سندی دربارۀ نخستین کاربرد واژۀ «ویرایش» (از مجموعه اسناد کریم امامی)

سندی دربارۀ نخستین کاربرد واژۀ «ویرایش»

(از مجموعه اسناد کریم امامی)

|  هومن عباسپور  |  منتشر شده در جهان کتاب  |  سال بیست‌وهفتم شمارۀ ۴، مهر و آبان ۱۴۰۱، ص ۳۹-۴۰  |

 

همواره اولین کسی که واژۀ «ویرایش» را در معنای امروزی آن به کار برده و اولین متنی که این واژه در آن به کار رفته محل تردید و حدس بوده است. نگارندۀ این سطور نیز، مانند استاد سیروس پرهام، پیش از یافتن سند حاضر گمان می‌کرد که این واژه را اولین بار در سال ۱۳۴۱ یا ۱۳۴۲ دکتر محمد مقدم (مغدم) ساخته بوده است. برخی دیگر، بدون ذکر منبع، از قول دکتر میر شمس‌الدین ادیب سلطانی، ابداع این واژه را به دکتر احمد تفضلی نسبت داده‌اند. با انتشار این نامه، بر این موضوع آگاه‌تر می‌شویم…

 

برای خواندن ادامه مطلب پیوند زیر را لمس کنید.

نخستین کاربرد واژه ویرایش

 

غلط ننویسیم

غلط ننویسیم
|  جشن‌نامۀ ابوالحسن نجفی |  به کوشش امید طبیب‌زاده  |  انتشارات نیلوفر  |  چاپ اول: بهار ۱۳۹۰ |

 

موجانی: کتاب غلط ننویسیم زمانی منتشر شد که ما در اوج جنگ هشت‌ساله بودیم. شهرها را موشک‌باران می‌کردند، و خلاصه فضای پرتنشی بر مملکت حاکم بود. اما من خوب به خاطر دارم که مردم استقبال فراوانی از این کتاب کردند. به حدی که همه جا صحبت آن بود. همان‌طور که گفتم، آن زمان تهران را موشک‌باران می‌کردند و به همین علت من با عده‌ای از دوستان زمان دانشگاه دسته‌جمعی در خانه‌ای نزدیک تهران زندگی می‌کردیم. …

* بخش دوم مقاله هفتۀ بعد منتشر خواهد شد.

برای دریافت مقاله کلیک کنید.

ghalat-nanevisim–1

نگاه تنگ و فراخ به ویرایش

نگاه تنگ و فراخ به ویرایش
عبدالحسین آذرنگ  | منتشر شده در جهان کتاب  |  سال بیست‌وششم، شمارۀ ۷، مهرـ آبان ۱۴۰۰

حرفۀ ویراستاری در شمار حرفه‌های پرتنش است. سروکار داشتن با آثاری که به دیگران تعلق دارد، ورود به حیطۀ آنان و دخل و تصرف در اثری که آفریدۀ دیگری است و حقوق مادی و معنوی آن به او تعلق دارد نمی‌تواند از تنش و چالش برکنار باشد. ازاین‌روست که نظریه‌پردازان ویرایش، مؤلفان آثار برجسته در این حوزه و ویراستاران کارکشته بر آیین اخلاقی و آداب و سلوکی تأکید دارند که ویراستاران آن‌ها را به تمام و کمال، یا تاجای ممکن، مراعات کنند تا آن چالش و تنش به همکاری خوشایند تبدیل شود، یا به آن حد کاهش بیاید که اصطکاک میان قلمروها در فعالیت‌ها اختلال ایجاد نکند….

 

برای دریافت متن کامل این مقاله کلیک کنید.

نگاه تنگ و فراخ به ویرایش-آذرنگ

رابطۀ موضوع، مفهوم، و هدف با ساختمان و سبکِ نوشته

رابطۀ موضوع، مفهوم، و هدف با ساختمان و سبکِ نوشته

| مقدمه‌ای بر فارسی‌نویسی برای کودکان (۱)، نادر ابراهیمی، تهران: روزبهان، ۱۳۹۶، ص ۱۰۱-۱۰۶ |

 

… زمانی که ما برای بچه‌ها می‌نویسیم، به‌خاطر جنبه‌های آموزشیِ کار، ناگزیریم تا حد امکان، پرونده‌ی هر واژه را مد نظر داشته باشیم. وقتی ما مقاله‌ای می‌نویسیم، یا کتابی علمی و فنی، که میل داریم بچه‌ها آن را بخوانند و بهره بگیرند، باید بدانیم که در چنین متن‌هایی چه کلماتی دقیقاً جای خودشان را پیدا می‌کنند و به اصطلاح «به جا می‌نشینند»…..

برای دریافت مقاله کلیک کنید.

رابطه-موضوع-مفهوم-هدف-ساختما-سبک-نوشته

چرا ویراستار شدی؟

 
چرا ویراستار شدی؟
| از تجربۀ مری ایمبری: ویراستار آزاد |  ترجمۀ عبدالحسین آذرنگ  | 
منتشرشده در: جهان کتاب، سال چهاردهم، شمارۀ ۱ و ۲ |  ۱۳۸۸ |

… یکی از خطاهای بزرگی که دیده‌ام ویراستاران دیگر مرتکب می‌شوند بازنگاری و تغییر دادن اثر نویسنده است، به جای آنکه فقط آن را ویرایش کنند. گاه جملۀ بدی را از نو می‌نویسم یا جملۀ بیش از اندازه بلندی را به دو یا سه جمله می‌شکنم. اما اگر نتوانم لحن نویسنده را حفظ کنم و از عهدۀ آن برنیایم، به آن دست نمی‌زنم. از نویسنده می‌خواهم خودش این کار را بکند. بازنگاری اثر نویسنده لحن او را تغییر می‌دهد. این عمل به نمایش گذاشتنِ قائل نبودن احترام خاص برای نویسنده است؛ گستاخیِ تحقیرآلود، اهانت‌بار و غیرقابل‌قبول است…

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

چرا ویراستار شدی؟

امر اجتماعی

امر اجتماعی
|  سعید خاقانی  |  منتشرشده در: جهان کتاب، سال بیست و دوم، شمارۀ ۱ و ۲ | ۱۳۹۶ |

برای آگاهی از بازار کتاب و سلایق مخاطبانش کافی است قدمی کوتاه در راستهٔ کتاب‌فروشان خیابان انقلاب بزنیم تا بفهمیم کتاب هنوز برآیند خواست‌ فردی نویسنده و مترجم است که دغدغه‌های ذهنی‌اش را به پشت ویترین می‌کشاند.

در این مقاله، از کتاب به عنوان انعکاس ذهن جمعی می‌توان صحبت کرد. این حالت انعکاسی جنبه‌ای مابعدی به کتاب‌ها می‌بخشد؛ بدین معنا که نیازها جای دیگری شکل می‌گیرد و کتاب تنها مُسکن و جوابیه‌ای به این خواست‌ها می‌شود. دقیقاً در همین دو امر یعنی جمعیتی بودن و واکنشی بودن است که امر جمعی با امر اجتماعی متفاوت می‌شود.

متن کامل مقاله را اینجا بخوانید.

امراجتماعی-جهان کتاب

 

 

پیرامتن در ترجمه و مقایسۀ پانویس‌های دو ترجمه از یک اثر تِری ایگلتون

پیرامتن در ترجمه
و مقایسۀ پانویس‌های دو ترجمه از یک اثر تِری ایگلتون

| حسن هاشمی میناباد | منتشرشده در: جهان کتاب، سال بیست و یکم، شمارۀ ۹ | ۱۳۹۵ |

در این مقاله ابتدا ترجمۀ پژوهش‌مدار را معرفی می‌کنم و آن‌گاه به پیرامتن در ترجمه می‌پردازم. پیرامتن در ترجمه عبارت است از پیشگفتار، مقدمه، پانویس‌ها و پی‌نویس‌ها و مانند آن که مترجم برای روشن کردن متن، رفع مشکلات آن، زدن پلی بین زبان و فرهنگ مبدأ و مقصد و آسان کردن کار برای مخاطبانش به اثرِ ترجمه‌شده اضافه می‌کند. مهم‌ترین این‌ها مقدمۀ مترجم و پانویس‌ها هستند و پانویس رایج‌ترین آن‌هاست. پس از بحث کلی دربارۀ انواع پیرامتن در ترجمه، بایدها و نبایدهای درج پانویس‌ها و پی‌نویس‌ها آمده و سپس پانویس‌های دو ترجمه از یک اثرِ تری‌ایگلتون (چگونه باید ادبیات بخوانیم؛ آثار ادبی را چگونه باید خواند؟) بررسی شده.

 

متن کامل مقاله را اینجا بخوانید.

پیرامتن در ترجمه ـ حسن هاشمی میناباد

پرسشی از حال ویرایش

پرسشی از حال ویرایش

| گفت‌وگویی دربارۀ ویرایش کتاب‌های ادبی کودک و نوجوانمنتشرشده در: جهان کتاب، سال چهاردهم، شمارۀ ۱۰-۱۲ | ۱۳۸۸|

 

بعد از گذشت سال‌ها، هنوز جایگاه ویرایش و ویراستار در کتاب‌های ادبی ما روشن نیست. این بلاتکلیفی در حوزۀ کودک و نوجوان گاهی بیشتر از حوزۀ بزرگسال است، به‌خصوص که برای صحبت در این‌باره به تعداد انگشتان یک دست هم اسم به ذهنت نمی‌رسد. اما این فکر که «به هر حال باید از جایی شروع کرد» ما را بر آن داشت میزگردی با موضوع ویرایش کتاب‌های ادبی حوزۀ کودک و نوجوان برگزار کنیم؛ باشد که حداقل به طرح سؤالاتی در این زمینه دست زده شود و پله‌ای ساخته شود برای رسیدن به سطوح بالاتر.

شیوا حریری و علی‌اکبر میرجعفری دو ویراستاری بودند که در این گفت‌وگو حضور یافتند و به بحث دربارۀ مبانی نظری و تجربی ویراستاری ادبیات کودک و نوجوان پرداختند…

 

متن کامل مقاله را در وبگاه انجمن صنفی ویراستاران مطالعه کنید.

پرسشی از حال ویرایش

وظیفۀ ویراستار برقراری تفاهم است

وظیفۀ ویراستار برقراری تفاهم است
| گفت‌وگوی مهناز مقدسی و هومن عباسپور با استاد ابوالحسن نجفیمنتشرشده در بخارا، شمارۀ ۲۰ |  مهر ۱۳۸۰ |

نمی‌توانم تعریفی از ویرایش بکنم. فقط می‌گویم ویرایش تفاهمی است میان ویراستار و نویسنده؛ و ویراستار است که باید سعی کند و این تفاهم را به وجود آورَد. در اینجا دو حالت وجود دارد: یا ویراستار را نویسنده انتخاب می‌کند که در این صورت تفاهم پیشاپیش برقرار است، یا ویراستار را ناشر تعیین می‌کند و در واقع اگر نگوییم به نویسنده تحمیل می‌کند، باید بگوییم که به نویسنده عرضه می‌کند، که در این صورت ایجاد تفاهم گاهی اوقات با مشکل مواجه می‌شود و وظیفۀ ویراستار است که سعی کند این تفاهم را فراهم آورد…

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

وظیفۀ ویراستار برقراری تفاهم است

تجربه‌ای در قوام آوردن و زیباسازی زبان ترجمه

تجربه‌ای در قوام آوردن و زیباسازی زبان ترجمه
| حسن هاشمی میناباد  |منتشرشده در جهان کتاب، سال بیست و چهارم، شمارۀ ۳-۵، خرداد ـ مرداد | سال ۱۳۹۸ |

ترجمه فرایند انقطاع‌پذیری نیست. همیشه می‌توان و باید ترجمۀ خود را بهبود بخشید. تأملات بعدی و بعد از چاپ راه را برای معادل‌های بهتر و شکیل‌تر و دقیق‌تر باز می‌کند. در حکایت «مرغ و آسمان» ناگهان هوا منقلب می‌شود و می‌خواهد تگرگ بگیرد. مرغ حنایی ریزه‌میزه‌ای که نمی‌‌داند تگرگ چیست، خیال می‌کند آسمان دارد می‌افتد روی زمین. و این موضوع را به دیگران اطلاع می‌دهد؛ اما همه به نگرانی و هشدارش می‌خندند. تگرگ شدیدی می‌آید و همۀ مرغ و خروس‌ها و ماکیان دیگر کشته می‌شوند، «چون واقعاً آسمان داشت می‌افتاد روی زمین»، یعنی دانه‌های تگرگ بسیار درشت بودند. نویسنده نتیجه می‌گیرد:

It wouldn’t surprise me a bit if they [heavens =آسمان] did [fell down].

نتیجۀ اخلاقی را چنین ترجمه کرده‌بودم: «در عجب نیستم که چرا چنین شد.»

کتاب زباله‌ها و نخاله‌ها، مجموعه‌مقالات طنز، از ابوالقاسم حالت را می‌خواندم. سخن‌پرداز طناز ما در تفسیر خبر منتشره در جراید که مردی با شیطان ارتباط دارد، می‌گوید: «کدام مرد یا زن است که با شیطان در ارتباط نیست؟» و ادامه می‌ دهد: «این خبر ظاهراً جالب و تعجب‌آور بود ولی وقتی درست فکر کنیم، می‌بینیم هیچ تعجبی ندارد و به قول سعدی اگر جز این بودی، عجب نمودی» (ابوالقاسم حالت ۱۳۵۶: ۱۱).

صرف‌نظر از صحت و سقم انتساب این گفته به سعدی شیرین‌سخن، تصمیم گرفتم این سخن را که به متن من و سبک و سیاق تربر هم می‌خورد جایگزین عبارت قبلی بکنم.

منبع: حالت، ابوالقاسم (۱۳۵۶) زباله‌ها و نخاله‌ها: مجموعه‌مقالات طنز، ج ۳، تهران: گوتنبرگ.

 

متن کامل مقاله را از پیوند زیر دریافت کنید.

قوام آوردن و زیباسازی ترجمه ـ میناباد

 

انسان‌های امیدوار کتاب‌خوان هستند

انسان‌های امیدوار کتاب‌خوان هستند
گفت‌وگوی روزنامۀ ایران (شمارۀ چهارشنبه 26 آبان 1395) با عبدالحسین آذرنگ
(پژوهشگر، نویسنده، عضو شورای علمی دانشنامۀ ایران)

 

  • استاد، در حال حاضر مشغول خواندن چه کتابی هستید؟

این روزها مشغول مطالعه دربارۀ رابطۀ میان نشر و تمدن و فرنگ هستم و در این زمینه می‌نویسم. به‌ضرورت، در حال خواندن منابع تاریخ نشر در اروپا هستم.

 

  • چه کتاب‌هایی در زندگی شما تحول ایجاد کردند؟

پاسخ، دشوار است. تحول در کتاب‌خوانی من با ترجمۀ نه‌چندان خوبی از کتاب‌های داستایوسکی شروع شد، کتابی به‌نام بیچارگان، که بعدها ترجمۀ دیگری از آن با عنوان مردم فقیر منتشر شد. هنوز هم نمی‌دانم این کتاب با من چه کاری می‌کرد که عصر از مدرسه برمی‌گشتم یک‌راست می‌رفتم سراغ این کتاب. شاید در نوجوانی می‌خواستم عشق را از راه این کتاب بشناسم. به‌راستی جواب دقیقی برای شما ندارم.

پس از آن کتاب، آزردگان داستایوسکی را خواندم و خواندن داستان‌های بلند دیگر را آغاز کردم. در یکی از دبیرستان‌های کرمانشاه، شهر زادگاه من، یکی از دبیران، که مردی باشعور و دلسوز بود و از راه‌های مختلف می‌خواست بچه‌ها را به خواندن وادارد، تکلیف کرد که هرکدام از ما موضوعی را انتخاب کنیم، کتابی را بخوانیم و دربارۀ آن چند دقیقه صحبت کنیم. موضوع من چیزی شبیه تأثیر علم بر جامعه بود که هیچ تصوری از آن نداشتم. رفتم سراغ موسیو شاخُف که مسئول کتابخانۀ انجمن ایران و امریکا در کرمانشاه بود. او مردی بسیار مؤدب، مهربان، شریف و همراه بود ـ یادش گرامی باد ـ و از او راهنمایی خواستم. او کتاب قطوری به من امانت داد به نام علم و زندگی. از این کتاب خیلی خوشم آمد و با آنکه قطور بود آن را از اول تا آخر خواندم و از آن چند صفحه مطلب بیرون کشیدم که به گمان آن زمانِ من نشان می‌داد که علم چه تأثیرهایی بر ما دارد. بعد هم آن متن را برای هم‌کلاسی‌هایم بازگو کردم. به هر حال، علم و زندگی مرا جز داستان به کتاب‌های علمی هم علاقه‌مند کرد و در عین حال با بعضی جنبه‌های دقت‌ورزی ـ مهارتی که اصلاً در مدارس به ما آموزش داده نمی‌شد ـ اندکی آشنا شدم که هنوز هم مرهون آن هستم. در دانشگاه با فلسفه‌های اگزیستانس آشنا و به‌ویژه به اندیشه‌های نیچه علاقه‌مند شدم. گمان می‌کنم فلسفه‌های اگزیستانس بیش از هر مبحث دیگری ذهنم را به خود مشغول کرده باشد.

 

  • کجا راحت‌تر می‌نویسید و می‌خوانید؟

پشت میز کارم و با رایانه راحت‌تر می‌نویسم. شب که شامم را می‌خورم و به کنجی می‌روم، راحت‌تر می‌خوانم. اما اگر نوشته‌ای جذاب باشد، ممکن است در اتوبوس و مترو هم به همان راحتی بخوانم. متن پرکشش می‌تواند زمان و مکان را از یاد ما ببرد.

 

  • استاد، بر اساس برخی آمارهایی که ارائه می‌شود سرانۀ مطالعه در ایران بین 2 تا 6 دقیقه است و شمارگان کتاب در ایران طی سال‌های اخیر بسیار کاهش داشته است، به طوری که تیراژ کتاب از ۳۰۰۰ نسخه در دهۀ ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ خورشیدی با وجود دو برابر شدن جمعیت به ۵۰۰ نسخه در دهۀ ۱۳۹۰ رسیده ‌است! حال این سؤال پیش می‌آید که چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

 

این موضوع خیلی پیچیده است و پیچیدگی آن به سبب علت‌ها و عامل‌های بسیاری است که در آن دخیل است. اگر شما به نشریه‌های پیش از انقلاب هم مراجعه کنید، خواهید دید که مدام از کتاب نخریدن و کتاب نخواندن مردم ناله سرمی‌دادند. حالا این مشکل شدت پیدا کرده است. خواندن ـ نه‌فقط خواندن کتاب ـ و مسیر آن را باید با روند عمومی جامعه در نظر گرفت. اگر اصرار داشته باشید و از من بخواهید که سراغ عوامل مختلف نروم، از روش فروکاست (فروکاهی) استفاده کنم و آن را به یک جنبه منحصر بسازم، باید بگویم میان امید اجتماعی، امید به آینده و خواندن رابطۀ مستقیم هست. این«امید» را اگر درست بشناسیم، بهتر به ما پاسخ می‌دهد که چه کسانی می‌خوانند و چرا، و چه کسانی میل به خواندن ندارند، و چرا. این سنجه خاص جامعۀ ما هم نیست، در جامعه‌های دیگر هم جواب می‌دهد. البته تأکید کنم این‌ها بنا به مشاهدات و برآوردهای شخصی من است.

 

  • برخی چنین اظهارنظر کرده‌اند که پیش‌زمینۀ یک جامعۀ کتاب‌خوان یک «جامعۀ پرسشگر» است و مردم باید بتوانند و بلد باشند که سؤال کنند، در این صورت است که به سمت کتاب می‌روند تا پاسخ‌های خود را بیابند. چقدر با این اظهارنظر همدل هستید؟ به اعتقاد شما چقدر چنین ظرفیتی در جامعۀ ما وجود دارد؟

 

این نظر به سهم خود و به جای خود درست است، به شرط آنکه پرسش و شرایط پرسش را تعریف کنیم. اجازه بدهید این نکته را قدری باز کنیم تا شاید به نتیجه برسیم.

ـ عده‌ای از مردم در همۀ کشورها کتاب نمی‌خوانند. هر کاری هم بکنید، نمی‌خوانند. آمارهایی در دست است که در سوئد، ژاپن، آلمان، امریکا و کشورهای دیگر درصدی از مردم لای کتاب را باز نمی‌کنند. پس این عده را بگذاریم کنار. یکی از بستگان مرحومم می‌گفت: کتاب را که باز کنم، همان سطر اول را که بخوانم خوابم می‌گیرد. بنابراین، هیچ چیز نمی‌خوانم.

ـ چند درصدی از مردم برای لذت و سرگرمی و پرکردن وقت خالی کتاب می‌خوانند، در همه جای جهان، که البته کار خوبی است، اما اگر رسانۀ دیگری جز کتاب به آن‌ها بیشتر لذت بدهد و آن‌ها را سرگرم‌تر کند، رسانه را جایگزین می‌کنند. من به این دسته هم حق می‌دهم. دنیای کنونی دنیای رقابت رسانه‌هاست. هر رسانه‌ای کارآمدتر عمل کند، رسانۀ رقیبش را از میدان بیرون می‌راند.

ـ درصد دیگری از خوانندگان بنا به نیازی، ضرورتی، الزامی، یا نظایر آن کتاب می‌خوانند، مثل موقعی که شما و من می‌خواهیم امتحان آیین‌نامۀ رانندگی بدهیم، یا دستگاهی را به کمک کتابچه‌اش به راه بیندازیم یا در آزمونی شرکت کنیم. بنابراین، ضرورت که برطرف شود، تکلیف معلوم است. اما همین‌جا می‌توان افزود که اگر جامعه‌ای به گونه‌ای پیش برود که ضرورت‌های خواندن، ولو این‌گونه خواندن‌ها را گسترش بدهد، در نهایت بر فرهنگ عمومی و تخصصی جامعه می‌افزاید. این عرصه به برآورد بنده خیلی جای مطالعه دارد. به هر حال، خواندن از سر ضرورت واجب بیشتر به نتیجه می‌رسد تا خواندن بر اساس ترویج فضیلت کتاب‌خوانی که بیشتر مستحب است تا واجب.

ـ درصد دیگری از مردم این روزها خیلی هم می‌خوانند، اما نه کتاب. در اطرافم چندین نفر هستند که بخش قابل‌توجهی از وقتشان را صرف خواندن پیام‌ها و مطالبی می‌کنند که به گوشی‌های همراه یا به تبلت‌هایشان می‌رسد. اگر این‌گونه مطالب در بیشتر جامعه‌ها نازل است، این نقص به فرهنگ عمومی باز‌می‌گردد و در این عرصه باید راهی برای آن یافت. اگر جامعه‌ای انگیزۀ جدی برای پیشرفت فکری و اعتلای معنوی ایجاد نمی‌کند، کار از جای دیگری عیب دارد.

ـ درصد دیگری از مردم این روزها خواندن کتاب غیرکاغذی را بر کاغذی ترجیح می‌دهند. بنده از صبح تا عصر که به کارهای تحقیقی مشغولم، با منابع کاغذی بیشتر سروکار دارم، اما شب که به خلوت خودم می‌روم، ترجیح می‌دهم با دستگاه کتاب‌خوان بخوانم، زیرا هم سرعتم و سهولت خواندنم بیشتر می‌شود، هم نور را تنظیم می‌کنم و راحت‌تر می‌خوانم. در ضمن می‌توانم با عدد و رقم هم نشان دهم که این روند خواندن، و اصولاً خواندن کتاب‌های الکترونیکی، به‌سرعت در حال افزایش است. به همین دلیل در سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی نشر در جامعۀ ما تجدیدنظر جدی لازم است، وگرنه ناشران کتاب را با تنگناهای جدی‌تری رو‌به‌رو خواهد کرد. در ضمن همین‌جا باید افزود که در جهان کنونی دیگر فرق نمی‌کند که شما مطلب را با چه رسانه و ابزاری بخوانید. کتاب کاغذی شیء مقدس نیست. کتاب رسانه‌ای است در کنار رسانه‌های دیگر. رقابت و کارآمدی است که تعیین‌کننده است. البته کتاب کاغذی از بین نخواهد رفت، مطمئناً، اما مواد دیگری مانند کاغذ، اما نه از چوب و الیاف گیاهی، به‌تدریج جانشین کاغذ خواهد شد. جنبش حفظ طبیعت در بعضی جامعه‌ها به اندازه‌ای قوی شده است که جلوی قطع شدن درختان را خواهد گرفت.

ـ پس می‌ماند درصدی از مردم که از سر کنجکاوی، معرفت‌دوستی، دانش‌پژوهی معنویت‌خواهی، حقیقت‌جویی، راه‌یابی و راه‌گشایی، اعتلا و کمال روحی و نظایر این‌ها کتاب می‌خوانند، و لزوماً هم نه کتاب کاغذی. شمار این‌ها در همه جای جهان زیاد نیست، اما درصد آن‌ها در جامعه‌های مختلف فرق می‌کند. اگر شما کتاب را روی پوست و پاپیروس و استخوان کتف شتر و لوح سنگی هم بنویسید، این‌ها می‌روند، می‌یابند و می‌خوانند. این دسته از خوانندگان با انگیزه‌های نیرومند شخصی پیش می‌روند. مهم است که بر شمار این‌ها تا جای ممکن افزوده شود، اما از بابت این‌ها نگران نباید بود، نگرانی از بابت انبوهی از مردم است که نیاموخته‌اند مسائل و مشکلات زندگی‌شان را در همۀ زمینه‌ها از راه خواندن بشناسند و آن‌ها را تا جای ممکن حل کنند. سامانه‌های آموزشی مسئول اصلی در این خصوص هستند، حتی در قبال خانواده‌ها و محیط‌هایی که به این فرهنگ و عادت خواندن شکل نمی‌دهند. جنبشی و تحولی در زمینۀ آموزش در گسترده‌ترین معنای آن، و همپا کردن کتابخانه‌ها ـ که امروزه دیگر کتابخانه نیستند، بلکه به رسانه‌خانه تبدیل شده‌اند ـ در سراسر کشور با آن جنبش و تحول، و نیز دمیدن امید اجتماعی به اعماق جامعه، است که می‌تواند ما را از قعر دره بیرون بکشد.

 

  • برخی معتقدند که فروش کتاب ممکن است کم شده باشد ولی اینکه افراد کمتر می‌خوانند یا کمتر می‌نویسند،‌ نمی‌تواند گزارۀ صحیحی باشد، چقدر با این دیدگاه همدل هستید؟ به اعتقاد شما، کتاب‌خوان کم شده یا سبک مطالعه تغییر کرده است؟

 

برای پاسخ گفتن به پرسش شما آمار و ارقام دقیق لازم است. در عرصۀ نشر سامانۀ آماری نداریم و بیشتر اظهارنظرها دراین‌باره حدسی و تقریبی است. به شما پیشنهادی می‌دهم که اگر بتوانید آن را عملی کنید، به شناختن موضوع کمک بزرگی کرده‌اید. میانگین درآمد سالانۀ نویسندگان، مترجمان، ناشران، پخشگران، کتاب‌فروشان و خوانندگان حرفه‌ای و ثابت و نسبتاً ثابت خوانندگان کتاب را به دست بیاورید و با هم مقایسه کنید. مقایسۀ منحنی این میانگین‌ها طی چند سال نشان خواهد داد که روند به چه سمت‌وسویی است. به نظر شما نشر کشور ما می‌تواند به این ارقام دست بیابد و نتیجه را منتشر کند؟

 

  • یکی از جدی‌ترین مسائلی که این روزها در باب کتاب مطرح می‌شود، رواج کتاب‌های الکترونیکی است و برخی معتقدند که کتاب کاغذی به‌تدریج در حال ازمدافتادگی است. آیا به اعتقاد شما‌ ما با «مرگ کتاب‌های کاغذی» مواجهیم؟ و این موضوع آیا می‌تواند تهدیدی برای فضای فکری و فرهنگی یک جامعه باشد؟

همان‌طور که عرض کردم، کتاب الکترونیکی (ای‌بوک) تهدیدی برای کتاب‌خوانی نیست. البته از میزان تولید کتاب روی کاغذ (پی‌بوک) کاسته خواهد شد. حتماً می‌دانید که در حال حاضر کتاب‌های مرجع چندین جلدی و نشریه‌های تخصصی دیگر روی کاغذ منتشر نمی‌شوند. این‌ها تهدید نشر به نابودی نیست، تهدید آنجاست که ناشران خودشان را با تغییر موقعیت سازگاری ندهند. شکل فروش کتاب می‌تواند تغییر کند. این تغییر اجتناب‌ناپذیر است. انقلاب دیجیتال حاصل ضرورت سرعت، سهولت، اقتصاد جا و مکان، حمل‌و‌نقل، نگهداری، سرعت و دقت بازشناسی و بازیابی و نظایر این‌هاست. این انقلاب خیلی زود سراغ نشر آمد و آن را متحول کرد. اگر ساختار نشر ما از این تحول غفلت کند ـ که تا این زمان غفلت کرده است ـ با وضعیت مناسبی رو‌به‌رو نخواهد بود.

 

  • برخی کندی رشد فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی را به اقتصاد نشر، گرانی کتاب و نوع عقلانیت کمّی‌گرا نسبت می‌دهند، چقدر با این دیدگاه همدل هستید؟ به اعتقاد شما، اگر کتاب رایگان می‌بود، آیا وضع بهتری داشتیم؟

اگر نان و گوشت و آب و برق و حمل‌ونقل رایگان می‌بود، فقر هم نبود،دزدی هم نبود، خیلی مفاسد دیگر هم نبود و دنیا بهشت بود. اگر قرار به رایگان بودن است، این‌ها که واجب‌ترند. کتاب، جدا از محتوایش، کالایی صنعتی، تجارتی و مادی است. مگر می‌شود این کالا را رایگان تولید کرد؟

هزینه‌های تولید در جامعه که بالا برود، محصول نهایی گران‌تر می‌شود و تقاضا هم پایین می‌آید. همین فرمول ساده بر کتاب هم حاکم است. جامعه برای رویارویی با مشکل کتاب و نشر به اقدامات زیرساختی اساسی‌تری باید دست بزند که نزده و هشدارهای اهل تخصص و نظر هم از پرده‌های آهنین گوش‌هایی که باید بشنوند و نمی‌شنوند نگذشته است.

اخلاق ویراستاری

اخلاق ویراستاری
| ابوالفضل طریقه‌دار | منتشرشده در: آینۀ پژوهش، شمارۀ ۸۶ | ۱۳۸۳|

براى موفقیت در هر علم باید شرایط آن را کسب کرد و راه‌ورسم آن را به‌درستى شناخت. ویراستارى نیز از جمله فنونِ مرتبط با چرخۀ پژوهش، نگارش و نشر است که انجام دادنِ صحیح آن به چهار شرط نیاز دارد: علمى، فنى ـ ذوقى، جسمى و اخلاقى. ویراستار با شرایط علمى و فنى براى ورود به کار آماده می‌شود و با ذوق خود آن را طراوت مى‌بخشد، با شرایط جسمى، تاب و حوصلۀ مستمرِ این شغلِ طاقت‌فرسا را پیدا مى‌کند و مى‌تواند به‌صورت حرفه‌اى و تمام‌وقت بدان مبادرت ورزد و با شرایط اخلاقى موفقیت خود را کامل مى‌کند.

همۀ این شرایط کامل‌کنندۀ یکدیگرند و، در صورتِ نبودِ یکى، دیگرى کم‌رنگ و بى‌اثر مى‌شود. شرایط علمى و فنیِ ویراستار را در فرصتى دیگر خواهیم گفت. اکنون شرایط اخلاقى را برمى‌شمریم.

۱. وجدان کارى

برخى از نویسندگان نوشته‌هاى خود را پس از ویرایش نمى‌خوانند و یا اگر هم بخوانند در همۀ سطرها و صفحه‌ها دقت نمى‌کنند. بعضى از آن‌ها نیز در قید حیات نیستند و وارثانشان، و یا متولیان نشر، به‌درستى در فضاى کار نیستند و به چندوچونِ موضوع آگاهى ندارند. بدین‌رو ویراستار را فردِ امینى مى‌شمارند که با دقت همۀ اثر را مطالعه و تصحیح مى‌کند. پس وجدان کارى ویراستار به او حکم مى‌کند که کار خود را با دقت به انجام رساند و از عجله، سهل‌انگارى و بى‌دقتى بپرهیزد. بعضى از کتاب‌هاى پرغلط، که اکنون در بازار کتاب موجود است، نتیجۀ همین بى‌دقتى‌ها و فاصله گرفتن از وجدان علمى و اخلاق است.

۲. انصاف

در هر شغل و رشته‌ای، انصاف پسندیده است. ویرایش نیز اکنون شغل مهمى شده که همه یا اکثر مؤسسه‌هاى پژوهشى و انتشاراتى به آن توجه کرده‌اند و در آن، تعرفه، قیمت‌گذارى و قراردادِ پولى و مالى مطرح است. دقت در کلمه یا صفحه‌شمارى، تعیین قیمت‌هاى منصفانه و ارائۀ کار متناسب با قیمت امورى است که ویراستار باید به آن‌ها توجه کند.

شک نیست که این انصاف طرفینى است; یعنى ناشر یا مؤلفى هم که اثر خود را به ویراستار مى‌سپارد باید توجه کند که ویراستار ـ مخصوصاً ویراستاران اهل قلم و پژوهش ـ بنا به ضرورت‌هایى علم و فن و هنر خود را در اختیار مؤلف مى‌گذارد و چونان مشاورى امین و دلسوز به ارائۀ بهتر و مطلوب‌تر کتاب کمک می‌کند، پس باید حق او را ادا کند.

۳. تواضع

ویراستارى که به شکل حرفه‌اى امر ویرایش را دنبال مى‌کند باید توجه کند که به شغل و پیشه‌اى وارد شده که عموماً با انسان‌هاى فرهیخته و اهل فرهنگ رو‌به‌روست: مؤلف، بررسى‌کنندگان اثر، همکارانِ سازمان ویرایش، مسئولان پژوهشکده، مجموعۀ کارکنان نشر و خودِ ناشر افرادى هستند که با تواضع و فروتنى علمى مى‌توان با آن‌ها ارتباط برقرار کرد. در این میان، رابطۀ نویسنده و ویراستار بسیار مهم است. دیده شده که در این خصوص تنش‌ها و نزاع‌ها و دل‌خورى‌هایى به وجود آمده که ریشۀ آن‌ها در غرور و دور شدن از تواضع بوده است.

ویراستار ـ اگر اهل قلم و پژوهش نیز باشد ـ باید توجه کند که، در هنگام ویرایش اثر، ویراستار آن کتاب است نه نویسنده آن. او نباید با نویسنده رقابت یا از سرِ غرور و تکبر با او بحث کند. در هنگام طرح اِشکال‌ها، شیوۀ بیان و برخورد ویراستار باید به گونه‌اى باشد که شائبۀ حسادت و سبک کردن مؤلف در آن نباشد.

۴. قاطعیت

درست است که ویراستار نباید مغرور و متکبر باشد، ولى در عین حال نباید قاطعیت را از کف نهد. ویراستارى که از طرح دیدگاه‌هاى خود هراس دارد, نمى‌تواند کتاب را به‌درستى سامان بخشد.

باید توجه داشت که نحوۀ قاطعیت به خرج دادن در موقعیت‌ها و شرایط مختلف فرق مى‌کند: گاهى که براى مؤسسه و سازمان ویرایشى و یا پژوهشى با شیوه‌نامۀ ویرایشى خاص ـ به‌ویژه در مسائل صورى و فنى ـ کار مى‌کنیم باید دستورالعمل‌هاى آن‌ها را رعایت کنیم و در برابر اصرار مؤلف، براى اعمال نظرهاى شخصى، قاطعیت داشته باشیم. اما اگر کارى بیرون از سازمان و پژوهشکده باشد و مؤلف دیدگاه‌هاى خاصى در زمینۀ رسم‌الخط، نشانه‌هاى سجاوندى و یا مسائل دیگرى ازاین‌دست دارد، قاطعیت ما در عوض کردن نظرهاى او بى‌مورد است. البته مى‌توانیم دیدگاه‌هاى خود را به او منتقل کنیم ولى جاى اصرار نیست.

۵. خوش‌قولى

نویسنده‌اى که موضوعى را براى نوشتن انتخاب مى‌کند و ناشرى که بر روى آن سرمایه‌گذارى مى‌کند مسلماً زمانِ خاصى را براى طرح موضوع و یا برگشتِ سرمایه در نظر گرفته است. بسیارى از کتاب‌ها موضوعاتى دارند که در زمانِ خاصى مى‌توان به فروش آن‌ها اطمینان داشت. بدین‌رو مسئلۀ زمان در نشر اهمیت مى‌یابد. مسلماً نویسنده و ناشر براى هر یک از مراحل مختلف نشر، از ویرایش گرفته تا حروف‌چینى و غلط‌گیرى و صفحه‌بندى و سپس طراحى و فیلم و زینک و چاپ، زمان خاصى در نظر گرفته‌اند. بنابراین ویراستار باید به زمان توجه کند و در هنگام تحویل گرفتن کتاب، با بررسى دقیق، زمانِ تحویل دادنِ مشخصى را ـ با چند روز انعطاف ـ اعلام کند.

برخى ویراستاران، به این انگیزه که مى‌خواهند اثرى را به‌جد و عالى ویرایش کنند، زمان تحویل دادن را چند ماه و گاهى چند سال به تأخیر مى‌اندازند. حال آنکه اگر اثرى هر قدر هم عالى ویرایش شود، همین که دیرتر از زمان خود به بازار آید، کهنه شده و کار و سرمایه‌اى که براى آماده‌سازى و نشر آن صرف گردیده به هدر رفته است.

۶. برخورد نیک

برخوردها با نویسنده‌هاى مختلف فرق مى‌کند: با برخى از آن‌ها مطالبى را مى‌توان در میان گذاشت که با نویسنده‌هاى دیگر نمى‌توان. پس ویراستار باید به خلق‌وخویِ نویسندگان هم توجه کند و به گونه‌اى رفتار نماید که در آنان واکنش نامطلوب برنینگیزد. ویراستار باید حریم‌ها را رعایت کند و حدود خود را بشناسد. اینکه اثرى را براى ویرایش به ویراستار سپرده‌اند معنایش این است که اشکال‌ها و خطاها را اصلاح کند و خلأها را گوشزد نماید، ولى نباید خطاها را به رخ نویسنده بکشد و دائماً ضعف‌هاى او را عمده نماید. جریحه‌دار ساختنِ عزت‌نفس صاحب اثر امرى است که به روابط نویسنده و ویراستار لطمه مى‌زند و صمیمیت‌ها را از بین مى‌برد.

صاحبان قلم، در برابر کارهایى که ویراستار انجام داده و زحماتى که متحمل شده، دو نوع برخورد دارند: برخى شاکرند و قدرِ زحماتى که بر روى کارشان انجام شده مى‌دانند، اما بعضى مغرورند و حتى کارهاى خوب را مشکل مى‌پذیرند. وظیفۀ ویراستار آن است که از نرم‌خوییِ گروه اول سوءاستفاده نکند و با اخلاق گروه دوم مدارا نماید.

۷.حوصله

ویرایش کار پرزحمتى است و ویراستار باید در کتاب‌ها، که به‌مثابۀ باغ‌ها و دشت‌هاى پرفرازونشیبى هستند، به‌دفعات رفت‌وآمد کند و آن را براى دیدار خوانندگان و خوش‌منظره ساختن و چیدن محصول آماده نماید. چنین کار پرمشقتى مستلزم داشتن حوصلۀ کافى است. دیده شده ویراستارانى با علم و دانش بالا و ذوق هنرى خوب، به‌سبب بى‌حوصلگى، ویرایش‌هاى ضعیفى را انجام داده‌اند و به‌تدریج چراغ ذوقشان کم‌سو شده و سرانجام دست از این کار کشیده‌اند.

۸. فداکارى

انگیزه‌هاى ویراستاران از توجه به حرفۀ ویرایش مختلف است: برخى دغدغۀ معاش دارند، بعضى معاششان با شغل دیگرى هم اداره مى‌شود، اما از سر علاقه به این کار مى‌پردازند و عده‌اى هم ترکیبى از علاقه و معاش است. این هر سه گروه با فداکارى تلاش مى‌کنند که آثار مکتوب با کیفیت بهتر به دست خوانندگان برسد.

این فداکارى در آن دسته از ویراستارانى که خود اهل قلم و پژوهش‌اند بیشتر دیده مى‌شود. اینان به انگیزۀ بهسازی فضاى نشر و فرهنگ و علاقۀ فراوان به عرضۀ بهتر کتاب‌ها نیمى از کارهاى خود را وامى‌نهند و به کار ویرایش مشغول مى‌شوند. ویراستاران باید دستۀ اخیر را الگوى خود سازند و بدانند در راهى گام گذاشته‌اند که فداکارى مى‌طلبد و گمنامى اصل رایج و پذیرفته‌شدۀ آن است. او باید نیک بداند دایه‌اى است که سهم مهمى در پرورش فرزندانى دارد که از آنِ شخص دیگرى است.

۹. نظم و انضباط

هر کارى با نظم سامان مى‌گیرد و دوام مى‌یابد. در امر ویرایش نیز این صفتْ ویراستار را موفق مى‌کند. او با انبوهى از برگه‌ها در قطع‌هاى کوچک‌وبزرگ، یادداشت‌هاى ریزودرشت، نوشت‌افزارها به‌اضافۀ کارهاى متفرقۀ ادارى و نیز امور مختلف منزل و درس و بحث بچه‌ها و شاید کارهاى پژوهشى خود و یا تدریس شخصى‌اش رو‌به‌رو است. آنچه او را در برابر این حجم انبوه کارها موفق مى‌کند نظم است. گاه گم شدن یک یا چند برگه روزها و هفته‌ها روند نشر یک اثر را متوقف مى‌کند.

در موارد متعدد دیده شده که به‌سبب همین بى‌نظمى و سهل‌انگارى کتاب‌هایى از دست رفته‌اند و صورت ویرایش‌شدۀ یک اثر مفقود گشته و ضررهاى مادى و معنوى بسیارى به مؤلف و ناشر وارد آمده است.

انضباط در تنظیم وقت نیز بسیار مهم است. ویراستارانى که نظم زمانى ندارند و بدون توجه به زمان و توان خود وعده مى‌دهند به اعتبار خود لطمه مى‌زنند و چرخۀ نشر را نیز دچار کُندى مى‌کنند.

۱۰. پرهیز از بخل و حسادت

این دو صفت در هر کس با هر شغل و پیشه‌اى باشد مذموم است. در حرفۀ ویرایش نیز ویراستار نباید به علم و دانش مؤلف و نیز شهرتى که او پس از نشرِ آثارش با زحمات ویراستاران و گروه نشر به دست آورده حسادت ورزد. ویراستار ـ خصوصاً اگر پژوهشگر و اهل قلم باشد ـ گاهى به‌خوبى حس مى‌کند که شهرت مؤلف مدیونِ طرح‌ها و پیشنهادها و نیز کارهایى است که او بر روى اثرش انجام داده، اما تنها ردّپایى که از اوست در شناسنامۀ کتاب است که نامش آمده و یا در پیشگفتار از او تقدیر شده است. ازاین‌رو، گاهى نفس او را برمى‌انگیزد که به‌نوعی مؤلف را در جایى با قلم یا زبانش کم‌اعتبار کند و همۀ زحماتش را به رخ بکشد و آزار برساند. این کار اخلاقى نیست، چراکه خودِ ویراستار از ابتدا انجام دادن چنین کارهایى را پذیرفته و از کم‌وکیف کار مطلع بوده است.

از سوى دیگر، ویراستار نباید بخل بورزد و از مشورت دادن به مؤلف و ارائۀ پیشنهادهاى مؤثر و مطلوب سر باز زند. اگر جمله‌هاى قشنگ و عبارت‌هاى زیبا به ذهنش مى‌رسد یا منابع و کتاب‌هایى را مى‌شناسد، باید سخاوتمندانه در اختیار مؤلف قرار دهد. انگیزۀ این کار همانا ایجاد فضاى مناسب و جذّاب براى ارائۀ آموزه‌هاى دینى، علمى و فرهنگى است.

۱۱. پرهیز از وسواس

وسواس نوعى بیمارى روانى است که برخى افراد در زمینه‌هاى گوناگون به آن مبتلا مى‌شوند. در عرصۀ پژوهش، ویرایش و نشر هم پاره‌اى ویراستاران گرفتار آن‌اند. مرورهاى چندبارۀ جمله‌ها و واژه‌ها و عوض کردن شکل پانوشت‌ها و یا جابه‌جایى سجاوندى‌ها نشان از بیمارى وسواس است.

ایزابل زیگلر در کتاب هنر نویسندگى خلاق مى‌نویسد: «گوستاو فلوبر تمام صبح را وقت صرف مى‌‌کرد که یک ویرگول را در جاى خود قرار دهد و تمام بعدازظهر همان روز را صرف مى‌کرد تا آن را بردارد.» این عمل، هرچند دقت فراوان نویسنده را نشان مى‌دهد، حاکى از گرفتار شدن او به بیمارى وسواس نیز هست. این بیمارى ویراستار را به‌شدت رنج مى‌دهد و عملِ ویرایش را با کندى رو‌به‌رو مى‌سازد.

۱۲. پرهیز از عمل سلیقه‌اى

سبک و ذوق مؤلفان و مترجمان متفاوت است و همین تفاوت میدان را براى بروز سلیقه‌ها باز مى‌کند. ویراستاران نیز، در جنبه‌هاى صورى، نگارشى و ترجمه‌اى، سلیقه‌هاى گوناگون دارند. اما باید چاره‌اى اندیشید که این سلیقه‌ها به هرج‌ومرج و بى‌ضابطگى نکشد. براى این کار، توجه به نکته‌هاى زیر لازم است:

الف. هر مؤسسۀ پژوهشى و انتشاراتى براى خود شیوه‌نامۀ صورى و فنى تهیه کند. با این شیوه‌نامه تعدّد سلیقه‌ها ـ لااقل در یک مؤسسۀ خاص ـ از بین می‌رود و میان ویراستاران صورى/فنى وحدت رویّه به وجود مى‌آید.

ب. در زمینۀ نگارش و شیوه بیان، تعدّد سبک‌ها و سلیقه‌ها مذموم نیست بلکه پسندیده نیز هست و اساساً نمى‌توان در این عرصه سبک واحدى را تحمیل کرد، منتها به این نکته باید توجه کرد که نویسندگان عموماً به ذوق خود متکى‌اند و در هنگام نگارش به قواعد دستورى توجه دقیق ندارند. پس وظیفۀ ویراستار است که در عینِ حفظ سبک غلط‌هاى دستورى و نگارشى را اصلاح کند.

این قواعد در کتاب‌هاى دستور زبان و نیز برخى از کتاب‌هاى معتبر، که غلط‌هاى مشهور را بازنمایانده‌اند، جمع‌آورى شده است. اجماع ویراستاران یک مؤسسه بر معتبرترین این کتاب‌ها سلیقه‌هایشان را به هم نزدیک و از پراکندگى جلوگیرى مى‌کند.

 

بیماری‌های ویراستاری

بیماری‌های ویراستاری
| حسین معصومی همدانی | منتشرشده در: نشر دانش، شمارۀ ۵ و ۶ | مرداد تا آبان ۱۳۶۰ |

کار ویراستاری، مثل عنوان ویراستار، برای بسیاری یک چیز عجیب‌وغریب و ناشناخته است. کسانی که با کتاب سروکار ندارند، مردم عادی کوچه و بازار، هیچ تصوری از این عنوان ندارند و چه بسا ویراستار بیچاره ناچار شود پیش این نوع آدم‌ها شغل خود را چیز دیگری عنوان کند تا از دست بی‌اعتنایی تحقیرآمیز طرف یا سؤال‌های پی‌درپی او، که سرانجام هیچ چیزی را برای سؤال‌کننده روشن نمی‌کند، نجات یابد. احیاناً ویراستار پیش این آدم‌ها احساس یک نوع حقارت و سرشکستگی می‌کند که چرا مثل دیگر مردم شغل اسم‌ورسم‌دار (و همچنین نان‌وآب‌دار) و مقبولی ندارد. برعکس، آدم‌هایی که به نوعی با کار کتاب سروکار دارند، به‌خصوص اگر دستی از دور بر آتش داشته باشند و وصف ویرایش و ویراستار را از زبان دیگران شنیده باشند، یا سروکارشان با یک ویراستار افتاده باشد، احساسشان نسبت به ویراستار آمیزه‌ای است از ترس و احترام، ترس و احترامی که انسان در برابر یک موجود مافوق طبیعی حس می‌کند. در نظر ایشان، ویرایش یک نوع خم رنگرزی است که نوشته‌ای بی‌رنگ یا ترجمه‌ای کم‌رنگ را آب و رنگ و جلوه و جلا می‌بخشد. و ویراستار هم استاد این کارگاه است و آن هم استادی که شگردهای کار و فوت‌های کاسه‌گری‌اش را به هیچ کس یاد نمی‌دهد، و احیاناً این شگردها و فوت‌وفن‌ها اصلاً آموختنی نیست. به عبارت دیگر، ویراستار در نظر این‌گونه آدم‌ها مثل هنرپیشگان سینما «نان قیافه‌اش را می‌خورد»، یعنی نان استعدادی را می‌خورد که به‌طور فطری به او ارزانی شده و قابل‌آموزش و انتقال هم نیست… اما نه ویراستاری یک استعداد فطری است و نه کار ویراستار بی‌قانون. ویراستاری در مرز میان علم و مهارت قرار دارد، و مثل علم و مهارت آموختنی است. هرچند چاشنی ذوق و هنر نتیجۀ کار ویراستار را جمال و کمال بیشتری می‌دهد…

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

بیماریـهای-ویراستار-معصومی-همدانی

آداب ویراستاری

آداب ویراستاری

| احمد سمیعی گیلانی | منتشرشده در: نشر دانش، شمارۀ ۱۷  | مرداد و شهریور ۱۳۶۲ |

 

در این گفتار خواهم کوشید نکته‌هایی چند را که در خلال خدمات ویرایشی دستگیرم شده است مدار بحث سازم و حاصل برخی از تجربه‌های خود را عرضه دارم.

مصداق ویراستار در نزد ما هم با مصداق «ادیتور» و هم با از آنِ «کاپی‌ادیتور» فرق دارد. مواردی پیش می‌آید که در برابر ویراستار صرفاً ادای وظایفی قرار می‌گیرد که برعهدۀ «کاپی‌ادیتور» است. درعوض، مواردی هم پیش می‌آید که عملیات ویرایشی از محدودۀ کار «ادیتور» تجاوز می‌کند. درحقیقت، آنچه به نام اثر به ویراستار سپرده می‌شود ازجهت محتوا و بازنمود در طیف گسترده‌ای از آراستگی و صحت و اعتبار جای می‌گیرد … اگر ویرایش را به مفهوم متعارف خودمان بگیریم، ویراستار به‌ناچار وظایفی بر عهده دارد که ایفای آن‌ها درجه‌ای از تبحر و تخصص و الزامات ویژه‌ای را اقتضا می‌کند. این معنی در خور توجه است که هرچند خدمات ویرایشی را نظراً می‌توان به شاخه‌های متعددی بخش‌بندی نمود و برای هر شاخه متخصصانی گماشت، عملاً کمبود نیروی انسانی ما هر استفاده از ویراستار همه‌فن‌حرف را ناگزیر و در عین حال معقول می‌سازد…

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

آداب-ویراستاری-احمد-سمیعی_

جایگاه کریم امامی در نشر و ویرایش

 
جایگاه کریم امامی در نشر و ویرایش
| عبدالحسین آذرنگ | منتشرشده در: بخارا، شمارۀ ۵۳  |  تیر و مرداد ۱۳۸۵  |

کریم امامی در ۱۳۷۴ از حوزۀ روزنامه‌نگاری و نقد هنری به قلمرو نشر و ویرایش مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این عرصه ماندگار شد، اما از تجربه‌های پیشینش نگسست و آموخته‌ها و اندوخته‌های روزنامه‌نگاری، ترجمه و نقد را به خدمت کتابندگی گرفت (کتابندگی اصطلاحی است که او ساخته است و او گاه خود را کتابنده می‌نامید. «کتابنده» تغییریافتۀ «ک: تابنده» نام مستعار اوست).

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

جایگاه کریم امامی در نشر و ویرایش

تأملاتی بر یک عمر ویرایش

تأملاتی بر یک عمر ویرایش
| جرالد گراس | منتشرشده در: ویرایش از زبان ویراستاران، به قلم گروهی از ویراستاران امریکایی (کتاب مهناز، 1395)

 

زمانی که کار ویراستاری را شروع کردم، کارگزاران گله داشتند که ویراستاران بیش‌ازحد ویرایش می‌کنند. یادم می‌آید به من می‌گفتند: «جوان، اگر از اول فکر می‌کردی کتاب در وضعیت مناسبی نیست، اصلاً نباید قراردادش را می‌بستی.» این روزها، کارگزاران و مؤلفان تلاش می‌کنند با ویراستارانی کار کنند که ویرایش محتوایی و ویرایش زبانی را واقعاً می‌شناسند، ویراستارانی که به اندازۀ کافی به اثر اهمیت می‌دهند و می‌دانند مضمون و محتوای کتاب را چگونه ارائه دهند تا منظور و هنر نویسنده به بهترین شکل ممکن عرضه شود…

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

تأملاتی بر یک عمر ویرایش _جرالد گراس_

 

 

ویرایش و نقد ترجمه (1)

ویرایش و نقد ترجمه (1)
| علی خزاعی‌فرمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال اول، شمارۀ 2 |

ترجمه‌های دانشجویی یا ترجمه‌های مترجمان تازه‌کار عموماً ترجمه‌هایی لغوی است. مترجم مرعوب متن اصلی است و از آزادی مشروعی که دارد آگاه نیست. ویرایشگرِ خوبْ معلم ترجمه است. معلمی که همۀ مهارت‌های لازم برای ترجمه را غیرمستقیم آموزش می‌دهد، به مترجم بینش می‌دهد، او را با شگردهای دستیابی به روانی در زبان فارسی و با غنای زبان فارسی و حدود آزادی‌های مشروع در ترجمه آشنا می‌کند.

دکتر علی خزاعی‌فر، در مقالاتِ ویرایش و نقد ترجمه، برای آشنایی بیشتر دانشجویان دروس ترجمه و علاقه‌مندان با ویرایش و نقد ترجمه، نمونه‌هایی از ترجمۀ دانشجویان را ویرایش و نقد کرده است.

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

ویرایش و نقد ترجمه-۲- علی خزاعی‌فر

علائم سجاوندی در متن اصلی و سنت تألیف متن در فارسی

علائم سجاوندی در متن اصلی و سنت تألیف متن در فارسی
| سمیه دل زنده‌روی  |منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، شمارۀ 69 | سال 1398 |

 

در گذشته کاربرد علائم سجاوندی در تألیفات فارسی رسم نبوده ولی در سال‌های اخیر برخی ادبا برای کاربرد این علائم در زبان فارسی پیشنهادهایی داده‌اند. این پیشنهادها اساساً مربوط به متون تألیفی است و لزوماً شامل نثر ترجمه‌ای نمی‌شود، چون نثر ترجمه‌ای خواه‌ناخواه از متن اصلی تأثیر می‌پذیرد یا، حداقل به لحاظ ضرورت ایجاد برابری سبکی، باید تأثیر بپذیرد. پرسشی که در این مقاله پرسیده‌ایم این است که مترجمان فارسی که خود نویسنده نیز هستند با علائم سجاوندی متن اصلی چگونه کنار می‌آیند. آیا این نشانه‌ها را به‌مثابۀ علائم متنی جهانی و فارغ از زبانی خاص موبه‌مو به فارسی برمی‌گردانند یا اینکه الگوی کاربرد آن‌ها را تغییر می‌دهند. برای این مقصود دو ترجمۀ ادبی و غیرادبی از دو مترجم سرشناس را انتخاب کرده‌ایم…

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر مطالعه کنید.

علائم سجاوندی در متن اصلی ـ سمیه دل‌زنده‌روی

اخلاق در ویرایش و نشر

اخلاق در ویرایش و نشر
| عبدالحسین آذرنگمنتشرشده در: ماهنامۀ کلک، شمارۀ 35 و 36  | بهمن و اسفند 1371 |

 

در بسیاری از شغل‌ها و پیشه‌ها، تعارض در وظایف شغلی وجود دارد که قابل شناخت و فهم است… ویراستار حقیقی میان پدیدآور و خواننده حایل می‌شود و با دانش‌ها و تجربه‌ها و تخصص‌هایش کاری می‌کند که پیام به مناسب‌ترین و شایسته‌ترین صورت به گیرندگان حتمی، فرضی و احتمالی انتقال یابد. ویراستار در خدمت پدیدآور و یاور و همکار و همراه اوست. پس هدف آن‌ها در اصول مشترک است و فعالیتی که می‌کنند همسو. اگر پدیدآور و پدیدآوردن در کار نباشد چه نیازی به ویراستار و ویراستاری؟ اگر فی‌المثل بحران اقتصادی نشر از اینکه هست بیشتر شدت بگیرد و پدیدآورندگان نتوانند از راه چاپ کتاب و نشریات با خوانندگانشان ارتباط برقرار سازند ویراستاری تعطیل نمی‌شود؟ ویراستاری تابع و ملازم پدیدآوردن است. اگر ویراستارانی ظهور می‌کنند که با کار درخشانشان سرنوشت آثاری را تغییر می‌دهند، مانند کاری که به نوعی و در سطحی شادروان غلامحسین مصاحب با دایرة‌المعارف فارسی کرد یا آنچه به‌نوعی و در سطحی دیگر یحیی مهدوی با بسیاری از آثار فلسفی دوستان و همکاران خود کرد، یا ویرایش جانانۀ احمد سمیعی از از صبا تا نیما، اثر سترگ مرحوم یحیی آرین‌پور، یا دبیریِ دقیق و مسئولانۀ چند تنی از مسئولان مجلات و نشریات، هیچ تغییری در اصل مطلب نمی‌دهد. به هر صورت ویرایش قائم به چیز دیگری است و آنچه به خود قائم است پدیدآوردن است، بد یا خوب، کامل یا ناقص، سالم یا معیوب. و وظیفۀ اصلی ویراستاری در دشوارترین و پرزحمت‌ترین صورتش جز این نیست که آثار را به کمال نزدیک کند. پس اگر ویراستاری و پدیدآوردن تا به این حد به هم نزدیک و هدف‌های آن‌ها تا بدین درجه نزدیک و مشترک است، چرا میان پدیدآور و ویراستار اختلاف بروز پیدا می‌کند؟…

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر بخوانید.

 اخلاق در ویرایش و نشر_عبدالحسین آذرنگ

نقد ترجمه (1)؛ زندگی بر روی میسی‌سی‌پی، ترجمۀ ابوالقاسم حالت

نقد ترجمه (1)
زندگی بر روی میسی‌سی‌پی، ترجمۀ ابوالقاسم حالت
| علی خزاعی‌فرمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و نهم، شمارۀ 72

 

ابوالقاسم حالت ازجمله مترجمانِ ادیب است. او در نظام ادبی ایران صلاحیتی تثبیت‌شده در مقام شاعر و نویسنده دارد و گواه آن دیوان اوست که شامل قطعات ادبی، مثنوی‌ها، قصاید، غزلیات و رباعیات او می‌شود. حالت، که به زبان عربی هم تسلط دارد، با پیشینۀ خوبی از زبان و ادبیات فارسی و سنت فارسی‌نویسی وارد نظام ترجمه می‌شود و این نکته در بررسی ما اهمیت بسیاری دارد.

بررسی ترجمۀ حالت نشان می‌دهد که او در مقام مترجم، از توانایی‌اش در زبان فارسی استفادۀ کامل و خلاقانه نکرده و به دلیل تعریفی که از ترجمه و وفاداری داشته  از «جوازات» مترجمی خود هم غافل مانده و ترجمه‌اش در بسیاری از جاها رنگ‌وبوی ترجمه گرفته است، به نحوی که مشکل می‌توان پاراگرافی در کل کتاب یافت که کم‌وبیش از شیوۀ بیان نویسنده تأثیر نپذیرفته باشد. به تعبیر دیگر، ابوالقاسم حالت به‌رغم تسلطی که به زبان فارسی دارد، به دلیل تصورات نظری غلط دربارۀ تعریف و کارکرد ترجمه برخلاف ذوق زبانی و سنت فارسی‌نویسی و حتی برخلاف عقل سلیم خود دست به ترجمه برده و ترجمه‌اش در بسیاری جاها فاقد زیبایی زبانی و صبغۀ ادبی و آغشته به رنگ‌وبوی تند ترجمه است. برای مثال، کتاب با این جمله شروع می‌شود…

نقد ترجمه(1)- علی خزاعی‌فر

تاریخ تطور ویرایش در ایران

تاریخ تطور ویرایش در ایران

| عبدالحسین آذرنگ | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال بیست و نهم، شمارۀ 70 |

در این مقاله به این پرسش‌ها پاسخ داده شده است:

  • ویرایش/ ویراستاری از چه زمانی در ایران به کار گرفته شده است؟
  • آیا ایرانیان با دانش، فن و هنر ویرایش آشنایی نداشته‌اند و آن را از دیگران آموخته‌اند؟
  • این گفته که «ایرانیان تا سال‌های نسبتاً اخیر با ویرایش آشنا نبوده‌اند»، گفته‌ای که به صورت‌های مختلف اینجا و آنجا تکرار شده است، مدعای درستی است؟
  • اینکه می‌گویند «جامعۀ ایران در دهۀ 1330 ازطریق مقابلۀ ترجمه‌ها در چند مؤسسۀ انتشاراتی با ویرایش، یا ویرایش جدید، آشنا شده است» صحت دارد؟
  • از «ویرایش جدید» که صحبت به میان می‌آید، آیا زمان معینی هم برای «ویرایش قدیم» تعیین می‌شود تا بتوان به فاصلۀ زمانی میان این دو و تفاوت آن‌ها پی برد؟

 

هیچ تمدن کهنی را در جهان نمی‌توان یافت که گونه‌ای ویرایش در آن سابقه نداشته باشد؛ اگرچه سهم تمدن‌ها در تدوین نظریۀ ویرایش یا تدوین مباحث آن یکسان نباشد. ایران هم در شمار تمدن‌های کهن جهان است و نمونه‌هایی از ویرایش را در پیشینۀ تمدن ایرانی می‌توان یافت…

 

متن کامل مقاله را در از پیوند زیر دریافت کنید.

تاریخ تطور ویرایش ـ عبدالحسین آذرنگ

عبارت‌پیرایی | کارگاه ترجمه (1)

عبارت‌پیرایی  |  کارگاه ترجمه (1)
| حسن هاشمی مینابادمنتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، سال 27، شمارۀ 67

 

شیوۀ بیان و آرایش واژه‌ها و عبارات، برای رساندن مفهوم واحدی در هر زبانی، خاص خودش است و طبعاً در ترجمه باید واژه‌ها را طبق قوانین و نظم و نَسَق زبان مقصد کنار هم چید. از سویی دیگر، بدیهی است که ساختارهای زبان مبدأ خواه و ناخواه به لطایف‌الحیل خود را وارد زبان مقصد می‌کنند و حتی مترجم زبان‌آگاه هم از این تأثیر و تزاحم خلاصی ندارد.

مترجم برای رسیدن به زبان طبیعی روان شیوا، به‌ویژه در مرحلۀ ویرایش، متن ترجمه را پرداخت می‌کند. یکی از راه‌های پرداخت ترجمه همانا عبارت‌پیرایی است، یعنی انجام تغییراتی در جمله‌واره‌ها و عبارت‌های ترجمه به‌منظور فارسی ساختن هرچه بیشترِ آن‌ها و رسیدن به متنی روان و طبیعی. مترجم عبارات و جمله‌واره‌ها را تراش می‌دهد تا به شیواترین شکل ممکن در زبان مقصد درآیند  و منظور نویسنده را به بهترین شکل انتقال دهند.

نمونۀ روشن و سادۀ عبارت‌پیرایی قیدهای زمانی هستند که با پیشوندِ پارـ، پیرارـ و امثال آن ساخته می‌شوند…

 

متن کامل مقاله را از پیوند زیر دریافت کنید.

کارگاه ترجمه-1-عبارت‌پیرایی

کارگاه ترجمه ـ درازنویسی و حشو

کارگاه ترجمه ـ درازنویسی و حشو

| حسن هاشمی میناباد | منتشرشده در: فصلنامۀ مترجم، شمارۀ 73 | سال 1400 |

 

در هر زبان امکان حشو و درازنویسی وجود دارد… اگر مترجم از درازنویسی و حشو عبارت انگلیسی اطلاعی نداشته یا به آن توجهی نداشته باشد، ترکیبات حشو از متن مبدأ وارد متن ترجمه می‌شود. بدیهی است اگر مترجم از مترادف‌های سادۀ ترکیبات دارای حشو باخبر باشد، نثر ترجمه‌اش فصیح‌تر خواهد شد. البته ذکر یک نکته در اینجا ضروری است و آن اینکه حشو یک کاربرد گفتمانی هم دارد و آن در مواردی است که نویسنده عمداً و برای منظوری خاص از زبانی دارای حشو استفاده می‌کند.

 

متن کامل مقاله را در پیوند زیر مطالعه کنید.

کارگاه ترجمه ـ هاشمی میناباد

ویرایش در ایران؛ نگرش، یا فروکاستن به روش؟

ویرایش در ایران؛ نگرش، یا فروکاستن به روش؟
| عبدالحسین آذرنگمنتشرشده در: فصلنامۀ ایرانشهر امروز، سال اول، شمارۀ 4 | آبان ـ آذر 1395|

 

می‌توانم مطمئن باشم که از خواندن این آگهی تبلیغاتی تعجب نمی‌کنید: «آموزش تایپ و ویرایش در کوتاه‌‌ترین مدت». چه جای تعجب؟ در راستۀ رو‌به‌روی دانشگاه تهران می‌توان عده‌ای تابلوبه‌دست را دید که برای نوشتن پایان‌نامه‌های دانشگاهی در سطوح مختلف و نگارش مقاله برای «مجله‌های معتبر» داخلی و خارجی بی‌پرده تبلیغ می‌کنند؛ حتی می‌توان با آن‌ها بر سر قیمت و زمان هم چانه زد. لابد اگر طیّ چند سال گذشته معلوم می‌شد که داوران، پایان‌نامه‌های دانشگاهی و مقاله‌هایِ «در سطح جهانی» را به‌دقت می‌خوانند و فرق میان اصلی و جعلی را تشخیص می‌دهند، امروز شاهد تابلوبه‌دست‌های آن راسته نبودیم که بر شمارشان بیش از پیش افزوده می‌شود. پس حق بدهید که آموزشگاه‌هایی هم مدعی شوند در مدت یک ماه، شاید هم چند روز کمتر، گواهی گذراندن «دورۀ تایپ و ویرایش» را صادر کنند و ویراستار تحویل جامعه بدهند.

پیش از پرداختن به مطلب، می‌خواهم حتماً بر این نکته تأکید بورزم که با هرگونه برخورد شدید با این‌گونه تبلیغات، یا ورود قوۀ قهریه برای به هم زدن این‌گونه کسب‌وکارها، کاملاً مخالفم. محصول بُنجل و استفاده از روش‌های سودآور مخالف شئون فرهنگی به جامعۀ ما منحصر نیست. مگر شمار کسانی که از راه راسته‌های پایان‌نامه و مقاله‌نویسی، از دانشگاه‌های خارج از کشور مدرک گرفته‌اند کم است؟ شرکت‌های چندملیتی پرشعبه که از راه دفترهای نمایندگی‌شان در کشورهای مختلف می‌توانند از سریع‌‌ترین راه‌ها مدرک‌های دانشگاهی معتبر کف دست پرداخت‌کنندگان مبلغ‌های کلان بگذارند فقط در جامعۀ ما نمایندگی ندارند. اجناس و کالاهای بنجل هم، که شاید همه بدانند در کجاها تولید می‌شوند و چه شبکه‌هایی با چه منافع کلانی آن‌ها را وارد و پخش می‌کنند، فقط بازارهای کشورهای درحال‌توسعه را پر نکرده است.

باری، تجربه‌های مکرر در تاریخ علم و فرهنگ نشان داده است که فعالیت‌های به‌هم‌پیوسته در همۀ زمینه‌ها معمولاً با هم صعود و با هم فرود می‌کنند. حلقه‌های زنجیره‌های مناسب با هم تناسب دارند. ویرایش، حلقه‌ای از زنجیرۀ به‌هم‌پیوستۀ نشر، از شمول همین قاعدۀ پیوستگی بیرون نیست. دربارۀ این پیوستگی اختلاف‌نظر کمتر دیده می‌شود تا ایجاد زنجیرۀ سالم نشر که از چه حلقه‌هایی با چه ویژگی‌هایی تشکیل شود، و نیز این نکته که برای دست یافتن به نشری سالم و متوازن، با کدام حلقه باید شروع و چه حلقه‌هایی را باید بیشتر تقویت کرد.

نگارنده، که سال‌های زیادی نشر و ویرایش تدریس کرده است و در زمینۀ آموزش ویراستاری و تربیت ویراستار هم مقداری تجربۀ مکتوب و مدوّن دارد، در اینجا می‌خواهد بر پایۀ تجربه و مشاهده‌های مستقیم خودش به چند نکته بپردازد:

ـ چرا ویرایش در کشور ما در مسیری قرار نگرفته است که دست‌کم همانند مسیر نشرهای موفق کشورهای هم‌تراز در سطح فرهنگی باشد؟؛

ـ چگونه می‌توان زمینه را برای پرورش ویراستارانی فراهم ساخت تا به سهم خود بر روند نشر سالم تأثیر بگذارند؟؛

ـ و از آنجا که ویرایش با نگرش، زبان، ادب، آموزش، پژوهش و بسیاری از جنبه‌های فرهنگ هر کشوری پیوستگی دارد، آیا می‌توان روند کنونی ویرایش را همچنان به حال خود رها کرد، و در برابر تأثیرهای آن بی‌تفاوت ماند؟

 

آموزش‌های ویراستاری در کلاس‌های درس، و حتی در کارگاه‌های عملی، به تجربۀ مستقیم نگارنده، درمجموع با زمان، نیرو و هزینه‌های صرف‌شده در این راه تناسب ندارد. از دوره‌های کوتاه‌مدت و عملی در شماری از مؤسسات در دهۀ 1340 تا اواسط دهۀ 1350 ش. که بگذریم، تا جایی که اطلاع دارم و منابع را بررسی کرده‌ام، نخستین دورۀ آموزش برنامه‌ریزی‌شده و نسبتاً بلندمدت برای تربیت ویراستار در انتشارات سروش برگزار شد. شادروان کریم امامی، مدیر بخش ادیتوریال (ویراستاری) موسسۀ انتشارات فرانکلین، پس از تعطیل شدن شاخۀ این مؤسسه در ایران، مدیریت انتشارات سروش را بر عهده گرفت و به‌قصد فعال کردن فعالیت‌های انتشاراتی و توسعه دادن برنامه‌های سروش، چند جوان مستعدتر را از راه آزمون و گفت‌وگو برگزید و کوشید با برگزاری دورۀ چندماهۀ آموزشی، که جنبه‌های مختلف ویرایش در آن تدریس شود، ویراستارانی را بپروراند. این دوره از 1355 آغاز شد و چندماهی ادامه داشت. بنده هم یکی از مواد آموزشی این دوره را تدریس می‌کردم. پس از گذشت زمان، افزوده شدن بر تجربه‌ام و مقایسه‌هایی که با دوره‌های دیگر در جاهای دیگر به عمل آوردم، به این نتیجه رسیدم که دورۀ سروش با توجه به زمان، نیرو و هزینۀ صرف شده، بازده موافق انتظار را نداشته است. مدرسان آن دوره، از جمله خود من، برای نخستین بار بود که در دورۀ آموزش ویراستاری تدریس می‌کردند؛ منابع درسی و تجربۀ تدریس این موضوع وجود نداشت؛ نیازسنجی به عمل نیامده بود؛ از میان آموزش‌دیدگان ـ که البته یک‌دست و هم‌تراز هم نبودند ـ فقط چندتن به ویراستاری یا شاخه‌هایی به‌گونه‌ای مرتبط با آن ادامه دادند و بقیه از این عرصه به‌کلی بیرون رفتند. از این گذشته، وقوع انقلاب، برکناری شادروان کریم امامی، تغییر یافتن مسیر انتشارات سروش و همراه شدن آن سازمان با گرایش‌های جدید حاکم بر رسانه‌های تلویزیون و رادیو، دفتر را به‌گونه‌ای دیگر ورق زد. این سرنوشت نخستین دورۀ برنامه‌ریزی‌شدۀ آموزش ویرایش پیش از انقلاب در ایران بود.

اشاره به نکته‌ای مرتبط با آن دوره، و نیز به‌قصد مقایسه‌ای شاید روشنگر، لازم است. بر پایۀ آمار کتاب‌شناسی ملّی ایران، سرجمع کتاب‌های منتشرشده در کشور در 1349ش به رقم 4359 عنوان رسیده بود. این رقم در تاریخ نشر ایران، از دورۀ حکومت فتحعلی شاه قاجار، که نشر کتاب با نظارت عباس‌میرزا نایب‌السلطنه و هم‌اندیشان و مشاورانش در دهۀ 1240ق/ حدوداً دهۀ 1820 م. آغاز شده بود، تا آن سال بی‌سابقه بود. از دیدگاه کمّی رقم انتشار کتاب، سال 1349 ش. نقطۀ اوج و قلۀ منحنی نشر کتاب تا پیش از انقلاب به شمار می‌آمد. از 1349 ش. به بعد، منحنی کمّی نشر با شیبی تند رو به فرود گذاشت، در 1353 ش. به 1872 عنوان و در 1355 ش. به 1689 عنوان تنزل کرد. شادروان کریم امامی کوشش خود را درست در همان دورۀ تنزل آغاز کرده بود. آشفتگی اوضاع در سال‌های 1356 و 1357 ش. هم به سود آن‌گونه برنامه‌‌ریزی نبود که شادروان کریم امامی و هم‌فکرانش به آن می‌اندیشیدند.

پس از انقلاب و سپری شدن دورۀ فترتی چندساله در نشر کتاب و شاخه‌های وابسته، رکورد 1349 ش. شکسته شد و شمار کتاب‌های انتشاریافته در 1368 ش. به رقم بی‌سابقۀ 5315 عنوان در آن سال رسید ـ صرف‌نظر از شبهاتی که در مبنای محاسبات آمار کتاب هست. به هر حال، شیب صعودی منحنی در دهۀ 1370 ش. تند شد و در پایان آن دهه از 20هزار عنوان فراتر رفت. این رشد که علت‌های چندگانه‌ای دارد ـ و البته به موضوع بحث این مقاله مربوط نمی‌شود ـ نیاز به ویرایش را از چند جنبه آشکار ساخت؛ به‌ویژه آنکه شماری دانشنامه و منبع مرجع هم در دست تدوین بود، کتاب‌های درسی و دانشگاهی بسیاری باید نوشته و منتشر می‌شدند، شمار نشریه‌های عمومی و تخصّصی در افزایش بود و در این میان دانشنامه‌ها بیش از همه به ویراستاران مبرز و ویرایش‌های قابل‌اطمینان نیاز داشتند، ویراستارانی که معیار کارشان، در مقام مقایسه، با حاصل کار سرپرستی و سرویراستاری کسی همچون شادروان غلامحسین مصاحب در دایرة‌المعارف فارسی سنجیده می‌شد. من هم که از سال‌های نخستین همان دهه دانشنامه‌نگاری را آغاز کرده بودم و در جریان جست‌وجوها برای یافتن سرویراستاری مناسب قرار داشتم که بتواند منبع مرجع را با ضوابط مقبول سرپرستی کند، از نزدیک شاهد تلاش‌های تنی چند از مسئولان دانشنامه‌ها بودم که می‌جُستند، اما نمی‌یافتند. آنجا بود که در ارزیابی‌های فنّی‌‌تر، ارزش کار شادروان مصاحب آشکار و آشکار‌‌تر، و نیز دانسته شد که وجود سرویراستارانی که بتوانند با دقتی همچون دقت او و نظارت مسئولانه‌اش تدوین و انتشار منابع مرجع را سرپرستی کنند، چه ارزشی برای دانش و فرهنگ کشور دارد؛ و حتی وجود ویراستاران کاردانی که بتوانند نشر را در شاخه‌های مختلف آن مدیریت کنند.

شماری از نهادهای فرهنگی، درست در همان سال‌ها که می‌خواستند فعالیت‌های انتشاراتی‌شان را گسترش دهند، پی بردند که کمبود ویراستار کاردان چه مانع بزرگی بر سر راه نشر کتاب است. چندین دورۀ آموزشی و بازآموزی برای پرورش ویراستار در سازمان‌های مختلف برگزار شد که گسترده‌‌ترین و بادوام‌‌ترین آن دوره‌های آموزش ویراستاری مرکز نشر دانشگاهی بود. حمایت دکتر نصرالله پورجوادی، مدیر وقت آن مرکز از آن دوره‌ها و همکاری آموزشی پیش‌کسوتان و باتجربگانی همچون شادروان ابوالحسن نجفی، استاد احمد سمیعی (گیلانی) و چند تن دیگر، بزرگ‌‌ترین دستاورد آموزش ویراستاری در مقایسه با دوره‌های دیگر در نهادهای دیگر بود. گویا در آغاز در نظر بود ارزش آموزشی این دوره دست‌کم با دوره‌های کارشناسی ارشد برابری کند. حتی شماری از دانشجویانی که در این دوره‌ها شرکت می‌کردند، فارغ‌التحصیلان دوره‌های ارشد و دکتری بودند. علاقه‌مندانی از همۀ رشته‌ها، از جمله علوم تجربی، پزشکی، مهندسی، کشاورزی، کامپیوتر، علوم اجتماعی و انسانی، هنرها و جز آن در دوره‌های مرکز نشر شرکت می‌کردند، و این‌ها نشانۀ امیدوارکننده‌ای از راه یافتن هنر و فنّ ویرایش به رشته‌های مختلف علوم بود، رشته‌هایی که به متخصصان و کارشناسان ویراستار سخت نیازمند بودند.

چند سال پی‌درپی در دوره‌های مرکز نشر دانشگاهی تدریس کردم و بر پایۀ مشاهده و تجربۀ مستقیم شاهد بودم که به‌مرور و بر اثر تغییراتی در مدیریت و بی‌علاقگی و بی‌توجهی بعضی مدیران، کاسته شدن از امکانات مالی، ضعیف شدن انگیزه‌های نخستین، و همپا با کاهش فعالیت‌های انتشاراتی آن مرکز، دوره‌های آموزشی ویراستاری هم به‌تدریج کم‌رمق‌‌تر و کم‌رنگ‌‌تر شد و اعتباری که در این راه با زحمات فراوان به دست آمده بود، از کف رفت.

چند مؤسسۀ پژوهشی، آموزشی، علمی و انتشاراتی دولتی و وابسته به دولت، اتحادیۀ ناشران تهران، و چند ناشر هم دوره‌های کوتاه‌مدتی برای آموزش ویراستاری ـ البته فقط ویرایش زبانی، صوری و نسخه‌ویرایی ـ برگزار کردند. شماری از مدرسان این دوره‌ها مشترک بودند. در تعداد نه‌چندان کمی از این دوره‌ها تدریس کردم و باز از نزدیک می‌دیدم که کوشش در راه نزدیک کردن هدف‌ها، دیدگاه‌ها، برنامه‌ها، روش‌ها و ضابطه‌های ویراستاری به نتیجه نمی‌رسید، زیرا نبودن زیرساخت آموزشی ویراستاری و سنت و رویه، نبودن منابع پایه، احساس نشدن ضرورت و نیاز در نشر خصوصی، زمینۀ مناسب را برای همگرایی فراهم نمی‌آورد. تشتّت، اختلاف‌نظرهای فراوان بر سر جزئیات، دورماندن چشم‌اندازها و اصلی‌‌ترین هدف‌ها از نظرها، که خود را در برنامه‌ریزی‌ها، انتخاب استاد، موضوع درس و ویژگی‌های شرکت‌کنندگان به‌خوبی نشان می‌داد، موجب شد که در این‌گونه دوره‌ها هم انباشت تجربه حاصل نشود و روندی پدید نیاید که امروز بتوان یا بر پایۀ آن، یا بر اساس راه دادن تغییراتی در آن، دورۀ آموزشی ویراستاری را به‌گونه‌ای هدایت کرد که درنهایت بازده با زمان، نیرو و هزینۀ صرف‌شده تناسب داشته باشد. با این حال تا جایی که مشاهدات مستقیمم گواهی می‌دهد، مقدار نتیجه‌ای که از برگزاری این‌گونه دوره‌ها اجمالاً قابل جمع‌بندی است، شاید این‌ها باشد:

ـ آزموده‌‌تر شدن عده‌ای اندک‌شمار از میان نیروهای خود سازمان‌های برگزارکنندۀ دوره‌ها که پیش از برگزاری دوره به‌گونه‌ای با ویرایش و نشر سر و کار داشتند؛

ـ شرکت‌کنندگانی موفق‌‌تر از کار درآمدند که از ویراستاری و نشر ذهنیت و آشنایی قبلی داشتند؛

ـ شرکت‌کنندگانی که آموزش با وظایف شغلی‌شان پیوند نزدیک‌تری داشت، محتوای آموزشی را بهتر و بیشتر می‌پذیرفتند؛

ـ واکنش شرکت‌کنندگانی بهتر بود که گذراندن دوره می‌توانست در تحکیم موقعیت شغلی، پیشرفت، و اجرای بهتر مسئولیت‌هایشان مؤثر باشد؛

درحقیقت می‌توان این‌گونه دوره‌ها را در ردۀ دوره‌های هدفمند و دست یافتن به مهارت‌های بیشتری برای مقاصد صرفاً کاربردی جای داد.

اما از آنجا که سامانه‌ای آماری در نشر وجود ندارد که بر پایۀ آمار دقیق وضعیت، بتوان جا‌به‌جایی، نوع جا‌به‌جایی، تغییر مسیر‌ها و درصدها را نشان داد، به ناگزیر هرگونه آمار و ارقام در این زمینه تخمینی و حدسی است. بر پایۀ برآوردهایی که شخصاً داشته‌ام و مشاهدۀ مستقیم، بیش از 20درصد نیروهایی که در این‌گونه دوره‌ها آموزش دیده‌اند، در عرصۀ ویرایش و نشر نمانده‌اند. بنابراین، اگر این تخمین به واقعیت نزدیک باشد، پس 80درصد هزینه، و ارزش زمان و نیروی صرف‌شده، به عرصۀ ویرایش و نشر بازنگشته است. افزون بر این جنبۀ کمّی، نشانه‌ای در دست نیست که دوره‌های آموزشی ویراستاری بر روند ایجاد نگرشی تأثیر گذاشته باشد که نشر پیشرفته به آن نیازمند است، نگرشی فراتر از روش‌های ابتدایی چندگونه ویرایش و آشنایی با مقادیری اصول پایه، قاعده و ضابطه. ازقضا نکتۀ اصلی همین است که چرا آموزش‌های ویراستاری از سطح روش فراتر نرفت، به نگرش و میدان دید گسترده‌تری دست نیافت، و زمینه را برای پرورش ویراستارانی فراهم نساخت که جامعیت و چندجَنبگی در آن‌ها پرورش بیابد، یعنی همان ویژگی‌های ضروری که برای قرار دادن ویرایش و نشر در مسیر مناسب آن لازم است؟

 

دست نیافتن این دوره‌های آموزشی را به هدف‌های اصلی خود، شاید بتوان بر پایۀ چند متغیر بررسی، و از این متغیرها به‌عنوان شاخص هم استفاده کرد:

ـ انتشار اثر، اعم از کتاب و مقاله و جز آن، از سوی کسانی که دوره‌های آموزشی ویراستاری را گذرانده‌اند، از نشانه‌های تحول یا تغییری در ادبیات ویرایش به شمار می‌آید؛

ـ حتی سنجش کمّی نوشته‌ها در این زمینه هم به سهم خود از معیارهای بررسی است؛

ـ تحول و تغییر چشمگیر یا درخورتوجهی در روندهای ویرایش و نشر می‌تواند بهترین شاخص تأثیر آموزش‌ها باشد، تأثیری که در سرشت آموزش نهفته است؛

ـ انتقال به دیگران. چه شماری از دوره‌دیدگان توانسته‌اند آموزش‌ها را به عده‌ای دیگر انتقال بدهند؟

بررسی این متغیر‌ها و پاسخ‌هایی که به دست می‌آید، می‌تواند وضعیت را روشن‌‌تر کند. درخشان‌‌ترین دستاورد آموزش‌های ویراستاری ظهور سرویراستاران یا ویراستاران توانایی است که بر پایۀ معیارهای جهانی حاکم بر نشر‌های فعال، بتوانند نشر ایران را با همۀ شاخه‌های آن از این چرخش گرداب‌وار بی‌سرانجام رهایی دهند. آن نگاه انتزاعی که ویرایش را از شاخه‌های نشر جدا می‌کند، یا جدا می‌بیند، یا پیوستگی آن را با نشر و شاخه‌های آن از نظر دور می‌دارد، همان نگاه فروکاهنده‌ای است که ویرایش را به مجموعه‌ای از اصول کلّی، ضابطه‌ها، قاعده‌ها و فرمول‌هایی معین، احکامی مکانیکی‌وار، دستورالعمل‌هایی صوری و منجّز، کلیشه‌هایی ثابت و تغییرناپذیر، نگاهی در سطح، نادیده گرفتن طیف گستردۀ مخاطبان و کاربردها محدود می‌کند. این محدودیت ممکن است در شاخه‌های ویرایش دستوری، زبانی، در مجموعه‌ای از الگوهای درست‌نویسی و غلط‌ننویسی و جنبه‌های صوری و فنّی به نتیجه‌های عملی دست بیابد، اما شاخه‌های دیگر ویرایش را نادیده می‌گیرد. نگاه تنگ‌دامنانۀ غالب بر ویرایش، از اصلی‌‌ترین عامل‌های رکود و نزول نشر است.

شماری از برنامه‌ریزان رشتۀ ادبیات فارسی در دانشگاه‌ها پنداشته‌اند که با تدریس چند واحد درسی می‌توان ویراستار تربیت کرد. برای کسانی که به اقتضای حرفه‌شان سال‌هاست با ویرایش سر و کار دارند، از جمله بنده، غریب نیست که عدۀ زیادی از فارغ‌التحصیلان رشتۀ زبان و ادبیات فارسی مراجعه و ادعای ویراستاری کنند، آن هم فقط به صرف اینکه دو یا سه واحد ویرایش را در درس‌های دانشگاهی‌شان گذرانده‌اند. به گمان اینان، ویرایش به تصحیح‌های دستوری، املایی و انشایی خلاصه می‌شود. شمار بسیاری از همین فارغ‌التحصیلان حتی با مراحل ساده و خطی نشر یک کتاب آشنایی ندارند و نیاموخته‌اند که میان مقتضیات نشر و ویرایش چگونه ارتباط لازم را برقرار کنند.

برداشت‌های تنگ‌دامنه و ناآشنا با تحولاتی که در نشر توسعه‌یافته روی داده، به‌ویژه نشری که رهاوردهای جدید فنّی را در خود جذب کرده و دامنۀ تأثیرها و میدان بُرد پیام را گسترش داده، سبب شده است تا آن نگاه فراگیری از دست برود که ویرایش را در عرصه‌های پهناورتری به نشر پیوند می‌دهد؛ آن نگاهی که می‌تواند روند نشر را در مقایسه با روندهای فکری، فرهنگی و دیگر شئون جامعه بسنجد؛ می‌تواند سکان هدایت نشر را به دست بگیرد و آن را پا‌به‌پای تحولات در عرصه‌های مختلف و مرتبط به پیش براند؛ می‌تواند نقش فرهنگ‌آفرین و دگرساز نشر را به آن بازگرداند؛ می‌تواند جایگاه ویرایش را در این نشر تشخیص دهد و تثبیت کند؛ و نیز می‌تواند به قدر سهم خود بر امکانات و راه‌های رشد فرهنگی جامعه بیشتر بیفزاید.

برنامه‌ریزانی که پنداشته‌اند به یاری «دستورالعمل‌های مدوّن جامع» می‌توان ویراستار تربیت کرد، اکنون کارنامۀ کوشش‌هایشان ـ که البته صاحب این قلم در حسن‌نیت آن‌ها هیچ تردیدی ندارد ـ پیش روست و می‌توان آزمود که به کمک دستورالعمل چگونه می‌توان ویراستار تربیت کرد؟

در برابر تجربۀ نه‌چندان موفق آموزش‌های ویراستاری از راه دوره‌های درسی و کارگاه‌ها، نمونه‌های موفق و گاه بسیار موفقی دیده می‌شود که حتماً باید بر آن‌ها تأکید ورزید، و ویژگی‌های آن‌ها را بهتر شناخت تا به هدف‌های آموزش ویراستاری نزدیک‌‌تر شد. از ویراستاران جوان، باانگیزه، علاقه‌مند و موفقی باید یاد کرد که ویراستاری را زیرنظر مداوم سرویراستاران یا ویراستاران باتجربه و کارآزموده و در عمل آموخته‌اند. به سبب نبودن همان سامانۀ آماری در نشر، نمی‌توان از شمار این عده رقم دقیقی به دست داد. بر پایۀ مشاهده و شناخت مستقیمی که شخصاً دارم، در میان این عدۀ اندک‌شمار و در شیوۀ کار آن‌ها ویژگی‌های مشترکی دیده می‌شود که در اینجا اجمالاً می‌توان برشمرد:

ـ آموزشگران این عده از ویراستاران جوان به پرورش یافتن آن‌ها علاقه‌مند بوده و دانسته‌ها و تجربه‌های خود را انتقال داده‌اند؛

ـ روند ویرایش استمرار و تنوع داشته و بر کار ویراستاران نظارت برقرار بوده است. درنتیجه، تصحیح خطاها، افزایش دقت، نظم و برنامه‌ریزی، گشوده شدن دامنۀ دید، دور شدن از تک‌جَنبگی و عطف توجه به جنبه‌های مختلف، هنر برقراری ارتباط و گفت‌وگو و دست یافتن به تفاهم با پدیدآورندگان، تقویت روح همکاری و گرایش به یاری‌رسانی و نظایر آن در برنامه‌های آموزشِ در حین عمل آن‌ها دیده شده است؛

ـ این دسته از ویراستاران جوان، هدفمند و باانگیزه بوده‌اند؛

ـ به آموختن و بیشتر آموختن تمایل عملی نشان داده‌اند؛

ـ پایۀ علمی و اطلاعات عمومی آن‌ها مناسب بوده است و دست‌کم در یک رشته تخصص داشته، و کنجکاو و اهل مطالعه بوده‌اند؛

ـ شکیبایی و در کار پیگیری داشته‌اند؛

ـ یک زبان خارجی در حدّ استفاده از منابع به آن زبان می‌دانسته‌اند و توانایی مقابلۀ ترجمه با متن اصلی را داشته‌اند؛

ـ دست‌به‌قلم بوده‌اند و در زمینۀ مقاله‌نویسی، ترجمه به زبان فارسی استعداد و توانایی نشان داده‌اند؛

ـ به آموختن مهارت‌های بازنگاری، بازآرایی، خلاصه و فشرده نویسی، تغییر دادن زبان و بیان و لحن متن و متناسب با موضوع، مخاطب نوشته و کاربرد، علاقه و حتی حساسیت نشان داده‌اند.

شاید بتوان گفت که جمع شدن چند عامل اصلی، مسیر رشد به سمت هدف‌های یادشده را به روی آن‌ها باز کرده است: 1) شرایط اصلی خود آن‌ها که در بالا دیدید؛ 2) آموزشگر مناسب؛ 3) آموزش در حین عمل؛ 4) تداوم کار؛ 4) تنوع موضوع؛ 5) حمایت و دورنگری مدیریت.

بنابراین، اگر تجربه‌ها و مشاهده‌های مکرر کسانی که دست‌اندر‌کار ویرایش و آموزش در این زمینه هستند، نکته‌های بالا را تأیید کند، برای پروراندن ویراستارانی که شمارشان افزون شود، ویراستارانی که بتوانند ویرایش را به هدف‌های اصلی آن نزدیک کنند، می‌توان مسیر‌های دیگری را، جز آنچه اکنون هست، پیشنهاد کرد. به هر تقدیر، دیر یا زود، رشتۀ علوم و فنون نشر در برنامه‌های دانشگاهی کشور گنجانده خواهد شد. در بسیاری از کشورها، این رشته را در سال دوم دورۀ کارشناسی ارشد به چند شاخۀ تخصصی تقسیم می‌کنند که یکی از این شاخه‌ها ویراستاری است. دانشجویانی که این شاخه را برمی‌گزینند، می‌توانند دورۀ کارورزی را در یکی از سازمان‌های انتشاراتی معتبر و زیر نظر سرویراستار یا ویراستاران ارشد باتجربه بگذرانند. موفقیت آموزشی این دانشجویان در صورتی امکان‌پذیر است که از شرایط یادشده در بالا برخوردار باشند. البته خوب است این نکته را هم حتماً در نظر داشته باشیم در جامعه‌هایی که با افول آموزش‌های دانشگاهی رو‌به‌رو هستند و میان دانشگاه‌ها و بخش‌های مرتبط جامعه پیوندهای اندام‌واری برقرار نیست، این شیوه هم نتیجۀ سودمندی به بار نخواهد آورد.

تهران، پاییز 1395