگ و بیبرنامه. در رشتههایی که نویسندگان یا مترجمان در زبان مایۀ کافی دارند و خود صاحب ذوقاند (چون ادبیات و فلسفه و تاریخ و زبانشناسی…) نیرومند شده است. در برخی رشتههای اختصاصیِ علم چون زمینشناسی و گیاهشناسی به همت مردان کاردانی نظیر شادروان حسین گل گلاب (که ذکرش به خیر باد) و شاگردان او و در این اواخر در زمینههای گونهگون بهویژه نجوم، کشاورزی، آمار، فیزیک و برخی از قلمروهای فنی که با هنر ارتباط دارند (معماری) راه خود را یافته است که اگر چنانکه سزاوار است گسترش یابد و همهگیر شود برومند خواهد شد و سرمشق خوبی خواهد بود. اما در بسیاری از دیگر زمینههای دانش، از جمله پزشکی و اقمارش، واپس رفته و در رشتههای فنی حتی از خلاقیتهای صاحبان کمسواد و گاه بیسواد حرفهها نیز عقب مانده است.
اینک در بسیاری از رشتههای علمی به ویژه زمینههای مختلف پزشکی و تکنولوژی زبان علمی کهنسال فارسی به پیر علیل و عاجزی میماند که گفتارش پریشان و نامفهوم و تمام اندامهایش عاریه است، چنانکه در نمونههای زیر میتوان مشاهد کرد:
ـ بیمار دارای کبدی است که دچار بزرگی شده (به جای: کبد بیمار بزرگ است).
ـ بیمار در چند نقطه از فک دچار شکستگی شده است.
ـ کمخونی حاد رودۀ زودرس(؟).
ـ آنومالیهای انعقادی ثانوی به نارسایی کبد(؟).
ـ نخهای تک فیلامانی در مقابل نخهای چند فیلامانی بهترند (به جای: نخهای تکرشتهای بهتر از نخهای چند رشتهای هستند).
ـ اغلب این بیماران تحت پیوند مغز استخوان قرار گرفتهاند.
ـ سالهای متمادی تحت تزریق خون قرار میگیرد.
ـ اتساع ورید واضح(؟)
ـ ارتباط بین دو دهلیز قدیمی(؟)
ـ سلولهای عضله که «همو» به آنها سرویس میدهد.
ـ عروق جانبی که ما (یعنی انگلیسیها) به آنها collateral میگوییم.
ـ سطح آلسر بوسیله قطعۀ نکروتیکی از پسودومامبران پوشیده شده بوده و به وسیلۀ یک خط اریتماتو از مخاط اطرافش متمایز میباشد.
ـ این عارضه تنوسینو و ایتیس اولین کمپارتمنت دو رسال مچ دست است.
ـ از سیمپتومهای کلینیکیی استوماتیت فوزیفرمی و هرپتیک و فوزواسپیروکتانی…
ـ در نواحی پالاتن و فارنکس و لوزهها.
ـ اسمری از ژنژیویت کوکال آبسه آپیکال.
ـ آیا تو بر کولین بیماری اصلی را rveillé کرده است؟
ـ میزان endothelial cell loss کمتری دارد.
ـ برخلاف literature که موفقیت دارویی را از ۹۰%ـ۸۰% ذکر نموده اغلب بیماران ناچار فلپ یا پیوند شدهاند.
ـ تست فونکسیون عضله و تاندون کمپارتمان سوم.
ـ «کنگرۀ آناتومی ایران» (حتی واژۀ قدیمی و جاافتادۀ کالبدشناسی هم مرد، خدایش بیامرزد!)
من قصد انتقاد از لوتره یا به اصطلاح «ژارگون» پزشکی را ندارم. امروزه اصطلاحاتی که در پزشکی به کار میرود منحصر به واژگان موجود در لغتنامههای پزشکی نیست، بلکه اقیانوسی است از واژگان تمام علوم از کشاورزی تا فیزیک و ریاضیات عالی و علوم فضائی، و مجموعهای از واژگان فلسفی و هنری و مردمشناسی و حتی اصطلاحات مربوط به مناسک آیینی و مذهبی اقوام مختلف و سحر و جادو… هیچکس انتظار ندارد که این اقیانوس به قالب زبان فارسی ریخته شود یا پزشکان و دانشجویان پزشکی زبان رایج خود را به کار نبرند. پزشکان از قدیم واژگانی را که برای مردم ناآشنا و غریبه باشد ترجیح میدادند. در قرون وسطی در مدرسۀ طب پاریس استفاده از اصطلاحات عربی ابن سینا متداول و مایۀ فخر پزشکان بود و در ایتالیا، لئوناردو داوینچی، بنیانگذار کالبدشناسی جدید، نیز اصطلاحات عربی تشریح را نیز بهکار میبرد. اما این انتظار بیجا نیست که اگر به فارسی مینویسیم، دست کم به زبان مادریمان چنانکه سخن میگوییم بنویسیم و اگر برگردان تمام مفاهیم علمی را به فارسی کاری عبث میدانیم لااقل از کاربرد واژگان علمی جاافتاده و مفهوم فارسی عار نداشته باشیم. متأسفانه بسیاری از دانشمندان و دانشجویان ما از دو اصل بنیادی زبان علم تعبیر درستی ندارند. این اصل که زبان علم باید روشن، خالی از ایهام و ابهام و حشو و زوائد و آرایش کلام باشد، خودبخود ساختارهای نحوی نادرست و خطاهای دستوری یادشده را نفی میکند، زیرا در عبارت «ارتباط بین دو دهلیز قدیمی»، «دو دهلیز قدیمی» همان معنی دو خانۀ قدیمی را برای خواننده تداعی میکند و حال آنکه «ارتباط» است که قدیمی یا مزمن است نه دهلیز. یا در عبارت «کمخونی حاد رودۀ زودرس»، روده زودرس نیست بلکه کمخونی حاد و زودرس است.
همچنین این اصل که واژگان علمی باید هویت مستقلی داشته باشند بدان معنی نیست که عالم یا مترجم میتواند اصطلاح را به هر زبان، به هر خط، با هر تلفظ بنویسد زیرا همین شلختگی نیز هویت مستقل واژگان علمی را مخدوش میکند.
زبان علم در علوم ابتدایی
علوم ابتدایی در قلمرو وظیفۀ دورههای پیش از دانشگاه (دبستان و دبیرستان) و رادیو و تلویزیون است. تقریباً تمام آثار علمی فارسی که تا قرن ششم نوشته شدهاند، از جمله هدایة المتعلمین ابوبکر خوارزمی، التفهیم بیرونی و دانشنامه علائی ابن سینا در علوم ابتدایی است. هزار سال پیش علوم ابتدایی ما چنان کتابهایی بود، اینک نظری به علوم ابتدایی امروز بیفکنیم.
آقای حسین دانشفر در «سمینار زبان فارسی و زبان علم»[1] مقالۀ مستندی ارائه داد که شاهد صادقی است بر کهنگی، فقر و کممایگی برنامههای دروس نظری و علمی رشتههای فنی و ریاضی دبیرستانها و صدا و سیمای ایران. در «سومین سمینار زبان فارسی در صدا و سیما» نیز آقای محمد تقیزاده سخنرانی جامعی با انبوهی شاهد مثال از کتابهای درسی دورۀ دبیرستانها عرضه داشت که خود فرهنگی است از غلطهای علمی، انشایی و املایی و سندی است از برای رسوایی. من در بررسی کتابهای دیگر دورۀ دبیرستان (در رشتههای زیستشناسی، بهداشت، فن کودکیاری، کمکهای نخستین…) غلطهای فاحش املایی (مثلاً تنظیف به جای تنزیب) و نادرستهای بیشماری در ساختار و بافت این کتابها و از همه مهمتر تعریفهای عامیانه و حتی نادرستی از مفاهیم علمی یافتم، گرچه در مجموع تنوع مباحث درسی آنها که متناسب با نیازهای زمان است، اقدامی ستودنی است.
از این گذشته در این کتابها به دو نقص، که در زبان علم از نقصهای مهم است، برخوردم. یکی این که با بررسی برگه (فیش)های واژگان علمی این کتابها (که مرکز نشردانشگاهی، فراهم آورده است) معلوم شد که اصطلاحات علمی این نوشتهها بسیار ناهماهنگ است، حتی در متن یک کتاب برای یک مفهوم سه اصطلاح به کار رفته است (آنتیبادی از انگلیسی، آنتیکور از فرانسه و پادتن از فارسی). دیگر اینکه نویسندگان بعضی از این کتابها گمان میکنند علوم ابتدایی فشردهای است از کتابهای علمی دانشگاهی و حال آنکه در حقیقت دو گونۀ متفاوت و دو شیوۀ اختصاصی آثار علمی است. به عنوان مثال کتاب بیماریهای کودکان، که برای دانشآموزان رشتۀ کودکیاری نوشته شده، یادداشتهایی است از درسنامههای کوچک یا کتابهای درسی دانشجویان پزشکی.
در برنامههای علمی صدا و سیمای ایران نیز، هرچند زبان علم فیلمنامههای اندک آن (به ویژه زبان نجوم و گیاهشناسی) بسیار خوب و درسهای علمی آن به زبانِ جاافتاده و متداولی است، اما نکتۀ مهم فقر چشمگیر برنامههای علمی و فنی رادیو و تلویزیون است. صدا و سیمای ایران، که با انبوه شنوندگانش و قلمرو گستردۀ انتشارش باید کمبودهای برنامههای مدرسهها را جبران کند و نوجوانان مشتاق را با تازههای علم آشنا سازد، به این اکتفا کرده است که کلاسی در کنار دانشکدهها و مدرسههای عالی بیشمار بگشاید و هر روز در برنامههای بعد از ظهر درسهای ریاضی، جبر، آمار… بدهد. این درسها اگر فایدهای نداشته باشد، این زیان را دارد که نخستین اصل آموزش علمی، یعنی رابطۀ مستقیم و گفت و شنود استاد و شاگرد را نقض میکند. اگر صدا و سیمای ایران به وظیفۀ اصلی خود بپردازد و مکمل برنامۀ درسی مدرسهها باشد، آنگاه نقصهای زبان علمی آن آشکار خواهد شد.
***
بالاتر اشاره کردم که زبان علمی فارسی در 50 سال اخیر پیشرفتهایی کرده است و کتابهای درسی دورۀ دبیرستان نیز دیگرگون شدهاند، ولی آیا این تغییر تکاملی است که بعد از 50 سال انتظار آن را داشتیم؟ هرگز. دربارۀ محتوای کتابهای درسی مقالۀ آقای دانشفر و برنامههای علمی تلویزیون گواهی میدهند که پیشرفت ما در این مدت بسیار کند بوده است. بار برنامههای درسی دانشآموزان مسلماً بسیار سنگینتر شده است و انبوه محفوظاتی که آنان باید برای گذر از «سد» ورود به دانشگاه در ذهن خود جای دهند دیگر جایی برای یادگیری زبان مادری باقی نگذارده است.
در زبان علمی امروز ما، نوشتههایی که ساختار نحوی آنها سالم و واژگان علمی و فنی آنها نیز متعادل است (یعنی درصد واژگان انگلیسی یا دشوار آنها چندان نیست) غالباً انفرادی است نه عمومی. حال آنکه در نخستین دهههای این قرن تمام آثار علمی تقریباً یکدست و نسبت درصد واژگان علمی علوم مختلف، دست کم در یک رشتۀ مشخص، یکسان بود و برخی از خردههایی را که سخنشناسان امروز به «انشای» آثار علمی آن دوره میگیرند، در نوشتههای برجستهترین ادیبان آن روزگار نیز میتوان یافت. ناهماهنگی و آشفتگی کنونی زبان علمی امروز زاییدۀ شرایطی است که در قرن حاضر ما را غافلگیر کرده است. بدلیل اینکه:
۱) در قرن حاضر خلاقیتهای علوم و فنون از مجموع آنچه بشر تا آغاز این قرن آفریده بود فراتر رفته است. زبانهای علمی جهان که خود گاهوارۀ این علوم بودهاند پا به پای آن پیش رفتهاند اما زبان فارسی با دستمایهای که هنوز چنانکه شاید آمادگی برگرداندن آثار صد سال پیش را نیافته بود پا به این عرصه گذارد.
۲) هشتاد سال پیش مجموع شاگردان مدرسۀ عالی دارالفنون ۱۱۴ تن بود، حال آنکه در سال ۱۳۶۵ تعداد دانشجویان دانشگاهها به رقم ۱۸۱۸۸۹ تن رسید و تنها ظرف ۵ سال تعداد دانشجویان دانشکدههای پزشکی ۲۲۴ درصد افزایش یافت. این لشکر عظیم دانشجویان و میلیونها دانشآموز، فارسی را از که میآموزند؟ استاد سیدجعفر شهیدی به این سؤال پاسخ میدهد: «هرکس از هرجا وا میماند وزارت معارف او را به کار تعلیم فارسی میگمارد». پس از چند سالی فارغالتحصیلان تازه باید برای هزاران هزار شاگرد، خوانندۀ کتاب و مطبوعات و شنوندۀ رادیو و تلویزیون خوراک آماده کنند. بدین سان دور باطل آموزش زبان فارسی تکرار میشود.
با دستمایهای که نویسندگان و مترجمان دورههای پیشدانشگاهی آموختهاند نمیتوان امیدی به «سالمسازی» زبان علم داشت. من به اقتضای وظیفهای که در دو دهۀ اخیر در مراکز فرهنگی داشتهام با بهترین دانشجویان رشتههای علمی، بهویژه پزشکی آشنا شدهام. بعضی از آنان فارسی را خوب و گاه بسیار خوب میدانستهاند و ترجمههایی دقیق و گاه ستودنی و عالی از متنهای پزشکی از آنان دیدهایم. اما هیچ یک از ایشان زبان فارسی را در مدرسه، از معلم و یا کتاب درسی نیاموخته بوده است، بلکه زیر نظر پدر یا مادری دانشور پرورش یافته بوده و یا با مطالعۀ کتابهای غیردرسی و تمرینْ توانایی ترجمه و نوشتن را آموخته بوده است. در روزگار تحصیلی ما نیز وضع از همین قرار بود، نهایت آنکه ما فرصت آن را داشتیم مشکلهای خود را با معلمان سخندانی در میان بگذاریم. آیا امروز نیز چنین فرصتی هست؟
به گمان من پیشرفت زبان فارسی در گرو بهبود وضع تدریس این زبان در دوران تحصیلی دبستان و دبیرستان است و این امر خود مستلزم دگرگونی زبان کتابهای درسی و برنامههای تلویزیونی است و نیز تشویق دانشآموزان به مطالعۀ کتابهای جنبی در زمینههای مختلف از رمان، مقالههای علمی و فنی… و انتشار مجلههایی در زمینههای گوناگون با زبانی درست و ساده، نه زبان متکلفانۀ تلویزیون که سرمشق انشای شاگردان مدارس است و نه زبان مجلههای ورزشی که سراپا مغلوط است. اگر کار از اینجا اصلاح نشود هر کوششی که در خلق واژگان فارسی و زبان پیراستۀ علمی توسط مؤلفان انجام گیرد بیخریدار خواهد ماند.
چه باید کرد؟
سامان دادن به زبان علمی فارسی و پرورش زبانی که به درستی از عهدۀ نقل و بیان علم برآید و دست کم واژگان ابتدایی و بنیادی آن معیار باشد تنها با کارهای انفرادی و حتی گروهی دانشگاهیان یا دیگر صاحبان قلم میسر نیست و از فرهنگستان زبان فارسی نیز چنین انتظاری را نباید داشت. دانشگاهیان و اهل علم هر راهی را که تاکنون رفتهاند میتوانند ادامه دهند اما دو نهاد اصلی آموزش زبان را نمیتوان به خود واگذاشت. دورههای دبستان و دبیرستان و برنامههای صدا و سیمای ایران.
من اصولی را که استاد شهیدی، برای آموزش زبان فارسی به دانشآموزان «رشتههای غیرادبی» پیشنهاد کردهاند[2] با افزودن اصول دیگری که برای پرورش زبان علم در این مقطع آموزشی ضرورت دارد، در چند بند زیر خلاصه میکنم:
۱) در کتابهای درسی زبان فارسی باید از نثر ساده، و جملهبندی درست و دقیق استفاده شود. آموزگاران باید خود از نثر مصنوع، صنایع لفظی و تکلفهای رایج بپرهیزند و دانشآموزان را از تقلید این قبیل نوشتهها برحذر دارند و زیانهای این شیوه را در ادای مقصود علمی و فنی باز نمایند. انشای دانشآموزان باید در زمینههای نیازمندیهای حال و آیندۀ دانشآموز و مسائلی که به نحوی از انحا به پرورش زبان سادۀ علمی و فنی کمک کند باشد.
۲) تمام کتابهای علمی را باید کارشناسان ورزیدهای تجدیدنظر و روزآمد کنند و واژگان علمی آنها را به کمک صاحبنظران دیگر به صورت معیار درآورند و دانشآموزان باید موظف شوند در آزمونهای خود منحصراً از همین واژگان استفاده کنند. اگر نتوان از «کنکور آزمونی» برای ورود به دانشگاه چشم پوشید، در دبیرستانها بهتر است از این شیوه ـ جز به منظور آمادگی ـ چشمپوشی شود تا دانشآموزان به نوشتن تمام و کمال عبارات علمی خو بگیرند.
۳) صدا و سیمای ایران باید کمبودهای برنامههای درسی را به نحو احسن جبران و دانشآموزان را با تازههای علوم و فنون آشنا کند. برنامههای علمی و فنی صدا و سیما باید دقیقاً از همان ضوابط کتابهای درسی معیار پیروی کنند و واژگان جدید این متون را نیز همان شورایی که واژگان علمی کتابهای درسی را استاندارد کرده است تأیید کند. مجله یا مجلههای علمی و فنی در سطحی کمی بالاتر از برنامههای درسی به همین زبان منتشر شود. دانشآموزان تشویق شوند که با برنامههای تلویزیونی و این مجلهها همکاری کنند. مسابقههایی در این موارد، و حتی برای واژگان علمی، ترتیب داده شود. از برنامههای تلویزیونی و مقالات این مجلهها در آزمون دانشجویان استفاده شود.
۴) فرهنگِ دستیِ جامعی از واژگان علمی و فنی کتابهای درسی و مباحث علمی و فنی تکمیلیِ دورۀ دبیرستان با معادل انگلیسی فراهم شود[3] و اصطلاحشناسی ابتدایی، رابطۀ ساختار و معنای اصطلاحات و اهمیت هویت مستقل واژگان علمی و لزوم فراگیری و کاربرد واژگان علمی فارسی به دانشجویان تفهیم شود.
۵) به یادگیری زبان خارجی اهمیت بیشتری باید داد. در درسهای این زبان متنهای سادۀ علمی ـ در قلمرو رشتۀ تحصیلی ـ گنجانده شود و یکی از آزمونهای ورود به دانشگاه ترجمۀ این متون با واژگان علمی فارسی باشد.
میگویند در روزگار ما جهانِ گلوگشاد به دهکدهای تبدیل شده، اما دهکدهای ناامنتر از عصر حجر. حوادث همین سالهای اخیر گواهی میدهد که باید با چنگ و دندان میراث خود را و هویت ملی خود را حفظ کنیم: زبان فارسی مهمترین سند مالکیت قومی ماست.
سمینار «زبان فارسی و زبان علم»، اردیبهشت ماه سال 1370 خورشیدی، برگزارکننده مرکز نشر دانشگاهی.
[2].
رک. سیدجعفر شهیدی، «مشکلات زبان فارسی در حال و آینده»، در زبان فارسی، زبان علم (مجموعۀ سخنرانیهای دومین سمینار نگارش فارسی ـ ۱۱ تا ۱۴ شهریور ۱۳۶۳)، ص ۱۵ تا ۲۸، تهران، مرکزنشردانشگاهی، ۱۳۶۵.
[3].
نخستین فرهنگی که در این زمینه تهیه شده در نوع خود کار بسیار ارزنده و دقیقی است، اما واژگان تمام علوم دبیرستانی را دربر ندارد: ← فرهنگ علوم تجربی و ریاضی (برای دبیرستانها)، جمعآوری و تدوین حسین دانشفر، از انتشارات وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۷۲.
| مسعود فرهمندفر | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و نهم، شمارۀ 71 | 1399 |
ترجمه نزدیک کردن دو جهان متفاوت است؛ ترجمه نزدیکشدن به «دیگری» است، به ذهنیت دیگری. ازاینرو، ترجمه همواره رو به «دیگری» دارد. ترجمه یعنی دیدن از زاویۀ دید دیگری. ترجمه تلاش برای بیان اندیشه در یک نظام نشانهای متفاوت است. ترجمه «مذاکرۀ» میانفرهنگی است که در تقاطع فرهنگهای متفاوتی که برای چیرگی میجنگند فضای گفتوگو را میگشاید. این گفتوگو در واقع گفتوگو میان فرهنگهاست. ترجمه نشان میدهد که هیچ فرهنگ و زبانی یکسره بینیاز از فرهنگها و زبانهای دیگر نیست. ترجمه یعنی رهاسازی و آزادی، و مترجمْ آزادیبخش است. پس از زوال متن اصلی و مرگ مؤلف، مترجم اندیشه را در فرایند ترجمه بقا میبخشد.
والتر بنیامین در مقالۀ ارزشمندش «وظیفۀ مترجم» (1923) استدلال میکند که وظیفۀ مترجم میتواند حتی از نقش مؤلف نیز مهمتر باشد. برخلاف نظر پل دمان که معتقد بود مترجم همواره ناکام است، یا اینکه ترجمه همواره نسبت به اثر اصلی در مرتبهای ثانوی قرار دارد (دمان، 80)، بنیامین معتقد بود که در ترجمه «زبان ناب» رهایی مییابد. در نظر او، مترجم با خلق دوبارۀ اثر در ترجمه، زبان را از محبس اثری که در آن گرفتار شده است میرهاند…
متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.
ترجمه و فضای سوم – فصلنامه مترجم
| رویا یداللهی | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و سوم، شمارۀ 54 | 1393 |
خوش به حال ویراستارانی که سروکارشان با آثاری است که وقت ویرایش فقط از آنها لذت میبرند و به خود میبالند که شایستۀ بازبینی و اصلاح چنین کارهایی بودهاند! متأسفانه از این ویراستاران خوشاقبال کم دیدهام و بیشتر آنها را گلایهمند و نالان یافتهام. آیا ممکن است کار مترجمی آن قدر پاکیزه و منقح باشد که اصلاً نیازی به ویرایش نداشته باشد؟ یادم است در جلسهای آقای کوثری میگفتند حتی بهترین مترجمان هم بهتر است کارشان را برای بازبینی به ویراستاری دقیق و باسواد بسپارند زیرا همیشه امکان سهو و لغزش هست؛ با این حال، فکر میکنم شاید بشود مترجمان آنقدر دقیق و عالمانه کار کنند که وظیفۀ ویراستار منحصر به همان سهوهای احتمالی شود.
تصمیم گرفتیم بخشی دربارۀ ویراستاری به مجله اضافه شود به این امید که کمکی باشد برای کاستن خطاهای ویرایشی در ترجمه … برای شروع، به سراغ سه نفر از مترجمان و ویراستاران رفتیم و از آنها خواستیم به پرسشی در باب ویرایش ترجمه پاسخ بدهند. مسئلۀ مطرح در این پرسش شاید برای بسیاری از مترجمان یا ویراستاران آشنا باشد، اما کمتر بدان پرداختهاند.
پرسش: شیوۀ کاربرد علایم سجاوندی در نوشتار زبان فارسی با سایر زبانها متفاوت است. آیا مترجم هنگام ترجمۀ اثر باید به شیوۀ نشانهگذاری متن اصلی وفادار باشد یا متن ترجمه را به مثابۀ متنی در زبان فارسی نشانهگذاری کند (یعنی به عبارتی، علایم سجاوندی را نیز ترجمه کند)؟ با توجه به این که در برخی متون خلاق (هنری)، نشانهگذاری اثر، بخشی از معنا و بار هنری آن را حمل میکند، آیا اگر اینگونه آثار را به شیوۀ متون فارسی نشانهگذاری کنیم، بخشی از خاصیت هنری اثر را از آن نستاندهایم؟
ادامۀ مقاله و پاسخ علی صلحجو، مژده دقیقی و محمدرضا بهاری را در پیوند زیر بخوانید:
کارگاه-ویرایش-درباب علایم سجاوندی-رویا یداللهی
| پرسش از عبدالله کوثری و گلی امامی | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و هفتم، شمارۀ 66 | 1397 |
«رنگ و بوی ترجمه» نام مقالهای است که در شمارۀ 66 فصلنامۀ مترجم منتشر شد. در این مقاله با عبدالله کوثری و گلی امامی دربارۀ مشروعیت وجود رنگ و بوی متن اصلی در ترجمه سؤال شده است. سؤال این است: «شما در تعریف ترجمۀ ادبی، به کدامیک از این سه گزاره متمایل هستید: ترجمۀ ادبی مانعی ندارد که رنگ و بوی ترجمه داشته باشد. ترجمۀ ادبی بهناچار رنگ و بوی ترجمه دارد. ترجمۀ ادبی نباید رنگ و بوی ترجمه داشته باشد.»
عبدالله کوثری: «… تلاش برای رعایت امانت، گاه مترجم را بیآنکه خودش بداند به گرتهبرداری از زبان مبدأ میکشاند. گاه این گرتهبرداری با متن فارسی جور میشود و در متن جا میافتد و حتی چیزی بر متن میافزاید، گاه نیز به سبب جانیفتادن در متن فارسی خواننده را میرماند…»
گلی امامی: «ابتدا ترجیح میدهم بگویم ترجمۀ ادبیات داستانی و نه ترجمۀ ادبی، زیرا مرز یا مرزهای ترجمۀ ادبی هنوز برایم چندان مشخص نیست… نخستین هدف مترجم آشنا کردن خوانندۀ فارسیزبان با ادبیات و فرهنگی دیگر است. ادبیات داستانی دوشادوش هنر، فلسفه و علم، دریچهای است برای آشنایی با فرهنگهای ناشناختهتر…»
متن کامل مقاله را اینجا بخوانید.
چه کسی باور میکرد؟ کمابیش دو سال خانهنشینی و انزوای اجباری! چند هفتۀ اول اکثریت جدی گرفتند و رعایت کردند. مدتی که گذشت، اتفاق مثبتی هم رخ نداد جز اخبار شیوع و ابتلا، لاجرم «پروتکل»هایی اعلام شد. جز عدۀ اندکی، کسی رعایت نکرد. فروشگاهها و مغازهها باز شدند، رفتوآمد در خیابانها افزایش یافت و نوعی «زندگی طبیعیِ غیرطبیعی» جریان پیدا کرد.
قصد ندارم در اینجا تاریخچۀ شیوع ویروس کرونا و پیامدهای آن را شرح دهم، کیست که نداند. بیشتر هدفم پرداختن به یکی دو نمونه از «زندگیهای طبیعیِ غیرطبیعی» است. بدیهی است افراد، بسته به امکانات، قابلیت، سواد، تجربه و و و، برای سرگرم نگهداشتن خود و استفاده از وقت آزادِ بیش از حدشان راهکارهایی اندیشیدند که برخی کاملاً شخصی و بعضی با همکاری و اشتراک یارانِ موافق صورت گرفت. رایج و عملی شدن «دورکاری» و استفاده از فضای مجازی ابعاد گسترده و سراسری یافت.
دراینمیان، گروهی از «خانهنشینان» بازنشسته یا بیکار نیز که از «قرنطینه» (یا به قول ظریفی «تمرگینه») جان به لب شده بودند، به فکر استفاده از این روش برای سرگرم کردن خود افتادند. تشکیل باشگاه کتابخوانی یکی از این محملها بود. چند نفر یارِ موافق و اهلِ کتاب گرد هم آمدند. با تجربهترینشان را به عنوان «ادمین» انتخاب کردند، هفتهای یک کتاب انتخاب میشد، اعضا میخواندند و هفتۀ بعد دربارهاش گفتوگو میکردند. بدیهی است افراد کتابخوان اصولاً مشکلی برای گزینش و خواندن ندارند. اما در محدودۀ چنین تشکلی، خواندن کتاب نه تنها هدفمندتر میشود، بلکه از حالت سرگرمی صِرف خارج میشود و همین بر دقت و انتخاب کتاب خواندن میافزاید. مضافاً آنکه معمولاً هیچ دو نفری از یک کتابِ مشابه برداشت مشابه ندارند و شنیدن نظریات دیگران ارزش کتاب را چند برابر میکند. چون خودم عضو یکی از این باشگاهها هستم و طی هفتهشت ماه گذشته شاهد نتایج مثبتش بودهام، خواستم آن را با خوانندگان این خبرنامه هم در میان بگذارم. بسیاری از ما کتاب میخوانیم: دوستی کتابی معرفی میکند، نقدِ کتابی خواندهایم، معرفی کتاب مجلهای را مرور کردهایم، بههرترتیب، کتابی تهیه میکنیم و میخوانیم. جذابیت و تنوع کتاب تشویقمان میکند. ولی آیا کتاب بعدی را هم در همان زمینه انتخاب میکنیم و بعدی را؟ حُسن این تشکلهای کتابی پیریزی کتابخوانی به شکلی اصولی و اساسی است و این میتواند بهترین آموزش عملی برای یک ویراستار جوان و نوکار باشد.
دهمین خبرنامۀ انجمن صنفی ویراستاران را در پیوند زیر دریافت کنید.
دهمین شمارۀ خبرنامه انجمن صنفی ویراستاران