ساختار نشر و تأثیر آن بر ویرایش و آموزش
عبدالحسین آذرنگ | منتشرشده در: ایرانشهر | شمارۀ 3 | آذر 1395 |
اشاره
پیش از هر چیز از خوانندگان میخواهم پنداشت رایج دربارۀ ویرایش و ویراستار را در جامعۀ ما از ذهن خود دور، و تعریف این دو را به زمانی موکول کنند که پس از بررسی تعریفها میتوانند به داوری بنشینند. پیشداوریهای بسیار در این زمینه از عاملهای عمده در دور شدن از اصل موضوع است.
درآمد
پنداشت یا توقعِ معمولاً رایج در جامعۀ ما از ویراستار (= ویرایشگر/ ادیتور) اجمالاً این است که اثر تألیفی یا ترجمهای را از لغزشهای زبانی، خطاهای دستوری، انشایی و املایی بپیراید تا انتقال پیام نوشته به خواننده با اینگونه دشواریها روبهرو نباشد. مراعات کردن جنبههای صوری، اِعمال شیوهنامۀ پذیرفتهشدۀ ناشر، و در مرتبهای بالاتر، اِعمال دقت و دور کردن نوشته از اشتباهات مفهومی و ترجمهای، معمولاً در اوج انتظار از ویراستار خوب قرار میگیرد. شاخهها و گونههای دیگر ویرایش در نشر جامعۀ ما فعلاً و بهندرت جایی دارد، زیرا این نشر در ساختار کنونی و با مانعها و دشواریهایی که راه را بر توسعۀ آن میبندد، اکنون نه نیازی به آنها دارد، نه میتواند در میان فعالیتهای خود جایی برای آنها باز کند. علت چیست؟
ساختارهای نشر و سازمانهای انتشاراتی در همۀ جامعهها یکسان نیستند. اقتصاد نشر تابعی از اقتصاد عمومی است و از عاملهای بسیاری، از جمله عاملهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی، رهاوردهای فنّاوری و بهویژه سازوکارهای ارتباطاتی و مانند آن تأثیر میگیرد. این عاملها در ساختارهای نشر و گونههای آنها نقشهای تعیینکننده دارند. هرچه ساختار نشر مفصلتر، پیچیدهتر و بزرگتر باشد، به همان نسبت وظایف ویراستاران هم بیشتر، فنّیتر و متنوعتر میشود. ساختار کوچکتر و مختصرتر از وظایف ویراستاران و تنوع کارشان میکاهد. بنابراین، رابطۀ میان ساختار نشر و ویرایش رابطهای است کاملاً مستقیم.
در نشرهای کوچک و خردهپا، که ناشر تشکیلات کوچکش را یکتنه اداره میکند، اگر نیاز به ویرایش اثری را احساس کند، ممکن است آن وظیفۀ محدود را به ویراستاری بسپارد و خود بر کار او نظارت و باز خودِ او دربارۀ کارش داوری کند. در نشر کوچک و خردهپا، ویراستار لاجرم با ناشری روبهروست که هم سیاستگذار و برنامهریز است، هم مدیر و ارزشیاب و داور و ناظر و خیلی چیزهای دیگر. ویراستار در چنین ساختاری ناگزیر است به نظر ناشر دربارۀ ویرایش اثر تن بدهد، اما همکاری ناشر و ویراستار در این نشر، حتی اگر از همه نظر موفقیتآمیز باشد، چشماندازی برای رشد و توسعه ندارد. رشد و توسعۀ نشر در گروِ ترکیب و هماهنگ و همراه شدن چندین عنصر است، از جمله:
ـ مدیریت متناسب با مقتضیات روز؛
ـ اندیشه، طرح و آیندهنگری؛
ـ سیاست نشر و برنامهریزی؛
ـ سرمایهگذاری؛
ـ مخاطبشناسی، مخاطبیابی و مخاطبآفرینی؛
ـ نیروی انسانی لازم،کاردان و کاربلد؛
ـ تجهیزات ضروری؛
ـ مضمونهای تازه و جاذب؛
ـ ابتکار و نوآوری؛
ـ هنر و فنّاوری؛
ـ گشوده شدن چشماندازهای تازه فراروی نشر؛
ـ همکاریهای گسترده، و عناصری بیش از اینها.
پیداست که نشرهای کوچک و خردهپا با ساختارهای مختصر، اقتصادهای کمسود، و بیبهره بودن از تخصصهای لازم، نمیتوانند به چنین ترکیبی دست بیابند.
البته این نکته را از نظر دور نداریم که ناشران کوچک و خردهپا در جامعههایی که انتشار آثار با موانع روبهرو نیست، یا به مجوز نیاز ندارد، در انتشار آثار ادبی، داستانی، فکری و اجتماعی بسیار مؤثرند. در دهۀ 1340 ش. در ایران، با آنکه حتی سانسور و مجوز و نظارت ساواک برقرار بود، ناشران کوچک و خردهپا توانستند مجموعۀ آثاری را منتشر کنند که اکنون میتوان جایگاه مهم و تأثیرگذار آن را در ادبیات، بهویژه ادبیات معاصر، دید. بنابراین، نقش تأثیرگذار این دسته از ناشران را نمیتوان و نباید نادیده گرفت، مشروط بر آنکه آزادی فعالیت داشته باشند. بهرغم این واقعیت، استخوانبندی اصلی نشر توسعهیافته را با نشر کوچک و خردهپا نمیتوان ایجاد کرد. تجربههای گسترده از همهجای جهان نشان میدهد که کمتر ممکن است مجموع ناشران کوچک و خردهپا عاملان خلق آثار بزرگ یا پاسخگوی عمدۀ نیازهای کلان جامعه باشند. آنها میتوانند ناشر اثر بزرگی باشند که پدیدآورندهای بزرگ به آنها پیشنهاد انتشار بدهد، اما امکانات این نشر بیش از اینها نیست و اگر هم باشد، در زمرۀ استثناهاست.
نشری که بتواند نیازهای واقعی، آشکار، نهفته و پنهان همگان را در جامعه برآورده کند، بدون زیرساختهای لازم نشر، بدون برداشتن مانعهای بازدارنده، بدون حمایتهای رسمی، حقوقی، قانونی، مالی، بانکی تحقق نمییابد. صنعت و اقتصاد نشر که در همهجای جهان جزو صنایع کمسود، دیربازده و بهشدت و سرعت آسیبپذیر است، فقط در وضعیتی میتواند سرمایههای علاقهمندان کمتوقع را به حوزۀ خود جلب کند که با تهدید روبهرو نباشد و مخاطرهپذیری در آن به حداقل ممکن برسد. به همین سبب، نشر ملّی هماهنگ با برنامههای توسعه، بدون حمایتهای رسمی و قانونی و قابلاتکای دولت ایجاد نخواهد شد. نکتههای دیگری که در این نوشته به آنها اشاره میشود، با این اصل پیوند دارد.
دو گونۀ اصلی ویراستار
ویراستاران در نشر توسعهیافته به دو دستۀ اصلی تقسیمپذیرند که در جامعۀ ما با یک دسته از آنها آشنایی، یا آشنایی کافی، نیست.
ویراستارانِ نشر [1] یا نشرویرایان به ویراستارانی میگویند که در محل کار ناشر و در تشکیلات نشر سمت، اختیارات، مسئولیت و حضور دارند و همه، یا بخشی، از فعالیتهای سازمان نشر، که آثار را به مرحلۀ انتشار و پساانتشار میرساند، در دایرۀ تخصصها، مهارتها، مسئولیتها و سرپرستی آنهاست. فعالیتهایی چون سیاستگذاری، برنامهریزی، آیندهنگری، انتخاب پدیدآورنده و موضوع، سازماندهی، مدیریت، ارتباطات، مذاکرات حقوقی، توافق و عقد قرارداد با پدیدآورندگان، نظارت بر همۀ مراحل آمادهسازی کتاب یا همکاری در این مراحل، نظارت بر چاپ و نشر در نشر کاغذی و نظارتهای فنّی لازم در نشر الکترونیکی، تماس مستقیم با بازار کتاب، کارهای تبلیغاتی، بررسی بازخوردها و دخالت دادن آنها در برنامهریزیهای آینده و سایر وظایف سازمان نشر در قلمرو نشرویرایی و در حوزۀ وظایف ویراستاران نشر جای میگیرد. این ویراستاران حتی اگر به ویرایش هم دست نزنند، به گونههای ویرایش و فنون و شیوههای آن تسلّط کافی دارند؛ همچنان که همۀ ویراستاران بزرگ و بنام در عرصۀ جهانی چنین هستند.
در نشر توسعهیافته، واژۀ عمومی «ویراستار / ادیتور» برای متخصصان، کارشناسان و کاربلدانی به کار میرود که نشر را اداره میکنند، اعم از ویراستار کتاب، یا ویراستار تصویر، ویراستار حقوقی، ویراستار ناظر، ویراستار فراهمآور، ویراستار تولید، ویراستار تبلیغ و ترویج، و جز آن. شاید بتوان کاربرد این واژه را با کاربرد واژۀ «مهندس» در صنایع و کارخانهها همانند دانست. درحقیقت هر کاردانی که بتواند در نشر توسعهیافته، یکی یا بخشی از تولیدهای اصلی و سهگانۀ نشر (محتوایی، فنّی ـ هنری، و چاپی / الکترونیکی) را انجام دهد، به او «ویراستار / ادیتور» میگویند. در این نوشته به قصد ایجاد تمایز معنایی و روشنتر شدن مفهوم، به این دسته از ویراستاران «ویراستاران نشر» یا «نشرویرا» میگوییم.
در نشر توسعهیافته که نهادهای انتشاراتی معمولاً سهامدار، سرمایهگذار و هیئتمدیره دارند، امور نشر به چندین شاخه تقسیم و به ویراستاران نشر واگذار میشود. طرز عمل در این سازمانها به شیوۀ کار ناشران کوچک و خردهپا نیست که صاحب یا سرمایهگذار نشر در رأس کار امور نشر را خود بهتنهایی به دست بگیرد و اداره کند. بنابراین، در این سازمانهای انتشاراتی هرگاه واژۀ «ویراستار/ ویرایشگر / ادیتور» به کار میرود، ویراستاری مدّنظر است که در ادارۀ امری یا اموری از موسسۀ انتشاراتی از تخصصها و مسئولیتهای لازم برخوردار است.
ویراستاران کتاب [2] یا کتابویرایان/ اثرویرایان [3] به ویراستارانی گفته میشود که مسئولیتها، وظایف، اختیارات، یا محدودۀ دانش فنّی و تخصصیشان به گونهای یا گونههایی از ویرایش اثری محدود میماند که مسئولیت آن اثر به آنها سپرده میشود، اعم از اینکه این ویرایش از گونۀ زبانی، ادبی، صوری باشد، یا از گونههای دیگر مانند استنادی، محتوایی، ساختاری، تصویری، مقابلهای یا انواع دیگر. کتابویرا یا اثرویرا ممکن است در خانهاش، در دفتر کارش، در نقطهای دوردست بنشیند و از ناشر سفارش ویرایش بگیرد و اثر ویرایششده را به ناشر بازگرداند، بیآنکه دانش تخصصی در زمینۀ نشر یا مسئولیت و سمت خاصی در تشکیلات ناشر داشته باشد. ویراستاران کتاب هم در نشر توسعهیافته فعالیت دارند و هم در نشر توسعهنیافته، اما شیوههای کارشان در اصل به سبب ساختارهای متفاوت نشر در این کشورها با هم یکسان نیست. در نشر توسعهیافته زیر نظر یا به سفارش نشرویرایان کار میکنند که معمولاً در کار خود دارای تخصص و تبحرند، اما در نشر توسعهنیافته از ناشرانی سفارش کار میگیرند که ممکن است هیچ تبحّر و تخصّصی در زمینۀ نشر نداشته باشند. در نشر توسعهیافته، حتی ممکن است ویراستار نشر بنا به ضرورتهای خاصی وظایف ویرایشی را به چند شاخه تقسیم و هر وظیفهای را به یک ویراستار متخصّص کتاب محوّل کند و سپس ویرایش نهایی را خود انجام دهد. برای مثال، از یک ویراستار بررسی منابع و اسناد (ویرایش استنادی) را بخواهد، از دومی ویرایش محتوایی، از سومی تصویرویرایی، و از چهارمی ویرایش زبانی، و آنگاه حاصل کار این ویراستاران کتاب را خود از دیدگاه ویرایشِ فراگیر(جامع) بررسی کند، یعنی آن گونهای از ویرایش که همۀ جنبههای اثر وجهۀ نظر قرار بگیرد. این تقسیم کار و تخصص و پذیرفتن هزینههای آن، فقط در نشر توسعهیافته امکانپذیر است که هزینهها را از راه انتشار آثار با شمارگان بسیار میتوان تأمین کرد.
علت اینکه ویراستاران تازهکار در کشور ما یا دانشجویان ویراستاریِ ما در تعریف قلمرو ویرایش با مشکل روبهرو میشوند، پیشپنداری است که از نشر توسعهنیافته دارند و پنداشت خود را به همۀ نشرها در سراسر جهان تعمیم میدهند. در نخستین نشستِ همۀ دورههایی که تاکنون این بنده در آنها ویرایش تدریس کرده است، هر بار به دانشجویان گفته است که شناخت درست ویرایش بدون شناختی کافی از نشر ممکن نیست و ویراستاری که نشر را خوب نشناسد، معلوم نیست ویرایش او چگونه از کار درمیآید. هر بار هم بیاستثنا با تعجب یا استفهام دانشجویان روبهرو شده است؛ به این سبب که در ذهن آنها رابطۀ مستقیمی میان نشر و ویرایش برقرار نبوده است. دانشجویانی که فقط با «ویرایش سازمانی»[4] آشنا هستند، یعنی برای تشکیلاتی ویرایش میکنند که ویرایش کاربردی بیرون از خودِ تشکیلات ندارد، یا از مخاطبانِ نوشته شناخت و با آنها ارتباط مستقیم ندارند، یا میان آنها و بازار نشر یک یا چند حایل قرار دارد، بهدشواری میتوانند ربط مستقیم نشر و ویرایش را در کار خود مداخله بدهند. حتی ویراستارانی که در دانشنامهها و برخی سازمانهای ناشرِ منابع مرجع کار میکنند، چون تقسیم مراحل کار وظیفۀ ویرایشی آنها را به نوع خاصی از ویرایش محدود میکند و با سایر مراحل آمادهسازی و انتشار تماس مستقیم یا نزدیک ندارند، به گونۀ «ویراستاران سازمانی» عمل میکنند و ویرایش آنها از سنخ ویرایش بر پایۀ شیوهنامه و خطاب به مخاطب ثابت است، مخاطبی که ویژگیهای او طی زمان تغییر نمیکند. هر ویراستاری، پس از مدتی کار به این شیوه، بهطور طبیعی سیمای مخاطب در ذهن او محو و محوتر و سرانجام ناپدید میشود. آنچه دستآخر بر جای میماند، مجموعۀ قواعد و ضوابطی صوری، منتزع از مخاطبان واقعی و نیازهای در حال تحول است که آنها ماشینیوار اعمال میکنند.
بنا به تجربۀ متمادی این بنده، آن دسته از دانشجویان یا شرکتکنندگان در دورههای مختلف آموزشی نشر و ویرایش که در سازمانهای انتشاراتی کار میکنند، کموبیش با مبادی نشر آشنایی دارند و تجربههایشان در این زمینه به کمکشان میآید، از بحث دربارۀ ارتباط میان نشر و ویرایش، نکتهها را با سرعتی بیشتر یا ملموستر درمییابند و برداشتهایشان، از لحاظ عمق، با برداشتهای دانشجویان بیتجربه و کمتجربه قابلمقایسه نیست. در مواردی هم که شیوههای مدیریت نشر بر پایۀ اصول علمی نشر نقد و بررسی میشود، باز این دسته از دانشجویان هستند که موضوع را ملموس میبینند. واکنشهای همین دانشجویان در دورههای ویرایش ازاینرو بهمراتب زندهتر است که از مرزهای فعالیت خود تصویر تازهتر و فراختری به دست میآورند. بر پایۀ تجربۀ عملی اینطور به نظر میرسد که کوششهای مدرسان نشر برای برقرار ساختن رابطههای لازم میان ویرایش و نشر در ذهن دانشجویانشان در حالتی به نتیجه میرسد که دانشجویان از حداقل تجربه در نشر برخوردار باشند، وگرنه آنچه مدرسان دراینباره بگویند، بحثی نظری و مجرد از واقعیت بیش نیست که چون مصداقهای عملیاش را دانشجویان نمیشناسند، لاجرم نمیتوانند میان نظر و عمل پل بزنند. بر پایۀ اینگونه تجربههاست که نمیتوان از جامعه، بهطور کلی، و نیز از کسانی که با نشر کشور همکاری دارند، اما در نشر متبحّر نیستند، انتظار داشت که اینگونه مرزها را در نشر و ویرایش درست تشخیص بدهند و به رابطۀ مستقیم و غیرمستقیم ویرایش با ساختار نشر پی ببرند.
ایجاد تمایز میان ویراستاران نشر و ویراستاران کتاب، و نیز مرزهای دیگر در نشر و ویرایش، زمانی از جرگۀ متخصصان بیرون میآید و به بخشهای دیگری از جامعه تسری مییابد، که نشر از ورطۀ توسعهنیافتگی رهایی یابد و به سمت توسعه حرکت کند. نشر توسعهیافته به سرمایههای کلان و به تخصّصهای بسیار نیازمند است و درنتیجه ساختاری را اقتضا میکند که سرمایه، اندیشه، طرح، تخصّص بتواند در آن به گردش درآید. این ساختار اجازه نمیدهد کسی در رأس ساختار نشر قرار بگیرد که نتواند میان عنصرهای تشکیلدهندۀ ساختار هماهنگی ایجاد کند. سرمایهگذار بزرگ میتواند سازمان انتشاراتی ایجاد کند، خود در رأس آن قرار بگیرد، بر آن مستقیماً مدیریت کند ـ در نشر توسعهیافتۀ بسیاری از کشورهای توسعهیافته چنین ناشرانی کم نیستند ـ اما او در صورتی میتواند تشکیلات انتشاراتیاش را درست بگرداند که بخشهای مختلف تشکیلات او را ویراستاران نشر مدیریت کنند، ویراستارانی که هم نشر را خوب میشناسند و هم به گونههای ویرایش و انواع شیوههای آنها تسلط دارند و خود نیز دستکم در یک حوزه تخصص دارند.
ساختار نشر و آموزش
ساختار نشر توسعهیافته ایجاب میکند آموزش و پژوهش در نشر ایجاد یا فعال شود و هر ناشری که بخواهد از گردونۀ رقابت بیرون نماند، ناگزیر است دانش فنّی خود را در زمینۀ نشر کاملتر و روزآمدتر کند. از میان تجربههای اتحادیههای ناشران در جهان، میتوان تجربۀ چند کشور را بهتفصیل لازم بررسی کرد تا دانسته شود ناشرانی که در نشر تخصّص نداشتند، چگونه و با کدام امکانات آموزشی بهسرعت تخصّص کسب کردند. از میان تجربههای مختلف، این بنده تجربۀ اتحادیۀ ناشران کانادا را اقتصادی، صرفهجو در زمان و هزینه، هوشمندانه، حسابشده و درمجموع بسیار کارآمد یافته است. امیدوارم اتحادیۀ سراسری ناشران در ایران سرانجام روزی تشکیل شود و یکی از نخستین گامهای آن بررسی و انتشار تجربههای موفق و ناموفق اتحادیههای ناشران کشورهایی باشد که در دهههای اخیر به کمک آموزشهای مناسب از مرحلۀ توسعهنیافتگی گذر کردهاند.
مانعها و محدودیتهای نشر توسعهنیافته امکان نمیدهد که ویراستاران کتاب به ویراستاران نشر تبدیل شوند. ساختار چنین نشری معمولاً راه را بر پیشرفت آنها میبندد. در جامعههایی که روند توسعۀ عمومی بهسختی و بهکندی صورت میگیرد، این تبدیل هم بهآسانی ممکن نیست. ایران در شمار این دسته از جامعهها قرار نمیگیرد، زیرا از دیدگاه اقتصاددانان و متخصصان توسعه امکانات بالقوۀ توسعۀ آن بسیار زیاد و بسیار نیرومند است. در عین حال، نیرویی که از درون جامعه فشار میآورد تا روند توسعه سرعت بگیرد، آنقدر تأثیرگذار است که نمیتوان راه را بر قدرت تأثیرگذاریاش بست. ازاینرو، چشمانداز آیندۀ نشر ایران در بلندمدت توسعه است و نشر، بهناگزیر و همراه با سایر بخشهای دستخوش تحوّل، ضرورتاً به سمت توسعه حرکت خواهد کرد. هر عضو یا جزوی از نشر که با روند توسعه همسو و هماهنگ نباشد، سازوکارهای رقابتی لاجرم او را به حاشیه میراند. ویراستاران کتاب هم اعضایی از این روند هستند که اگر دانش فنّی خود را روزآمد و تواناییهای نشرویرایی را کسب نکنند، یا به حاشیه رانده میشوند، یا اگر در متن بمانند، بهناگزیر باید به وظایف محدودی تن بدهند که ناشران به آنها میسپارند. ویراستاران کتاب میتوانند این پرسش تعیینکننده را با خود در میان بگذارند: آیا مایلاند آنها نشر را اداره کنند، یا نشر و ناشران آنها را؟ و مناسبترین افراد برای مدیریت نشرهای مختلف چه کسانی هستند؟ ویراستاران یا آنها که فقط به مدد سرمایه به نشر راه مییابند و به اتکای سرمایه میخواهند نشر را بگردانند، درحالیکه از دانش فنّی لازم در این زمینه بهرهمند نیستند؟
تجربهها و مشاهدات در نشر توسعهنیافته نشان میدهد که یکی از علتهای اصلی پیشرفت کند برنامههای آموزشی و پژوهشی نشر ساختارهای سازمانهای انتشاراتی است. کمتر گردانندهای در نشر دیده شده است که خود دانش فنّی کافی در نشر نداشته باشد، اما موجبات آموزش بیشتر یا برنامههای بازآموزی ویراستاران یا اعضای فنّیتر خود را فراهم بیاورد. چند ناشر موفق در نشر ایران که دانش فنّی خود را از راه تجربۀ عملی مدام ارتقا دادهاند، نشرشان از رهگذر این تجربهها بهره برده است و آنها برای همکارانشان امکان ارتقا فراهم کردهاند، اما این دسته از نمونههای استثنایی به شمار میآیند. ویژگیهای مشترک این سنخ ناشران اگر درست شناسایی و بررسی شود، البته الگویی از آن به دست میآید که اتحادیۀ ناشران بر اساس آن میتواند با برگزاری برنامههای آموزشی، در بخشی از نشر کشور تحوّل ایجاد کند. اما نشر به این دسته از ناشران موفق محدود نمیشود. آسیبپذیری متوجه آن بخش از نشر است که تحولات و تغییرات زمان را درنیافته است، دگرگونی در روندها، رویکردها و گفتمانها را نمیبیند، تأثیر فنّاوریها را بر روند و ساختار نشر تشخیص نمیدهد، با بخشهای دیگر دستخوش توسعۀ جامعه همراه و همپا نمیشود. انقراضی که چند بار در تاریخ نشر ایران، از عصر قاجار تا همین سالهای اخیر، بخشی از ناشران را به ورطۀ خود فروکشید، همان ناشرانی که تحولات را بهموقع درنیافتند و خود را با آنها سازگار نکردند، این بار به سراغ اینها هم خواهد آمد. برگزاری دورههای توجیهی، نشستهای سخنرانی، برگزاری دورههای کوتاه، ساده و کمخرج از سوی اتحادیۀ ناشران میتواند بخشی از نشر و اعضای آنها را از دام انقراض برهاند. به سبب سرعت تحولات در سالهای اخیر، اقدام فوریتر در این زمینه ضرورت دارد. هر نشرِ باسابقهای که با تحولات همپا شود، به تداوم بخشیدن به سنت و غنیتر کردن آن یاری رسانده است.
بنبست در نشر فقط به سود ناشران اندکشماری است که بتوانند با بازار ثابتی به حیات خود ادامه دهند. نشر، بنا به سرشتش، گسترۀ آفرینشها، پژوهشها، نوآوریها، عرصهگشاییها، راهیابیها و برقرار کردن پیوند میان گذشته و اکنون و آینده است. این گستره با رشد و توسعه تحقّق مییابد و رشد و توسعۀ نشر بدون ناشران کارآفرین و بازار گشا و ویراستاران نشر امکانپذیر نیست. رشد و توسعۀ نشر با ناشرانی از آن دست آغاز میشود که نیروهای درونی و بالقوۀ نشر را درک و تکاپوهای خود را با آنها هماهنگ کنند. همین ناشران هستند که به ویراستاران نشر نیازمندند و فرق آنها را با ویراستاران کتاب تشخیص میدهند. ویراستاران طرفدار رشد و توسعه هم با این دسته از ناشران همراه میشوند. این همراهی به سود نشر در حال تحوّل است، اما سود مشترک نیست. سود مشترک زمانی به دست میآید که همۀ کسانی که در فرایندهای تولیدی نشر شرکت، دخالت یا نقش و سهمی دارند، از پدیدآورندگان گرفته تا خوانندگان، هر کدام به تناسب نقش خود از آن رشد و توسعه سود ببرند. سود متناسب ویراستاران زمانی عاید خواهد شد که نقش آنها را نشر به آنها واگذار نکند، بلکه آنها بتوانند نقش نشر را تعیین کنند. ایفای چنین نقشی میسر نخواهد شد، مگر آنکه بخشی کافی از ویراستاران از ویراستاری کتاب به ویراستاری نشر تغییر نقش دهند. این تغییر نقش با آموزش، خودآموزی، بازآموزی، پژوهش، بررسیهای تطبیقی، آشنایی با روندهای رشد و توسعه، تسلط بر جنبههای مختلف نشر و توجه به ارتباط همۀ اینها با زمینههای تأثیرگذار بر آنها امکانپذیر است.
آخرین نکتۀ مرتبط با این بحث، که اشاره به آن لازم است، برنامههای آموزشی دانشگاهی برای تربیت ناشر و ویراستار است که از چندی پیش در کشور آغاز شده است. بررسی محتوای این برنامهها نشان نمیدهد که بتوان امید بست دانشآموختگان آتی بهآسانی در بازار کار کمسود و سرمایۀ نشر جذب شوند، یا از دانش و تخصّصی برخوردار باشند که بتوانند روند نشر را به سمت توسعهیافتگی سوق دهند. انتظار میرفت همین اتحادیۀ موجود ناشران، با بازتاب دادن گستردۀ ضرورتها، نیازها، و کمبودهایش، همۀ سازمانها و افراد مرتبط با نشر و ویرایش را هشیار کند که سمتوسو و محتوای برنامههای آموزش نشر و ویرایش با چه ویژگیهایی میتواند باری را از دوش جامعه بردارد، نه اینکه بار تازهای بر آن بگذارد. نشر ما به توافق نظری گسترده و مبتنی بر بررسی محققانه نیاز دارد تا بتواند راهبرد آیندۀ خود را تعیین کند، وگرنه به دور باطل گرفتار خواهد شد.
تهران، تابستان 1395
[2] Book editors
[3] Work editors
[4] Organizational editing